صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۳۱۷۷۰۹
تاریخ انتشار: ۱۶:۴۲ - ۰۹ بهمن ۱۳۹۲ - 29 January 2014

یک درس آموزنده مدیریتی: وقتی ارباب رجوع به صورت مدیرکل سیلی زد

محمد رضا شعبانعلی در سایت خود نوشت:

استاد سیدالماسی، از اساتید بزرگواری هستند که هرزمان فرصتی بوده و خدمتشان بوده ام، خاطرات بسیار شیرین و آموزنده ای از ایشان شنیده ام.
وی که مدیر عاملی چندین بانک بزرگ را در قبل از انقلاب و نخستین مدیرعامل بانک ملی پس از انقلاب را در کارنامه خود دارند، گنجینه ی زنده صنعت بانکداری ایران هستند.
 
گفتم یک خاطره کوتاه از ایشان را به عنوان هدیه ای برای دوستان خودم، اینجا نقل کنم:
 
    «سال ۱۳۵۸ بود و من در بانک ملی، مسئول بودم که یکی از مدیرکل ها، ناراحت و دلگیر، وارد اتاقم شد و گفت: الان یکی از مراجعین که معلم هم بود، در یک گفتگو عصبانی شد و به صورت من سیلی زد. آمدم به شما بگویم تا حمایتم کنید…
 
    چه باید میکردم؟ مدیر من، ناراحت و دلگیر بود و از من انتظار حمایت داشت و از سوی دیگر، تحت هیچ شرایطی نمیخواستم با مشتری بانک، به هر دلیل و با هر انگیزه، برخورد بدی انجام شود. چند دقیقه ای سکوت کردم. فکر کردم. آرام آن مدیر را در آغوش گرفتم و گونه اش را بوسیدم، سپس به او گفتم: من ایستاده ام. می توانی محکم به گوش من سیلی بزنی…
 
    آن فرد، در سکوت و تعجب من را نگاه میکرد. به او گفتم: کسی که به گوش تو سیلی زده، از تو دلگیر نبوده و با تو مشکلی نداشته، او از بانک ملی دلگیر بوده و مدیر بانک منم. مطمئن باش که میخواسته سیلی در گوش من بزند و چون دسترسی به من نداشته، تو به عنوان نماینده ی من قربانی شده ای. آن سیلی که خوردی، مربوط به من است و من منتظرم تا جبران کنی…
 
    آن فرد، لحظاتی سکوت کرد، مرا در آغوش گرفت و آرام، به سراغ کار خود رفت…»

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200