صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۳۹۶۲۷۷
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۱ - ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴ - 20 May 2015
نگاهی دیگر به تازه ترین تکاپوی دلواپسان

مذاکرات هسته ای با دوچرخه و پیکان یا با بنز؟!

مذاکره با آمریکا یک راهبرد اساسی است تا در هر دو حالت به سود ایران باشد. در حالت اول راهی سریع تر برای نیل به نتیجه و در حالت دوم مسوول کردن آمریکا در قبال مذاکرات و این همان نکته ای است که طراحان سه فوریتی یا نمی دانند یا می دانند و به خاطر منافع سیاسی خود و اقتصادی دیگران در نظر نمی گیرند.
عصرایران؛ مصطفی داننده - در هفته‌ای که گذشت برخی از نمایندگان طرحی سه فوریتی را تقدیم هیات رئیسه مجلس کردند که بر اساس آن، دولت و مسئولین سیاست خارجی و اعضای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای موظفند هر گونه ارتباط و مذاکره با آمریکایی‌ها در موضوع هسته‌ای را تا زمانی که دولت آمریکا رسماً و علناً تهدید ملت قهرمان ایران را کنار نگذارند، قطع و مذاکره را با بقیه گروه 1+5 بدون حضور آمریکایی‌ها ادامه دهند.

احتمال دارد تصور می کنند مراد از 1+ 5 پنج کشور به اضافه آمریکاست که می خواهند آمریکا را کنار بگذارند در حالی که منظور 5 کشور عضو دایم شورای امنیت سازمان ملل (دارنده حق وتو) است به اضافه آلمان که عضو دایم به حساب نمی آید.

به نظر می‌رسد این طرح برای مقابله با فعالیت‌های کنگره آمریکا علیه مذاکرات و برخی سخنان دولت مردان این کشور تنظیم شده و با  حاشیه‌هایی هم همراه بود که موضوع این نوشتار نیست و مشخص است که با این شکل مطرح نخواهد شد اما از ذهنیتی حکایت می کند که باید به آن پرداخته شود.

 


  این ذهنیت که آمریکا را دور بزنیم و با 5 کشور دیگر گفت و گو کنیم. 

  این افراد به این نکته توجه نکرده‌اند که مهم ترین تفاوت مذاکرات عصر پسااحمدی نژاد با دوران او همین مذاکره با آمریکاست که از یک طرف اروپایی ها را هم وامی دارد همراهی کنند و از جانب دیگر شکست احتمالی مذاکرات (که امیدواریم چنین اتفاقی نیفتد) نیز نه به پای ایران که به پای آمریکا نوشته می شود.

  تیم هسته ای در دوران احمدی نژاد 6 سال با همه کشورهای 1+5 به جز آمریکا مذاکره کردند و مهم ترین حاصل آن تعیین شهر میزبان بعدی مذاکرات بود. اما در آن زمان هم دولت‌های اروپایی در عمل نشان دادند چشم به آمریکا دارند و برای تصمیم به نظر نهایی آمریکا نیاز دارند.

  نمونه بارز آن توافقنامه سعدآباد بود که با کارشکنی آمریکایی‌ها به سرانجام نرسید. حسن روحانی رئیس جمهوری امروز ایران که در آن روزها دبیرشورای عالی امنیت ملی  و مسئول پرونده هسته‌ای ایران بود این ماجرا را این گونه روایت می‌کند:« در سال 85 من سفري به برلين داشتم. ديگر دبير شوراي عالي امنيت ملي نبودم. آقاي فيشر را ديدم او هم ديگر وزير خارجه آلمان نبود.

  آنجا آقاي فيشر به من گفت ما با شما به توافق رسيده بوديم اما آمريكايي‌ها نگذاشتند. من فكر مي‌كنم ما درباره اصفهان به راحتي مي‌توانستيم با اروپايي‌ها به توافق برسيم. توافق هم انجام شده بود منتها آمريكايي‌ها مانع كار بودند آمريكا چون در مذاكرات حضور نداشت، از بيرون مي‌خواست اعمال فشار كند»

  این صحبت‌ها به خوبی بیانگر نقش آمریکا در مذاکرات است. درست است که آمریکا دیگر آن نیروی بلامنازع جهان در دهه 90 و بعد از آن نیست اما باید پذیرفت که هنوز بازیگری مهم و طرف اصلی ایران است و اگر قرار است مذاکره کنیم چرا با طرف اصلی نباشد؟
 
  رئیس جمهور روحانی تعبیر درستی از نقش آمریکا در مذاکرات دارد. او از دلایل عدم حضور آمریکا در مذاکرات هسته‌ای در دولت اصلاحات و در زمان مسوولیت مستقیم خود گفته بود: «اصولاً تصميم نظام اين بود كه با آمريكا مذاكره‌اي نداشته باشيم اين يك تصميم بود. بنابراين خود به خود آمريكا از گزينه‌هاي ما كنار گذاشته شد. من همان ايام نيز در مصاحبه‌اي گفتم ما بين دوچرخه و پيكان و بنز بايد يكي را انتخاب مي‌كرديم. خوب تصميم بر اين بود كه ما بنز سوار نشويم. پس ما مانديم و پيكان و دوچرخه. بنز آمريكا بود. پيكان اروپا بود و دوچرخه نيز كشورهاي غيرمتعهد بودند. پس ما پيكان سوار شديم. اتفاقاً طرف‌هاي اروپايي ما نيز گله كردند و از اين حرف خوش‌شان نيامد و گفتند كه به ما توهين شده است»

اکنون اما حاکمیت بر اساس شناخت و راهبردی دقیق تصمیم گرفته بر سر پرونده هسته‌ای ایران با آمریکا مذاکره کند و «بنز سوار شود». دولت روحانی هم با استفاده از بهترین راه به دنبال رسیدن به بهترین نتیجه است و حتی چنانچه به هر دلیل مذاکرات به نتیجه مطلوب نرسد مسوولیت را می توان متوجه طرف آمریکایی دانست. 

در نگاهی خوش بینانه دلواپسان اساسا متوجه مهم ترین وجه تمایز این دور از مذاکرات با گذشته نیستند و در نگاهی بدبینانه اتفاقا متوجه هستند و چون می دانند مزیت این مذاکرات همین است می خواهند آن را از درجه اعتبار بیندازند.

حال آن که مذاکره با آمریکا یک راهبرد اساسی است تا در هر دو حالت به سود ایران باشد. در حالت اول راهی سریع تر برای نیل به نتیجه و در حالت دوم مسوول کردن آمریکا در قبال فرجام مذاکرات و این همان نکته ای است که طراحان سه فوریتی یا نمی دانند یا می دانند و به خاطر منافع سیاسی خود و اقتصادی دیگران در نظر نمی گیرند.
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200