دومین نشست کشورهای حاشیه ای دریای خزر که اخیراً در ایران برگزار شد از اهمیت بسزایی در عرصه دپیلماسی و سیاست خارجی منطقه برخوردار بود. بخصوص اینکه تجربه برگزاری اولین نشست در دوره خاتمی بواسطه عدم حضور رئیس جمهور روسیه به اهداف و نتایج مناسبی نرسید.
سفر پویین به ایران در فضایی پر از ابهام صورت گرفت. از زمانی که خبر تصمیم رئیس جمهور روسیه برای حضور در کشورمان در رسانه های داخلی و خارجی مطرح شد برخی از کشورهای غربی رایزنی های بسیاری را برای منصرف کردن پوتین از سفر به ایران صورت دادند. نکته حائز اهمیت اینکه بعد از قطعی شدن تصمیم رئیس جمهور روسیه در آستانه سفر او شایعاتی مبنی بر اتهام بروز اقدامات تروریستی در ایران و ترور او در برخی از رسانه ها متنشر شد.
علیرغم همه تلاش های صورت گرفته، پوتین به ایران آمد و در اجلاس کشورهای حاشیه ای دریای خزر شرکت کرد و مذاکره کنندگان این نشست نیز بعد از پایان اجلاس یک روزه ، تصمیمات گرفته شده و توافقات چند جانبه را بسیار با اهمیت توصیف کردند.
علاوه بر بازتاب های فراوان خارجی برگزاری این اجلاس و بخصوص سفر پوتین در میان محافل داخلی نیز بحث کارشناسی زیادی صورت گرفت و انعکاس مثبت و منفی بسیاری یافت. برخی از گروه ها بطور کلی گسترش روابط روسیه با ایران را امری مذموم تلقی کرده و ضمن خطرناک خواندن سلطه روسیه خاطرات تلخ روابط استعماری گذشته این کشور با ایران را بخصوص از دوره قاجایه به این طرف یادآور می شدند و در پایگاههای اطلاع رسانی خود دولتمردان ایران را از افتادن در دام انعقاد ترکمانچایی دیگر برحذر می داشتند.
بخصوص اینکه طرح مباحث هسته ای ایران در عرصه بین المللی و رفتار کجدار و مریز دستگاه دیپلماسی روسیه با مسئولان سیاست خارجی کشورمان در مقابل اقدامات غیر منعطفانه غربی ها و در راس آنها آمریکا برای برسمیت شناختن حقوق هسته ای ایران از دید این تحلیگران نوعی باج خواهی تلقی می شد و به همین خاطر حضور پوتین در تهران را اقدام دیگر روسیه برای امتیازخواهی قلمداد کردند. سیاسیونی که چنین ایده ای را در سر داشتند، نشست اخیر کشورهای حاشیه ای دریای خزر و نقش تعیین کننده پوثین را حرکتی در نادیده انگاشتن حقوق ایران در دریای خزر در مقابل به رسمیت شناختن حقوق هسته ای کشورمان دانستند.
البته در این راستا، تحلیل برخی از گروهها مبنی بر اینکه سفر پوثین به ایران و برگزاری دومین نشست کشورهای حاشیه ای دریای خزر امتیازی مثبت برای مسئولان سیاست خارجی کشورمان محسوب می شود نیز قابل تامل است.
برابر با تحلیل این افراد، روسیه به عنوان مهمترین رقیب سیاسی آمریکا در عرصه بین المللی از قدرت چانه زنی بالایی برخوردار است و در مقایسه با کشورهای غربی، در مواجهه با تحولات موضعی مستقل در برابر دولت ایالات متحده اتخاذ می کند و همین مسئله می تواند در عرصه جهانی به یک تعادل سیاسی به نفع ایران بخصوص در مورد مسائل هسته ای بینجامد.
از سویی دیگر تعیین رژیم حقوقی کشورهای حاشیه های دریای خزر بعد از سال های متمادی تحول بزرگی در عرصه منطقه ای و جهانی است
ایران و روسیه در طول سالیان متمادی روابط پرفراز و نشیبی داشته و دارند که عمدتاً تحت تاثیر تعاملات سیاسی این دو کشور با عثمانی، فرانسه، انگلیس و آمریکا دچار شدت و ضعف می شد.
ارتباط ايران با کشورهاى اروپائى و همچنين کشورهاى همسايه از طريق روابط سياسى و بازرگانى از عصر صفوى قوت گرفت. هر يک از دول اروپائى سعى مىکردند با علايق مشترکى مانند تجارت با ايران با تضعيف دولت عثمانى و با اتخاد با ايران باب روابط را بگشايند.
روابط ايران با کشورهاى همسايه مانند روسيه و عثمانى بيشتر داراى جنبههاى سياسى و نظامى بود تا بازرگانى و نقطه عطف اين روابط سياسى در برخوردهاى متقابلى بود که در مناطق مرزى بهويژه نواحى غرب و شمالغربى بهوجود مىآمد.
نخستين روزنه روابط ایران و روسیه در دوره صفوی از طریق پیام رسانی كمپاني مسكووي برای شاه طهماسب صفوی و ملکه انگلیس صورت گرفت.
آنتوني جكينسون نام نخستين نماينده كمپاني مسكووي يا كمپاني روسيه بود كه به همت انگلستان و در آرخانگل تاسيس شده بود. جكينسون حامل دو نامه يكي براي ايوان مخوف، تزار روسيه و ديگري شاه طهماسب، پادشاه ايران بود. در سفر بعدي جكينسون، شاه تحت تاثير مشاورههاي عبدالله خان استاجلو، فرماندار شيروان، به ضرورت رابطه با كشورهاي ديگر براي شكوفايي تجارت در ايران پي برده بود و امتيازات تجاري مهمي به كمپاني مسكووي نيز داد، اين سرآغاز رابطه با روسيه است.
در سال 973 هـ ق يعني چهار سال پس از سفر جكينسون به ايران، هياتي به رياست آرتور ادواردز از هشترخان عازم ايران شدند. در این ملاقات ضمن استقبال ز فعاليتهاي شركت مسكووي در ايران دستور معافیت این شرکت از محدودیت های گمركی و راهداري را صادر کرد.
در دوره های بعدی با توجه به گسترش دست اندازی های عثمانی به مرزهای شمال غربی کشور، تحرکات سیاسی دربار سلطان محمد خدابنده را در پی داشت و او سفيري به نام هاديبيگ را به دربار روسيه فرستاد و به منظور مقابله با تهدیدات عثمانی حتی حاضر به واگذاری برخی امییازات سیاسی از جمله هبه کردن باکو و دربند به روسیه نیز شد.
در دوره شاه عباس اول مناسبات وارد مرحله تازه تری شد و فرستادهاي از روسيه به نام واسيلچيكوف به ايران آمد و شاه عباس او را به همراهي سفراي خود هادي بيگ و بوداق بيگ به روسيه اعزام كرد تا به روابط تجاري و نظامي دو كشور انسجام بخشد.
در دوره شاه عباس دوم روابط دو کشور دچار چالش شد و برخی قزاقهاي روس در مرزهای ایران به دستبردها و شبيخونهايي دست زدند که واکنش خشمگینانه دربار صفوی را داشت و به مناسبات تجاری میان ایران و روسیه لطمه وارد کرد.
در پی بر تخت نشستن پتر کبیر بر روسیه و تلاشی که وی برای تحقق آرمان ها و ایده های خود مبنی بر دستبابی روسیه بر آبهای آزاد داشت حمله به ایران مورد توجه او قرار گرفت. در آن زمان سلسله صفوی تحت زعامت شاه سلطان حسین به سرعت در سراشیبی سقوط و اضمحلال قرار گرفت و شرایط برای تجاوز روسیه به ایران مهیا بود. به همین واسطه . پتر در سال 1095 شمسی براي ارزيابي اوضاع ايران آرتمي ولينسكي را در پوشش سفارت، روانه ايران كرد. گرچه گزارش وي، پتر را در تجاوز به سرزمينهاي ايران راسختر كرد، اما از تردیدهای او برای روبروی با دولت صفوی نکاست.
بهانه یثر برای تهاجم به ایران با شورش لزگيها و اقدام «خان خيوه» و خسارت فراوان جانی و مالی روس ها از این شوررش فراهم شد و وی، سيمون آورامف برای هشدار به شاه ایران به اصفهان فرستاد. هنگامي كه آورامف به اصفهان رسيد، چند ماه از بركناري شاه «سلطان حسين» از سلطنت و جلوس محمود افغان بر تخت شاهنشاهي ايران ميگذشت. وقتی آورامف از شورش لزگی ها و اقدام خان خیوه به محمود شکایت کرد، شاه افغان پاسخ داد که اقتداري بر اين مردمان ندارم و روسها ميبايست، خود محافظت از خود را به عهده گيرند. وی با این حرف جواز تجاوز روسیه به سرزمينهاي ايراني را صادر کرد.
پتر، پس از دريافت پاسخ محمود و تدارك نظامي كافي در ارديبهشت 1102 خورشيدي فرمان تهاجم به مرزهای ایران را داد و در پي فرمان تهاجم، روسها از راه رودخانه «ولگا» خود را به درياي مازندران رسانده داغستان را اشغال كردند. دولت عثماني نيز با بهرهگيری از فرصت مناسبي كه در اثر ضعف و ناتواني حكومت ايران به دست آورده بود، «شماخي» را اشغال و تهديد كرد كه اگر روسها از «دربند» بگذرند، جنگ ميان دو كشور غير قابل اجتناب خواهد بود در اين فرآيند، روسها از حركت به آن سو، خودداري كرده و متوجه گيلان شدند. روسها پس از تصرف رشت و شكست نيروهاي محلي، جريتر شده و بادكوبه را نيز اشغال كردند. نزديك بود بر سر اشغال شهر گنجه، دو كشور درگير جنگ شوند كه سفير فرانسه ميانجيگري كرد و در اين فرآيند در دوم تير ماه 1103 عهدنامهاي ميان دو دولت مزبور بسته شد. بر پايه آن، روسها و عثمانيها بخشهاي بزرگي از ایران را ميان خود تقسيم كردند. بدين ترتیب که سرزمينهاي واقع در خاور محل برخورد رودخانههاي كورش (كورياكورا) و ارس، به روسها و سرزمينهاي واقع در بخش باختري، به عثمانيها تعلق گرفت.
پيدايش «نادر» در صحنه سياسي ـ نظامي ايران، محاسبه عثمانيها و روسها را در هم ريخت. نادر در آغاز عثمانی را درهم کوبید و بعد از آن متوجه روسیه شد. وی به روس ها اخطار کرد كه نيروهاي خود را از ايران بيرون برند. جانشينان پتر هم از بیم اینکه توان مقابله با ایران را نداشته باشند شبانه نيروهاي خود را از گيلان و بخشهاي عمده قفقاز بيرون بردند. به دنبال اخطاري جديتر از سوی نادر ، روسها بقيه سرزمينهاي اشغالي در قفقاز را نيز تخليه كرده و به پشت مرزهاي خود عقب نشستند.
پس از آنکه در زمان نادرشاه افشار، روسها مناطق مازندران و گيلان و ديگر نواحى شمالى ايران را تخليه کردند، بهعلت آشفتگى اوضاع داخلى روسيه پس از مرگ پتر تا روى کار آمدن کاترين دوم، برخورد نظامى شايان توجهى با ايران صورت نگرفت و ایستادگی کریم خان زند در مقابل عثمانی نشان داد که نیروهای ایرایی در برابر تهاجمات روسیه نیز ایستادگی لازم را از خود نشان خواهند داد.
در سال ۱۱۸۰ق هيئتى به رياست مستر اسکيپ با هداياى بسيار از روسيه به ايران آمد. اين هيئت يک ماه در دربار کريمخان اقامت کرد، سپس به روسيه بازگشت. همچنين در سال ۱۱۹۲ق سفير ديگرى از جانب روسيه به حضور کريمخان رسيد و به وى پيشنهاد داد برضد دولت عثمانى با هم متحد شوند. در اين زمان چون وکيل از قتل علىمحمدخان زند در بصره سخت متأثر و آشفته بود، پيشنهاد روسها را پذيرفت؛ اما بهدليل مرگ کريمخان اين اتحاد سياسى و نظامى به مرحله اجراء در نيامد.
در سال ۱۱۹۹ق پوتمکين ژنرال روسي، در اصفهان به حضور علىمرادخان زند رسيد و تقاضاى دولت روسيه را مبنى بر انحصار تجارت در گيلان و مازندران و اجازه احداث يک باب ساختمان در شهر دربند به اطلاع خان زند رساند. علىمرادخان بهعلت جنگهاى داخلى و آشفتگى اوضاع با اين درخواست موافقت کرد. در همين زمان دولت فرانسه نيز نمايندهاى به نام فرير دو سووبوف به منظور جلوگيرى از گسترش تجارت روسها در ايران به دربار فرستاد و با علىمرادخان به مذاکرده پرداخت .
از روابط ايران و روسيه بعد از علىمرادخان اطلاع چندانى در دست نيست، اما هرج و مرج اوضاع داخلى در زمان جعفرخان چنان بالا گرفت که ميرزامحمد کلانتر در مقام مقايسه اوضاع ايران با روسيه آرزوی می کند که کاش در ایران نیزمثل روسیه، زنی صاحب قدرت و حاکمیت می شد.
حافظه تاریخی مردم ایران بخصوص از زمان روی کارآمدن سلسله قاجار تصوری مثبت از روابط کشورمان با روسیه ندارد و خاطرات تلخی از سلطه استعماری و تلاشی که سیاستمداران روسی برای دست اندازی هر چه بیشتر بر منابع اقتصادی بکار بستند در ذهن جامعه ایرانی باقی مانده است.
بهطوركلي در طول قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، روسيه با تمام امكانات خود تلاش ميكرد با حفظ برتري اقتصادي، نفوذ سياسي خود را نيز در ايران گسترش دهد تا به قلب تجارت و ثروت عظيم خليجفارس و اقيانوس هند دست يابد. سلسله جنگهاي ايران و روسيه در قرن نوزدهم كه منجر به تحميل عهدنامههاي تركمانچاي و گلستان به ايران شد، بزرگترين ضربه نظامي، اقتصادي و سياسي را در قرن نوزدهم بر استقلال ايران وارد كرد. ضربههاي ناشي از اين دو قرارداد بر استقلال ايران، فرصت لازم را براي سوءاستفاده انگلستان نيز فراهم ساخت. تحميل قرارداد تركمانچاي توسط روسيه و قرارداد 1857 پاريس توسط انگليس به ايران، عملاً دولتهاي روسيه و انگليس را به حاكمان بلامنازع در سرنوشت سياسي و اقتصادي ايران تبديل كرد. در نيمه دوم قرن نوزدهم، انگليس و روسيه براي كسب امتيازات بيشتر از شاه قاجار با يكديگر رقابت داشتند و در پايان قرن نوزدهم اغلب منابع كشور و طرحهاي فني آن تحت اداره و يا استخراج بيگانگان بود. در خلال اين دوران، استيلاي روسها بيشازپيش گرديد. آنها نهتنها با تصرف اراضي ايران و ضميمهساختن آن به خاك خود مرزهايشان را گسترش ميدادند، بلكه شاه ايران را با اعطاي وامهاي سنگين، عملا به خود وابسته ميكردند.
بهدنبال جنگ جهاني اول و سپس پيروزي انقلاب اكتبر 1917 در روسيه و سرانجام خروج اين كشور از جنگ، تحولات عميقي در روابط ايران و روسيه صورت گرفت.
پس از پيروزي بلشويكها در روسيه، سياست خارجي اين كشور دچار تحولات اساسي شد. رهبران انقلابي كه به حكومت جهاني سوسياليسم ميانديشيدند، به كشور ايران بهعنوان كانال سوئز انقلاب كمونيستي مينگريستند.
بلشويكها بهمنظور جذب ايران در مدار اتحاد شوروي، تمام امتيازات اخذشده از ايران در زمان روسيه تزاري را باطل اعلام كردند. در اولين اقدام، جمهوري سوسياليستي شوروي، قرارداد 1907 منعقدشده ميان انگليس و روسيه تزاري را لغو كرد. طبق قرارداد 1907، كشورهاي روسيه تزاري و انگليس، ايران را به سه منطقه شمال (تحت نفوذ روسيه)، جنوب (تحت نفوذ انگليس) و مركز (بيطرف) تقسيم كرده بودند.
در كل سياست اتحاد جماهير شوروي نسبت به ايران در اين دوران، دائما در حال نوسان بود. نمونه بارز اين نوسان در نحوه برخورد دولت شوروي با رضاشاه مشهود است. پسازآنكه در سال 1932.م رضاشاه تلاش كرد درآمدهاي نفتي ايران را بالا ببرد و اين امر باعث كشمكش بين ايران و شركت نفت سابق شد، اتحاد جماهير شوروي با مترقيخواندن رضاشاه، از او جانبداري كرد اما پسازآنكه طرفين (رضاشاه و شركت نفت) توافق كردند كه اختلافاتشان را از طرق مسالمتآميز حل كنند، حكومت رضاشاه در ايران هدف حملات تبليغاتي شوروي قرار گرفت.
در دوره سلطنت محمدرضاشاه نيز، دولت شوروي ضمن تلاش براي افزايش توان نظامي و استراتژيك خود در مقابل غرب، سعي ميكرد كشورهاي جهان سوم و از جمله ايران را به سمت خود جذب كند و ازاينرو به محمدرضاشاه پيشنهاد ميكرد روابط دوجانبه را در سطوح مختلف اقتصادي، سياسي و حتي نظامي گسترش دهد. طي دهههاي 1960 و 1970.م، دولت ايران به دليل وابستگي به غرب به پيشنهادهاي شوروي مبني بر گسترش روابط سياسي و نظامي، بهگونهاي محتاطانه جواب رد ميداد اما در زمينههاي اقتصادي و حتي بازرگاني، روابط دو كشور رو به گسترش بود. به واسطه همين امتيازات اقتصادي و بازرگاني كه رژيم شاه به شوروي اعطا ميكرد، دولت شوروي در قبال سياستهاي شاه نسبت به مسائل خليجفارس و جهان غرب بردباري بيشتري نشان ميداد و علت آنكه در موضع مسكو نسبت به رژيم شاه در هنگام وقوع انقلاب اسلامي تغيير صريح صورت نگرفت نيز درواقع از اين ناحيه قابل تفسير است.
در مواجهه با انقلاب ایران، سیاستمداران شوروی موضعی محتاطانه در قبال پیروزی نهضت مردمی و اسلامی ایران اتخاذ کردند اما در عین حال لفظ انقلاب اسلامی از سوی رسانه های شوروی بکار گرفته شد. مسلماً سقوط شاه و تضعیف آمریكا و خروج ایران از سنتو و انحلال دو مرکز مراقبت استرایکی در بنده شاه و کبکان موجبات خرسندی شوروی را فراهم می آورد و باعث شکست اردوگاه غرب به عنوان رقیب اصلی شوروری می شد.
علیرغم اینکه مقامات شوروی اعلام کردند که سیاست نزدیکی با ایران را در پیش می گیرند اما تهاجم شووری به افغانستان و اتخاذ موضعی سخت از سوی امام علیه سیاست های شوروی، روابط دو کشور را دچار تنش هایی کرد.
در فوریه 1983 با دستگیری سران حزب توده در ایران از جمله كیانوری رهبر حزب و منع فعالیت آن اتهام براندازی، روابط ایران و شوروی به سردی گرایید و هیجده دپیلمات شوروی از ایران اخراج شدند. از سوی دیگر، پیروزیهای ایران در جنگ در سال 1982، باعث تغییر سیاست خارجی شوروی و حمایت آشكار از عراق شد.
با به قدرت رسيدن گورباچف و تغيير و تحول عميق در سياست خارجي آن کشور، براي شوروي خاتمه جنگ طولاني بين ايران و عراق از طريق مسالمت آميز جنبه حياتي و ضروري پيدا کرد. در يک اقدام عملي که در تهران و محافل بين المللي به عنوان اهرم فشار براي پايان جنگ تعبير شد، مسکو کارشناسان خود را به بهانه عدم امنيت ناشي از جنگ شهرها در بهمن 1364 ( فوريه 1985) از ايران خارج کرد. طي اقدامي ديگر در جريان راي گيري نسبت به قطعنامه 598 ( فوريه 1987) ، اتحاد شوروي با راي مثبت خود به ساير اعضاي شوراي امنيت پيوست.
ملاقات ادوارد شواد نادزه، وزیر امور خارجه شوروی، در فوریه 1989 با امام خمینی و ارائه پیام گورباچف و قبل از آن ارسال پیام امام به گورباچف، نقطه عطفی در ایجاد شالوده مشاركتی نزدیكتر و با ثباتتر بود. به دنبال آن در ژوئن 1989 هاشمی رفسنجانی از مسكو دیدار كرد و نخستین گام عمده در برقراری مناسبات دو جانبه بر مبنایی محكم برداشته شد. در این دیدار، یك موافقتنامه مقدماتی تسلیحاتی میان طرفین به امضا رسید و مسكو موافقت خود را به منظور تقویت ظرفیت دفاعی ایران اعلام كرد.
اوج گيري کشمکش بين گورباچف و يلتسين در داخل شوروي در اواسط سال 1990 نيز بر روابط ايران و شوروي تاثيري سوء گذاشت. عناصر هوادار يلتسين با سياست پيشين شوروي مبني بر توسعه روابط دوستانه با ايران موافق نبودند، چراکه در مبارزه خود با گورباچف خواهان کسب حمايت غرب بودند و غرب نيز با ايران دشمني داشت. گذشته از اين ، اسلام مبارز را به عنوان مهم ترين خطر بالقوه اي که امنيت و منافع روسيه را تهديد مي کرد، تلقي مي کردند و از آنجايي که از نظر آنها ايران حامي اصلي دعوت اسلامي به شمار مي رفت، آن را بيشتر به ديده تهديدي بر منافع روسيه مي نگريستند.
این تفکر در دو سال نخست پس از فروپاشي شوروي، زمانی که هواداران نزديکي با غرب بر سر قدرت بودند حاکمیت داشت اما با روی کار آمدن پوتین این روند رو به تغیییر نهاد. بخصوص اینکه وی با اتخاذ تدابیری برنامه دموکراسی هدایت شده را پیش برد و تا حدود زیادی باعث بهبود وضعیت اقتصادی روسیه شد. دراین دوره با توجه به شکل گیری جمهوريهاي جديد در آسياي مركزي و قفقاز، توجه قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي به حوزه درياي خزر بهعنوان منبع عظيم انرژي جلب و زمينه براي رقابت قدرتهاي بزرگ در منطقه هموار شد.
با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، در سال 1371 ایده تشکیل تاسيس سازماني براي همکاري و هماهنگي بين کشورهاي ساحلي درياي خزر با افزايش اين کشورها از 2 به 5 کشور حاشيه دريا توسط هاشمي رفسنجاني رئیس جمهور وقت ایران مطرح شد که مورد پذیرش کشورهای دیگر قرار گرفت اما از آنجایی که هر یک از کشورها خواهان بهره گیری بیشر از دریای خزر بودند سیاست واگرایانه ای را در پیش گرفتند.
در حال حاضر، مسائل مهمی در روابط ایران و روسیه از یکسو و ایران با چهار کشور حاشیه ای دریای خزر وجود داد که مهمترین آن تعیین رژیم حقوقی خزر است. مضاف بر اینکه جلوگیری از حضور نظامی سایر کشورها غیر از کشورهای حاشیه ای خزر می تواند تا حدود زیادی به ایجاد امنیت و صلحی پایدار در منطقه کمک کند.