صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۳۴۱۴۳۰
تعداد نظرات: ۵۶ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۴ - ۲۹ خرداد ۱۳۹۳ - 19 June 2014
به مناسبت سالروز عروج

شریعتی، روشنفکری که در برج عاج ننشست

محمدرضا شعبانعلی

عصرایران - از دکتر علی شریعتی، بسیار گفته‌اند و می‌گوییم. نام او جزو نام های بزرگ تاریخ معاصر ماست که تکرار و تکرر آن، هرگز در کلمات و پیامهای ما، رنگ نباخته است. چه زمانی که شب‌هنگام، با نوشته‌های کویری او گریسته‌ایم و چه زمانی که با پیامک‌های طنزی که به نام او، دست به دست گشته، خندیده‌ایم.

در مورد شریعتی، بزرگان ما کم نگفته‌اند و کم ننوشته‌اند. آنچه اینجا می‌خوانید یک تحلیل علمی دقیق و حرفه‌ای نیست. بلکه حرف‌های شهروندی است که مثل صدها هزار ایرانی دیگر این آب و خاک، لحظات تنهایی و ناامیدی خود را در کویر او قدم زده و اسلامیات و اجتماعیات او، عینک متفاوتی را برای نگاه به دین و جامعه، هر چند برای مدتی کوتاه، به او هدیه کرده است.

باید بپذیریم که نقد‌هایی که امروز به شریعتی وجود دارد، به مراتب بیشتر از تحسین و احترامی است که نسبت به او ادا می‌شود. شریعتی، در غبارآلوده‌ترین مقطع تاریخ معاصر ما، ایستاد و حرف زد. نوشت و خواند. او به تعبیر خودش سه گونه حرف برای ما داشت. اجتماعیات که دغدغه‌اش بود. اسلامیات که تلاشی برای تبیین روزآمد باورهای جامعه‌اش بود و کویریات، که چاهی بود که در آن، اندوه و تنهایی‌اش را فریاد می‌کرد.

 کمتر کسی را دیده‌ام که واژه‌ی روشنفکر را زیبنده‌ی او نداند. اما او فاقد یکی از «عادت‌های رایج روشنفکران» بود. بسیاری از روشنفکران جامعه‌ی ما، همیشه کوشیده‌اند پیشرو باشند. پیشرو نه به معنای «داشتن ذهن باز و اندیشه نو»، که این صفت، خود در واژه‌ی روشنفکر مستتر است و اگر به این معنا نگاه کنیم، صفت پیشرو، توضیحی واضح در وصف روشنفکری است.

منظور من از «پیشرو» در اینجا این است که یک روشنفکر، خود جلوتر از کاروان یک ملت بایستد و به سرعت جلو رود و خود را راهبر چنین کاروانی بداند. پیشرو به معنای این که روشنفکر، از فاصله‌ی زیادی که با سطح فهم و دغدغه‌های مردم دارد، لذت ببرد و احساس غرور کند. زندگی خودش را بکند و حرف‌های خودش را بزند و دیگران را «موظف» بداند که «بیشتر بخوانند و بفهمند و بزرگتر شوند» تا «لایق درک اندیشه‌ها و دغدغه‌های او» شوند. درست مانند کاروانی که از یک مسیر کوهستانی صعب و دشوار، به سمت قله می‌رود و کوهنوردی که با غرور و تبختر، بدون لحظه‌ای نگاه به پشت خویش، شتابان گام به پیش می‌نهد و می گوید که وظیفه‌اش باز کردن راه است و پیمودن راه، وظیفه پیروان است. کوهنوردی که اوج لذت را زمانی تجربه می‌کند که از گروه خود، چنان فاصله گرفته باشد که نقطه‌ای محو در دوردست افق به نظر بیاید.

تاریخ روشنفکری این آب و خاک، چنین افرادی را کم ندیده است. کسانی که کتاب می‌نویسند و فیلم میسازند اما اکثر مردم از درک آنها ناتوانند. کسانی که در برج عاج تفکر می‌نشینند و از "فهمیده نشدن" احساس غرور می‌کنند و پیروزمندانه می‌گویند که وظیفه‌ی ما اندیشیدن است و دیگرانی باید بیایند تا حرف‌های ما را بفهمند و آن را به زبان عامه مردم ترجمه کنند. بحث‌هایی که در کافه‌ها، خوانده می‌شوند و در همانجا نیز در لابه‌لای بوی قهوه و دود سیگار گم می‌شوند و به فراموشی سپرده می‌شوند.

با مروری کوتاه به نوشته‌های شریعتی، می‌توان فهمید که او به خوبی از توانمندی «پیشرو بودن» برخوردار بوده است. خوب می توانسته برای خود در گوشه‌ای بنشیند و با واژه‌ها، جمله سازی و فلسفه‌بافی کند. اما شریعتی، ساده حرف زد و ساده نوشت. او در جلوی کاروان مردم راه نرفت. او سالهای پنجاه، در کلاس تاریخ تمدن، زمانی که دانشجویان با فریاد کلاس او را قطع می‌کردند و می‌گفتند که نباید فرصت نبرد مسلحانه را با مرور داستان های خاک خورده تاریخ تمدن، هدر داد، لبخندی می‌زد و به هزار زبان می‌گفت: اینکه بدانیم چه نمی خواهیم کافی نیست. باید ببینیم چه می‌خواهیم و چه چیزی بهتر از مرور مسیر تاریخ، خواسته‌ی تاریخی ما را مشخص خواهد کرد؟

شریعتی خوب می‌دانست و می‌فهمید که رشد یک جامعه، در گروه رشد میانگین اندیشه و نگرش در آن جامعه است و کمتر فضایی را می‌توان یافت که روشنفکران پیشرو و دور از مردم، توانسته باشند تغییری جدی را در فضای جامعه خود ایجاد کنند. فهرست روشنفکرانی که او می‌شناخت و نام می‌برد، عمدتاً کسانی بودند که با داستان و رمان و نمایشنامه و سخنرانی، عامه مردم را هدف قرار داده بودند. او خود نیز چنین بود.

شریعتی، در تمام سالهای تاریک و غبارآلود، قلمش را همچون توتمی مقدس، در دست داشت و نوشت. از آزادی گفت و عدالت. از برابری و برادری. او در پس کاروان مردم روان بود و می‌کوشید کسی از این کاروان جا نماند. تلخی روزگار اینکه، آنکس که زخمی و خسته، کاروان اندیشه بخش بزرگی از جوانان این خاک را به جلو می‌کشید، در میانه راه، به خاک افتاد. ما رد شدیم و جلوتر رفتیم. دوراهی‌های زیادی را دیدیم و انتخاب‌های زیادی را انجام دادیم. امروز در نقطه‌ای از کوه ایستاده‌ایم که نه قله است و نه کوهپایه. راه به گذشته بسته است و نگاهمان در جستجوی آینده. می پنداریم که راه‌ها را به تلاش خود آمده‌ایم و بیراهه‌ها را به هدایت او!

ما امروز چراغ به دستانی هستیم که ده‌ها پیچ بزرگ این مسیر را جلوتر آمده‌ایم و راه‌ها و چاه‌ها را بهتر دیده‌ایم. امروز، از نقطه‌ی بلندتر، بر محلی که او به خاک افتاد می‌نگریم و سخن گفتن و راه رفتنش را نقد می‌کنیم. نقطه‌ی آغاز مسیری که او طی کرد و سرانجام مسیری که او می رفت، بیشتر از گذشته معلوم است. راحت‌تر می‌توان به او خندید. راحت‌تر می‌توان او را نقد کرد. همچون کسی که دهانش را چهل سال بسته باشی و هنوز، سرسخت و بیرحمانه، آخرین جملاتی را که چهار دهه پیش گفته است نقد کنی.

امروز، برخورد ما با شریعتی،‌ بسیار آرام و بی‌صدا، درس بزرگی برای فرزندان ما خواهد بود. آنها از نگاه و نقدها و تمسخرهای ما، از پیام و پیامکهای ما، می‌آموزند که کدام راه مطمئن تر است. اینکه در برج عاج خود بنشینند و زندگی کنند، یا اینکه بکوشند همراه مردم و در کنار مردم، راه بهتری برای زندگی کردن بیایند یا بسازند. پیام رفتار امروز ما، اگر تغییری بزرگ و جدی نداشته باشد، برای فرزندانمان مشخص است: «به زندگی خود فکر کنید و برای خود زندگی کنید که ما حتی نسبت به جنازه خدمتگزارانی که در مسیر توسعه و رشد، زیر دست و پایمان له می‌شوند نیز، ترحم نخواهیم داشت».

شریعتی و شریعتی‌ها در مرگ و زندگی غریب خواهند بود. او در پایان نمایشنامه ابوذر، کلامی از پیامبر اسلام را در وصف ابوذر بیان می‌کند. کلامی که شاید بهتر از هر توصیف دیگری مناسب خود او نیز باشد: خداوند او را رحمت کند. تنها زندگی کرد. تنها مرد و تنها برانگیخته خواهد شد.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۵۶
در انتظار بررسی: ۹۵
غیر قابل انتشار: ۱۵
رضا صالحی
۱۷:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
بنام خدا
به جرات میتونم بگم که یکی از بهترین اتفاقات عمرم در دوران دانشجویی، آشنایی با دکتر علی شریعتی بود. به دیگران نیز توصیه میکنم بدور از حب و بغض های غیر الهی بروند و آثار این اندیشمند بزرگ را بخوانند و ره توشه بردارند
ممنون از وقتی که در اختیارم قرار دادید.
بنده خدا
۱۷:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
سفره اسلام راستین را شریعتی مظلوم در این کشور گسترد . اما چون اندیشه های ناب علی گونه اش برای برخی شکم و شهوت و شهرت درپی نداشت سعی کردند نام و آثار بی نطیرش را محو کنند!! غافل از اینکه خورشید از کمترین روزنه ها نورش را می تاباتد و جسم جان انسانها را درخشان می کند . حق بودن و بزرگ بودن و از اهالی امروز بودن شریعتی همین بس که علی رغم تلاش کج اندیشان نافهم نام و اندیشه نابش درقلب امت اسلام تا ابد زنده و راهبر خواهد ماند .
علی
۱۶:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
بهتر است کمی واقع بین تر باشیم و از افراط و تفریط بپرهیزیم. در زندگی شریعتی هم نکات مثبت هست و هم نکات منفی.
ناشناس
۱۶:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
او يك خيال پرداز بود نه يك عالم
رضا ازسبزوار
۱۶:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
امروزنمایشگاه عکس استادباداشتن مجوزبعلت فشارگروههای خاص ازطرف فرماندارسبزوار لغوشد ازدولت تدبیرامید انتظاربیش ازایناست
ناشناس
۱۵:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
اولین قدم برای بزرگ شدن این هست که اسطوره سازی نکنی.
شریعتی خودش فکر می کرد، خودش حرف می زد.
اما امروز آدم هایی مثل شریعتی بجای مردم فکر می کنند و با زبان اون ها حرف می زنند. ما هم که در کشورمون اسطوره زیاد داریم. امروز زیاد مردم از خودشون نظری ندارند. یک ضرب المثل یا یک قطعه شعر و یا جمله رو در موقعیت های مختلف، به عنوان نظرشون مکرراً بیان می کنند.
ناشناس
۱۵:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
شريعتي آن راه ديگر در رسيدن به خدا بود به همين دليل انحصار طلبان دوستش نداشته و ندارند چون مي خواهند به زور به ما بقبولانند كه فقط نسخه داروخانه آنها شفا مي دهد
مجید
۱۵:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
سلام- به اعتقاد بسیاری مرحودم دکتر شریعتی از مفاخر شیعه میباشد ایشون با تمام محدودیتها و جذابیتهای کاذب ان زمان ، نشون دادند که پشت اسلام چه عشق و منطق شگرفی نهفته است روحش شاد
امين دارخال
۱۵:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
افسوس كه بيشتر ما ايرانيها در ناديده گرفتن شخصيتها و نوابغ تاريخمان استاد تمام ملل هستيم. هرگز يادم نميرود كه معناي انسان بودن و مسئوليت بودنم را از كتابهاي اين بزرگمرد آموختم. هميشه با خواندن كتابهايش احساس بهتري به دينم و همنوعانم برايم ايجاد ميشود. روحش شاد
ناشناس
۱۵:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
آنان که رفتند کاری حسینی کردند
آنان که ماندند کاری زینبی کنند
وگرنه
یزیدند
دکتر شریعتی
فرید
۱۵:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
متن بسیار زیبایی بود از نویسنده آن متشکرم و درود فراوان بر شریعتی بزرگ
امير
۱۵:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
درود بر روح مردى كه گفت:كسى كه آزادى را از من مى گيرد هـيچ چيز ديگرى ندارد كه بجاى آن به من بدهـد.متن خوبى بود.از عصر ايران متشكرم
ماهری
۱۵:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
خدایش رحمت کندسوتک استخوانش همیشه تاریخ خفتگان رابیدارخواهدکردراهش بررهروباد
ناشناس
۱۴:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
بیان مفاهیم عمیق و تعالیم عالی مذهبی با رویکرد علمی همیشه موفق و کارساز بوده.
جوانان اندیشمند جوامع امروز بیش از هر زمان دیگری به شخصیت های تاثیر گذاری چون دکتر شریعتی نیازمند هستند.
یادش گرامی و روانش شاد باد.
بزرگ مردی بود در دوره ی کوچکی از تاریخ.
ایرانی
۱۴:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
شریعتی در مقام اندیشه از جوانک هایی که تازه سرمایه مارکس را خوانده اند و ادعای روشنفکری می کنند حقیرتر است هرچند درمقام نقدهیچ شکی در شیوایی نگارش اثارش نیست اما تفکرش تقلیدی کورکورانه از مارکس و انگلس و ایجاد نمونه های اسلامی ان است نه بیش و نه کم.
ناشناس
۱۴:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
آیا ایران دگر بار علی شریعتی ها را به خود خواهد دید؟ دکتر علی شریعتی یک نابغه بود ،باید بیش از این ها او را شناخت فیلسوف عصر ایران
ناشناس
۱۴:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
یاد وخاطره ی خرداد و خردادیان, از 2 خرداد تا 31 خرداد, از عزت ایران تا شریعتی و چمران, گرامی باد...
ملک فرهاد
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
سپاس برای قلم و اندیشه تان آقای شعبانعلی. یقین دارم که یاد ، تقدیر ، نقد و بازخوانی چهره های بزرگ این سرزمین راهیست به سوی رشد و تثبیت داشته های فرهنگی جامعه.
ناشناس
۱۳:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
استاد عزيزم چه خوب كه مجالي فراهم شد تا من هم بنويسم كه اگر تو نبودي دين من هم مثل دين خيلي ها ابزاري مي شد در جهت خواسته هاي دنيايي ام
در برابرت تعظيم مي كنم و مي دانم ديگر غريب نيستي چرا كه در كنار صبورترين بانوي روزگار آرام گرفته اي
یداله
۱۳:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
شریعتی پیشتازانقلاب بودوتاثیربسزایی دراوج گیری انقلاب اسلامی داشت بعضی ازکسانی که بعدا انقلابی شدند وازاوایرادمیگیرنددرآن زمان درخواب بودند.
ناشناس
۱۳:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
مردی که از زمانش جلوتر بود...
ناشناس
۱۳:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
بسیار زیبا
ناشناس
۱۳:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
شریعتی زندگی اش را وقف آرمانهای انسانی کرد. او تمامی وجودش را به اندیشه هایی تبدیل کرد که همچون چراغی پیش روی انسانهای در پی «شدن» باشد. انیشه هایش همواره پایدار باد
ناشناس
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
شریعتی و شریعتی‌ها در مرگ و زندگی غریب خواهند بود
امیر
۱۲:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
من هرچه دارم از اوست یادش گرامی باد کاش رسانه میلی هم یادی ازش می کرد
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۴:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
رسانه میلی از یک فیلسوف بزرگ ایرانی حتی به اندازه یک فوتبالیست هم یاد نمیکنه،
ناشناس
| |
۲۳:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۴/۰۹
حق با رسانه ملی است که فوتبالیست بیشتر از شریعتی ارزش دارد.
بوشهری
۱۲:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
چند سال پیش که به دمشق سوریه رفتم . در مرقد حضرت رقیه و حضرت زینب ع گریه ام نگرفت اما بر سر مزار دکتر شریعتی که رفتم بی اختیار اشکم سرازیر شد و خیلی برای دکتر شریعتی گریه کردم. علتش راپیش خودم که بررسی کردم به این نتیجه رسیدم که اگر گوش دادن به نوارهای سخنرانی و خواندن کتابهای دکتر شریعتی نبود من امام علی ع امام حسین و حضرت زینب را نمیشناختم .و چه سرنوشتی زیبا که او که عاشق علی وحسین ع بود در جوار مرقد دختر آن امام همام دفن شود
ناشناس
۱۲:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
او در برج خیال نشسته بود که چیزی مشابه همان برج عاج است.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۳:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
آثارشو بخون ببین بازم نظرت همینه؟
بهنام
| |
۱۵:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
ای ناشناس برو مطالعه کن او سالها در زندان تحجر و غربزدگان زیست و درعین فقر با قلمی و سخنانی که از قلب برآید جوانان را هدایت کرد آیا سالها در زندان بودن ودر حسینیه ارشاد مردم راهدایت کردند خیال است متاسفم برایت
رضا
۱۲:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
در نوجوانی وقتی راهم رو گم کرده بودم، گفته ها و کتاب های این مرد به کمکم اومد وگرنه منم مثل خیلی ها الان یه دین ستیز بودم.
بابی
۱۲:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
من نمی دونم روشنفکری که حرفهاشو مردم نفهمند به چه دردی میخوره.تو این مقاله چنان از پیشرو بودن به این معنی میگفت که آدم خنده اش میگیره. واقعا مسخره س
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۴:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
مردم معمولا می کوشند پیشرو را به عقب بکشند، تلاش نمی کنند که خود را به جلو ببرند و به او نزدیک کنند
علی پگاه نژاد
۱۲:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
زبانت را بریدند اما بیانت را هرگز!
دستانت را بریدند اما داستانت را هرگز!
پا هایت را بریدند اما راهت را هرگز!
پاسخ ها
احمد
| |
۱۴:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
درود آقای پگاه نژاد
سجاد
۱۲:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
جوان تر که بودم خیلی تحت تاثیر شریعتی بودم ، اما حالا نــــه !
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۴:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
وقتی دلها سخت میشن طبیعیه منم همین طور،باید به خود بیاییم
ناشناس
| |
۱۴:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
اندیشه های شریعتی را باید به دقت و بی تعصب شنید
علی پگاه نژاد
۱۲:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
خدایش رحمت کند که با آشنایی ما جوانان دانشجوی سالهای 50 به بعد،با مفاهیم مذهبی و بیان تعالیم عالیه اسلام با زبان علمی و جذب حد اکثری ،زمینه بازگشت ما به اسلام اصیل را فراهم نمود و در میان بازار رایج ایسم های گوناگون به ما هویتی تازه و افتخار آمیز بخشید.
مسعود
۱۲:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
جناب شعبانعلي عزيز
با دروغ و چرب زباني و ادعاي آزاد انديشي رسيدن به آزادگي و آزاد انديشي ميسر نيست.
اگر ميبينيد كه با پيامك طنز اين مرد را به سخره ميگيرند به خاطر مطالعه بيشتر مردم است . مردمي كه نمي خواهند اشتباهات تاريخي را تكرار كنند.
پاسخ ها
بیطرف
| |
۱۴:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
خداییش تویی که به این حرکت زشت بعضی از مردم اسم شناخت دادی از اخلاقیات چی فهمیدی که داری استاد اخلاقو نقد میکنی؟!!! متاسفم برات از ته دلم!!
آرمين
| |
۱۸:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
عجب نمي دانستيم اگه مطالعه شما بيشتر شود مردم رو به سخره ميگيريد.
ناشناس
| |
۲۲:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۴/۰۹
حق با شماست.
سالیک
۱۱:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
روشنفکریها ی کورکورانه این روشنفکران مارا به این روز نشانده
ناشناس
۱۱:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
شما روشنفکر پیدا کن ، اشکال نداره ، بذار تو برج عاج فیل بشینه. خوب اشکال اینجاس که ما روشنفکر نداریم . اینا تکرار کننده طوطی وار ترجمه متون خارجی هستن که از خودشون هیچی ندارن . نمی دونن که مسائل هر جامعه ای راه حل داخلی داره . نه اینکه از یک جامعه ی دیگه کپی برداری کنی. خلاصه اینا می خوان که متفاوت با بقیه باشن که راهشو ترجمه مدگرایی می دونن.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۶:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
راه حل داخلی یعنی دست و پا زدن تو خود مشکل. دنبال راه حل های جامع و همه گیر باش
ناشناس
۱۱:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
پیشرو بودن و به به چاه افتادن چه فایده ای دارد؟
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۲:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
اشتباهی مثبت زدم
ناشناس
| |
۱۴:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
لطفا با دلیل و مدرک صحبت کنید،چه حرفی از شریعتی شما را به چاه انداخت؟
جواد
۱۱:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
شریعتی عالمانه زیست وعالمانه به دیدار دوست رفت. هرگز اسیر مثلث شوم استعمار واستبداد زر،زوروتزویرنگردید روحش شاد
0728
۱۱:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
من زندگی ام را مدیون استاد بزرگ دکتر شریعتی هستم و همیشه دوستش دارم و خواهم داشت. اسلامی که ایشان به من اموخت اسلام واقعی بود.... ناب ناب... متن شما هم عالی بود...
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۳:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
دقیقا حسی که من هم به شریعتی دارم همینه. کسی که محمدو فاطمه و علی و حسینو زینب... رو تا عمق وجودم بمن شناسوند. روحش شادو یادش گرامی
ناشناس
| |
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
من در زندگی بسیار مدیون اندیشه هایش هستم؛ و از این حیث بسیار مفتخرم
ناشناس
۱۱:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
خیلی زیبا واحساسی بود .اشکم درآمدو به مظلومیتش گریستم به مظلومی که در میان هم زبانانش نیز غریب است . خدایش بیامرزد که در خفقانی که خیلی ها جرات پچ پچ هم نداشتند قهرمانانه فریادزد.
بهنام
۱۱:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
علی چون مولایش امیر المومنان تنها بود او مصداق بارز ابوذر و سلمان چون ابوذر و سلمان پاک بود و انقلابی روشنفکری متعهد اما مظلوم دوست و دشمن بر او خرده گرفتند چرا! چون داناییش را بر نتافتن او شهیدی شاهد بر تمامی قرون و اعصار با زلالی آب که نسل جوان و پاکش را سیراب میکرد و خود با هجرت غریبانه اش در دیار غربت با روی پاک عروج ملکوتی کرد یادش و راهش گرامی
ناشناس
۱۱:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
عالی بود
تعداد کاراکترهای مجاز:1200