صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۳۲۰۴۱
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۱ - ۰۴ دی ۱۳۸۶ - 25 December 2007

نقد یا تحریف و تمسخر؟

مروری بر یک ماجرای منتشر شده
سید ضیاءالدین احتشام

دیری است که "نقد منصفانه" جای خود را به "انتقاد مغرضانه" داده و در این میان، برای کوبیدن رقیب سیاسی، پدیده نامیمون "تحریف" نیز وارد گود شده است و در عرصه حاضر، می توان از راست راست تا چپ چپ را سراغ گرفت که برای گسترش آنچه ما قبلا فرهنگ لجن مال کردن شخصیت ها نامیده ایم (کلیک کنید) بی وقفه و البته بی محابا تلاش می کنند!

آخرین نمونه در این باب - البته تا روز گذشته - حکایت غلامحسین الهام است و روزنامه اعتمادملی مهدی کروبی.

حزب اعتماد ملی و روزنامه اش، از منتقدان دولت نهم هستند و تاکنون نقدهای زیادی را نسبت به عملکرد دولت مطرح ساخته اند که بسیاری از آنها، برغم خشم دولتمردان، مقرون به واقعیت بوده است. تا این جای ماجرا، عصرایران نیز خود را همنوا با نقدهای اعتمادملی می داند چه آنکه رسانه خالی از نقد و بدتر از آن، رسانه آکنده از مدح، موجود بی خاصیتی است که "عدمش به ز وجود".

اما وقتی نقد همراه با غرض ورزی و تحریف می شود، دیگر نمی توان از آن دفاع کرد ، چه منتقد جریان مخالف دولت باشد و چه طرفداران دولت.

ماجرا از آنجا شروع شد که غلامحسین الهام -سخنگوی دولت- در نشست هفتگی خود با خبرنگاران، با اشاره به انتقاد هاشمی رفسنجانی از تورم گفت:"در مورد تورم، نمی دانم مقصود این افراد چیست. رییس جمهور گزارش مبسوطی درباره تورم و عوامل آن به مردم دادند" (اعتمادملی - یکشنبه 2 دی 86- صفحه 3) اما همین روزنامه در تیتر یک خود که بر صدر خبر اظهارات الهام نشاند، چنین نوشت: "واکنش سخنگوی دولت به منتقدان/ الهام: نمی دانم مقصود از تورم چیست؟"

البته ما نیز به عنوان رسانه منتقد دولت، هم به گزارش رییس جمهور و هم به سخنان الهام نقدهایی داریم ولی "تحریف" و بعد از آن "تمسخر" را شایسته خانواده رسانه ها - که خود نیز عضوی از آن هستیم- نمی دانیم.

اگر جانب انصاف را نگه داریم میان آنچه خود اعتمادملی از قول الهام نوشته و تیتری که زده است، تفاوت معنایی واضحی وجود دارد. در واقع الهام گفته است که مقصود منتقدان را نمی داند ولی تیتری که بیش از متن خوانده می شود، حاکی از آن است که الهام نمی داند تورم چیست!

متعاقب این تیتر (و نه این خبر) روزنامه اعتمادملی، در تاریخ 3 دی، در صفحه آخر، تحلیلی کوتاه نوشت با این عنوان" آقای الهام! واقعا نباید بدانید تورم چیست؟!" و بدین ترتیب، برخی رسانه های دیگر نیز با این انگ که سخنگوی دولت نمی داند تورم چیست مطالب دیگری منتشر کردند.

البته، از این دعوای کاملا جناحی، هیچ آب و نانی به مردمی که از "تورم واقعی" رنج می برند ،نمی رسد چرا که تورم یک واقعیت اقتصادی است که کمر مردم را می شکند و فرقی هم نمی کند که الهام و کروبی با هم دعوا داشته باشند یا خیر.

ولی سخن بر سر وجود یا عدم وجود تورم نیست (چرا که اساسا انکار کننده آن اشارتی صریح به ناآگاهی خود دارد). دغدغه این نوشتار، چنانچه پیشتر در سایت عصرایران بدان پرداخته ایم مرگ نقد منصفانه است، مرگی که با جامه سیاه تحریف و تمسخر نیز آراسته شده است.(کلیک کنید)

در ادامه ماجرای الهام و اعتمادملی، دبیرخانه شورای عالی اطلاع رسانی نامه ای به مدیرمسوول روزنامه نوشت و خواستار اصلاح تحریف صورت گرفته شد ولی اعتمادملی، در پاسخ، سخنگوی دولت را متهم به نفهمیدن کرد و نوشت: "...حالا یا منظور روشن و صریح "این افراد" را از تورم متوجه نمی شوند یا کلا منظور از تورم را متوجه نمی شوند، در اصل ماجرا خیلی تفاوتی نمی کند! بالاخره جناب الهام ظاهرا متوجه نمی شوند!"

این پاسخ آمیخته به توهین و تمسخر، نشان می دهد که برخی دوستان منتقد دولت (که ما از باب منتقد بودن نسبت به آنها احساس قرابت می کنیم)، گام در مسیری نهاده اند که پایانش نهادینه سازی توهین و تمسخر است و فرقی هم نمی کند این رویکرد از  "منبر منصور ارضی" باشد یا "روزنامه مهدی کروبی"؛ مهم این است که توهین و تمسخر و تحریف، "بدجوری" وارد فضای سیاسی کشور شده است و در این میان، آنچه لگدمال می شود، نقد منصفانه است زیرا وقتی انتقادهای اکشن و هیجانی - ولو دروغ- نضج بگیرند، دیگر کسی به نقدهای متین و آمیخته به انصاف و منطق گوش نمی دهد و این نقطه آغازین انحطاط یک جامعه است؛ جامعه ای که در آن، همه به یکدیگر ناسزا می گویند، تهمت می زنند و همدیگر را تمسخر می کنند.

دولت، حتما باید نقد شود و دولت ، حتما باید نقدها را بشنود و به نقدهای واقعی گردن نهد ولی توهین و تمسخر و تحریف ، باعث خواهد شد طرف مقابل نیز ،به ویژه اگر از قدرت دولتی برخوردار باشد، به خود اجازه دهد که به "تک" منتقدان با بی انصافی و تغیر بیشتری "پاتک" زند و در این تک و پاتک های مداوم، آنچه بالا می رود، همین تورم است و آنچه فرو می ریزد، امیدهای مردمی است که در وانفسای گرانی ها و مشکلات، در میانه جنگ بزرگان سیاست، استخوان هایشان زیر سم های سواران سیاسیونی که با نام همین مردم با یکدیگر در آمیخته اند، گم می شود.

آه! بیچاره مردم.... بیچاره انصاف!
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200