قيام اباعبداللهالحسين عليهالسلام به منزله اقيانوسي از فضائل و مناقب انساني ازقبيل: صلابت، شجاعت، ايثار، وفاداري، شهامت وقاطعيت است ومي تواند براي تمام بشريت الگو واسوه باشد، چنانكه مردم مسلمان ايران به رهبري امام خميني (رضوانالله تعالي عليه) از آن امام مظلوم سرمشق گرفتند و طاغوت دوهزار وپانصد ساله را سرنگون كردند ونظام مقدس جمهوري اسلامي را دراين سرزمين بنيان نهادند، اما آنچه كه امروز مهمترين نياز جامعه ما است اين كه در كنار اين امور به اخلاق، عدالت، انصاف وبه تواضع، گذشت، عطوفت، مهرباني ومهرورزي در قيام عاشورا هم توجه ويژه داشته باشيم.
در كتب مقاتل آمده است: با اين كه امام حسين عليهالسلام ميدانست لشكريان حر، راه را به روي امام سوم و يارانش خواهند بست و مانع از ادامه حركت آن حضرت خواهند شد، در مقابل آن امام رئوف مشكهاي آب را در اختيار سربازان تشنه حر قرار داد. در برخي نقلها آمده بعضي لشكريان كه در اثر تشنگي توان و رمق از دست داده بودند، حضرت با دست مبارك خويش سر مشك را گرفت و با يك دنيا مهرباني وتواضع آنها را سيراب كرد.
اباعبدالله عليهالسلام در آن روز تاريخي، نه تنها قصاص قبل از جنايت نكرد، حتي مركبهاي آنان را آب داد و شتران و اسبهاي آنان را نيز سيراب نمود. بعضي مورخين نوشتند امام عليهالسلام به اصحاب فرمود: روي اسبهاي آنان آب بپاشيد تا خنك شوند و ظرفهايشان را هم پر از آب كنيد.(1)
در فرهنگ عاشوراي حسيني، اصل بر هدايت، ارشاد، نصيحت و موعظه است و هرگز زبان زور، تهديد، و جنگ در آن ديده نميشود. با اين كه لشكر حر در اثر تشنگي و گرسنگي در حالت ضعف و ناتواني قرار داشت و اگر امام دستور حمله ميداد به آساني ميتوانست آنها را قلع و قمع كند. جالب است همين پيشنهاد از سوي زهير بن قين بجلي به آن حضرت داده شد ولي امام قبول نكرد وفرمود: من هرگزآغاز گر جنگ نخواهم شد.(2)
در نهضت حسيني هيچ وقت، هدف نيز وسيله را توجيه نميكند و نميتوان به خاطر هدايت و ارشاد وحتي دفع شر دشمن به هر كاري دست زد.
همين رعايت اصول اسلام ناب و بزرگواري امام معصوم تاثير خود را گذاشت و حر و چند تن از لشكريان را به تامل واداشت. آنها از كرده خود پشيمان شدند و آمدند عذرخواهي كردند، امام عليهالسلام نيز بدون اين كه منت و شرطي گذارد با آغوش باز از آنها استقبال و تجليل كرد و هنگام شهادت حر فرمود: "تو آزاد مردي همانگونه كه مادرت اشتباه نكرد نام تو را حر نهاد، تو در دنيا آزاد و در آخرت عاقبت بخير شدي."(3)
در صحنه ديگر شب عاشورا وقتي شمر، اماننامه براي ابوالفضل و برادرانش آورد و از پشت خيمه صدا زد: كجايند همشيرهزادههاي من! بيايند، براي آنها از يزيد اماننامه آوردم، فرزندان امالبنين وقتي صداي او را شنيدند خجالت كشيدند و نميخواستند جواب بدهند، اما حضرت فرمود: "جوابش بدهيد ولو اين كه او فاسق است. برويد ببينيد چه ميگويد چرا كه او دائي شما است."(4)
اين سيره، سنت و ادب حسيني، نسبت به دشمنان خونآشام خويش است. در مكتب انسانساز حسيني، اخلاق، آداب معاشرت و رعايت حدود وحفظ كرامت انساني ولو در ميدان جنگ وحتي نسبت به دشمن ديرينه بر همه چيز اولويت دارد. اينها همه سيره وسنت رسول خدا صليالله عليه و آله و سلم و اميرمومنان علي عليهالسلام بود كه توسط بنياميه به فراموشي سپرده شده بود و امام حسين عليهالسلام طي وصيتي كه به محمد بن حنفيه داشت به اين موضوع اشاره و تاكيد كرد كه هدف از قيام خويش احياي همين سيره است. "واسير بسيرتي جدي وابي علي بن ابي طالب"
چنانكه در حوزه تعليم وتربيتي مكتب خميني نيز از اين نمونهها بسيار مشاهده ميشود. در موردي به نقل از آيتالله موسوي اردبيلي ميخوانيم: يكي از علماي مورد احترام، مرحوم آيتالله سيد ابوالفضل زنجاني كه عضو جبهه ملي بود، نامه سرگشاده و تندي به امام خميني نوشت و آن را منتشر كرد. متن نامه هم به قدري تند بود كه بوي تكفير امام ميداد. وقتي به خدمت امام رسيدم و در اين باره صحبت شد، امام فرمود: با ايشان هيچ كاري نداشته باشيد و حتي تذكر لساني هم ندهيد. بعد من نيز كه با همين روش موافق بودم خداحافظي كردم و از محضرشان بيرون آمدم، اما چون امام احتمال ميدادند من با سران قوا جلسه برگزار كنم و با او برخورد كنيم، دوباره مرا صدا زدند و تاكيد كردند: با سيد ابوالفضل كاري نداشته باشيد.
در نقل ديگري باز از آيتالله موسوي اردبيلي آمده است كه يك شبي در منزل مرحوم حاج احمد آقا، خدمت حضرت امام بوديم صحبت از نهضت آزاديها شد و امام فرمودند: اينها آدمهاي بدي نيستند، آنهايي را كه من ميشناسم آدمهاي خوبي هستند. در اين هنگام يكي از آقايان گفت: اينها روحانيت را قبول ندارند، امام فرمود: روحانيت را قبول دارند، شماها را قبول ندارند. بعد آن آقا دوباره گفت: شخص شما را قبول ندارند. امام فرمود: قبول نداشته باشند، من كه اصول دين نيستم.
امام خميني با اين كه بعضي افكار و انديشههاي مهندس بازرگان و دوستانش را قبول نداشتند و بخصوص در برابر سياستهاي گام به گام و بالاخص انحلال مجلس خبرگان قانون اساسي كه خواست بازرگان بود، ايستادند و اين به استعفاي ايشان از نخست وزيري منتهي شد، اما همواره براي شخص بازرگان احترام قائل بودند.
حتي در همين نامه معروف به وزير كشور وقت كه در آن امام امت خواستار تعطيلي فعاليت گروه نهضت آزادي شدند، اگر دقت شود همه نقدها و اشكالات امام ناظر بر انحرافات گروهي و تشكيلاتي بازرگان و دوستانشان است، اما وقتي به شخص بازرگان ميرسند، بزرگوارانه و خيلي با احترام از وي نام ميبرند.(5)
بعضي شواهد و قرائن ديگر نيز همين موضوع را تاييد ميكند كه حضرت امام تا آخر عمر شريف نسبت به ايمان و اعتقاد و صفا و صداقت شخص آقاي بازرگان و بعضي دوستانش نظر مثبت داشتند. وقتي در تاريخ 17/9/1373 آقاي بازرگان در اثر حمله قلبي در بيمارستان بستري شد، مرحوم حاج احمد آقا به عيادتش رفت و همين موضوع را با ايشان تصريح كرد و گفت: "امام هميشه به ايمان، اسلام و تدين شما اعتقاد داشتند."(6)
خود حضرت امام نيز طي نامهاي كه به يكي از شخصيتها نوشتند به اين حقيقت اشاره دارند كه: من با اين كه با نخست وزيري بازرگان مخالف بودم، ولي او را آدم خوبي ميدانستم.(7)
چنانكه رهبر معظم انقلاب نيز همين سيره و سنت را ادامه داده و آن را استمرار بخشيدند. هنگامي كه مرحوم مهندس بازرگان در بهمن سال 1373 چشم از دنيا فرو بست، معظم له طي پيامي خطاب به آقاي دكتر سحابي از شخص بازرگان تجليل و تكريم كردند و در بخشي از آن به مبارزات سياسي و پيشگامي ايشان در ترويج و تبيين انديشههاي ناب انقلابي به زبان منطق و شيوه نوين تاكيد نموده و از خداوند متعال براي ايشان رحمت ومغفرت طالب شدند.(8)
همين طور چون مرحوم دكتر يدالله سحابي در فروردين 1381 به رحمت خدا رفت، رهبر معظم انقلاب طي پيامي به ايمان، دينداري، تعبد، درست كرداري، صداقت، مقاومت، مجاهدت وجديت او در انقلاب وخدماتش در عرصههاي علمي، فرهنگي و سياسي اشاره و تاكيد كردند و رحمت و مغفرت از خداي سبحان برايش خواستار شدند.(9)
حال بايد پرسيد آنهايي كه امروز با كوچكترين بهانهاي برادران ديني و همسنگران ديروز خود را متهم به فتنهگري ميكنند و به نام نهضت و باصطلاح شخصيت انقلابي مرتب بر طبل اعدام بدون محاكمه كوبيده ودر جامعه خشونت، تنفر و بدبيني توليد ميكنند از سيره حسيني، و سنت خميني فاصله ميگيرند و به كجا ميروند؟ انقلاب و نظام و مردم و جوانان بياطلاع از تاريخ انقلاب را به كدامين سمت و سو، سوق ميدهند؟
يا آنهايي كه در گروه مقابل به هر بهانهاي ميخواهند از رقباي خود انتقام بگيرند، در اين راستا از هر سوژهاي بهره ميجويند حتي "اسيد پاشيهاي" اخير را هم به حساب طرف مقابل مينويسند، چه توجيهي در مكتب حسيني و نظام خميني دارند؟
مگر نه اين است سالهاست گفتيم و نوشتيم كه امام حسين عليهالسلام قرباني هوا و هوس و خشونت يزديان و امويان شد؟ پس چه شده است كه به خشونتطلبي و داعشپروريهاي خود چارهاي نميانديشيم؟ آيا اين امور مصداق بارز منكرات نيست كه امام سوم براي مبارزه با آن قيام آغاز كرد وفرمود: "اريد ان آمر بالمعروف وانهي عن المنكر؟" چرا در نظام اسلامي كه با خون هزاران شهيد و مجروح و مفقود پايهگذاري شده است اينگونه راحت و آسان ترويج تهمت، كينهورزي و كينهتوزي رواج داده ميشود؟ آيا با اسم بيمسمي شود ادعاي پيروي از اهل بيت عصمت و طهارت كرد؟
اخيرا بعض افراطيون اصلاح طلب كه به خارج كشور رفتند و متاسفانه درآنجا گرفتار برخي محافل و موسسات مشكوك شدند، تلاش ميكنند با انجام باصطلاح تحقيقات و مستندسازيهاي آنچناني، چهره بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران را خشن جلوه دهند و ولايت فقيه و رهبري را به ديكتاتوري وخشونت متهم سازند. از سوي ديگر در داخل نيز بعضي افراطيون اصولگرا با يك سري اظهارات ناپخته و نسنجيده براي آنان خوراك تبليغاتي مهيا كرده و در واقع پروژه تحقيقاتي آنان را تكميل ميكنند. به عبارت روشنتر افراطيون هر دو طرف، ناخواسته سرباز پياده نظام دشمن شده وآب به آسياب آنان ميريزند.
آيا وقت آن نرسيده است كه از گرايشهاي فردي و گروهي به در آييم و با تمسك به سيره حسيني و سنت خميني در كنار هم باشيم؟ مردم چه گناهي كردند كه هر روز بايد شاهد اسبدواني و جنجالآفريني يكي از افراطيون از هر دو جناح باشند وخون گريه كنند؟ عقلاي قوم و دلسوزان نظام كجايند؟ چرا تدبيري نميانديشند؟ آيا كسي هست در اين روزگا ر دشوار، مكتب حسيني وانقلاب خميني را ياري كند؟ آيا اين ندا در گوشها طنينانداز هست كه فرمود: "هل من ناصر ينصر ني وهل من معين يعينني"
پاورقيها:
1- بحار الانوار،ج44، ص376
2 - مقتل مقرم، ص 111
3 - همان، ص 160
4 - لهوف، ص 88 ومنتهي الآمال، ج 1، ص337
5 - ر،ك: صحيفه نور،ج20،ص482
6 - با پيشگامان آزادي، ص52 و53
7 - صحيفه امام، ج21،ص 332
8 - باپيشگامان آزادي، ص 58
9 - پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري، پيامها ونامهها، 24 /1 / 1381)
* قيام اباعبداللهالحسين عليهالسلام به منزله اقيانوسي از فضائل و مناقب انساني از قبيل: صلابت، شجاعت، ايثار، وفاداري، شهامت و قاطعيت است و ميتواند براي تمام بشريت الگو و اسوه باشد، چنانكه مردم مسلمان ايران به رهبري امام خميني (رضوانالله تعالي عليه) از آن امام مظلوم سرمشق گرفتند
* در فرهنگ عاشوراي حسيني، اصل بر هدايت، ارشاد، نصيحت و موعظه است و هرگز زبان زور، تهديد، و جنگ در آن ديده نميشود