عصر ایران؛ هومان دوراندیش - احمد بخشایشی، نماینده مجلس شورای اسلامی و استاد روابط بین الملل، معتقد است دولت مرسی در اثر کودتا سرنگون شده است ولی این کودتا با رضایت اکثریت مردم مصر رخ داد.
وی در گفتگو با عصر ایران، اشتباهات مرسی بویژه در زمینه سیاست خارجی را ، در کنار ناکارآمدی دولت اخوانی مرسی، دلیل اصلی روگردانی مردم اسلامگرا و تودههای فقیر مصر از رئیس جمهور بداقبال این کشور میداند.
***
* سرنگونی مرسی ناشی از کودتا بود یا انقلاب و یا ترکیبی از این دو؟ و اصلاً چرا مرسی نیامده رفت؟!
من این واقعه را کودتا می دانم. مصر حدود 85 میلیون جمعیت دارد. 42 میلیون آنها زیر خط فقر زندگی می کنند. شش میلیون مصری در مزار زندگی می کنند و مستقیماً تحت آموزش اخوان المسلمین اند. مصری ها بسیار فرهیخته و بافرهنگاند. در طول یکسال گذشته، مرسی نتوانست آب و غذا و سایر موارد معیشتی مردم فقیر مصر را تامین کند و همین یکی از دلایل نارضایتی مردم مصر از دولت محمد مرسی بود.
ماجرا از شش ماه پیش آغاز شد؛ وقتی که مرسی قانون اساسی جدیدی نوشت و شریعت را به عنوان منبع قانونگذاری تعیین کرد. اکثریت مردم مصر در همهپرسی قانون اساسی شرکت نکردند. فقط 32 درصد شرکت کردند؛ این یک عامل.
عامل دیگر اینکه ، مرسی از شش ماه قبل سیاستهایی را اتخاذ کرد که به نارضایتی اسلامگرایان و لیبرالها و لائیکها منجر شد. مرسی وقتی نتوانست معیشت مردم را اداره کند، حتی اسلامگرایانی چون حزب سلفی النور هم از او ناراضی شدند. در نتیجه، در سالگرد پیروزی مرسی، مخالفان و حتی موافقان او به خیابان ها آمدند و خواهان کناره گیری او شدند. پس از این واقعه، مرسی باید انتخابات زودهنگام برگزار می کرد ولی چنین نکرد.
مرسی در سیاست خارجی اش هم اشتباهاتی داشت. او در قبال آمریکا، از مبارک مبارکتر شد! وابستگی مصر به آمریکا در دوران مرسی افزایش یافت. وی همچنین ارتباط مصر و اسرائیل را افزایش داد؛ به نحوی که مردم مصر گفتند اگر قرار است مرسی این طور حکومت کند، بهتر بود همان حسنی مبارک حکومت کند!
از سوی دیگر، مرسی به سمت سلفی ها چرخید. اخوانی ها مردم متعدلی هستند. مثل رود نیل آرام حرکت می کنند. اما مرسی به سمت سلفی ها چرخید برای اینکه امیر قطر را رهبر فکری اش قرار داد و دنباله رو امیر قطر و عربستان سعودی شد؛ عربستانی که پس از سقوط مرسی، در تبریک گفتن به جانشین وی، عدلی منصور، از همه کشورها پیش افتاد. تازه این جا بود که مرسی فهمید چه خبر است!
اشتباه دیگر مرسی، قطع رابطه با سوریه و رابطه برقرارنکردن با ایران بود. مجموعه این نارضایتی ها موجب حضور مخالفین و نیز موافقین سابق در خیابان ها شد و ارتش هم از معترضان حمایت کرد. ارتش مصر می گفت ما بی طرفیم در حالی که بی طرفی بین مرسی و مخالفان بی معنا بود.
ارتش باید ابزار دست آقای مرسی میبود ولی در نتیجه این اوضاع، ارتش کودتا کرد. با این حال ارتش مصر برای اینکه به مردم این کشور بفهماند قصد دزدیدن انقلاب آنها را ندارد، فردی غیر ارتشی را به عنوان رئیس جمهور جدید انتخاب کرد. البته حکومت و قدرت واقعی دست ارتش باقی خواهد ماند.
پس از این وقایع، مردم طرفدار مرسی تازه متوجه شدند چه اشتباهی کرده اند و انقلابشان در دست راهزنان افتاده است. این طور شد که به خیابان ها ریختند و اکنون این دوقطبی در جامعه مصر شکل گرفته است: دو قطبی اسلامگرایان و لیبرال ها – سکولارها.
* شما معتقدید ارتش مصر کودتا کرده ولی برخی هم می گویند چون ارتش در راستای خواست اکثریت مردم عمل کرده است، برکناری مرسی محصول ترکیبی از کودتا و انقلاب بوده است.
نه، ترکیب انقلاب و کودتا نبوده است. ارتش باید فرصتی به مرسی می داد و او و مخالفانش را متقاعد می کرد که انتخابات زودهنگام برگزار شود نه اینکه ارتش انقلاب را رهبری کند. حق قانونی مرسی بود که چهار سال حکومت کند. اما چون نارضایتی ها از مرسی خیلی زیاد شده بود، باید او را متقاعد می کردند که به انتخابات زودهنگام تن دهد تا ارتش مجبور به برکناری او از قدرت نشود.
این تصویر متعلق به یک سال پیش است
زمانی که ژنرال عبدالفتاح السیسی ، به عنوان وزیر دفاع و فرمانده کل نیروهای مسلح مصر در مقابل رئیس جمهور مرسی ، سوگند می خورد
* اگر ارتش مرسی را مکلف می کرد که ظرف شش ماه آینده باید انتخابات زودهنگام برگزار کند، باز هم که درخواستش غیر قانونی بود. نه، ارتش و گروه های مخالف باید با مرسی حرف می زدند که اکثریت جامعه از شما ناراضی اند و راه حل این نارضایتی، برگزاری انتخابات زودهنگام است. چنین شیوه ای بهتر از کودتا و بازداشت محمد مرسی بود.
مردم مصر زجر زیادی کشیده اند تا انتخابات آزاد در سرزمین شان برگزار شود. من با مرسی کاری ندارم، با کل این پروسه کار دارم. قرار نیست در صورت عملکرد بد مرسی و یا هر کس دیگری که از دل انتخابات آزاد بیرون آمده، آن شخص با کودتا کنار برود.
* ولی منتقدین سکولار دولت مرسی معتقدند بودند که عملکرد او در خدمت از بین بردن آزادی های سیاسی ناشی از انقلاب مصر و حتی آزادی های اجتماعی نسبی دوران مبارک است. آنها از بنیادگرایی اسلامیِ ضد دموکراسی، در هراس بودند. بحث اصلی در مصر این نبود که "مرسی خوب"چگونه مرسیای است! بحث این بود که چطور باید معایب مدیریت مرسی را کم کرد و از بین برد؟ جواب این سوال، صندوق رای و دموکراسی است. اگر مردم از مرسی ناراضی باشند، در انتخابات بعدی به او رای نمی دهند.
من اصلا فکر می کنم این یک نقشه بود! به این صورت که امیر قطر را مجبور کردند حکومت را به پسرش واگذار کند تا حمایت او از مرسی، منتفی شود. پیروزی ارتش سوریه بر مخالفانش، با کمک حزب الله لبنان، به معنای تقویت جبهه مقاومت در منطقه است. ایران هم که در کنار سوریه و حزب الله است. پس اگر ما یک جبهه دیگر جلو می رفتیم و مصر هم با ما همراهی می کرد، خاورمیانه دیگر کاملاً در دست جبهه مقاومت بود. این جنگ خیابانیای که در مصر درست کردهاند، برای تضعیف ارتش مصر است. این یک طرح بیرونی بود که بر جامعه مصر تحمیل شد؛ ولی این اعتراضات اخیر مردم اسلامگرای مصر، نقشه مخالفان جبهه مقاومت در منطقه خاورمیانه را به هم زده است.
* شما که فرمودید محمد مرسی در قبال آمریکا و اسرائیل، مبارکتر از مبارک بود. پس سرنگونی او برای تضعیف خط مقاومت چه ضرورتی داشت؟ خب حالا مرسی متوجه شده است که اشتباه می کرد. مرسی رابطه اش را سوریه قطع کرد و و به آمریکا و اسرائیل بیش از پیش نزدیک شد. مسلمانان مصر گفتند چرا ما قیام کردیم که مرسی روی کار بیاید و مثل مبارک با آمریکا رابطه داشته باشد؟ حالا آقای مرسی دوست و دشمنش را می شناسد و می فهمد که قطر و عربستان دوستان واقعی او نبودند.
* ولی شما فرمودید این یک نقشه بود برای برکناری مرسی؛ تا او در خط مقاومت پیش نرود. ولی در عین حال می گویید مرسی مثل مبارک عمل می کرد. درباره این تناقض در تحلیلتان چه توضیحی دارید؟آمریکا که نزدیکی مرسی به خودش را نمی پذیرد. آمریکا می گوید مرسی نماد بیداری اسلامی است و ما باید مانع بیداری اسلامی شویم. آمریکا مرسی را می دوشد ولی از مرسی خوشش هم نمی آید. مردم مصر مرسی را روی کار آوردند و آمریکا ناچار بود با مرسی رابطه برقرار کند. مرسی هم به زعم خودش سعی داشت از این فرصت استفاده کند.
* اما اینکه مرسی نماد بیداری اسلامی است، نظر دولتمردان ایران است نه نظر دولتمردان آمریکا.
چرا پس آمریکا به مرسی کمک نکرد؟ چرا الان به ارتش مصر فشار نمی آورند که مرسی را آزاد کند؟
* ولی اوباما و سایر مقامات دولت آمریکا از سرنگونی مرسی استقبال نکردند.
به هر صورت حرکت مرسی و اخوان المسلمین، در مجموع حرکتی اسلامی بود. ولی مرسی برای باقی ماندن خودش در قدرت، به سمت سلفی ها چرخید و به تدریج بسیاری از اخوانی ها را از خودش ناراضی کرد. با اسرائیل هم نامه نگاری هایی کرد و سفیرش را به اسرائیل فرستاد. به آمریکا هم نزدیک شد. ولی آمریکایی ها که متوجه اند مرسی از طریق بیداری اسلامی به قدرت رسیده است. آمریکا می خواهد امنیت اسرائیل را تامین کند. دغدغه اصلی اش در قبال تحولات مصر این است. امنیت اسرائیل از طریق تضعیف کشورهای اطراف اسرائیل تامین می شود. مصر و سوریه و لبنان باید ضعیف شوند. بنابراین ارتش مصر هم باید ضعیف شود. چطور؟ از طریق پیدایش چنین تقابل هایی در جامعه مصر.
* ارتش مصر که یک نهاد اسلامگرا نیست.
بله، درست است. یکی از ایرادات مرسی و اخوان المسلمین این بود که نتوانستند در ارتش تحولی ایجاد کنند. آنها باید مثل ایران، یک سپاه پاسداران در کنار ارتش درست می کردند. باید یک جیش الشرعی درست می کردند. ارتش مصر چون خودش را حافظ مصر می داند، سعی می کند خودش را بی طرف نگه دارد؛ در حالی که ارتش باید در خدمت مرسی رئیس جمهور باشد.
* با این وقایع، پیش بینی شما از آینده سیاسی اسلامگرایان مصر چیست؟ بیتردید اینها در آینده سیاسی مصر تاثیرگذارند. دو سناریو پیش روی اسلامگرایان مصر قرار دارد. اول اینکه راه اسلامگرایان الجزایر را طی کنند. در الجزایر اسلامگرایان در انتخابات پیروز شدند، ارتش کودتا کرد، اسلامگرایان دست به عملیات مسلحانه زدند و سرکوب شدند و از زندانها سر در آوردند.
راه دوم، راه اسلامگرایان ترکیه است. در ترکیه هم اسلامگرایان در انتخابات پیروز شدند، ارتش علیه آنها کودتا کرد ولی آنها به آرامی کنار رفتند و پس از مدتی توانستند دوباره در انتخابات پیروز شوند.
اخوانی ها در جامعه مصر خیلی رای دارند. آنها الان که به خیابانها آمدهاند، نباید به زودی به خانههایشان برگردند. ارتش مصر تا به حال خیلی هم سرکوبگرانه و بد عمل نکرده است. اگر اخوانیها در خیابانها بمانند، شاید بتوانند مرسی را به قدرت بازگردانند. در این صورت مرسی باید انتخابات زودهنگام برگزار کند تا تنش های جامعه مصر فروکش کند. اما اگر اخوانیها نتوانند مرسی را به قدرت بازگردانند، باید صبر کنند تا به موقع دوباره در انتخابات پیروز شوند.
* اگر اخوان المسلمین در مصر حداکثر نیروهای اجتماعی را دارند، چرا قانون اساسی مد نظرشان با رای 33 درصد مردم مصر تصویب شد. تازه یک سوم این 33 درصد هم به قانون اساسی رای مخالف دادند. دولت مصر کم تبلیغ کرد. باید به اندازه کافی تبلیغ می کرد تا اکثریت جامعه رای بدهند. به علاوه، کارآمدی دولت مرسی هم در حد مطلوب نبود. او نتوانست حتی نان و آب مردم را تامین کند. مردم از این نظر هم از دولت او ناراضی بودند.
* اگر اوضاع اقتصادی مصر این قدر بد است و دولت مرسی حتی در تامین آب و نان مردم درمانده بود، این ایده پیشنهادی شما که مرسی باید یک نهاد نظامی دیگر در کنار ارتش درست می کرد، وضع اقتصادی مصر را بدتر می کرد که.
بالاخره در هر کشوری، رئیس جمهور باید معیشت مردم را تامین کند. این وظیفه مرسی بود. ما نفت داریم ولی مصر که نفت ندارد.
* وقتی دولت مرسی با بودجه فعلیاش نتوانست معاش مردم را تامین کند، شما چطور میگویید این دولت باید یک نهاد نظامی ایدئولوژیک در کنار ارتش تاسیس میکرد؟ این کار هزینه هنگفتی میخواست و وضع معیشتی مردم مصر را بدتر میکرد. من گفتم انقلاب وقتی تکمیل و حداکثری میشود که همه نهادها زیر و رو شوند. یکی از این نهادها هم ارتش بود. مرسی هم باید دست به پاکسازی میزد. ارتشبدها را کنار میزد و عده دیگری را جانشین آنها میکرد؛ عدهای که با تفکرات مرسی و اخوان المسلمین همسو بودند. به هر حال ما داریم از "انقلاب مصر" حرف میزنیم.
* مخالفان مرسی و ارتش این کشور نیز لابد احتمال میدادند که دیر یا زود چنین اقداماتی از سوی دولت مرسی محقق شود و به همین دلیل مخالفان به خیابانها ریختند و ارتش هم پیش از اینکه توسط دولت مرسی زیر و رو شود، خودش دولت او را زیر و رو کرد! مرسی اشتباه کرد. او باید مثل رجب طیب اردوغان عمل می کرد که اقتصاد ترکیه را شکوفا کرده است. اردوغان هم اسلامگراست. وقتی اقتصاد شکوفا شود، مخالفان دیگر حرف چندانی برای گفتن نخواهند داشت. ضمناً وضعیت مصر با ایران فرق میکند. در مصر شریعت منبع قانونگذاری است اما تمام نهادها اسلامی نیستند. یعنی هراس مخالفان نابجا بود. به هر حال این قطببندی سکولارها و اسلامگرایان به ضرر کشور مصر است. این قطب بندی باید از بین برود.