صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۳۵۶۱۰۱
تعداد نظرات: ۷ نظر
تاریخ انتشار: ۰۱:۲۵ - ۲۷ شهريور ۱۳۹۳ - 18 September 2014

درسی که از دوستم آموختم

خودش تعریف می کرد که یک بار مدیر ساختمان شان نوشته ای را مقابل در مجتمع مسکونی شان زده بود با این عبارت که "در صورت توقف، چهار چرخ ماشین تان پنچر می شود." و او از مدیر ساختمان اجازه گرفته و آن را با این نوشته عوض کرده بود : "دوست مهربان! از این که ما را درک کرده و مقابل در توقف نمی کنید ، یک دنیا ممنونیم."
 خانواده ایرانی ؛ محمدسعید روزبه - دوستی دارم که هر وقت به او بگویی "خسته نباشی" ، پاسخ می دهد: بهتر است به جای جمله ای که یک کلمه با بار معنایی منفی دارد(خسته) و فعلی که منفی است(نباشی) ، همین مفهوم را با کلمات پر انرژی بگویی؛ مثلاً : خدا قوت.

او هیچ وقت نمی گوید: "ببخشید مزاحم شدم" ، بلکه می گوید: "از این که وقت تان را در اختیار من گذاشتید سپاسگزارم."

دوستان دوران دانشگاهی اش تعریف می کنند که وقتی درس حقوق تجارت را که خیلی ها معتقدند از خشک ترین درس های رشته حقوق است می خواند ، می گفت: "حقوق مدنی از حقوق تجارت آسان تر و شیرین تر است" ، در حالی که دوستانش جملاتی مانند این می گفتند: حقوق تجارت پدرمان را در آورد، چقدر گنگ و مبهم است و ... .

خودش تعریف می کرد که یک بار مدیر ساختمان شان نوشته ای را مقابل در مجتمع مسکونی شان زده بود با این عبارت که "در صورت توقف، چهار چرخ ماشین تان پنچر می شود." و او از مدیر ساختمان اجازه گرفته و آن را با این نوشته عوض کرده بود : "دوست مهربان! از این که ما را درک کرده و مقابل در توقف نمی کنید ، یک دنیا ممنونیم."

وقتی فرزند او در امتحانی نمره خوبی نیاورده بود، به جای آن که مانند خیلی از پدر و مادرها به او سرکوفت بزند گفته بود: "تو توانایی های بیشتری داری، لیاقت تو خیلی بیشتر از اینهاست و من مطمئن هستم در امتحان بعدی نمره بهتری خواهی گرفت." و همین جملات ساده بسیار اثر بخش بود.

روزنامه ای هست که این دوست ما به نوشته های آن اعتماد ندارد. یک بار یکی از دوستان همان روزنامه را به او داد و او با لبخندی گفت: " ترجیح می دهم روزنامه ای بخوانم که صداقت داشته باشد."

آنچه این دوست مرا بین همه آشنایان ، محبوب کرده است نوع ادبیاتی است که به کار می برد. ادبیات او همیشه آکنده از کلمات مثبت است و همین گفتار ، رفتار او را نیز به طرز ملموسی مثبت و دوست داشتنی کرده است.

آخرین چیزی که از او یاد گرفتم همین دیروز عصر بود که بعد از یک روز کاری پرمشغله به همراه دوست مشترک مان به دفتر من آمدند. دوست مشترک مان در حالی که روی مبل ولو می شد گفت: وای! دیگه نای نفس کشیدن هم ندارم" و او هم که دست کمی از دوست مشترک مان نداشت گفت: " روز پرتلاشی بود، باید خوب استراحت کنم."

من ، مدت هاست که می کوشم مانند او ، مسائل مختلف را با زبان مثبت بگویم. یکی از تمرین های ذهنی من در این مدت، تبدیل جملات با بار معنایی منفی به جملاتی با همان مفهوم اما با بار معنایی مثبت است.

لینک منبع
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۷
در انتظار بررسی: ۴
غیر قابل انتشار: ۰
بهار
۱۰:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۷
عالی بود
ناشناس
۱۰:۱۸ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۷
ایا ایشان همواره همینگونه اظهار نظر می نمایند؟ در تصور من یک شخص اتو کشیده ی عصا قورت داده ایجاد شد از آنها که دستمال گردن دارند و مانند آقای کزازی صحبت می کنند!!!
نادر
۰۹:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۷
چرنده!!!!!!
غلامرضا مهری نیا
۰۹:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۷
بسیار بسیار مطلب آموزنده و قابل تاملی بود.منم سعی میکنم مثبت فکر کنم و مثبت حرف بزنم.ممنون
ناشناس
۰۸:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۷
مرسی. عالی بود.
ناشناس
۰۳:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۷
ايشون نفسشون از جاى گرم بلند ميشده كه تو اين شرايط اقتصادى اينقدر...
ناشناس
۰۲:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۷
خیلی سوسولی
تعداد کاراکترهای مجاز:1200