صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

این مطلب را فقط مادران و دختران بخوانند!

به مادر خود ثابت کنید که حتی اگر هم او جایگاه مدنظر شما را ندارد، اما این به معنای عدم پذیرش و رد او از طرف شما نیست. چرا که اگر وجود مادر نادیده گرفته شود، دیگر نمی توان از او انتظار مادری فهمیده، باملاحظه و رازدار را داشت.
وابستگی بیش از حد مادر به دختر؛ مانع رشد شخصیت و استقلال
چنین ارتباط پیچیده و بی مانندی درموردهمه مادران و دختران صدق می کند؛ چه آنها که حالت رسمی خود را در هر صورت حفظ می کنند و چه آنها که صمیمیتشان تا مرز قرض دادن لباس به یکدیگر نیز پیش رفته است.

دوستی و همراهی یا بحث و اختلاف نظر چندان تفاوتی ندارد، در هر صورت این دو نفر زوج خاصی هستند که احساسات آنها ممکن است از عشق تا نفرت متغیر باشد. اما به ندرت دیده می شود که مادر و دختری نسبت به یکدیگر بی اعتنا و بی تفاوت باشند. تولد نوزاد هم جنس در واقع احساس جاودانگی کامل را برای مادر به وجود می آورد، که همین عشق ابتدایی منشا روابط پیچیده آنها در آینده است. 


به عقیده روانشناسان، خانم ها برای کسب هویت زنانه خود، متحمل دشواری ها و مسائل پیچیده تری نسبت به مردان می شوند. مادر سرچشمه حیات و نخستین اسطوره عشق مطلق و پیوند خورده با فرزند است. پسر از سنین خردسالی درک می کند که با مادرش تفاوت هایی دارد و به همین دلیل گاه از او دوری می کند. بر عکس، دختر خود را از لحاظ جسمی مشابه مادر می بیند و خیلی زود این احساس در وجودش شکل می گیرد که تمثالی از مادر در قالب کوچک تر است. این موضوع گاه مدت های طولانی ذهن او را نیز مشغول می کند. 


دختر برای اینکه خانمی شود و همیشه فقط "دختر" مادرش نباشد، راه های مختلفی را برای رسیدن به این هدف امتحان می کند. اما تمایل دختر برای اینکه نشان دهد با مادرش تفاوت دارد، گاه مشکلاتی در پی دارد که ممکن است این رابطه را سالها دچار مشکل کند. 


تفاهم و دوستی
رابطه برخی از مادران و دختران طبیعی و روشن است. مادر مطمئن است که دخترش همیشه کنار او خواهد بود و هر کدام از عشق طرف مقابل نسبت به خود اطمینان دارند. حتی اگر دختران اساسا احترام به بزرگتر را نپذیرند و در دل، عکس آن را آرزو داشته باشند، باز هم تا حد بسیار زیادی مادر خود را ستایش کرده و به او عشق می ورزند. تفاهم واقعی مادر و دختر به این معناست که این دو نفر بتوانند راجع به مسائل روز جامعه مانند کار، سیاست، ازدواج، مواد مخدر ، روابط دختر وپسر و... که در گذشته صحبت راجع به آنها منفور و ناپسند بوده، به راحتی گفتگو و نظرات خود را مطرح کنند. تحقیقات نشان می دهد که اکثر مادران امروز همان رابطه صمیمی را که در گذشته با مادران خود داشته اند، با دخترانشان نیز دارند. در واقع گاه در خلال صحبت های مادر و دختر ، اختلاف نظر و بحث به وجود می آید، اما قطعا در مورد مسائل مهم و اساسی نیست.

بحث و مشاجره
در اکثر موارد دیده می شود که بین مادر و دختر؛ خصوصا در دوران نوجوانی بحث و مشاجره پیش می آید. نوجوانی در واقع دورانی طلایی برای ابراز وجود دختر است. دختر نوجوان در این سن، برای ورود به دنیای بزرگسالی می بایست از مادر دور شود. با این حال، آغاز دوران جوانی حتما مستلزم قطع رابطه با مادر و یا رقابت با او نیست؛ فقط کافی است خیلی زود، جایگاه هر کدام روشن در نتیجه حرمت این صمیمیت متقابل حفظ شود. بحث و گفتگو با مادر، این زمینه را برای دختر به وجود می آورد که موقعیت کودکی را رها کرده و جایگاه خود را برای زندگی آینده تثبیت کند. عبور از این مرحله برای بعضی نوجوانان مشکل است چرا که گروهی از مادران از روبرو شدن و گفتگو با دخترشان دوری می کنند که این امر ، مانع از شکل گیری ارتباط راحت و صمیمی می شود. در مواردی نیز مادر از رسیدن دخترش به سن بلوغ و جوانی رنج می برد و از اینکه می بیند دختر کوچکش کم کم " خانم" شده، احساس پیری می کند و دوست دارد دخترش همیشه همان کوچولوی ناز و ملوس باقی بماند. در حالی که رفتار صحیح این است که خودش را با موقعیت جدید وفق داده و فاصله ها از میان بردارد. دخترانی که مادران آنها بسیار وابسته به آنها هستند، باید بداند که صحبت و گفتگو با این گروه از مادران نتیجه بهتری از پرخاشگری یا سکوت خواهد داشت.

مادران وابسته
اصول چنین روابطی بر " وابستگی" استوار است؛ وابستگی که مادر را به سمت خودخواهی و احساس مالکیت می کشاند. در واقع چنین مادری، دخترش را آیینه ای برای بالا بردن ارزش های خود فرض می کند. در واقع برای دختر سخت و ناراحت کننده است که مادرش او را درک نکند. چرا که گاه این موجود دوست داشتنی- مادر- اجازه پیدا کردن راه درست زندگی را به فرزندش نمی دهد. در بعضی موارد رابطه مادر و دختر چنان به هم نزدیک و تقریبا افراطی می شود که که گویی هر دو، یک نفر هستند. عشق بیش از حد این دو نفر خطرناک است. عده ای از مادران علاوه بر اینکه بهترین دوست دخترشان هستند، مسئولیت تمام مسائل دوران نوجوانی او را نیز به عهده می گیرند که این موضوع بی آنکه بخواهند، باعث نابودی شخصیت دخترشان می شود؛ زیرا فاصله گرفتن از چنین مادرانی در آینده کاری بسیار سخت و دشوار است.

مادران قابل اعتماد و رازدار

گروهی دیگر از مادران از اینکه دخترشان دور از آنها زندگی کند، بسیار مضطرب و نگران می شوند. آنها آنقدر از این مسئله می ترسند که از کودکی او را به طرف خود می کشند. توجه به تمام غم و غصه ها و از طرفی هم شادی ها، موجب می شود که آنها این حق را به خود بدهند که نارضایتی و انتظارات خود را به دخترشان منتقل کنند. در نتیجه دختر به راحتی نمی تواند تشخیص دهد که کدام از یک احساسات مادر صحیح است. در این صورت دختر جوان با مادر که محرم حرف ها و رازهای اوست، درد و دل می کند و او نیز که فرزندش را بزرگ کرده و با خلق و خوی او آشناست، او را راهنمایی می کند. چنین رابطه ای دختر را بی آنکه خود بداند اسیر می کند؛ چرا که این ساختار عاطفی، وابستگی ایجاد می کند و تردیدی نیست که باید قدری تعدیل شود. زیرا زمانی که دختر ازدواج کند، ناراحتی را که مادر به خاطر جدایی از او متحمل شده، درک می کند و تصور نمی کرده که خود مسبب این موضوع باشد. در یک رابطه شدیدا وابسته، مادر و دختر هر دو به یک اندازه صدمه می بینند و در واقع ناراحت کردن طرف مقابل، آزرده خاطر شدن خود است.

مادران خودخواه

بعضی از مادران و دختران هر روز و حتی چندین بار در یک روز، با هم تلفنی صحبت می کنند و از تمام مسائل خصوصی یکدیگر اطلاع دارند. در مواقع ناراحتی دختر، مادر درکنار اوست تا اوضاع را سر و سامان داده و او را دلداری دهد. این رابطه که عالی و ایده آل به نظر می رسد، در واقع دیگران را از ورود به این قلمرو صمیمیت طرد می کند. همسران این خانم های جوان، در جایگاه دوم هستند و شخص اول زندگی خانم به شمار نمی آیند. این آقا برای زندگی با همسرش، همیشه باید دل مادرزنش را نیز به دست آورد، چرا که انگار مادر و دختر یک نفر هستند و نوع رفتار با هر کدام، واکنش طرف دیگر را در پی دارد. تا وقتی که مادر و دختر هم عقیده و متحد باشند، همه چیز رو به راه است؛ اما به محض اینکه دختر تصمیم بگیرد مستقل شده و علاوه بر مادر، عشق شخص دیگری را در قلبش بگنجاند، روابط به شدت تیره و تار می شود. خانم جوان در این شرایط بر سر دو راهی قرار می گیرد؛ از طرفی نسبت به مادر احساس ترحم و دلسوزی دارد و از طرفی هم از اینکه او مانع استقلالش شده، از او متنفر می شود. در این شرایط، دختر در حالی از مادر مقتدر خود جدا می شود که همیشه در بحران باقی می ماند.

مادران شدیدا وابسته عاطفی
عده ای از مادران در هیچ موردی تسلط بر دخترشان را رها نکرده و هیچ آزادی عملی به او نمی دهند. آنها مرتبا دختر خود را نصیحت می کنند، از او ایراد می گیرند، در مورد کارهایشان قضاوت می کنند و... بی آنکه فکر کنند باید گاهی از این تخت پادشاهی پایین بیایند. در اغلب موارد احساس ضعف و بی کفایتی به دختر منتقل می شود تا همیشه خود را محتاج و وابسته به مادر بداند و به او تکیه کند. در این صورت، دختر از این که نمی تواند خود را به جایگاه مادر برساند، ناراحت است و احساس گناه می کند، اما ناخود آگاه این حق را از خود سلب می کند که برای پیشرفت زندگی خصوصی و اجتماعی خود، گامی بردارد.
وقتی روابط مادر و دختر تا این حد آسیب رسان شود و راهی برای گریز از این سلطه غلبه ناپذیر مادر وجود نداشته باشد، دختر بی تردید باید به یک روانشناس مراجعه کند تا او بتواند راهی برای رهایی از این قید و بندها پیشنهاد دهد.

مادران کاملا بی تفاوت
این گروه از زنان، مادرانی هستند که نمی توانند به فرزندان خود عشق بورزند و این حالت از کمبودهای شدید عاطفی آنها نشات می گیرد. در واقع این مادران در دوران کودکی چندان مورد توجه و محبت مادر خود نبوده اند. آنها فرزند خود را طرد می کنند زیرا احساس می کنند که فرزند، مانع رسیدن آنها به آزادی هایشان است. این افراد از رسیدگی به خواسته ها، نیازهای مداوم کودک و مراقبت از او، احساس خستگی و خفقان می کنند.

جستجوی راهی مناسب برای گفتگو با مادر

مادر شما اجازه نمی دهد از خانه بیرون بروید؟ از طرز لباس پوشیدن و نوع معاشرت های شما ایراد می گیرد؟ گاه از سخنانش رنجیده خاطر شده و گریه می کنید؟ و.... شاید تا به حال به خود قبولانده اید که او از زندگی هیچ چیز نمی داند و چاره ای جزکوتاه آمدن نیست. با این حال می توان با مادر ارتباطی سالم برقرار کرد. احساس درک نشدن از طرف مادر، در بین اغلب دختران جوان دیده می شود. اما واقعا چه چیزی این رابطه صمیمی را به تنگا می کشاند؟
سن بلوغ برای دختر جوان زمانی است که نخستین افکار و تمایلات برای ارزش دادن به ظاهر خود و جلب توجه دیگران در وجودش شکل می گیرد. به طور کلی مادر در نخستین گام های ورود دختر به دنیای بزرگسالی با او همراه شده و به او درباره این تجربه جدید زندگی، آرامش خاطر می دهد. اما ممکن است پس از مدتی روابط آنها دچار مشکل شود. دختر کوچولوی مهربان و حساس که تمام رازهای خود را به مادر می گفته، حالا جوانی تندخو، پرخاشگر، تو دار و کم حرف شده که به همه بی اعتماد است و محرمی برای بیان هیجانات و اسرارش نمی یابد. اعتماد و تفاهم مادر و دختر دیگررنگ و بوی سابق را ندارد. اما نگرانی مادر دراین شرایط چندان منطقی نیست، ميگنا دات آي آر،زیرا دختر جوان دوست دارد علاوه بر افراد خانواده، مورد توجه دیگران نیز باشد. در این شرایط ، در درجه اول مادر عاقل سعی می کند تا به خاطر سرخوردگی ها و مسائل مرتبط با این دوران، مراعات حال دخترش را بکند. معمولا مادر موضوعاتی را برای دخترش بازگو می کند که او چندان تمایلی به شنیدن آنها ندارد، احساس بچگی می کند و از سخنان مادر ناراحت و عصبانی می شود. مادر در پروش شکوفه های جوانی در وجود دخترش همراه اوست و می پذیرد که خودش کم کم پیر می شود. اما گاه نیز مادر نسبت به زیبایی و شادابی دختر حسادت می کند و ممکن است پرخاشگر شده و یا احساس حقارت کند.

توصیه هایی برای بهبود روابط مادر و دختر

1- به مادر خود ثابت کنید که حتی اگر هم او جایگاه مدنظر شما را ندارد، اما این به معنای عدم پذیرش و رد او از طرف شما نیست. چرا که اگر وجود مادر نادیده گرفته شود، دیگر نمی توان از او انتظار مادری فهمیده، باملاحظه و رازدار را داشت.

2- سعی کنید موقعیت های جدیدی مانند خرید، صحبت در مورد مسائل رایج جامعه ، زنان و... را برای ارتباط به وجود بیاورید.

3- از اطرافیان بخواهید به روش زندگی و حریم خصوصی شما احترام بگذارند، اما نه اینکه تصور کنید منزل، هتل پذیرایی شماست و کسی حق ندارد بگوید: "بالای چشمت، ابروست".

4- بیاموزید که بین مسائل کاملا شخصی و موضوعاتی که می توانید درباره آنها با مادر صحبت کنید، مرز مشخصی قائل شوید.

اگر برای شما مسائلی پیش آمده که گفتگو با پدر و مادر راجع به آنها، مشکل است و یا اینکه آنها تمایلی به شنیدن ندارند، به مخاطبان دیگری مانند پزشک یا مشاور مراجعه کنید تا پاسخ سؤالات منطقی خود را بیابید.

منبع: قدس آنلاین
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200