ایسنا: بعد از ظهر یک روز داغ در نیمه تیرماه؛ کوچه پس کوچههای محله هروی را با دقت از روی کاغذ نشانی که در دست داریم جستوجو می کنیم تا سرانجام میرسیم به ساختمان B، زنگ سوم، منزل استاد پیشکسوت زلزله، دکتر«بهرام عکاشه».
با استقبال استاد و همسرش وارد میشویم. درهمان بدو ورود هنوز خستگی راه از تنمان بیرون نرفته که استاد میگوید: «دعا کنید در تهران زلزله نیاید!»
اهالی علم او را خوب میشناسند، کسی که سالها دغدغه زلزله خیزی ایران را داشته و انگار نام او با نام زلزله گره خورده است. برخلاف دیگر دیدارها با اساتید پیشکسوت، اینبار کمتر میتوان به حواشی و خاطرات پرداخت.
از دوره بازگشت زلزله و پیش بینی وقوع زلزله ای بزرگ در تهران تا عواقب غیرطبیعی زلزله احتمالی تهران می گوید که نشان می دهد تا چه اندازه از جایگاهی که باید دور هستیم.
موضوع زلزله آنقدر جدی هست که ما را هم نگران و میخکوب می کند اما افسوس که تنها کاری که از دست ما بر میآید این است که مثل استاد آرزو کنیم حالاها حالاها در تهران زلزله نیاید...
از مسجد سلیمان تا فرانکفورت
دکتر«بهرام عکاشه» متولد 1315 درمسجد سلیمان، متخصص برجسته زلزلهشناسی و زمینشناسی و پیشگام علم زلزله شناسی ایران در گذری کوتاه از روند تحصیلات خود از دوران ابتدایی تا دانشگاه میگوید: «دوران دبستان و کمی از دبیرستان را در مسجد سلیمان گذراندم. آن زمان دبیرستانهای شهرما تنها رشتههای انسانی و طبیعی را داشت. به همین دلیل به خاطر علاقهام به رشته ریاضی به اهواز رفتم و به عنوان شاگرد اول از دبیرستان دکتر حسابی فارغالتحصیل شدم. در واقع تحصیلاتم از همان ابتدا هدفمند بود و پس از آن تحصیل در رشته زلزله شناسی(فیزیک) را در دانشگاه تهران انتخاب کردم.»
وی، دلایل انتخاب رشته زلزلهشناسی را نیز این گونه عنوان میکند: «مسجد سلیمان، شهری زلزله خیز است که دست کم ماهی یک بار در آنجا زلزله میآید و هر بار زلزله میآمد، خانهها میلرزید. به همین خاطر من زلزله را با همه وجودم احساس میکردم. وقتی میخواستم انتخاب رشته کنم، رشتههای گوناگونی پیش روی من بود ولی با پیشینهای که از زلزله شهرمان داشتم این رشته را انتخاب کردم. چرا که از یک سو علاقه شخصی بود و از سوی دیگر نیاز مملکتی.»
عکاشه پس از اخذ لیسانس درسال 1338 به پیشنهاد استاد خود مرحوم دکتر حسابی به عنوان دانشجوی بورسیه مبادلهای عازم آلمان شد و یک سال پس از دریافت مدرک دکتری با وجود فراهم بودن امکان اقامت و کار درآلمان، درسال 1348 به ایران بازگشت و درموسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران مشغول فعالیت شد.
عکاشه که سالها رییس بخش زلزله شناسی موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران بود در سال 84 به درخواست خود از دانشگاه تهران بازنشسته شد. این اما پایان فعالیتهای آموزشی استاد نبود بلکه خوش اقبالی دانشجویان دانشگاه آزاد بود که از آن سال فرصت بهره مندی از دانش پدر علم زلزله شناسی ایران در سمت مدیر گروه ژئوفیزیک و رییس دانشکده علوم پایه واحد تهران شمال را یافته اند.
استاد عکاشه، تنها یک فرزند دارد که مکان زندگیش فرسنگها با او فاصله دارد و از قاب عکسهای روی میز منزلش و چهره سه نوهاش میتوان دریافت، عروس این خانواده آلمانی است.
تهران و حومه آن، هر روز می لرزد
دکترعکاشه با اشاره به فعال بودن گسلهای تهران خاطرنشان میکند: « منظور از گسل فعال، گسلی است که طی 10 هزار سال اخیر فعالیت داشته است. درحال حاضر تهران به دلیل انبوه جمعیت در برابر زلزله بسیار آسیب پذیر است و ما تنها میتوانیم دعا کنیم که دیرتر زلزله بیاید؛ اما وقوع زلزله در تهران حتمی است. چرا که گسلهای تهران فعالند و ما هرروز در تهران و حومهی آن زلزله داریم.
اگر شبکه زلزلهنگاری مجهزی وجود داشته باشد، میتوان رصد کرد که هر روز چه تعداد زلزله در تهران رخ می دهد، اما اغلب لرزهها کوچک و غیر قابل احساس هستند چرا که معمولا فقط زلزلههایی با بزرگی 2 به بالا قابل احساس هستند.»
آخرین زلزله بزرگ تهران با بزرگی 7.4 ریشتر
30 سال از آخرین زلزله بزرگ تهران گذشته است
زلزله ریاضی سرش میشود؟
به گفته عکاشه، آخرین زلزله بزرگی که تهران را لرزانده به 180 سال قبل یعنی سال 1830 میلادی باز می گردد و بزرگی آن حدود 7.4 ریشتر بوده است. براساس اصول ریاضی، دوره بازگشت زلزله در تهران 150 سال است که با این حساب در حال حاضر 30 سال از زمان مورد انتظار برای وقوع زلزله بزرگ بعدی در تهران گذشته است.
استاد البته تاکید دارد که زلزله چندان هم ریاضی سرش نمیشود و چه بسا دوره بازگشت زلزله ها خیلی زودتر از زمان مورد انتظار فرا برسد!
زلزله تهران حتمی است و این به اندازه کافی نگران کننده هست اما تصویری که استاد از تهران پس از زلزله ترسیم می کند به راستی رعب انگیز است.
استاد عکاشه معتقد است که اگر زلزله بزرگی همچنان که انتظار داریم تهران را بلرزاند ما هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم.
«تهران را دقایقی بعد از زلزله تصور کنید، تمام خیابانها و کوچههای شهر بسته میشود که البته قبل از آمدن زلزله نیز همهی خیابانهای ما بسته است و ما دیگر نه برق داریم و نه گاز و نه راهی برای فرار. درحال حاضر ما در تهران دارای 10 تا 11 هزار کیلومتر لوله آب، چندهزار کیلومتر لوله گاز و چهارصدهزارعلمک گاز هستیم. تصور کنید اگر اینها آتش بگیرد، فقط چند روز طول میکشد تا آنها را خاموش کنیم؟! البته اگر راهی برای خاموش کردن آنها وجود داشته باشد.»
دکتر عکاشه ادامه میدهد: در صورتی که زلزله تهران به خاطر فعال شدن گسل ری باشد 55 درصد ساختمان های شهر فرو خواهد ریخت و حداقل 10 درصد جمعیت کشته میشوند و با وجود تعداد بالای مجروحان شهر عملا تعطیل خواهد شد. مقدار بسیار بالایی در حدود 80 درصد است.
در صورت فعال شدن گسل شمال تهران حدود 36 درصد ساختمان ها آسیب می بیند. نسبت ساختمان های خسارت دیده به ساختمان های سالم در مناطق یک تا 5 که در بخش شمالی شهر تهران قرار دارند درحدود 50 درصد است نسبت خسارت در بخش جنوبی شهر کمتر از 30 درصد است.
استاد عکاشه با اشاره به اینکه بزرگی زلزله احتمالی گسل مشا فشم به میزان 8 ریشتر، گسل شمال تهران 7.2 ریشتر و گسل ری نزدیک به 7 ریشتر است، تصریح کرد: جنوب تهران به دلیل بافتهای فرسوده، سازههای ساختمانها کوچههای تنگ در مقابل شمال تهران در زلزله مقاومت کمتری دارد بهطوری که در بروز زلزله خانههای واقع در منطقه ۸، ۷، ۹، ۱۰، ۱۱ و ۱۷ از شدت تخریب بیشتری برخوردارند. در واقع از منطقه مرکزی شهر به سمت پایین در برابر زلزله احتمالی تهران حساسترند. البته در مقابل جنس خاک و وضعیت گسل شمال تهران هم از حساسیت ویژه ای برخوردار است به طوری که با این که شاید سازههای شمال تهران مقاومتر ساخته می شوند اما همواره زلزله و نوع لرزش زمین به گونهای است که به سختی میتوان نسبت به آن پیشبینی کرد.
وقتی تصویر تهران دقایقی بعد از زلزله را از زبان استاد میشنویم فقط در اولین فرصت به ذهنمان میرسد که حالا باید چه کار کرد؟
امیدی به نجات تهران ندارم!
«من امیدی به نجات تهران ندارم. چرا که به این سادگیها نمیتوان شهر مقاومی ساخت. از 28 شهر استان تهران چهار شهر آن دارای خطر زلزله زیاد ومابقی شهرهای آن دارای خطر خیلی زیاد هستند. تاریخ 2500 ساله تهران مبین این نکته است که بارها شهرری تخریب شده و این گذشته از تخریبهای مغولی است که در تاریخ به آنها اشاره شده است.
تهران 220 سال پایتخت بوده و دراین سالها حداقل 60 شهردار داشته است. اما سوال اینجاست که چرا طی این سالها اقدامی برای مقاومسازی تهران صورت نگرفته است و چرا تازه در 10 تا 15 سال اخیر به فکر نجات تهران افتادهایم و جالب است که هنوز هم به فکر بحران ده ها شهر کوچک و بزرگ کشور از جمله تبریز، شیراز و بیرجند نیستیم!»
دکتر عکاشه از چهره های علمی است که در سالهای قبل و بعد از انقلاب حضور پیگیری در رسانه ها داشته است. وی حداقل چهل سال است که دائما درباره خطر زلزله در کشور خصوصا تهران که می تواند چند صد هزار نفر تلفات در پی داشته باشد هشدار می دهد؛ اما مبنای نگرانی استاد عکاشه درباره قطعی بودن رخداد زلزله ای بزرگ در تهران چیست؟
استاد در پاسخ به این سوال ما را به گذری در تاریخچه زلزله شناسی ایران دعوت میکند؛ تاریخچهای که نشان میدهد که اگر علم زلزله شناسی در ایران زودتر از این جدی گرفته میشد، شاید اکنون این قدر برای ساختن تهرانی مقاوم و یا بحثهایی چون جابهجایی پایتخت دیر نشده بود؛ اگر چه حتی امروز هم بی تفاوت از کنار چشم انداز نگران کننده ای که تهران بی دفاع در برابر زلزله دارد میگذریم.
دکتر عکاشه می گوید: «اتحادیه بینالمللی ژئوفیزیک به عنوان یک سازمان غیردولتی در 28 ژانویه سال 1919 در بلژیک پایهگذاری شد. در سال 1957 یعنی حدود 56 سال پیش کشور ایران هم به این اتحادیه محلق شد و بدین ترتیب موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران موجودیت یافت. همچنین بخش زلزلهشناسی به عنوان یکی از چند بخش موسسه ژئوفیزیک درخیابان کارگر شمالی فعلی مستقر شد و درسال 1958 (1337) نخستین پایگاه زلزله نگاری در خود ساختمان موسسه ژئوفیزیک در تهران نصب شد.
در آغاز دهه 1960 میلادی درچارچوب یک برنامه ردگیری انفجارهای هستهیی شوروی سابق یک شبکه مثلثی شکل متشکل از شهرهای مشهد، تبریز، شیراز توسط کارشناسان آمریکایی در ایران مستقر شد.
در همین راستا در حدود سال 1974 میلادی هم یک شبکه لرزهنگاری در عمق 100 متری زمین در جنوب غرب تهران تاسیس شد که شامل یک دستگاه لرزه نگاری در مرکز و شش دستگاه در محیط دایره پیرامونی آن بود. این شبکه موسوم به «ایلپا» (Iranian Long Period Array) با هدف ردگیری انفجارهای شمال سیبری و بررسی ماهیت زمین لرزه های منطقه بود که ممکن بود مربوط به آزمایشهای هستهیی شوروی باشد. در این بین ما هم از این دستگاهها که بزرگنمایی آن بسیار زیاد بود، برای مطالعهی زلزله خیزی پهنه تهران استفاده کردیم و متوجه شدیم که زلزلهخیزی در تهران، مسالهای فوقالعاده جدی است!
هشدارهای استاد عکاشه که از دهه 1350 بارها و بارها بر زلزله خیزی تهران تاکید کرده طی این سالها گوش شنوایی هم داشته است؟
عکاشه میگوید: ما همیشه تلاش میکردیم این واقعیت را به اطلاع مسوولان و مردم برسانیم و این مطالب را در رسانههای آن زمان مانند روزنامههای کیهان و اطلاعات و رادیو و تلویزیون مطرح میکردیم اما دولت از انتشار اخبار خصوصا در تلویزیون جلوگیری میکرد و بر اخبار سرپوش میگذاشت استدلالشان هم این بود که انتشار چنین خبرهایی باعث نگرانی مردم میشود. یادم هست در سال ۱۳۶۰ زلزلهای در جاده هراز آمد و افرادی که در آب گرم آنجا مشغول شنا بودند، کشته شدند. من همان وقت نامهای به نخستوزیر نوشتم و وی را در جریان موضوع قرار دادم. نخست وزیر وقت هم ۱۲ میلیون تومان دادند تا یک پایگاه زلزلهنگاری درست کنیم. ما هم یکی در استان گلستان فعلی، یکی در بروجن و یکی هم در مسجدسلیمان ساختیم. یعنی سعی کردم از این بودجه بهترین استفاده را کنم و شبکه لرزهنگاری را به بهترین شکل گسترش دهیم.
با تامین تجهیزات لرزهنگاری و ایجاد چند شبکه در قوچان، تبریز، یزد، فارس در حال حاضر توانستهایم 18 شبکه لرزهنگاری با حدود 100 پایگاه به وجود آوریم اما برای ردگیری بهتر زلزلههای کشور نیازمند حدود 200 پایگاه لرزهنگاری هستیم.
وی خاطرنشان کرد: در سال ۱۳۶۸ در وزارت علوم، اسنادی را امضا کردیم مبنی بر اینکه چون کشور ما زلزلهخیز است، بهتر است موسسه بینالمللی زلزلهشناسی را در کشور خود تاسیس کنیم که این مرکز بعدها به عنوان پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله با حمایت یونسکو تشکیل شد.
استاد عکاشه اضافه کرد: بعد از سالها هشدار تازه در سال 76 بود که طی نامهای از سوی شورای عالی امنیت ملی آن زمان که دکتر روحانی دبیر آن بود از من دعوت شد که ببینند دغدغه بنده طی این سالها چه بوده است. در این نامه از من خواسته شد تا اطلاعات دقیق و مستندی در خصوص اظهارات مطرح شده در یکی از مصاحبههای مطبوعاتی خود با عنوان "بیشتر سازههای تهران تاب مقاومت زمین لرزههای شدید را ندارند" ارائه کنم که طی آن بنده اطلاعاتی در مورد زلزله خیزی گستره تهران، وجود گسلها درمنطقه و شهر تهران ارائه و ضمن یادآوری این نکته که ساخت و ساز بر روی گسلها و در حریم آنها در تهران مجاز نیست، به توصیه سه نکته پرداختم.
اول اینکه منازل مسکونی و محل کار مقامات کلیدی کشور در مقابل زلزله مقاوم باشند. دوم اینکه مجموعهای به منظور مدیریت بحران در شهر تهران تشکیل شود و سوم اینکه مطالعاتی درباره تغییر محل پایتخت صورت گیرد.
البته اولین بار در خرداد ماه سال 80 وزیر کشور وقت طی حکمی شهردار تهران را به عنوان رییس ستاد مدیریت بحران شهر انتخاب کرد و در 28 تیر 84 نیز شورای اسلامی شهر تهران تشکیل سازمان مدیریت بحران تهران را مورد تصویب قرار داد.
استاد البته اذعان می کند که مطالعه و برنامه ریزی برای آمادگی در برابر حوادث غیر مترقبه در کشور ما، فارغ از این که در عمل چه قدر نتیجه بخش بوده لااقل روی کاغذ و در حد مصوبه بیش از نیم قرن سابقه دارد.
به گفته عکاشه، قانون تشکیل سازمان دفاع غیرنظامی در 18 آذر 1337 در کشور به تصویب رسیده که هدف از ایجاد این سازمان، حفظ جان و مال مردم در مقابل حوادث ناگهانی و جلوگیری از حواشی و مسائل جنبی چنین حادثههایی بوده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمانهای آمادگی ملی، بسیج غیرنظامی و دفاع غیرنظامی درسازمان بسیج ملی ادغام شد و بدین ترتیب امور دفاع نظامی و غیرنظامی تحت مدیریت یک ارگان قرار گرفت و با تصویب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پانزدهم شهریور1361 سازمان بسیج ملی منحل و به صورت واحد بسیج مستضعفین تحت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد که از وظایف آن میتوان به کمک به مردم هنگام وقوع بلایا و حوادث غیر مترقبه با هماهنگی مراجع ذیربط اشاره کرد.
در دهه 1360 کمیته کاهش اثرات بلایای طبیعی تشکیل شد که این کمیته به ریاست وزیر کشور وبا عضویت تعدادی از مسوولان کشوری و لشکری وظیفه یافتن راهکارهای پیشگیری و کاهش اثرات بلایای طبیعی را بر عهده داشت.
در برنامه دوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور، تشکیل ستاد حوادث غیر مترقبه مورد تاکید قرار گرفت. در قانون برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور هم هلال احمر موظف شد تا با همکاری وزارت کشور و بسیج، طرح جامع امداد و نجات را تهیه کند که در تاریخ 18 فروردین 1382 هیات وزیران آن را تصویب کرد.
ایران تنها تهران نیست
تشکیل ستاد بحران کشور بر روی کاغذ!
استاد عکاشه بارها در حین سخنانش بر این جمله تاکید دارد که «ایران تنها تهران نیست» و درتوضیح این مطلب میگوید: از 488 شهر کشور شاید تنها هفت، هشت شهرهستند که زلزلهخیزی آنها کم است و در واقع 83 درصد شهرهای کشور دارای خطر زیاد و خیلی زیاد زلزله هستند؛ بنابراین همانقدر که ستاد بحران کشور وظیفه دارد که امنیت را در شهر تهران فراهم کند در شهرهای دیگر نیز وظیفه دارد که امنیت ایجاد کند؛ البته متاسفانه ما ستاد بحران کشور را فعلا روی کاغذ درست کردهایم!»
بیان این نکات از زبان استاد عکاشه ناخودآگاه فکرمان را از تهران و خیابانهایش فراتر میبرد و یاد تلفات زلزله در شهرهای دیگر نظیر بم میاندازد. زلزله 6.8 ریشتری بم جان 30 هزار نفر از هموطنانمان را گرفت حال آن که زلزلههایی با همین بزرگی در شهرهای ژاپن، هیچ تلفات جانی در پی ندارد.
حفظ جان 80 میلیون ایرانی نیازمند یک وزارتخانه زلزله است
تشکیل یک وزارتخانه مستقل برای مقابله با زلزله از ایدههای عکاشه است.
وی در این زمینه میگوید: «با توجه به وسعت ایران و جمعیت آن، نیازمند یک وزارت مستقل برای امور زلزله کشور هستیم چرا که وزارت کشور به دلیل تعدد مسائل مختلف فرصت کافی برای رسیدگی به این مشکل را ندارد و این در حالی است که سازمان مدیریت بحران در ذیل این وزارت خانه پر مشغله فعالیت میکند؛ بنابراین ایجاد یک وزارتخانه مستقل کشور با ارزش است، چرا که به حفظ جان 70 میلیون نفر منجر خواهد شد.»
آرزوی استاد پیشکسوت زلزله ایران چیست؟
جنس آرزوی استاد عکاشه با آرزوهای اغلب ما متفاوت است. استاد آرزو دارد که روزی بتوان زلزله را پیش بینی کرد: «برخی میگویند زلزله اصلا قابل پیشبینی نیست. با این حال من فکر میکنم زلزله قابل پیشبینی هست اما احتیاج به زمان دارد و در این مسیر زمینشناسان و گسلشناسان ما در ابتدای راه هستند و باید تلاش کنند.
همچنین مسوولان و مهندسان سازهای نیز باید با وجدان بیشتری کار کنند تا سازههایی که میسازند بر سر مردم خراب نشود. البته ما از سال 1340 و به عبارتی بیش از50 سال است که آییننامه ساختمان داریم، اما کسی به آن عمل نمیکند.»
وقتی صحبت از آرزوی پیشبینی زلزله از سوی استاد شد، از طرح موضوع ساخت دستگاهی برای پیشبینی زلزله در برخی رسانهها سوال میکنیم. با ابراز تاسف میگوید: «به کسانی که چنین ادعاهایی دارند باید گفت شما مردم را فریب میدهید. جالب است در جایی زلزله میآید و چند نفر هم کشته میدهد، آن وقت این فرد مدعی اختراع دستگاه پیشبینی زلزله میگوید هنوز آزمایشهای مربوط به ساخت دستگاه من کامل نشده است! اگر این ادعاها در رسانههای جهان منتشر شود، دیگران نتیجه میگیرند که ادعاهای ما واهی است. البته این مشکل از رسانهها هم هست که هر ادعایی را بدون تحقیق منتشر میکنند. من به کسانی که چنین ادعاهایی را مطرح کردند، پیشنهاد دادم پیش از نشر ادعاهای خود در روزنامههای داخلی آن را در یک مجله علمی بینالمللی منتشر کنند.»
استاد عکاشه یک آرزوی دیگر نیز دارد و آن اینکه اساتید دانشگاه هیچگاه بازنشسته نشوند و معتقد است بازنشستگی برای فردی که درس میدهد، معنا ندارد. در واقع فردی که تدریس میکند تجربیاتش را عنوان میکند و تنها نیاز دارد که چشم و زبانش کار کند والبته دلیل این موضوع مباحث مادی نیست.
او که از شاگردان استاد حسابی بوده است در بیان خاطرهای از مرحوم حسابی میگوید: «ایشان بسیار اصرار داشت که از لغات فارسی در صحبتهایشان استفاده کند و سر جلسه امتحان میگفت درباره هر چه که میل دارید بنویسید. این کار برای آن بود که ایشان متوجه شود شاگرد صرفا مطالب را حفظ کرده یا نه توانسته است درس را به میزان تفکر خودش فهم کند.»
و در پایان هشت پیشنهاد جهت آمادگی و ایمنی مقابل زلزله از استاد عکاشه ...
برنامهریزی جهت مقابله با زلزله، درک کلیدی بحران ناشی از زلزله، اصلاح اساسی آییننامههای کنونی و عملگرا کردن آنها، متعهدکردن مهندسان در برابر سازههای ساختهشده، توجه به نقش مردم قبل از شروع بحران، هنگام بحران و پس از بحران، توسعه وسیع آموزش در مقاطع مختلف تحصیلی دبستان، راهنمایی و دبیرستان و دانشگاهی و ایجاد واحدهای درسی در بحث زلزله و نحوهی مقابله با آن، برگزاری مانورهای زلزله در شکلهای برگزارشده جهانی آن و نمایش فیلمهای تلویزیونی و بحثهای رسانهیی محورهای پیشنهادی دکتر عکاشه برای افزایش آمادگی در برابر زلزله است.
استاد تاکید دارد که احساس مسوولیت در مقابل زلزله باید در فکر افراد جای بگیرد و نمیتوان آن را دیکته و یا تزریق کرد و تمامی افراد خودشان باید در این زمینه احساس مسوولیت کنند.
ساعت حدود 5 بعدازظهر است که با بدرقه استاد و همسرش از منزل او خارج
میشویم. در مسیر بازگشت نگاهم به شهر فرق کرده است و در دلم آرزوی استاد
را تکرار میکنم که خداکند تهران حالا حالاها نلرزد و ای کاش مسوولان آنقدر
دیر به هشدار عکاشهها نرسند و قدر این سرمایهها را قبل از جبران خسارت
درک کنیم.