آنچه مي خوانيد ، يادداشتي از حجه الاسلام مهدی دقیقی شاهرودی، محقق تاریخ حوزه علمیه نجف اشرف است كه در اختيار عصرايران قرار داده شده است.
وي در اين نوشتار،كوشيده نقش آيت الله سيستاني را در حوادث عراق از گذشته تا كنون مورد اشاره قرار دهد.
متن كامل اين يادداشت به شرح زير است:
گرچه آیت الله العظمی سید علی سیستانی از عنفوان جوانی در پیچ و خم تمامی اتفاقات و رویدادهای جهان اسلام بخصوص تشیع و بالاخص در ایران و عراق بوده است و پیوسته آنها را با تیزبینی رصد نموده است اما به گواهی تاریخ، در تمام این دوران مشی او با آرامشی خاص و در نوع خود بینظیر همراه بوده است از جمله آنکه بروز و ظهور تأثیرات وجود او همواره در سایهای از سکوت و تواضع پنهان بوده است، شیوهای که سعی میکنند در این دوره نیز آن را دنبال کنند.
با این همه "گستره تأثیرعمل" این مرجع هوشیار، مجال کتمان را از او گرفته است. صاحبان قدرت و افکار عمومی جهانی هر روز به عمق تأثیرات وجودی ایشان بیش از پیش آشنا میگردد. بدیهی است عملکرد بیست و پنج سال اخیر ایشان آینهای تمام نما از تفکرات نهفته در ذهن این مرجع بیدار است و از دید محققان و رسانههای تحلیلی پنهان نخواهد ماند.
حوزه کهن نجف عمری 1000 ساله دارد و این شهر کهنسال قدمهای استوار هزاران هزار فقیه، مجتهد و تلاشهای علمی میلیونها طلبه فاضل را در طول حیات خود درک نموده است وچون مادری مهربان، دانشگاه بزرگ علم و اندیشه شیعه را در آغوش خود پرورانده است.
بیشک حقیقت بالندگی و نورانیت این محفل از خورشید تابان حرم امیر المومنین علی علیه السلام بوده است. تاریخ نجف اما سرشار از اتفاقات تلخ و شیرینی است که سینه به سینه حوادث روزگاران را در کنار دروس متداول حوزه از عصری به عصر دیگر توسط دانش آموختگان این مدرسه کهن منتقل نموده است. راقم سطور سعی میکند حوادث و تحولات بیست و پنج سال اخیر این مرکز ثقل شیعه را که با محوریت شخص اول این حوزه صورت پذیرفته است، بهنحو مختصر و گذرا مرور نماید.
نمای اول: انتفاضه شعبانیه (شعبان 1411ق/ مارس 1991م/ اسفند 1369ش،) و قیام مردم عراق علیه رژیم بعث که سرتاسر کشور از شمال تا جنوب را در برگرفت. این قیام در پایان جنگ خلیج فارس و قطعنامه ۶۷۰ شورای امنیت که کلیه تحرکات هوایی ارتش عراق حتی بالگردها را ممنوع کرد. پس از آن کنترل بخش اعظم کشور به دست نیروهای مردمی افتاد و از هجده استان عراق، چهارده استان سقوط کرد و تنها استانهای مرکزی شامل استانهای غربی و صلاحالدین و بغداد در دست رژیم بعث باقی ماند.
با این همه قیام مردمی توسط نیروی صدام و وفادارانش در گارد ریاست جمهوری عراق طی یک فرایند ددمنشانه و البته با توافق نانوشته با برخی از قدرتهای منطقهای و جهانی به شدت سرکوب شد. در جریان این درگیریها هزاران نفر کشته و نزدیک به دو میلیون نفر از عراق آواره شدند. مرجع تقلید شیعیان جهان، آیتاللهالعظمی خوئی با یاران وشورای انتفاضه (که با هدف جلوگیری از هرج و مرج تشکیل شده بود) دستگیر و روانه بغداد شد.
این مرجع بزرگ را برای ملاقاتی اجباری به قصر صدام بردند که شرح آن بماند زیرا دل را پریشان و دیدگان را اشکبار مینماید. در آن روزها حوزه نجف در خطری عظیم گرفتار شده بود، علما اعدام و یا زندانی میشدند و دستهای مجبور به ترک نجف شدند و به ایران هجرت کردند. بیش از پانصد هزار نفر در گورهای دسته جمعی مدفون شدند.
در این فضای پر التهاب آیتالله سیستانی و سیدامین خوئی در قالب گروهی 19 نفره توسط ارتش عراق دستگیر و به زندان منتقل میشوند....درایت آیت الله برای اولین بار در زمان حیات استادش بروز کرد و توانست جان گروهی از علما و زندانیان همراه را نجات دهد و بدینوسیله هسته اولیه حوزه بعد از آیت الله خوئی را حفظ نماید و این شروعی بود بر یک رهبری مدبرانه. تدبیری که دشمنان را در هدفشان مبنی بر خاموش کردن حوزه نجف و تشیع بود، ناکام گذاشت....
نمایدوم: دوران پس از انتفاضه سختترین دوران حیات شیعیان بود و این سختیها آنگاه به اوج خویش رسید که رهبر مقتدر و مظلوم خود یعنی آیتاللهالعظمی خوئی را از دست دارد. مرد فرزانهای که پس از 94 سال زندگی پربارْ با برجا نهادن خدمات بزرگ دینی و دهها اثر جاویدان، با تحمل فشارها و دردها، در هشتم صفر 1413 ق، به دیدار معبود شتافت. او که هم چون جدّش موسی بن جعفر علیه السلام به طاغوت زمان گرفتار شده بود، پس از وفاتْ همانند مادر مظلومهاش فاطمه زهرا علیهاالسلام، غریبانه به خاک سپرده شد.
رژیم بعث عراق، حتی در نجف اشرف هم اجازه تشییع جنازه ایشان را نداد و آن مرجع بزرگ، در نیمههای شب و با حضور مأموران امنیتی رژیم بعث و تعداد بسیار اندکی از شاگردان و خانوادهاش، پس از اقامه نماز توسط آیت اللّهسیستانی، غریبانه و مظلومانه، در صحن شریف مولیالموحدین در مسجد خضراء که جایگاه درسش بود، به خاک سپرده شد.
از این پس تمام چشمها به سوی نجف دوخته شده است. هم دشمنانی که آرزوی خاموشی خورشید حوزه نجف را در سر میپروراندند و هم شیفتگان مکتب پویای شیعه که به دنبال عمود خیمه نجف بودند. آری با اعلان مرجعیت آیت الله سیستانی بدخواهان حوزه نجف با دیدن قامت استوار مرجع برومند و وارث سلسله مرجعیت، موجی از ناامیدی در وجودشان شعلهور شد و کینههای خود را در قالبهای مختلف بروز دادند. طاغوت عراق، آیتالله را در منزلش محصور نمود، حصری که 13 سال به طول انجامید.
سید سیستانی مظلومانه در عراق ماند و صحنه را ترک نکرد در حالی که در سختترین شرایط متفرض قرار داشت. او مدبرانه امور شیعیان و مقلدینش را از خانهای محصور اداره نمود و دشمنان نتوانستند هدف خویش که انفعال حوزه نجف و تشیع بود را محقق نمایند...
نمای سوم: طاغوت عراق دیگر دوران مصرفش به پایان رسیده است و هر جنایتکاری در پایان عمرش بر جنایاتش میافزاید. صدام کینه حوزه نجف را در دل دارد و میداند در هدم موجودیت حوزه موفق نبوده است و البته این عدم توفیق را متوجه سلسله جنبان دربند او، آیت الله العظمی سیستانی میداند. در کشاکش حمله آمریکا به عراق دلهای آگاه، نگران حوزه نجف و مرجع دربند او بود.
گروهی به فکر انتقال مرجع تقلیدشان به محلی امن در کشوری دیگر افتادند اما سید سیستانی "مرد مقاومت وتکلیف" است. او همچون گذشته ایستاد و تمام مشکلات را به جان خرید و حفظ کیان شیعه و حوزه کهن آن را نصبالعین قرار داد و در اوج آرامش و کیاست، امور را مدیریت نمود. به همین جهت بود که همگان و حتی نیروهای متخاصم بارها به مدیریت روشمند ایشان اعتراف نمودند.
او توانست تهاجمات مختلف را مدیریت نماید، شعلۀ طمع سرکشان داخلی و خارجی را به بهترین شیوه ممکن خاموش نماید. دست اندازی کشورهای مختلف به منافع عراق مظلوم و حوزه علمی نجف را کوتاه نماید. تاریخ مرجعیت و سیاست، بازگشت فداکارانه او از سفر درمانیاش که به نجات عراق و خاصه نجف اشرف انجامید، فراموش نکرده است.
او در تهاجم نیروهای خارجی و بعدها حوادث نجف و نزدیک شدن مهاجمین به حرم امیرالمومنین ( که گروهی آنجا را سنگر جنگ مطامع خود قرار داده بودند) چونان سلف پاک خویش به حفظ کیان تشیع و حوزه نجف پرداخت اما شیوه او از نوع خاص خود بود. ایشان شیوهای را دنبال کرد که بدون کمترین هزینههای جانی و دخالتهای مرسوم سیاسی، بیشترین نتیجههای لازم را میگرفت.
آیتالله به شیوههای معمول سیاستمداران و سیاستبازان عمل نکرد. ایشان توانست به شیوه خود که هنوز لایههای زیرین آن برای تحلیلگران مشخص نیست به گونهای عمل نماید که نه بهانهای به دست اشغالگران بدهد و نه عزت و اعتبار مرجعیت بازیچه دست دیگران شود و بدینسان دشمن نتوانست هدف خویش که انفعال حوزه نجف وتشیع بود را محقق نمایند...
نمای چهارم: نهادهای سیاسی به تدریج در عراق شکل میگیرند. دولت، مجلس و نهادهای قانونی تشکیل گردیده و انتظام سیاسی نسبی در کشور حاکم شده است، آهسته آهسته کودکان عراق با لباس مدرسه در خیابانها عبور و مرور میکنند و غنچه خنده بر لب آنان دیده میشود، کسبه و تجار مشغول شدهاند و نبض اقتصاد خُرد به دست مردم افتاده است. حرمها و اعتاب مقدسه از پریشانی و انفعال خارج شده، پذیرای زائران از ملل مختلف هستند.
آغاز به کار فرودگاهها، رفع سیطرهها و....نوید عراقی رو به پیشرفت را میدهد که زیر سایه پدرانه و ارشادات مرجعیت و نقش گروههای مردمی صورت گرفته است. ایشان در سختترین شرایط به داد ملت مظلوم و تمامیت ارضی عراق رسیده است و همگان نقش او را در این موفقیتها پررنگ میدانند. اعتقاد به این نقشآفرینی تنها منحصر به عراقیها نیست بلکه تأثیر ایشان در ایجاد این آرامش از دید جامعه جهانی و سازمانهای صلح محورمخفی نماند و بر همین اساس آیتالله را پدر صلح نامیدند. این آرامش پس از طوفان در حالی است که عراق در آتش اختلافات گروههای داخلی که در زیر خاکستر نهفته است میسوزد و پدر معنوی عراق و شیعیان همواره آنان را دعوت به همزیستی معقول نموده است تا در سایه سار آن همه اقشار، گروهها ،مذاهب و ادیان بتواند از عراقی سرفراز متنفع شوند...
پگاه یک روز ملتهب دمیدن گرفت و اخباری دهشتناک خبرگزاریها را در نوردید. گروهی بیشناسنامه و افراطی که قبل از این جنایاتشان در جغرافیای شام جریان داشت به عراق روی آورده است. پیشروی سریع و تصاحب یکی از بزرگترین شهرهای عراق در کمتر از 3 ساعت شک همگان را برانگیخت...آنها مرزهای زمینی و اعتقادی را طی نموده و نزدیک به یک سوم عراق را تصاحب نمودهاند و در سایه همان اختلافات داخلی توانستند به اهداف خود دست یابند.
ارتش انسجام ندارد، مردم مرعوب جنایات شدهاند، همسایگان سکوتی تلخ نمودهاند، عاشقان اعتاب مقدسه شبها با اشک سر به بستر میگذارند. نگرانی تمام وجود دلسوزان تشیع را در برگرفته است.
عکسها و فیلمهای جنایات و در کنار آن اخبار پیشروی داعش هر لحظه بر این دلهرهها میافزاید. همه چشمها به سوی نجف دوخته شده است که همواره در سختترین شرایط گرههای کور را باز نموده است. آری سیدعلی سیستانی دستور دفاع داد و هر کس که قدرت حمل سلاح و دفاع دارد را مخاطب دستور خویش دانست. فوج فوج به ارتش پیوستند و خونی تازه در کالبد جهاد دمیده شد. او در این نما دیگر تشیّع و حوزه نجف را نجات نداد بلکه انسانیت را زنده کرد و به همگان فهماند؛ حساب ترور و جنایت از اسلام جداست و مرز برادری در اسلام عمل به دستورات دین است.
او به جنگ کسانی رفت که میخواستند نام پیامبر را در جهان با خون و دشنه و شمشیر توام نمایند. او جنس حرکتش محصور در امثال حرکت میرزای شیرازی ها و مراجع مجاهد در مبارزه با استعمار نبود بلکه او حکم مبارزه با یک تفکر غلط را نیز صادر نموده بود. تفکری که در دین حنیف و پاک محمدی جای نداشت. او مجاهدت، سلاح و جنگ را به خدمت تفکر، اندیشه و انسانیت گرفت و تقدس را بر سر واژه جهاد نشاند. آیتالله با رقم زدن این نما از دوران مرجعیت خود؛ زنده بودن حوزه نجف را به آحاد طبقات اعلام نمود و ثابت کرد شیوه و روش او کارآمدترین و خاصترین شیوه در اداره امور است. اینگونه بود دشمن نتوانست هدف خویش که ناکارآمد قلمداد نمودن حوزه نجف وتشیع بود را محقق نمایند...
نمای آخر: در روز ششم ماه مبارک رمضان 1435ساعت 10 شب بعد از زیارت مولای متقیان به محضر او مشرف شدم. این چندمین بار است که برای خوشهچینی از خرمن دانش و محضرش در این چند سال به حضورش میشتابم. خانهای 70 متری که مانند بسیاری از مردم عادی نجف از جنس خشت و گل است.
در سفرهای قبل این خانه برای من "بیت مرجعیت" بود ولی حال جایگاهی تازهای نیز یافته است."مرکز فرماندهی" بهترین نامی است که میتوانم بر آن بگذارم. من به دیدار یک مرجع مجاهد میروم. او تمام نماهای فوق الذکر و هزاران نمای ذکر نشده را از همین خانه کوچک مدیریت کرده است. بعد از سلام و دعاهای پدرانهاش اذن سخن گرفتم و ابعاد مختلف تأثیرات فرمانش را یادآوری نمودم. آنچه من میگفتم مهم نبود زیرا او ابعاد مختلف قضیه را به خوبی میدانست و دانسته عمل نموده بود. نکته مهم این دیدار فرمایش مرد کهنه کار و مرجع بیدار حوزه نجف بود:
" من در این موفقیتها هیچام. هرچه هست عنایات خداوند متعال و امام عصر است و مردم هستند که عمل نمودند. من کاری نکردهام."
وجودش از گزند حوادث مصون باد.