صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۳۵۲۵۳۸
تعداد نظرات: ۲۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۸ - ۰۵ شهريور ۱۳۹۳ - 27 August 2014
گفتاری به بهانه زادروز یگانه دوران؛ غلامرضا تختی

جهان، بی جهان پهلوان ماندنی نیست

غلامرضا - نوه غلامرضا تختی - خونش ایرانی است اما در آمریکا دارد بزرگ می شود و دردناک نیست که نواده بزرگترین پهلوان سرزمین اسطوره ها چند سال دیگر فارسی را با لهجه آمریکایی حرف بزند؟!
عصر ایران؛ احسان محمدی- ورزشکاری را می شناسید که بعد از انتشار خبر مرگش هفت نفر خودکشی کنند؟ این اتفاق تنها برای غلامرضا تختی افتاد.

وقتی مردم حس کردند با رفتن پهلوان کمرشان شکست. از همه فجیع تر قصابی در کرمانشاه بود که خود را به قناره انداخت و یادداشت بزرگی بر شیشه مغازه اش گذاشت که "جهان، بی جهان پهلوان ماندنی نیست."

اتفاقات در زندگی ایرانی همیشه دو رویه دارد: روایت رسمی و روایت شخصی! هر سال 17 دی سالمرگ جهان پهلوان غلامرضا تختی، گزارشگرهای تلویزیون سراغ همه می روند از دوستانش تا بقال سرکوچه، انگار نه انگار تختی همسری هم داشت و پسری برومند و خوشفکر به نام بابک و حتی نوه ای به نام غلامرضا! امسال البته می توانند از همسرش یاد کنند چون درگذشته است!
 
این اتفاق برای شهید رجایی هم رخ می دهد. از همه در مورد خصوصیات اخلاقی او می پرسند جز همسرش که نزدیک ترین کس به او بوده است. چرا؟ چون همفکر روایت رسمی نیست!

غلامرضا تختی نوه جهان پهلوان تختی آخرین بار وبلاگش را 23 تیر 1388 به روز کرده است. بیش از 5 سال قبل. مطلبی نوشته بود که نمی شود عیناً نقل کرد. جز اینکه گفته است دوست ندارد «بعضی» ها بروند سر قبر پدربزرگ اش که ....

غلامرضا تختی ایستاده است آن بالا، با بازوهای ستبر، با لبخندی کمرنگ در ته چهره اش که سخت مردانه است. حالا هی عکس منتشر کنند و بگویند که در هتل خودکشی کرد. چه کسی باور می کند؟

 هیچ کس دوست ندارد این حرف ها را حتی اگر حقیقت داشته باشد بپذیرد.  دلیل اش آسان است. مردم آنقدر دوستش دارند و تختی تختی می کنند که انگار همین چند ساعت پیش او را دیده اند.

 ایستاده توی مترو وقتی جایش را به پیرمردی بخشیده است، تکیه داده به دیوار خانه ای کلنگی وقتی «سبدکالا»یش را به خانواده ای مستحق بخشیده است،  دو زانو نشسته کنار مردهایی که بوی مصدق و طالقانی می دهند در مدارا و وطن پرستی.

مردم دوستش  دارند به خاطر اینکه وقتی بعد از آن کودتای ننگین دنبال مردی می گشتند که به او تکیه کنند، که حس کنند کنارشان در یک قاب می ایستد او می آمد، بی هیاهو. ساده. با لبخند. می ایستاد توی قاب. کنار مردم و لبخند می زد تا مردمش از شادمانی پهلوان غم شان را فراموش کنند.

ماهنامه «نسیم بیداری»  چند سال پیش عکسی از او روی جلد منتشر کرد که وقتی محمدرضا شاه مدالی گردنش می انداخت سر خم نکرده بود. بعدها مضمون کوک کردند و فیلم نشان دادند که آن عکس صرفاً یک بُرش بوده و در فیلم واقعی غلامرضا تختی خم می شود. فیلم حقیقت داشت. خم شد ولی دست شاه را نبوسید. دستی که خیلی از چهره های فرهنگی و سیاسی و ورزشی آن روزگار برای بوسیدنش پا روی سر هم می گذاشتند. تختی دست شاه را نبوسید چون دست مردم اش را می بوسید.

یک روزنامه نگار پر سابقه ایرانی درباره او می نویسد: « غلامرضا تختی تمام مشخصات یک قهرمان توده ها را در جهان دو قطبی داشت. در محله فقیرنشین جنوب تهران به دنیا آمد، پدرش تاجری ورشکسته بود که زود درگذشت و او را با تنگدستی یتیم گذاشت. تختی همراه کار، ورزش کرد تا بیست سالگی که برای اولین بار ورزش او را به اروپا برد [مسابقات کشتی کاپ فرانسه] که در آن مدالی نگرفت. اما در شهری که در اوج مبارزات نهضت ملی نفت بود شهرت یافت و به دیدار دکتر مصدق رییس   دولت نائل آمد و شد از هواداران وی.

  در همین فاصله بود که زلزله بوئین زهرا رخ داد؛ زلزله ای که ویرانگر بود و به دنبال آن ناتوانی دستگاه دولتی برای عملیات کمک و امداد، موسسات جهانی را به ایران کشاند. اما در این میان، موجی که تختی در تهران به راه انداخت ناگهان جلوه ای دیگر به مبارزات اجتماعی داد. اول کار او که یک کامیون در اختیار گرفته بود در محلات پرجمعیت با بلندگو از مردم می خواست به زلزله زدگان کمک کنند. واکنش ها چنان باورنکردنی بود که بلافاصله نیکوکاران به راه افتادند. ده‌ها کامیون به وی سپرده شد و مردم می رسیدند و رخت و لباس و پول به تختی می سپردند».

غلامرضا تختی را در ابن بابویه دفن کرده اند، الگوی هر کس که می خواهد بگوید بویی از جوانمردی برده است. اما روزگار و شاید ما تلخی کرده ایم با خانواده اش. با رازهای خانواده اش. با حرف هایی که نمی شود نوشت. آنقدر فضا را تنگ کردیم/ کردند که  خانواده اش رفته اند آمریکا. سال هاست. جور دیگر فکر می کردند. دست شان خیلی بوی تشک و دوبنده نمی داد. اهل کتاب شدند. بابک - تنها یادگارش - ترجمه می کند و می نویسد درست مثل همسرش، عروس تختی، منیرو روانی پور.

غلامرضا - نوه غلامرضا تختی - خونش ایرانی است اما در آمریکا دارد بزرگ می شود و دردناک نیست که نواده بزرگترین پهلوان سرزمین اسطوره ها چند سال دیگر فارسی را با لهجه آمریکایی حرف بزند؟!

امسال زادروز جهان پهلوان یک غایب آشنا و در عین حال غریب دارد؛ شهلا توکلی - همسر تختی - که آن قدر سکوت کرد تا  چندی پیش درگذشت. انگار دوست داشت تختی همان طور بماند برای همه. با آن سینه ستبر، با آن بازوبند پهلوانی که از هر مدال المپیک و جهانی برای ما طلایی تر است. تختی یک شمایل است، در قلب ایرانی هایی که هنوز شجاعت، شهامت، جوانمردی و گرفتن دست فتاده را از یاد نبرده اند...

بعد از این همه سال انگار حق با قصاب کرمانشاهی بود که : جهان، بی جهان پهلوان ماندنی نیست!
------------------------------------------------------------------------------
* مطلب برای عصر ایران بازنویسی شده است
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲۲
در انتظار بررسی: ۴۵
غیر قابل انتشار: ۲۱
ناشناس
۰۹:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۶
تختی
آخرین شاگرد مکتب پوریای ولی.
احمد
۱۴:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
دردناک نیست که نواده بزرگترین پهلوان سرزمین اسطوره ها چند سال دیگر فارسی را با لهجه آمریکایی حرف بزند
تا اونجائيكه ماميدانيم تختي زبانش فارسي نبود ،‌او از تركهاي همان بود
ابراهیم
۱۴:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
شماخودتان از خروج 180 هزار نخبه از کشور در چند سال اخیر خبر می دهید که دیگر به ایران تعلق ندارند، حلا فقط غصۀ نوۀ تختی را می خورید؟
محمد
۱۳:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
خیلیای دیگه ام گفتن ولی منم میگم.قلمت اشکمو در آورد.
داود
۱۳:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
ممنون. خیلی عالی بود. اشکم در اومد.
ناشناس
۱۳:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
اصولا ما ایرانها اهل غلو و مرده پرستیم زنده ها را ول کردیم پشیزی برایشان قایل نیستیم تا که می میمرند . اینکه تختی بزرگ است شکی در آن نیست . چه افراد بزرگتر از او که دراین بلاد بودند و رفتند کسی هم برایشان خودش و هلاک نکرد
ناشناس
۱۲:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
فکر نمیکنید وقتش رسیده در مورد خودکشی ایشون مطلب بنویسید و اذهان رو روشن کنید؟؟؟
ناشناس
۱۲:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
اسطوره یعنی جهان پهلوان تختی ! یادش گرامی
ناشناس
۱۲:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
کاش بیان اسم میدان تختی و میدان گلها یا ... باهم عوض کنن اسم اون میدون کوچک برازنده ی این جهان پهلوان نیست.
ناشناس
۱۲:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
تختی رو الکی بزرگش کردید
ناشناس
۱۲:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
عصرایران انصاف داشته باش.تختی چون سیاسی بوده روش مانورمیدی.ببینم تاحالااسم پوریای ولی راشنیدی؟چراازاون چیزی نمیگی که الگوی مردانگی بوده.یک نمونش مادراون کشتی گیررقیب.فکرکن.آهان...نه نمیدونی چیزی.آخه روشنفکری حال میکنی.بروبپرس ازآدمایی که هویتشونویادشون نرفته.حتما یادشونه وبه شماهم یادمیدن.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۲:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
فقط ميتونم بگم تو مريضي!!!
ناشناس
| |
۱۳:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
یه جوری میگه روشنفکر . انگار از ته چاه ظلمات فکر میکنه . بابا یه کمی بیا تو نور معرفت . تعریف از تختی چه منافاتی با پوریای ولی داره ؟! هردوشون اهل معرفت بودن و نور معرفت فکر وعملشون رو روشن کرده بود .
داود
| |
۱۳:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
خودت هم فهمیدی چی گفتی؟
علی
| |
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
اگه از پوریای ولی هم بگن تو باز ساز مخالف میزنی فکر نکنم تقصیر خودت باشه...
داود
| |
۱۴:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
خدا شفات بده
حمید
۱۱:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
پس از سالها اولین تصویر نسبتا واقعی از تختی را دیدیم در این یادداشت
ناشناس
۱۱:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
کلی گریه کردم! آه!
علی خانزاد
۱۱:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
این قلم رو باید بوسیدددددددددد ... اشکم در اومد. روح تختی شاددد
ناشناس
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
روحش شاد ویادش گرامی باد
ناشناس
۱۱:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
برای شما اسطوره است برای مردم روشنفکر ایران، ایشان فقط یک آدم خوبی در این زمان هستند-
اكبر
۱۱:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
متأسفم براي صداي سيما
تعداد کاراکترهای مجاز:1200