آیا روش های علمی وجود دارد تا والدین جهت شکل دهی ویژگیهای کودکانشان ،از آنها بهره گیرند؟
اینها برخی از سوالاتی هستند که معمولا به ذهن والدین و دست اندرکاران
پرورش و تربیت کودکان می رسد، به همین جهت ابتدا به اختصار نظرات برخی از
مولفان و نظریه پردازان را مرور کرده و در پایان به ارائه چند راهکار ساده
خواهیم پرداخت .
یکی از ابعاد رشد و تحول ، که از دوران کودکی تا سال
های بزرگسالی ،در کنار دیگر ابعاد رشد شکل می گیرد،رشد اخلاقی کودکان است
.وقتی مردم درباره رشد اخلاقی صحبت می کنند، آنها به رفتار و نگرش های
خودشان نسبت به سایر مردم در جامعه اشاره دارند،به عبارتی آنها به پیروی ما
از هنجارهای اجتماعی ،مقررات و قوانین ،عرف و آداب و رسوم توجه می کنند
.البته به زبان ساده و در مورد کودکان ،ما توانایی آنها را در تمایز درست
از غلط توصیف می کنیم .
هوش اخلاقی موضوع
تقریبا جدیدی است. همان طور که هوش هیجانی و هوش شناختی با یکدیگر فرق
دارد، هوش اخلاقی هم یک هوش کاملا مجزاست. مفهوم اصلی هوش اخلاقی این است
که ما بتوانیم درست را از نادرست تشخیص دهیم؛ یعنی اعتقادات محکم اخلاقی
داشته باشیم و بر اساس این اعتقادات عمل کنیم.
هوش اخلاقي
توانايي تشخيص و تميز درست از نادرست است. به بيان ديگر، كسي داراي هوش
اخلاقي تعريف مي شود كه از باورهاي اخلاقي راسخ و قوي و توانايي عمل كردن
به آنها برخوردار باشد، به گونه اي كه فرد به شيوه اي صحيح و محترمانه
رفتار كند.
هوش اخلاقي اشاره به توانايي اعمال اصول اخلاقي در
اهداف شخصي، ارزش ها و فعاليت هاي فرد دارد و به مفهوم ظرفيت وتوانايي درك
مسائل خوب از مسائل بد است. هوش اخلاقي شامل گستره ي فراشناختي يافراعملي
است كه واكنش شناخت ها، نگرش ها و فعاليت هاي اخلاقي را در چارچوب سيستم
هاي ارزشي فردي امكان پذير مي سازد. هوش اخلاقي، هوش حياتي براي همه انسان
ها است (نقطه عطفي براي تمام هوش ها محسوب مي شود)، به دليل اينكه هوش
اخلاقي اشكال ديگرهوش را به انجام كارهاي ارزشمند هدايت مي كند.
پژوهش هاي محققان تعليم و تربيت نشان داده كودكاني كه به هر دليل هوش
اخلاقي كسب نكرده اند در معرض خطرهاي جدي قرار دارند. اين كودكان به دليل
وجدان متزلزل، ضعف در مهار كردن اميال، رشدنيافتگي حساسيت هاي اخلاقي و
باورهاي كه به گونه اي نادرست هدايت شده، تا حد زيادي به عقب افتادگي
اخلاقي و اجتماعي دچار و در بزرگسالي به شخصيت هاي نابهنجار و ناموفق تبديل
مي شوند.
دو نظریه پرداز و روانشناس معروف ، ژان پیاژه و لارنس گلبرگ ، رشد اخلاقی کودکان را مطالعه کردند.
پیاژه
مشاهده کرد که چگونه استدلال اخلاقی در کودکان شکل می گیرد.او دریافت در
کودکان خردسال ،در مقایسه با کودکان بزرگتر ،ادراک ابتدایی تری از رفتار
درست - غلط دارند.
پیاژه با طرح این پرسش اساسی که کدام رفتار بدتر
است ؟ ، مشاهده کرد که کودکان خردسال رفتار بد را به وسیله میزان صدمه ای
که به خاطر رفتار شخص ایجاد شده قضاوت می کنند، او داستانهایی را در قالب
معما یا مساله اخلاقی بود برای آنها تعریف می کرد و از آنها می خواست
بگویند ” چه کسی رفتارش بدتر است ؟” به عنوان مثال ،یکی از داستان ها به
این شرح بود : پسری که بطور اتفاقی ۱۵ فنجان را می شکند کار بدتری کرده است
یا پسری که از روی لجبازی و عصبانیت ،هنگامی که مادرش در آن اطراف نیست ،
یک فنجان را می شکند؟ پیاژه مشاهده کرد کودکان خردسال ، رفتار بد را به
پسری که فنجان بیشتری شکسته است نسبت دادند و این امر صرف نظر از نیت کودک
دوم بود . پیاژه این استدلال اخلاقی را ، اخلاق عینی یا واقع گرایی اخلاقی
نامیده ،در حالی که کودکان بزرگتر رفتار بد را به پسری که فقط یک فنجان
شکسته بود نسبت دادند.،زیرا انگیزه او بد بود.مسلما این نوع استدلال
پیشرفته تر از استدلال اخلاق عینی است .
از نظر پیاژه به نظر نمی
رسد کودکان بتوانند این مرحله از رشد اخلاقی را کاملا قبل از سنین ۱۲ یا ۱۳
سالگی کسب کنند. نظریه پرداز و مولفی دیگر ، یعنی لارنس گلبرگ کار پیاژه
را تا سنین جوانی و بزرگسالی ادامه داد. گلبرگ سطح اول را پیش عرفی
نامید.در این سطح کودکان با اجتناب از تنبیه و برآوردن نیازها ی خود رفتار
صحیح را نشان می دهند .(در این سطح مرحله اول مساوی تنبیه -اطاعت و مرحله
دوم با فرد گرایی توصیف می شود ). این سطح و مرحله هایش کارهای کودکان
خردسال تا ۱۰ سالگی را توجه می کند .سطح دوم ،عرفی خوانده می شود ، در این
سطح کودکان بیشتر با زندگی بر اساس انتظارات دیگران و انجام کار صحیح به
دلیل اینکه برای گروه مناسب است ،رفتار می کند.(مرحله سوم با انطباق بین
افراد و مرحله چهارم با نظام اجتماعی و تبعیت از قانون مرتبط است ).این سطح
و مرحله هایش با ویژگی های کودکان بالای ۱۰ سال تا دوران بزرگسالی مطابقت
دارد. سطح سوم ،پس عرفی نامیده می شود .
در طی این سطح افراد
رفتارشان را به وسیله ارزش ها و اعتقادات گروهی و به عبارتی معیارهای جهانی
ارزیابی می کنند و رفتارها را با جامعه ای که با آنها زندگی می کنند کنترل
می نمایند.به این ترتیب رفتار صحیح بر اساس یک قرار داد اجتماعی با دیگران
و مطابق با اصول اخلاق جهانی که ممکن است بر مبنای قوانین جوامع بشری پایه
ریزی شده باشد.(در این سطح مرحله پنجم با قرار دادهای اجتماعی و حقوق فردی
،مرحله ششم با علم اخلاق و نوعدوستی مطابقت دارد.) با آن که دیدگاه های
دیگری نیز از سوی مولفان دیگر ارائه شده و افراد متعددی با مراحل رشد
اخلاقی پیاژه و گلبرگ اتفاق نظر نداشته و از آنها انتقاد می کنند، اما
همچنان این پرسش اصلی برای والدین باقی است که ما چگونه رفتار اخلاقی را به
کودکان آموزش می دهیم؟ یکی دیگر از مسائل اساسی که همواره در اکثر مسائل
(مانند رشد هوش ،شکل گیری شخصیت و…) انسانی مطرح است ، تعیین میزان سهم
"طبیعت-تربیت ” است .
متعادل ترین نظر در این بین آن است که رشد
اخلاقی حاصل تعامل بین طبیعت و تربیت است . اخلاق در نتیجه تعامل عواملی
مانند نظرات والدین ، روش های انضباطی و همچنین انتخاب ها و اختیارات خود
کودکان شکل می گیرد.کودک از تجارب اولیه خود برای تشخیص درست از غلط بهره
می گیرد .در عین حال هنگامی که نیاز به تربیت و پرورش دارند ،والدین به طور
متعادل نیازهایشان را برآورده می سازند ،بدین ترتیب یاد می گیرند در زندگی
مقررات را بپذیرند و یاس ها را تحمل کنند. دوست داشتن افراطی و برآوردن
نیازها صرف نظر از خواسته ها و نیازهای کودک، او را لوس می کند.این سبب می
شود کودکان در اولین مراحل رشد اخلاقی بر اساس فردگرایی خودخواهانه مغرور
شوند. این مساله برای کودکان دو ساله خوب است ،برای شش ساله ها قابل تحمل و
در ۱۲ ساله ها و یا سنسن بالاتر مضر است .
محدودیت زیاد موجب می
گردد کودک احساس کم ارزشی و فقدان خویشتن داری کند.این روش ها موجب بهم
ریختن سلامت روانی کودک می شوند ، او فردی بسیار سرکش یا بسیار مطیع ،لیکن
به شکلی بیمارگونه و ناسالم ،خواهد شد. با اندکی تامل می توان دریافت رسیدن
به تعادل مشکل است .با برقراری انضباط ما فقط رفتار غلط را تنبیه نمی کنیم
یا باعث ایجاد محدودیت نمی شویم بلکه چگونگی تشخیص درست از غلط را آموزش
می دهیم. حتی به رغم مقررات و نظام های اجتماعی ، کودکان در سنین بالاتر می
توانند تصمیم بگیرند و انتخاب کنند که از قوانین و مقررات جامعه پیروی
نمایند یا نه . در نهایت والدین در درک رشد اخلاقی باید این واقعیت را
بپذیرند که باید کودکانشان را ارزیابی کنند تا اهداف بهتری را برای رشد
فردی آنها برگزینند. به تازگی مولفان ، اصطلاح تازه ای را تحت عنوان هوش
اخلاقی سعی دارند در روانشناسی وارد نمایند .
در این زمینه مایکل
بوریا ده نکته را برای پرورش کودکانی اخلاقی یا ایجاد هوش اخلاقی پیشنهاد
می دهد ، که ابتدا رئوس این موارد را مرور کرده و سپس به اختصار به شرح هر
یک می پردازد:
۱-احساس تعهد در راستای ایجاد و پرورش کودکی اخلاقی
۲-تلاش برای آن که الگویی نمونه یا یک مثال اخلاقی قوی باشید.
۳-شناختن باورها و عقاید خودتان ، ضمن تلاش برای سهیم کردن دیگران
۴-از لحظات آموختنی به خوبی بهره بگیرید.
۵-انضباط را به عنوان یک درس اخلاقی به کار بندید.
۶-توقع رفتاری اخلاقی داشته باشید .
۷-نسبت به آثار رفتارها واکنش نشان دهید.
۸-رفتارهای اخلاقی را تقویت کرده و پاداش دهید .
۹-به طور روزانه اصول اخلاقی را اولویت بندی نمایید.
۱۰-مشارکت و ثبت قانون طلایی از نظر دکتر مایکل بوریا ، خانه بهترین مدرسه برای آموزش رفتارهای اخلاقی است .
در این راستا ،او ده نکته را جهت ایجاد هوش اخلاقی به والدین پیشنهاد می دهد.
۱- احساس تعهد در جهت پرورش کودکی اخلاقی یک سوال اساسی آن است که پرورش
یک کودک اخلاقی چه مقدار برای شما اهمیت دارد؟ چراکه تحقیقات نشان داده اند
،والدینی که شدیدا احساس نیاز به شکل دادن رفتارهای اخلاقی در کودکانشان
می نمایند، یا ترس از ایجاد اخلاق های زشت در آنها دارند ، معمولا موفق
بوده اند، زیرا خودشان را برای تلاش ذز این مورد متعهد کرده اند.بنابراین
اگر شما واقعا می خواهید کودکی دارای اخلاق داشته باشید ، باید احساس تعهد
شخصی برای پرورش او نموده و این تعهد تا نیل به هدف تداوم یابد.
۲-
تلاش برای آن که الگویی نمونه یا یک مثال اخلاقی قوی باشید والدین اولین و
قوی ترین الگو یا معلم اخلاق برای کودکانشان هستند، بنابراین مطمئن شوید
همان رفتارهای اخلاقی را که از کودکتان انتظار دارید ، انجام دهید تا آنها
از شما فراگیرند.
۳-شناخت باورها و عقاید خودتان ضمن سهیم کردن
آنها با دیگران پیش از آنکه بتوانید کودکی با اخلاق پرورش دهید ، باید
درباره آنچه که به آن باور دارید با خودتان صادق و صریح باشید ، بنابراین
مدتی کوتاه به تمامی ارزش هایتان فکر کنید .سپس درباره این که چرا شما این
روش اجرای خاص خودتان را دارید ،به طور منظم با کودکتان صحبت کرده و
نظراتتان را با او در میان گذارید.
۴-از لحظات آموختن به خوبی بهره
بگیرید بهترین لحظه های آموزش معمولا غیرمنتظره و اتفاقی هستند و بر خلاف
تصور ،از پیش برنامه ریزی نشده اند.هر گاه بحث موضوعات اخلاقی به میان آمد
،از آن فرصت استفاده کنید ،آنها به شما و کودک کمک می نمایند تا باورهای
اخلاقی استواری را که در هدایت مستمر رفتارهایش برای تمامی زندگی
موثرند،رشد دهد.
۵-انضباط را به عنوان یک درس اخلاقی به کار بندید
انظباط موثر موجب مراقبت از کودک در این امر می شود تا تشخصی دهد که چرا
رفتارش اشتباه است وچگونه می تواندذ آن را اصلاح و تصحیح نماید. در این
راستا ، استفاده از پرسش های صحیح به کودکان کمک می نماید به این توانایی
دست یابند که نظ دیگران را درباره رفتارشان دریابند و توانایی درک نتایج
رفتارهایشان را توسعه دهند.
۶-توقع رفتارهای اخلاقی داشته باشید در
این زمینه نتیجه مطالعات روشن بوده است ،کودکانی که رفتارهای اخلاقی دارند
،والدینی دارند که از آنها انتظارات داشته اند چنین عمل کنند.توقعات و
انتظارات شما از کودکتان ، به منزله تعیین نوعی استاندارد برای رفتارهای
آنهاست .
۷-نسبت به آثار رفتارهای واکنش نشان دهید محققین ابراز می
کنند که یکی از بهترین تمرین های سازنده اخلاق ، اشاره به اثر رفتار کودک
بر شخص دیگر است ، انجام این کار موجب افزایش رشد اخلاقی کودک می شود.
۸-رفتارهای اخلاقی کودک را تقویت کرده و پاداش دهید یکی از ساده ترین
راههای کمک به کودک در جهت کسب رفتارهای جدید این است که پس از وقوع آن
رفتارها ، آنها را پاداش داده و تحسین نمایید . پس با هدف شکل دهی رفتارهای
اخلاقی ، کودک را زیر نظر بگیرید و با شرح اینکه چرا رفتارش خوب بوده و
شما برای آن ارزش قائلید، آن را تقویت نمایید.
۹-هر روز اصول
اخلاقی را اولویت بندی کنید. کودکان با خواندن اصول اخلاقی در متن کتابها
یاد نمی گیرند چگونه افراد با اخلاق بشوند ، بلکه تنها با انجام کارهای خوب
، این امر را می آموزند، کودک را جهت کمک برای ایجاد تغییر در دنیای خودش
تشویق کنید و همیشه او را یاری دهید تا نتیجه مثبت عمل خود را بر روی حالات
دیگران درک و تشخیص دهد .هدف نهایی و واقعی برای کودکان آن است که هرچه
کمتر و کمتر به راهنمایی بزرگسالان وابسته باشند و اصول اخلاقی باید به
زندگی روزمره آنها وارد شده و ضمنا آنها را برای خودشان درونی سازند ، این
امر تنها زمانی روی می دهد که والدین بر اهمیت فضیلت ها دائما تاکید کنند و
بچه هایشان هم مکررا این رفتارهای اخلاقی را تمرین کنند.
۱۰-مشارکت و ثبت قانون طلایی به کودکتان قانون طلایی را که بسیاری از تمدن
ها را در طول قرن ها هدایت و راهنمایی کرده است [ و سخن پیامبر اسلام(ص)
نیز هست ] آموزش دهید: ” با دیگران همانگونه رفتار کنید ، که می خواهید با
شما رفتار شود .” به او یادآوری کنید از خودش قبل از هر کاری بپرسد "آیا من
دوست دارم ، دیگری با من این طور رفتار کند؟” تلاش کنید این اصل ، قانون
اساسی اخلاقی خانواده شما باشد.
خوشبختانه هوش اخلاقی را می توان یاد گرفت.
شايد بتوان گفت مهم ترين نكته در مبحث هوش اخلاقي اين است كه اين هوش يه
طور كامل آموختني و قابل يادگيري است و به هيچ وجه جنبه ي وراثتي ندارد و
تنها از طريق تربيت به كودكان منتقل مي شود. بهترين زمان آموزش هوش اخلاقي
در فرزندان از دوره ي نوزادي تا پايان نوجواني است و تعلل والدين در اين
زمينه موجب ضعف بالقوه ي كودكان در يادگيري فضايل اخلاقي و ايجاد عادات
مخرب مي شود.
والدین از همان ابتدا به عنوان اولین معلم فرزندشان
می توانند هوش اخلاقی را با یاد دادن شایستگی های اخلاقی مانند خویشتنداری،
بردباری، انصاف، همدلی، گذشت و دیگر صفت های خوب به آنان آموزش دهند.
تقویت این هوش بهترین فرصت است که فرزندانمان را در مسیر درست قرار دهیم تا
آنان بتوانند علاوه بر درست فکر کردن، درست هم عمل کنند، البته قبل از هر
کاری لازم است ابتدا ارزش ها و شایستگی های اخلاقی را به عنوان اولین قدم
به آنان آموزش دهیم و بر انجام آنها هم از سوی خود و هم فرزندانمان مصر
باشیم.
هوش اخلاقی شامل هفت اصل اخلاقی است که
به فرزندتان کمک می کند هنگام مواجهه با فشار ها و چالش های اخلاقی در
زندگی از آنها عبور کند. این اصول اخلاقی به فرزندتان جهتی اخلاقی می دهد
تا طبق موازین اخلاقی رفتار کند.
هفت فضليت هوش اخلاقي همدلی:
این
نیکخویی به فرزندتان کمک می کند نسبت به نیازها و احساس های دیگران حساس
تر شود، به اشخاص نیازمند کمک کرد و با دیگران با محبت رفتار کند. علاوه بر
اینها، همدلی، عاطفه اخلاقی قدرتمندی است که فرزندتان را به انجام کارهای
درست تشویق می کند، زیرا یک شخص همدل تاثیر درد عاطفی را بر دیگران تشخیص
می دهد و بی رحمانه رفتار نمی کند.
همدلي يعني همدردي با مردم و درك نگراني ها و احساسات ديگران. اين فضيلت
به كودك كمك مي كند غير از نيازهاي خود، نسبت به نيازها و احساسات ديگران
نيز حساس باشد و تمايل بيشتري به ياري افراد آسيب ديده يا دچار مشكل پيدا
كند. همچنين يك اهرم اخلاقي قوي است كه كودك را وامي دارد به درستي رفتار
كند و از آنجا كه مي تواند رنج هاي عاطفي ديگران را تشخيص دهد و درك كند،
از ظالمانه رفتار كردن در حق ديگران پرهيز كند.
وجدان:
هرگاه فرزندتان از مسیر درست خارج شود، به کمک وجدان دچار احساس گناه می شود. داشتن وجدان به وی کمک می کند حتی در برابر وسوسه زیاد، رفتاری درست داشته باشد. وجدان سنگ بنای رشد و پرورش صفات شایسته ای همچون صداقت، مسئولیت و اصالت است.
وجدان، نداي دروني بالقوه اي است كه به كودك در تصميم گيري براي تعيين
درستي و نادرستي امور كمك مي كند و باعث مي شود او در مسير اخلاق بماند و
در صورت انحراف احساس گناه كند. وجدان بيدار، كودك را در مقابله با
نيروهايي كه در برابر خوبي قدعلم مي كنند تقويت مي كند و او را قادر مي
سازد در مواجهه با وسوسه ي نفس نيز به طور صحيح رفتار كند. اين خصيصه سنگ
بناي تقويت حصايل نيك بنيادي مثل صداقت و مسؤوليت پذيري و امانتداري است.
خویشتنداری:
این اصل مهم اخلاقی سبب می شود فرزندتان هوس هایش را مهار و پیش از عمل
فکر کند تا رفتار سنجیده و درستی داشته باشد. در نتیجه تصمیمات شتابزده ای
را که باعث عواقب بد می شود، نداشته باشد. به علاوه، تقویت خویشتنداری به
فرزندتان کمک می کند تا متکی به نفس شود، زیرا می داند که می تواند رفتارش
را کنترل کند.
به فرزند شما ياد مي دهد قبل از مبادرت به انجام هر عمل،
فكر كند. در نتيجه او به گونه اي صحيح رفتار مي كند و كمتر احتمال دارد به
انتخاب هاي عجولانه كه برايش پيامدهاي خطرناك دارد، دست بزند. اين فضيلت
همچنين به فرزند شما كمك مي كند و به خود متكي باشد زيرا او مي داند به
تنهايي قادر است اعمالش را مهار كند. همچنين پايه گذار بخشندگي و مهرباني
است چرا كه به كودك كمك مي كند از لذات آني چشم بپوشد و در عوض به كمك
ديگران بشتابد.
احترام: هنگامی که
فرزند شما احترام را به عنوان بخشی از زندگی روزانه اش در نظر می گیرد، به
حقوق و احساس دیگران توجه خواهد داشت و برای خود نیز احترام بیشتری قائل
خواهد بود. این صفت شایسته فرزندتان را راهنمایی می کند با دیگران همان
گونه رفتار کند که دوست دارد با خودش رفتار شود.
فرزند شما را تشويق مي
كند. به دليل آن كه احترام به ديگران را ارزشمند مي داند، با ديگران با
ملاحظه رفتار كند. اين ويژگي فرزند شما را بر آن مي دارد با ديگران همان
گونه رفتار كند كه دوست دارد با خودش رفتار شود. به همين دليل اساس پيشگيري
از خشونت، بي عدالتي و نفرت را پايه گذاري مي كند. وقتي كودك احترام را
بخشي از زندگي روزانه اش بداند، احتمال بيشتري دارد كه به حقوق و احساست
ديگران توجه كند، در نتيجه براي خودش هم احترام بيشتري قايل مي شود.
مهربانی:
با
پرورش مهربانی در فرزندتان وی یاد می گیرد خودخواهی کمتر و محبت بیشتری
داشته باشد. فرزند با صفت مهربانی، بیشتر به نیازهای دیگران فکر می کند و
علاقه بیشتری به مردم نشان می دهد و بیشتر هم مدافع آنانی خواهد بود که
دچار مشکل شده اند یا مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند.
توجه فرزند شما
را به رفاه و احساسات ديگران جلب مي كند. با تقويت اين فضليت در فرزندتان
او كمتر خودخواهي به خرج خواهد داد و بيشتر دلسوز و غمخوار مي شود و درك مي
كند كه مهرباني كردن به ديگران، ساده ترين كاري است كه مي شود كرد. وقتي
فرزند شما مهربان باشد بيشتر به فكر نيازهاي ديگران است. به آن ها توجه مي
كند و در كمك به نيازمدان پيشقدم مي شود و از كساني كه دچار آسيب يا مشكل
شده اند، دفاع مي كند.
تحمل و بردباری:
این
اصل اخلاقی به فرزندتان کمک خواهد کرد با فهم و مهربانی با دیگران رفتار
کند و در برابر نفرت، خشونت و تعصب بایستد و برای اشخاص بر مبنای شخصیت شان
احترام و ارزش قائل شود. داشتن بردباری به آنان می آموزد با وجود تفاوت
های نژادی، جنسیتی، فرهنگی و اعتقادی به دیگران احترام بگذارد و برایشان
ارزش قائل شود.
باعث مي شود كودك با ديگران عادلانه، منصفانه و بي
طرفانه رفتار كند. بنابراين با رعايت قواعد نوبت و مشاركت با ديگران بازي
مي كند و قبل از قضاوت در مورد مردم، همه ي جوانب را به خوبي مي سنجد . چون
اين فضيلت حساسيت اخلاقي كودك را افزايش مي دهد، اين شجاعت را خواهد داشت
تا از كساني كه در حقشان بي عدالتي شده حمايت كند و خواستار اين باشد كه با
همه ي مردم عادلانه و يكسان رفتار شود.
انصاف:
فرزندتان را راهنمایی می کند با دیگران با عدالت رفتار کند و بی تعصب و
عادلانه برخورد نماید. فرزندی که با انصاف بزرگ شود قانونمدار می شود، حق
دیگران را ضایع نمی کند و پیش از قضاوت بدون تعصب تصمیم گیری می کند.
به كودك كمك مي كند ويژگي هاي ديگران را درك كند و آمادگي پذيرش چشم
اندازها و باورهاي جديد باشد. او ياد مي گيرد بدون توجه به تفاوت جنسيتي،
نژادي، ظاهري، فرهنگي، اعتقادي، و فارغ از توانايي ها با جهت گيري هاي
قومي، به ديگران احترام بگذارد و همدلانه و مهربانانه رفتار كند. چنين
فرزندي در برابر خشم، خشونت و تعصب ايستادگي مي كند و از همه مهم تر، به
افراد بر اساس منش آن ها احترام مي گذارد.
انتقال ارزش ها، پایه هوش اخلاقی
خانواده به عنوان اولین و بالاترین مکان برای انتقال ارزش ها به فرزندان
است. خانواده جای امنیت است، جایی که فرزندان در آنجا از حمایت بی قید و
شرط بهره مند می شوند، البته خانواده ای سالم است که ارزش ها در آن آموزش
داده و به مرور در فرزند درونی می شود. پدر و مادری که خود از نظر ارزشی
قوی هستند، ارزش ها را در طول رشد به فرزندانشان یاد می دهند و فرزندان نیز
ارزش ها را با خود به جامعه برده و با آنها زندگی می کنند.
این
مسئولیت به عهده پدر و مادر است البته اگر بچه ها یک یا چند ارزش را
نشناسند، طبیعی است، ولی اگر پدر و مادر آنها را به فرزندان خود منتقل
نکنند یا بدتر از آن خودشان ارزش ها را نادیده بگیرند، این امر عادی نیست.
در خانواده ای که در آن افراد ارتباط ضعیفی با هم دارند و نسبت به هم بی
تفاوت باشند، بچه ها به جای ارتباط با پدر و مادر دائم با تلویزیون و
رایانه ارتباط برقرار می کنند و به دلیل این بی توجهی انتقال ارزش ها به
فرزندان هم صورت نمی گیرد. وقتی نوجوان وارد مرحله بلوغ می شود، مخالفت های
خود را با ارزش های پدر و مادر شروع می کند. پدر و مادری که تا آن زمان
شاهد مخالفت آشکار فرزندشان نبودند، از آن به بعد شاهد بی ارزش شمردن ارزش
هایشان، مخالفت ها و بهانه جویی ها از سوی نوجوانشان می شوند، گاه حتی لباس
پوشیدن و حرف زدن فرزندشان باعث خجالت والدین می شود. در اینجاست که باید
به او فرصت داده شود راه خود را در کنار خانواده پیدا کند، چرا که در
افتادن با نوجوان جز راندنش از خود و حتی از خانواده ثمری ندارد. بنابراین
برای پرورش هوش اخلاقی فرزندتان در دوران نوجوانی باید به او کمک شود با
آرامش بیشتری این سال های پر فشار را پشت سر بگذارد.
در خانواده ای که
در آن افراد ارتباط ضعیفی با هم دارند و نسبت به هم بی تفاوت باشند، بچه ها
به جای ارتباط با پدر و مادر دائم با تلویزیون و رایانه ارتباط برقرار می
کنند و به دلیل این بی توجهی انتقال ارزش ها به فرزندان هم صورت نمی گیرد.
کودک
هنگام تعلیم ارزش ها اگر بی حوصلگی، عصبانیت یا مشکلات شخصی خود را دخالت
دهیم، هرگز موفق نخواهیم شد و جز وقت تلف کردن کاری انجام نداده ایم، قبل
از هر چیز باید رفتار درست و غلط را به وضوح برای فرزندمان توضیح دهیم و او
باید عواقب رفتار غلط را بداند.
برای این که ارزش ها را به زندگی
فرزندمان وارد کنیم، فرصت های مناسب بسیاری در زندگی روزمره وجود دارد، می
توانیم همراه فرزندمان به عیادت بیمار یا پرستاری از یک سالمند فامیل
برویم، می توانیم همراه فرزندمان کمک هایی را برای نیازمندان جمع آوری کرده
و به اتفاق به دست آنان برسانیم. به منظور افزایش هوش اخلاقی فرزندمان
بهتر است هنگام انجام دادن ارزش ها با وی همراه باشیم. فعالیت مشترک با
فرزندان بهتر از توضیح دادن ارزش هاست، با این کار بچه ها منفعل نبوده و در
حاشیه فقط به عنوان تماشاگر قرار نمی گیرند.
انتقال
ارزش ها، پایه هوش اخلاقی «وقتی خانواده ها سالم و بی مشکل باشد، شهر نیز
سالم خواهد بود، وقتی شهر سالم باشد جامعه بزرگ انسانی در صلح و صفا زندگی
خواهد کرد.»
گفته بالا، نقل قولی از کنفوسیوس، فیلسوف بزرگ چین است
که عقیده داشت از راه رفتار درست می توان به نظم جهانی رسید. رفتارهای درست
از نظر کنفوسیوس شامل صداقت داشتن با خود و دیگران، انسانیت، ایثار،
صمیمیت، عدالت و دانایی است. به عقیده او، نطفه این ارزش ها در خانواده
است. خانواده به عنوان اولین و بالاترین مکان برای انتقال ارزش ها به
فرزندان است.
ـ
رفتارهای اخلاقی را از فرزندتان بخواهید و کوتاه نیایید. کارشناسان
دریافته اند والدینی که فرزندان بااخلاق بزرگ می کنند، بر رفتارهای اخلاقی
تاکید می کنند و از فرزندانشان توقع دارند مطابق ارزش های اخلاقی رفتار
کنند.
ـ خانه بهترین مکان است تا فرزندتان از طریق آزمون و خطا بیاموزد
چگونه بر وسوسه هایش پیروز شود و در شرایط پر تنش بر خود مسلط باشد.
ـ برای فرزندتان وقت بگذارید. به او یادآوری کنید چگونه با ادب باشد و
هرگز تصور نکنید خودش راه و رسم ادب را می داند و نیاز به تذکر نیست.
ـ
کلمات مودبانه اصلی را به وی یاد بدهید. کلماتی مانند «خواهش می کنم»،
«متشکرم»، «ببخشید»، «معذرت می خواهم»، «اجازه دارم» و «لطفا» را به
فرزندتان یاد بدهید.
ـ فرزندتان باید بتواند تصمیم های اخلاقی بگیرد.
به فرزندتان کمک کنید درباره نتایج عملش فکر کند و سپس با او همراه
شویدتصمیم های درست بگیرد.
ـ مطمئن شوید فرزندانتان چه برنامه هایی
را تماشا می کنند یا گوش می دهند.تا جایی که ممکن است آنان را از تماشای
تصاویر خشونت آمیز، تحقیرآمیز و تصاویری که همدلی را کم می کند بر حذر
دارید.
ـ به رفتارهای بی احساس هشدار بدهید. هر بار که فرزندتان از
روی نامهربانی رفتار کرد، به او هشدار دهید. این گام مهمی برای پرورش همدلی
است؛ مثلا همین که رفتار بی رحمانه ای می بینید هشدار بدهید. تا وقتی
رفتاری تبدیل به عادت نشده است، راحت تر می توانید آن را تغییر بدهید.
ـ
فرزندتان را به این مقوله که افراد چه احساسی دارند، حساس کنید. والدینی
که به طور مستمر در واکنش به بدرفتاری فرزندشان بر احساس شخصی که مورد آزار
و اذیت قرار گرفته تمرکز می کنند، فرزندانی با همدلی بیشتر تربیت می کنند.
ـ به فرزندتان یاد بدهید محکم و قاطع باشد و قاطعانه با کسی که او را
آزار می دهد، برخورد کند. فرزندتان باید یاد بگیرد رفتار نامناسب طرف مقابل
را به او گوشزد کند و قاطعانه در برابر او بایستد.
ـ به فرزندتان کمک
کنید بر شباهت ها تمرکز کند. آنان را تشویق کنید به جای تمرکز بر تفاوت ها
به دنبال نقاط مشترک خود با دیگران باشد تا بردباری را بیاموزد و بهتر
بتواند با دیگران کنار بیاید.
ـ به فرزندتان راه های مقابله با بی
انصافی و بی عدالتی را آموزش دهید. برای تقویت هوش اخلاقی فرزندان خود آنها
را تشویق کنید با بی عدالتی برخورد کرده و نسبت به آن واکنش نشان دهند.
ـ قانون بگذارید که: «حرف های متعصبانه ممنوع». از ابتدا به فرزندتان یاد
دهید متلک های تحقیر آمیز قومی ممنوع؛ چرا که این حرف های توهین آمیز طرف
مقابل را آزار می دهد و باعث ترویج تعصب، نفرت و نابردباری می شود.
ـ
معذرت بخواهید و بگویید متاسف هستید. یکی از مهارت های اخلاقی که از
فرزندمان باید بخواهیم این است که در صورت اشتباه حتما عذرخواهی کند و
خجالت نکشد.
ـ به فرزندتان فرصت جبران بدهید. به فرزندتان کمک کنید
مسئولیت رفتار بدش را به عهده گیرد و جبران کند. او باید از پیامد
اشتباهاتش باخبر شود و بداند چگونه آن را اصلاح کند.
به
هر حال ايجاد ظرفيت هوش اخلاقي در كودكان شايد بزرگترين ميراثي باشد كه
براي آن ها به جا مي گذاريم. اين توانايي ها در آينده مي تواند بر تمام
جنبه هاي زندگي كنوني آن ها و نيز كيفيت روابط، حرفه، خلاقيت، و مهارت هاي
زندگي زناشويي و فرزند پروري شان اثر بگذارد و نقش آن ها را در تمامي ابعاد
زندگي شان تغيير دهد. از آنجا كه اين فضايل هميشگي هستند و همه ي عمر با
فرزندان ما مي مانند و از آنجا كه اين درست همان چيزي است كه در نهايت
اعتبار آن ها را در مقام انسان تعيين خواهد كرد، مي توان نتيجه گرفت كه پي
ريزي پايه و اساس هوش اخلاقي و سعي در ايجاد و حفظ آن اصلي ترين و
دشوارترين وظيفه ي هر پدر و مادر است.
منبع: میگنا