صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۳۸۱۲۲۱
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۵ - ۲۰ بهمن ۱۳۹۳ - 09 February 2015

اردوگاه کاله فرانسه و دشواری‌های عبور از آخرین مرز (+عکس)

شهر کاله در شمال فرانسه یکی از شلوغ ترین بنادر کانال مانش است، و نزدیک ترین بندری که اروپا را به بریتانیا وصل می کند. هر هفته هزاران کامیون سنگین از این مرز رد می شود.
 
به گزارش بی بی سی، در حال حاضر حدود سه هزار مهاجر از کشورهای مختلف که بیشتر شان از سودان و اریتره هستند، خود را به اینجا رسانده اند، به امید گذر از این آخرین مرز و شروع یک زندگی جدید در ۳۳ کیلومتر آن طرف تر در بریتانیا. رویایی که بسیار نزدیک می نماید، ولی رسیدن به آن بسیار دشوار است.

در حال حاضر حدود سه هزار مهاجر از کشورهای مختلف در اردوگاه‌های کاله هستند



سرمنزل نهایی نزدیک اما دشوار

مرز فرانسه و بریتانیا قبل از سال ۲۰۰۳ و امضای پیمان توکه در آن سوی آب یعنی در خاک بریتانیا بود. ولی حالا مرز را در این طرف آب و در خاک فرانسه کشیده اند، تا بتوانند راحت تر از مهاجرت غیر قانونی جلوگیری کنند.
 
همین تغییر مرز، حالا بندر کاله را به دژ محکمی درمقابل مهاجران تبدیل کرده است. شرایط زندگی مهاجران کاله اسفناک است، و با هر چه که به دست شان رسیده چهاردیواریی درست کرده اند تا از سرما در امان بمانند.
 
به جنگلی رفتم که مهاجران افغان، آنجا ساکن اند. آنها در میان گل و لای چادر زده اند. آنجا حتی نوجوان هایی را دیدم که تک و تنها راهی این سفر شده اند. آنها مرا به چادری بردند که یکی‌ از رفقای مریض شان آنجا بود.
 
مهاجر مریض گفت: کل جانم درد می‌کند، غذایی نخورده ام، یک سال می‌شه اینجا خوابیده ام. این زندگی‌ است؟ خودکشی‌ حرام است و گرنه من خودکشی‌ می‌کردم.
 
در آن‌ طرف شهر، به مخروبه ای رفتم که الان پناهگاه عده ای از مهاجران دیگر است. عثمان را دیدم، مهاجری از سودان. عثمان چند نوشته روی دیوار را به من نشان داد که یک مهاجر قبلا اینجا نوشته است: "کاله جهنم مهاجران". وقتی دیدمش، فکر کردم آره، اینجا جهنم است.

هتل پنج ستاره عثمان
 
عثمان از کشورش سودان گریخته. او می‌گوید آنجا به دلیل افکار سیاسی اش زندانی و شکنجه شده بود. مرا به محل زندگی خودش می برد و با لحن طنز آلودی گفت: این هتل پنج ستاره من است.
 
واقعیت زندگی اینجا، کم کم او را فرسوده کرده، خودش حتی فکر می کند که هویت انسانی اش را از او گرفته اند او می‌گوید: زندگی در کاله خیلی شبیه زندگی حیوانات است. از صبح که بیدار میشی به فکر غذا هستی دوباره شب می شه و می خوابی فقط به نیازهای اولیه زندگی فکر می کنی و این که چطور این نیازهای اولیه رو تامین کنی. آره، خیلی شبیه زندگی حیوانات است.
 
عثمان می‌گوید در سودان یک مهندس موفق بود و بخاطر کارش به کشورهای زیادی مسافرت می کرد.
 
"هیچوقت خودم را در چنین وضعیتی تصور نکرده بودم. شغل خوبی داشتم، احساس می کنم همه چیزهایم را از دست دادم. الان درونم خالیه. هیچ برنامه ای ندارم."

'از صبح که بیدار میشی به فکر غذا هستی دوباره شب می شه و می خوابی فقط به نیازهای اولیه زندگی فکر می کنی'

 
ولی مهاجران همین طور دارند خودشان را به کاله می رسانند.

مهاجران افغان

 
فردای روزی که محل زندگی مهاجران افغان رفته بودم، تصمیم گرفتم دوباره آنجا برگردم که مهاجران افغان در آن زندگی‌ می‌کنند، تا در روشنایی روز وضعیت آنجا را بهتر ببینم.
 
نزدیک ۲۰۰ مهاجر افغان در آنجا زندگی‌ می کنند، بدون آب، برق، یا امکانات بهداشتی. هیچ خبری از حداقل های زندگی نیست.
 
برای خیلی از آنها، بریتانیا سرزمین موعود است، سرزمین صلح، امید، و فرصت ها.
 
روحانی یکی از این مهاجران است او سه سال است که در اروپا سرگردان است و در آرزوی رسیدن به بریتانیا. می گوید اگر جنگ نبود هرگز فکر پا گذاشتن به این راه به سرش نمی زد:" در افغانستان من زندگی‌ دارم فامیلم آنجا است. من باید کار کنم پول به اونا بفرستم. اگر در افغانستان امنیت باشه من در اروپا چه کار دارم. خودت محل زندگی ما را می بینی."

یک وعده غذا در شبانه روز
 
عمق زندگی فاجعه بار مهاجران کاله را در مرکز این شهر کوچک، بیشتر می شود حس کرد، جایی که هر روز بعد از ظهرها هزاران مهاجر برای گرفتن یک وعده غذای مجانی در میدانی صف می‌کشند. برای خیلی از آنها، این تنها غذایی است که دریک شبانه روز می خورند.
 
اما این غذا، کمک دولت فرانسه نیست. این سازمان های خیریه هستند که پا پیش گذاشته اند و این اندک غذا را برای مهاجران فراهم می کنند.
 
دراین میدان فضا همیشه تنش آلود است و گاهی هم کار به دعواهای دسته جمعی می کشد. برای همین هم است که پلیس مسلح همیشه حضور دارد. در ماه های اخیر میزان جرایم در اینجا بالا رفته است.

نزدیک ۲۰۰ مهاجر افغان در آنجا زندگی‌ می کنند، بدون آب، برق، یا امکانات بهداشتی. هیچ خبری از حداقل های زندگی نیست


 
ژیل دوبوو در کاله پلیس است او می‌گوید: تعداد جرایم متداول بالا رفته، در سه ماه گذشته که دیگه خیلی زیاد شده. خشونت، دزدی، قصد تجاوز جنسی. این جرم ها هست، و دارد زیادتر هم میشود.

وضعیتی در حال انفجار

 
مسئولان شهرداری و مردم، دیگر بیشتر از این، تحمل این وضعیت را ندارند، و احساس می کنند که آنها در این بحران تنها گذاشته شده اند.
 
فیلیپ مینیونه معاون شهرداری کاله می‌گوید: وضعیت در حال انفجار است. هر لحظه ممکن است اتفاق بدی بیافتد. راننده های کامیون دیگه به تنگ آمده اند، خود مهاجرها هم به تنگ آمده اند، مامورها هم به تنگ آمده اند. اگر هر چه زودتر تغییری اساسی پیش نیاید، شاهد مشکلات خیلی جدی خواهیم بود.
 
در این میان گروه های راستگرای افراطی فرانسوی هم از بلاتکلیفی سیاستمداران دست اندرکار استفاده می‌کنند تا برنامه‌های خودشان را پیش ببرند.

راه حل 'راستگرایان افراطی'

 
اعضای گروهی موسوم به "سوون کاله" یا "کاله را نجات دهیم". از معروف ترین آنها است. بنیانگذار آن‌ کوین رش، خودش را در صفحه ی فیسبوک اش سیاستمدار معرفی‌ می‌کند.
 
به یکی از جلسات شان  رفتم که داشتند برای راه اندازی تظاهرات ضد مهاجرت برنامه ریزی می کردند.
 
کوین رش می گفت: ما از مردم نمایندگی می کنیم. من نه نژادپرستم و نه ضد خارجی. من صرفا یه ملی گرا هستم.
 
به گفته رش، اتحادیه اروپا باعث این مشکل شد. پیمان شنگن مرزهای اروپا رو نفوذپذیر کرده. همین طور پیمان توکه، که مرز بریتانیا را به کاله کشانده. راه حل بین المللی اش این است که همه این پیمان ها بازنگری شوند.
 
کوین رش راه حل ساده ای پیشنهاد می‌کند: همه آنهایی را که میشه به کشورشان برگردانید. من فکر می کنم که یک افغان حتی به نفعش است که در کشور خودش زندگی کنه تا اینجا.
 
در ۱۰ کیلومتری شهر، پارکینگ خصوصی و حفاظت شده ای است، ظرفیت صدها کامیون بزرگ را دارد. این پارکینگ مجهز به دوربین مداربسته، سیم خاردار برقی، مامور، و سگ های آموزش دیده است، تا مهاجران نتوانند خودشان را به کامیون ها برسانند.
 
گری و کریس، دو راننده بریتانیایی هستند، و ده‌ها سال است که مشغول این کارند. هر دوی آنها معتقدند که وضعیت بدتر شده است. ولی آنها دولت بریتانیا و سیاست رفاهی و سخاوتمندانه آن برای مهاجران را عامل اصلی اشتیاق رسیدن مهاجران به این کشور می‌دانند.
 
گری: فکر می کنم این به خیلی سال ها پیش برمی گردد، وقتی دولت بریتانیا شروع کرد خانه و کوپن غذا و لباس به مهاجران داد. حالا مهاجران فکر می کنن بریتانیا بهشته و باید به آنجا برسند.
 
در حالی که رانندگان بریتانیایی کامیونها مصاحبه می‌کردم چند پلیس چند مهاجر را در کامیونها در آورد. آنها راه شان را گرفتند و رفتند، تا بار دیگر شانس شان را با کامیون دیگری امتحان کنند.
 
هر شب همین داستان است. در همه محل های شهر کاله می توان تلاش های مخفیانه مهاجران را برای رسیدن به بریتانیا با کامیون دید. یا داخل آن می پرند یا زیر آن آویزان می شوند، کاری بسیار خطرناک.
 
دهها مهاجر تا به حال، به همین خاطر جان خود را از دست داده اند، و صدها نفرشان هم به شدت مجروح شده اند.

بازار گرم قاچاقچیان

 
بعضی از مهاجران سعی می کنند که خطر پریدن به کامیون را کم کنند، ولی ناخواسته خطرات دیگری را به جان می خرند. برای دیدن آنها، از کاله خارج می شوم و به کمپ "ته ته گم" در شهر دن کرک، در ۳۰ کیلومتری کاله رفتم.
 
بیشتر مهاجران آنجا، ایرانی هستند. قاچاقچیان برای رد کردن شان از مرز، آنها را سوار کامیون های یخچال دار می کنند. احساس می کنم فضای حاکم بر کمپ طبیعی نیست.
 
زنها می ترسند با من حرف بزنند. با وجود این، زنی اصرار دارد که می خواهد چیز مهمی به من بگوید.

بسیاری از مهاجران در شبانه روز فقط یکبار غذا می‌خورند غذایی که مجانی به آنها داده می‌شود


 
اما قبل از این که مصاحبه را شروع کنم، چند مهاجر پیش من می آیند و خواهش می کنند که دیگر فیلم نگیریم. چون قاچاقچیان تهدیدشان کرده اند که با ما صحبت نکنند. ما باید کمپ را ترک کنیم.
 
من متوجه می شوم که قاچاقچیان همانجا در کمپ زندگی می کنند.
 
همین که کمپ را ترک می کنم، یکی از آن مهاجران با من تماس می گیرد ولی چون به شدت از قاچاقچیان می ترسد با او بیرون از کمپ قرار می گذارم.
 
وقتی آمد قرار شد با نام مستعار پیام با او صحبت کنم. از رنج و درد پنهان دیگری گفت، رنجی که مثل گرسنگی و سرمایه کاله و دیگر کمپ های مهاجران آشکار نیست و در خفا و از سوی قاچاقچیان انجام می شود. پیام گفت قاچاقچیان از بعضی از زنان درخواست جنسی می‌کنند و اگر خواست شان برآورده نشود، طرف را تحت انواع فشار قرار می دهند تا به خواست خود برسند.
 
از میان این مهاجران بعضی هم سرانجام خود را به بریتانیا می‌رسانند ولی هیچ یک از آنها انتظار نداشتند که در این راه، چنین شرایط دشواری را تجربه کنند، یا حتی مرگ را در دو قدمی خودشان ببینند.
 
عثمان که در سودان زندانی سیاسی بوده می گوید: اگر زمان به عقب برگردد و من دوباره تصمیم بگیرم، بین این که در زندان کشته شوم یا این که در سرمای کاله بمیرم، ترجیح می دادم در کشورم بمیرم و یک قهرمان ملی می شدم.
 
هیچ طرفی از این وضعیت نفع نمی برد بجز قاچاقچی‌ها. این، هم یک تراژدی انسانی است، و هم یک مشکل سیاسی پیچیده، که راه حل ساده ای هم ندارد.
 
ریشه این مشکلات، جایی فراتر از مرزهای این شهر کوچک است.
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200