نگاه ها همه بر روی پرده سینما بود.
اکران فیلم شروع شد،
شروع فیلم سقف یک اتاق دو دقیقه بعد همچنان سقف اتاق, سه, چهار, پنج, .......,هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق!
صدای همه در آمد.
اغلب حاضران سینما را ترک کردند.
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین و به بيمار قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید .
زیرنویس فیلم،
این تنها ۸ دقیقه از زندگی این جانباز بود و ما طاقت نداشتیم ...
قطعا یک لبخند تلخی می زنه و .....
و ما همه میدونیم معنیش چیه.
خوب کی چی .. این فیلم رو توی تخیلات شما اکران کردند..
یه لحظه خودتون دراز بکشید ببینید فقط سقف رو میشه نگاه کرد، من امتحان کردم دیدم اتفاقاً میشه اطراف رو هم نگاه کرد، تازه اگه سر رو یه مقدار بالاتر بزاری ، وسعت دید هم بیشتر میشه..
یه طوری می خواین القاء کنین، انگار که این همون کسی هست که توی فیلم تخیلیتون بوده..
من به این آقای گرامی توهین نمی کنم، من با شما مشکل دارم که حتی دست از سر جسم رنجور آنها هم بر نمی دارید و برای تهییج مردم، برای مقاصد ناجور خودتان از آنها استفاده می کنید..
کاش میشد کاری کرد:(
حالا این فیلم کجا و کی و چی بود اصلا؟