روزنامه دنیای اقتصاد: آن طور که پیدا است، دولت جدید در واگذاری دو باشگاه پرسپولیس و استقلال مصممتر از دولت قبلی است. بیش از 10 سال است که از واگذاری این دو باشگاه به بخش خصوصی صحبت میشود، اما تا به امسال همه برنامهها همواره در حد حرف باقی مانده بود. تا اینکه بالاخره سه هفته پیش سازمان خصوصیسازی آگهی مزایده پرسپولیس و استقلال را منتشر کرد و روز دوشنبه 27 بهمن هم قرار است پاکتهای مزایده باز شود.
آنچه در این میان ابهاماتی را ایجاد کرده، قیمت پایه 290 میلیارد تومانی تعیین شده برای هر دو این باشگاهها است. داراییهای قابل واگذاری استقلال و پرسپولیس، اسم و علامت تجاری (برند) و یکسری داراییهای ثابت اعلام شده که در هر دو مورد شامل ساختمان باشگاه و زمین تمرین میشود.
از باشگاههای بسیار بزرگ اروپایی که صرفنظر کنیم، 290 میلیارد تومان که با نرخ بازار آزاد معادل 85 میلیون دلار است، در مقایسه با قیمتهای خیلی از باشگاههای مطرح اروپایی بسیار بالا به نظر میرسد. به عنوان نمونه پنج سال پیش گزارش شد که شيخ عبدالله بن ناصر آل ثانی سرمایهگذار قطری، باشگاه اسپانیایی دسته برتری مالاگا را با قیمتی حدود 40 میلیون دلار خریده است. یا مونیخ 1860، باشگاه ریشهدار و حالا دسته دومی آلمانی که در سال 2011، 60 درصد سهامش توسط حسن عبدالله سمیک، تاجر اردنی به مبلغ 20 میلیون دلار خریداری شد.
سوالی که با انجام این مقایسهها پیش میآید، این است که اصلا روش قیمتگذاری یک باشگاه فوتبال چیست و سازمان خصوصیسازی بر چه اساسی چنین قیمت بالایی را برای پرسپولیس و استقلال تعیین کرده است. به گفته مسوولان سازمان خصوصیسازی، ارزش این دو باشگاه توسط کارشناسان دادگستری که متخصص برند هستند، با توجه به ارزش برند و داراییهای ثابتشان محاسبه شده است. نکته جالب اینجا است با وجود اینکه مساحت مجموعه تمرینی استقلال دو برابر مجموعه تمرینی پرسپولیس است، ولی ارزش هر دو باشگاه یکسان تعیین شده. به گفته خود مدیران سازمان خصوصیسازی برای به وجود نیامدن «حاشیه» ارزش دو باشگاه یکسان اعلام شده است. همین مساله به خوبی نشان میدهد که روش قیمتگذاری سازمان خصوصیسازی خیلی هم دقیق نبوده است.
چندین روش رایج برای تعیین ارزش یک شرکت وجود دارد که معروفترینشان تنزیل جریان نقدی و ارزش بازار است، اما در فوتبال این دو روش کاستیهایی دارند. مثلا در روش تنزیل جریان نقدی به سودآوری منظم و برآوردهای دقیق از جریانهای درآمدی نیاز است تا ارزشگذاری قابل اتکایی صورت بگیرد. این در حالی است که باشگاههای فوتبال اکثرشان سودآور نیستند و به دلیل پیشبینیناپذیر بودن عملکرد تیم در سالهای آتی نیز نمیتوان درآمدهای باشگاه در سالهای آینده را پیشبینی کرد. روش ارزش بازار نیز نمیتواند در فوتبال قابل اتکا و فراگیر باشد؛ چون اکثر باشگاهها در بازارهای سهام نیستند.
یک روش که در ورزش برای قیمتگذاری یک باشگاه رایج است، روش قیمتگذاری بر اساس مضربی از درآمد است، اما به اعتقاد برخی از کارشناسان مالی این روش نیز قابل اتکا نیست؛ چون بیش از اندازه ساده است و احتمالا موجب تعیین قیمت بیش از اندازه باشگاههای کمدرآمد و تعیین قیمت پایینتر از ارزش واقعی باشگاههای پردرآمد خواهد بود. به اعتقاد این کارشناسان یک مدل ارزشگذاری باید قابل اتکا و قابل استفاده برای همه باشگاههای فوتبال باشد.
یک مدل که دو سال پیش توسط تام مارکهم، کارشناس مالی صنعت فوتبال، در انگلستان ساخته شده و طرفدارانی پیدا کرده، مدل چندمتغیره مارکهم موسوم به «MMM» است. مارکهم در این مدل چند متغیر مانند درآمد، سود، گنجایش استادیوم و میزان استفاده از آن، مخارج بابت بازیکن و بدهی را در نظر گرفته است.
بر اساس مدل ارزشگذاری او، به عنوان نمونه ارزش باشگاهی مثل تاتنهام (670 میلیون دلار) بیشتر از ارزش دو باشگاه منچستر سیتی (615 میلیون دلار) قهرمان لیگ برتر و لیورپول (540 میلیون دلار) قهرمان 18 دوره لیگ انگلستان تعیین شده است. به این دلیل که باشگاه منچستر سیتی مالک استادیومش نیست و تازه گنجایش آن هم کمتر از استادیومهای آرسنال و منچستریونایتد است. علت قیمت پایینتر لیورپول نیز ناکامی این باشگاه در برخوردار شدن از منابع درآمدی منظم حاصل از لیگ قهرمانان اروپا و همچنین کوتاهی در درآمدزایی در روز مسابقه است. در حالی که عواید باشگاه منچستریونایتد در روز مسابقه حدود 7/ 3 میلیون پوند است، لیورپولیها تنها 5/ 1 میلیون پوند در روز مسابقه درمیآورند.
بر اساس این مدل قیمتگذاری که متغیرها و عوامل مختلفی را در نظر میگیرد، ارزش باشگاههایی مانند سوانزی، کوئینز پارک رنجرز، ردینگ، ساوتهمپتون و ویگان اتلتیک همگی زیر صد میلیون دلار تعیین شدهاند. اگر دو باشگاه پرسپولیس و استقلال شرایط و امکانات مشابهی هم داشتند، بازهم توجیهاش سخت است که بهعنوان نمونه از ویگان اتلتیک (65 میلیون دلار) گرانتر و همقیمت ساوتهمپتون (89 میلیون دلار) باشند. اگر شرایط مشابه باشد، که نیست! وضعیت اسفبار این دو باشگاه و شرایط وخیم لیگ برتر فوتبال ایران برای همه روشن است.
از لحاظ منابع درآمدزایی که وضعیت تعریفی ندارد. برخی از این منابع که برونزا هستند و مثل فروش حقوق پخش تلویزیونی در دست خود باشگاهها نیستند، به هیچوجه در ایران قابل توجه و قابل اتکا نیستند. فدراسیون فوتبال در ابتدای این فصل مجبور شد به مدت دو سه هفته جلوی پخش بازیهای لیگ را بگیرد تا صداوسیما را مجاب کند قیمت واقعی حقوق تلویزیونی را بپردازد.
اما در نهایت باز این فدراسیون بود که کوتاه آمد و از 160 میلیارد تومان قیمت اولیه به 29 میلیارد تومان راضی شد که تازه در وصول همین مبلغ هم دچار مشکل است، به طوری که علی کفاشیان رئیس فدراسیون را چند روز پیش برآن داشت تا دوباره نامهای به صداوسیما بنویسد و از «شرایط وخیم» باشگاهها بگوید و خواستار پرداخت مطالبات آنها بشود. این را مقایسه کنید با قرارداد تازه لیگ برتر انگلستان که بابت فروش سه سال حقوق تلویزیونی 8/ 7 میلیارد دلار عایدش میشود. در ایران منابع درآمدی درونزا مانند درآمدهای روز مسابقه و اسپانسرینگ نیز به دلیل ضعف مبرم باشگاهها در بازاریابی، ناچیز است. همه اینها باعث شده لیگ ایران به زیاندهترین لیگ آسیا تبدیل شود.
از لحاظ دیگرعوامل نیز اوضاع پرسپولیس و استقلال تعریفی ندارد. طبق اعلام سازمان مالیات 65 درصد کل بدهیهای مالیاتی در ورزش ایران، مربوط به این دو باشگاه است. این دو باشگاه نهتنها استادیوم خودشان را ندارند، بلکه حتی دو مجموعه تمرینیای که در لیست داراییهای این دو باشگاه آمده نیز به صورت اجاره 99 ساله واگذار شدهاند.
با این تفاسیر به سختی بتوان توجیه کرد که قیمت پرسپولیس و استقلال از ویگان اتلتیک بیشتر باشد.