عصر ایران؛ مهرداد خدیر- بار دیگر در سالروز درگذشت جهان پهلوان غلامرضا تختی این بحث در رسانه ها درگرفت که چرا برای این چهره نامدار تاریخ معاصر که محبوب همه بوده و هست آرامگاه مناسب نام وآوازه اش یا بنای یادبود ساخته نشده است. تازه وضع تختی بهتر از وضعیت آرامگاه منتسب به پوریای ولی است که اسف بار توصیف شده است.
این بار صدا و سیما میدان دار شده و به صورت مشخص برنامه ورزش از نگاه دو با یاری محمد رضا طالقانی چهره سرشناس کشتی عهده دار جمع آوری کمک های مردمی برای تحقق این امر شده اند.
حال آن که 15 سال پیش هم آقای طالقانی در مقام رییس فدراسیون کشتی از ساخت زورخانه ای به یاد تختی و بنای یادبود در جوار گورستان «ابن بابویه» خبر داده بود ولی بعد سر و کله انواع و اقسام نهادهای دولتی و عمومی پیدا شد: اداره اوقاف، سازمان میراث فرهنگی، منطقه 20 شهرداری تهران، فرمانداری ری، هیات امنای ابن بابویه و خانواده مرحوم شمشیری که آرامگاه شان با تختی مشترک است.
در نهایت آن قدر سنگ انداختند که طالقانی پشیمان شد یا چون از فدراسیون رفت موضوع به فراموشی سپرده شد.
6 سال پیش اما رییس وقت اداره تربیت بدنی شهرری از ساخت این بنای یادبود خبر داد و گویا گفته بود این نماد را تنها با 8 میلیون تومان می توان آماده ونصب کرد!
6 سال گذشت و هر چند مقبره تختی قدری سر و سامان گرفت و تا اندازه قابل توجهی مرتب و آبرومند شده اما هنوز هم یادمان یا بنای یادبود و یک شناسه اختصاصی ندارد.
مشکل اول این است که متولی این کار مشخص نیست. فدراسیون کشتی یا اداره تربیت بدنی شهرری که قاعدتا بعد از تشکیل وزارت ورزش و جوانان عنوان آن تغییر کرده است؟ اداره اوقاف یا هیات امنای ابن بابویه؟ سازمان میراث فرهنگی یا شهرداری منطقه ؟ این فهرست را - که البته یگانه یادگار تختی که در خارج از ایران زندگی می کند در آن جای ندارد- می توان ادامه داد.
ظاهرا غیر از تعدد مراکز تصمیم گیری اختلاف بر سر این است که همین مقبره را تجدید بنا کنند یا در ابن بابویه بنای یادبود بسازند. در این صورت شاید این خرده را بگیرند که فضای کنونی را تغییر می دهد و کل مجموعه تحت الشعاع آن قرار خواهد گرفت. برخی پیشنهاد می کنند بیرون از ابن بابویه مجموعه ای ساخته شود و بنای یادبود را در آن قرار دهند. جمع آوری پول هم ظاهرا برای تامین زمین آن است.
ایده محمدرضا طالقانی اما قبلا این بود که بنایی شبیه حافظ در شیراز ساخته شود که از تصویر آن به مثابه یک نماد یا یک نشان هم بتوان در جاهای مختلف استفاده کرد. ایده ای که معقول تر از بقیه پروژه ها به نظر می رسد و هم جنبه سنتی حفظ می شود و هم روح مدرنی می دهد.
در این میان اقدام صدا و سیما در اختلاط آن موضوع با مقبره پوریای ولی می تواند هر دو پروژه را به تاخیر اندازد. چون درباره پوریا دو کار لازم است: ابتدا اثبات سندیت تاریخی و پایان مناقشه که مقبره در خوی است یا خوارزم و دوم تامین بودجه و تعیین متولی و البته مانند مزار تختی مدعی متعدد ندارد و با یک عزم محلی هم می توان به آن سامان داد.
مزار تختی در قبرستان ابن بابویه شهرری
با گذشت 37 سال از پیروزی انقلاب اسلامی و 46 سال از مرگ تختی هنوز نهادهای مختلف بر سر نصب یک بنای یادبود به توافق نرسیده اند! مشکل اما تنها بر سر بودجه نیست. متولی کار مشخص نیست. از عادات ما ایرانی ها یکی هم این است که خودمان کاری را انجام نمی دهیم اما دیگری هم که می خواهد انجام دهد مداخله می کنیم.
به فرض که مبلغ هنگفتی هم جمع آوری شود که با کاهش روحیه تعاون و مشارکت اجتماعی در ایرانیان در سال های اخیر بعید می نماید باز بحث انتخاب زمین و نوع طرح -که ملی باشد یا اسلامی- و زورخانه درست کنند یا مجموعه ورزشی، مطرح می شود.
راه حل این است که ابتدا تکلیف متولی را روشن کنند تا در حین کار سر و کله انواع و اقسام نهادهای دیگر پیدا نشود. در دنیای مدرن البته ساز و کار روشن است:
به نام آدم مشهور و محبوبی در این سطح یک بنیاد تاسیس می شود که هدف از فعالیت آن کاملا غیر انتفاعی است. این بنیاد هیات امنایی دارد و طبعا بازماندگان و دوستان و همفکران در آن ایفای نقش می کنند. چنین بنیادی هم می تواند از دولت کمک – ونه بودجه - بگیرد و هم از مردم.
به جای بحث و جدل بر سر این که مردم پول بدهند یا دولت و میراث فرهنگی متولی باشد یا شهرداری و وزارت ورزش دخالت کند یا فدراسیون کشتی مستقلا وارد عمل شود همه اینها را باید در یک بنیاد غیر انتفاعی و واقعا غیر انتفاعی یک کاسه کرد. بنیادی که برآیند همه دوستداران و یاران او باشد. هر چند که عادت کرده ایم « سُرنا» را از سرِ گشاد آن بنوازیم و اول دنبال پول ایم و بعد متصدی و متولی و سر انجام پروژه ای که همچنان روی زمین می ماند. یا آن قدر موضوع را بزرگ می کنیم که از عهده یکی دو دستگاه بر نیاید. اما نواختن سُرنا باید قاعده و سامانی داشته باشد.
[جالب این که در تهران نام میدانی که «سورنا» بوده به «تختی» تغییر یافته که البته این یکی نام سرداری ایرانی بوده نه آن ساز]