عصر ایران؛ احسان محمدی
1- اگه قراره جُذام بگیری چه بهتر که اونو از پول بگیری نه از دست یه جُذامی! (فیلم پاپیون – فرانکلین جی شافنر)
2- باشگاه های فوتبال در ایران پول ندارند، به هتل ها و ورزشگاه ها و راننده های اتوبوس و گارسون های رستوران ها هم بدهکارند اما با پول افغانی پز سوییسی می دهند و بازیکن های میلیاردی می خرند.
آنها به طرز معجزه آسایی ورشکست نمی شوند و هیچ مدیر فوتبالی به خاطر حیف و میل پول بیت المال در دادگاهی محاکمه نمی شود، با احترام و طی حکمی که در آن بر "شایستگی و مدیریت" ایشان تاکید شده است "منصوب" می شوند، با پول دولتی جولانی می دهند، بر بدهی های معمول رقمی می افزایند، به شهرتی می رسند و بعد نوبت را به کسان دیگری می دهند و می روند.
اين طرز فکر در ايران رواج دارد که دولت هم يکی ديگر از جيب های عميق و گلوهای گشادی است که از محل پول نفت ارتزاق می کند. پس ایرادی ندارد که بخشی از این پول را صرف باشگاه هایی بکند که به بدنه اش چسبیده اند.
انگلیسی ها می گویند: «کسی که به نی زن پول می دهد تعیین می کند چه آهنگی باید نواخته شود! » بر این اساس نباید جای گله ای باقی بماند، وقتی دولت پول می دهد حق دارد نوع آهنگ را انتخاب کند و آقای «الف» را یک شبه جای آقای «ب» بنشاند و مدیرعامل پرطرفدارترین تیم های کشور کند.
هر دو طرف با وجود تظاهر به نارضایتی در دل از این پیوند و بده بستان خوشحال هستند.
3- این دیوار کج کی فرو می ریزد؟ باشگاههایی که به جای "درآمد زایی" مشغول "بدهی افزایی" هستند تا کجا می توانند دوام بیاورند؟ آیا فوتبال روزی از یک سرگرمی ملی - دولتی به یک صنعت تبدیل می شود یا مدیران ترجیح می دهند همچنان از پول «جذام» بگیرند؟