ایسنا: آشکارا رنج میکشد، درد را در چهرهاش میبینی؟! با اینکه تمام روز نمیتواند لحظهای دهانش را ببندد اما دیگر نفس کشیدن هم برایش سخت شده. تنها میتواند گاه گاهی زبانش را در دهان بگرداند تا بتواند خشکی فزاینده دهان را تحمل کند.
تسمهها آنچنان فشار میآورند تا گردن بیحرکت نگاه داشته شود، چراکه قرار است سرش بچسبد به بدن تا وقتی که دهنه کشیده میشود و روی دو پا میایستد، «زیباتر» به نظر برسد و کسانی که میخواهند سوارش شوند از تکانهای سر به هراس نیفتند!
تمام روز سواری میدهد اما مجالی ندارد گردنی راست کند و نیمنگاهی به کودکان و والدینشان که او را در محاصره قرار دادهاند، بیندازد.
باغ وحش وکیلآباد مشهد این اسب را چنین زین و تسمه بسته که بازدیدکنندگان سوارش شوند، دوری در محوطه بزنند و بعد از لذت بردن از سوارکاریشان، پنج هزار تومان بگذارند کف دست مسئول نگهداریاش.
باورش سخت است که اساساً کسی بتواند با سوار شدن بر اسبی در چنین شرایط، احساس شادی کند. اصلاً مگر میتوان به قصد لذت سوار بر آن شد و درد و رنجش را از قرار گرفتن اجباری در این شرایط ندید!
غمانگیزتر آنجاست که مسئول نگهداری اسب، در قبال اعتراض گاه به گاه بازدیدکنندگان بگوید: «ایرادی ندارد! حیوان است! مهم نیست.»