شرق - او حالا «خواهان» است و
سازمان فرهنگی، هنری شهرداری، «خوانده». عاقبت کشمکش 10ساله پرویز تناولی و
سازمان فرهنگی، هنری شهرداری بر سر بازپسگیری نزدیک به 60 اثر این
هنرمند، به آنجا ختم شد که تناولی از طریق وکیل قانونیاش، در پی «استرداد»
آثار به خانهاش است؛ خانهای در یکی از کوچههای قدیمی محله نیاوران، که
10سال است چشمانتظار مجسمهها و آثاری است که در دوران مدیریت محمود
احمدینژاد بر شهرداری، بر اساس قراردادی بین تناولی و سازمان فرهنگی، هنری
شهرداری، از این هنرمند خریداری شد.
این البته تمام ماجرا نبود. آن زمان
شهردار وقت تهران خانه مسکونی تناولی را به موزه تبدیل کرد و تعداد 60 قطعه
از آثار را نیز خرید و در آن به نمایش گذاشت.
اما عمر موزه کوتاه بود و با
تغییراتی که در مدیریت شهرداری بهوجود آمد، موزه تعطیل و آثار به
انبارهای شهرداری منتقل شد. کار باز پسگیری ملک به درازا کشید. سرانجام پس
از ششسال کشوقوس، ملک با رای «مجتمع قضایی عدالت» به تناولی
بازپسگردانده شد. از همان ابتدای کار، شرط واگذاری آثار تناولی به سازمان
فرهنگی، هنری شهرداری، تجمیع آنها در خانه وی بود که با تعطیلی موزه و
انتقال آنها به مکانهای مختلف شهرداری، عملی نشد.
طی این 10سال تناولی
بارها تقاضای بازپسگیری آثارش را کرده. او حتی چندی قبل نامهای خطاب به
محمدباقر قالیباف، شهردار تهران نوشت و در آن خواهان بازپسگیری آثار خود
شد. با این حال نامه بیپاسخ ماند و حالا، پیر مجسمهسازی ایران،
چشمانتظار رای دادگاه است تا به گفته خود، خانه و آثار را برای آیندگان به
یادگار بگذارد. با این هنرمند در اینباره به گفتوگو نشستیم.
گویا نامهنگاریتان به شهردار تهران هم گرهی از مشکل 10سالهتان با این نهاد باز نکرد... .
من در چندسال اخیر نامههایی را خطاب به آقای قالیباف نوشتهام که از
هیچکدامشان جوابی نگرفتم؛ نتیجتا راه چارهای جز اقدام حقوقی پیشروی خود
ندیدم. از اینرو، از طریق دادگاه وارد عمل شدیم. البته نتیجه امر، تا
موقعی که دادگاه رای نهایی خود را صادر کند، مشخص نیست، ولی امیدوارم حق به
حقدار برسد.
پرونده حقوقی بازپسگیری آثارتان در حال حاضر در چه مرحلهای قرار دارد؟
پرونده، روند طبیعی خود را در «مجتمع قضایی صدر» طی میکند. من از طریق
وکیل قانونیام آقای صدرالدین ماحوزی بهعنوان «خواهان» و سازمان فرهنگی،
هنری شهرداری نیز بهعنوان «خوانده» باید در تاریخ 20بهمن در این مجتمع
قضایی حاضر شویم. این اولین جلسه رسیدگی به این دعوای حقوقی است و طرفین
ملزم به حضور در دادگاه هستند؛ مگر بهدلیل معاذیری که دادگاه آنها را
بپذیرد. قاعدتا دادگاه نظرات طرف دیگر را که شهرداری و سازمان فرهنگی، هنری
شهرداری باشد، استماع میکند. بههرحال نظرات آنها شنیده میشود تا دادگاه
رای خود را صادر کند.
در خاطر اهالی رسانه و هنر هست که شما در سال 1387 از طریق اقدام حقوقی موفق به بازپسگیری خانهتان شدید... .
بله، خانهام را هم در پی اقدام حقوقی پس گرفتم. دولت قبلی خانه را در
تصرف داشت، من هم اقدام حقوقی کردم چون به نامههایم پاسخی نمیدادند؛ در
نتیجه طی حکم «مجتمع قضایی عدالت»، خانه به من بازگردانده شد.
اقدام حقوقی جدید را برای بازپسگیری آثارتان از سازمان فرهنگی، هنری شهرداری، از کی شروع کردید؟
از حدود پنجماه پیش. بههرحال از قرار معلوم حق با من است چون در مفاد
قراردادی که سال 1382 فیمابین من و سازمان فرهنگی، هنری شهرداری منعقد شد،
نوشته شده این آثار برای موزهای که باید در خانه من راهاندازی شود،
خریداری گردند. این کار انجام نشد و خانه طبق حکم دادگاه در سال 1387 پس
داده شد، ولی آثار پراکنده شدند؛ نتیجتا ایده اصلی برای فروش آثار که
«تجمیع» آنها در موزهام بود هیچوقت عملی نشد. نتیجتا و قانونا باید این
آثار را به من برگردانند. وکیل من پیگیر این کار است و میگوید این آثار از
نظر قانونی و شرعی متعلق به آن خانه است. درواقع «ظرف و مظروف» با هم
معامله شده و نمیشود یکیاش را برداشت و دیگری را پس داد.
شما آن زمان این آثار را فروخته بودید. آیا مبلغی را که از سازمان فرهنگی، هنری شهرداری گرفتید، پس دادهاید؟
من این آثار را فروخته بودم ولی از آنجا که قرارداد به جایی نرسید هفته
گذشته این مبلغ را پس دادهام. این مبلغ به عنوان «ثمن معامله» در تاریخ
اول بهمنماه جاری به صندوق دادگستری واریز شد. حال منتظر رای دادگاه
هستیم.
آنطور که در رسانهها گزارش شده گویا این 60 اثر در وضعیت خوبی نگهداری نمیشوند؟
این آثار پراکندهاند. نمیدانم دقیقا در کجا نگهداری میشوند. بخشی از
آنها در موزه امامعلی(ع) دیده شده؛ بخشی در فرهنگسرای خاوران و تعدادی هم
در سازمان گسترش. منتها من آمار دقیقی ندارم از این که آثار در چه وضعیتی
قرار دارند. مقداری از این آثار هم صدمه دیده و شاید تعدادی هم مفقود شده
باشد. باید بررسی شود آثار در چه وضعیتی هستند. البته امیدوارم آسیب جدی
ندیده باشند و مساله مفقودشدنشان جدی نباشد. به هر حال آنطور که از شواهد و
قراین برمیآید، میزان صدمات مجسمهها و سرامیکها خیلی زیاد است.
هنوز سازمان فرهنگی، هنری شهرداری اعلام نظر نکرده یا واکنشی نشان نداده است؟
هنوز خیر. البته اگر بر مبنای قانون و شرع و اخلاق حرکت کنیم به نظرم
شهرداری حرفی برای گفتن ندارد. به هر صورت قراردادی بوده که مشخصات خاص خود
را داشته. مطابق آن باید ظرف و مظروف با هم میبودند که از هم جدا
شدهاند؛ ولی به هر حال باید منتظر رای و نظر دادگاه باشیم.
در میان آثار شما گویا تعدادی نقاشی هم وجود دارد؟
بله، تعدادی از نقاشیها و کارهای سرامیکم بین این آثار هستند؛ منتها اکثریت آنها مجسمههای برنزی و سرامیکی است.
اولین اقدام شما پس از بازپسگیری آثار چه خواهد بود؟
امیدوارم بتوانم افکاری را که طی سالهای گذشته داشتم دنبال کنم. این یک
موزه خانوادگی زیر نظر بنیادی فرهنگی، هنری است. به هر صورت آرزویم است این
موزه برپا شود و آثار در آن قرارگیرد.
یکدهه از کشمکش شما و سازمان فرهنگی، هنری شهرداری میگذرد. طی
این سالها، این سازمان چندین مدیر به خود دیده، ولی گویا هیچیک توجهی به
خواستههای شما نداشتهاند. حالا هم که ظاهرا راهحل حقوقی، آخرین چاره
شماست...
من دیگر مطمئن شدم که با شهرداری نمیتوانم در زمینههای هنری همکاری کنم.
خاطرات خوبی ندارم و سوابق امر نشان میدهد فکری که من دارم و فکر
شهرداری، دو تفکر جدا از هم است. خیلی تلاش کردیم فکرها را به هم نزدیک
کنیم؛ اما متاسفانه در نهایت امر به نقطهای که شاهدش هستیم، رسیدیم. البته
عقیده من این است که شهرداری باید موزههای خصوصی را تقویت کند. دولت هم
میتواند در این زمینه کمک کند تا هم موزهها و هم مجموعههای خصوصی گسترش
یابند. باید افراد را در زمینه مجموعهداری و موزهداری تشویق کرد.
در این
حالت دیگران تشویق میشوند که موزهها و مجموعههای شخصی راه بیندازند.
مثالی برایتان میزنم. میدانیم که کشور ارمنستان وضع اقتصادی خوبی ندارد؛
با این حال در همین ایروان کوچک و کمجمعیت، دهها موزه شخصی متعلق به
هنرمندان بنام و ملی دایر است. این موزهها هنوز فعال هستند و بازدیدکننده
دارند. راهاندازی موزههای شخصی، روش بسیار ساده و بیدردسری، هم برای
شهرداری و هم برای دولت است.
بعد از راهاندازی موزه، در پی تاسیس بنیادتان هستید؟
بله، همینطور است. در این فکر هستم که دوستان و معاصرانم را که به آنها
اعتقاد دارم برای عضویت در هیات امنای این بنیاد دعوت کنم. این بنیاد
زیرنظر هیاتامنا اداره میشود. تا زمانی که خودم هستم، شخصا برنامههایش
را اداره میکنم. پس از من هم بر همین منوال اداره میشود.