خراسان:چرا نشست استانبول برای ارسال سلاح به سوریه به توافق نرسید؟
«چرا نشست استانبول برای ارسال سلاح به سوریه به توافق نرسید؟»عنوان
یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمد اسلامی است كه در آن
میخوانید؛نشست موسوم به دوستان سوریه در استانبول تركیه به نتیجه جالبی
رسید. آمریكا ظاهراً در پاسخ ماه ها اصرار گروه های مسلح درگیر با ارتش
سوریه، اعلام كرد كه به جای سلاح به آن ها گندم و دارو می دهد. البته این
نشست را باید یكی از واقعی ترین مذاكرات بین مخالفان بشار اسد با حامیان
منطقه ای و بین المللی شان دانست. به نظر می رسد كه بحران سوریه چنان پیش
رفته است كه دیگر از نشست های نمایشی با حضور 70 تا 120 كشور و ده ها
سازمان بین المللی خبری نیست. حالا معلوم می شود كه نشست های آنچنانی موسوم
به دوستان سوریه در پاریس، تونس، مراكش و ... بیش تر مصرف رسانه ای داشته
است.
برای همین است كه در نشست شنبه دوستان سوریه در استانبول، فقط نمایندگان
11 كشور اصلی درگیر در بحران سوریه حضور داشتند.آن ها آمده بودند تا صریح و
بی پرده شروط شان را با شخصیت های برجسته مخالفان از جمله احمد معاذ خطیب،
رئیس ائتلاف ملی مخالفان سوریه، غسان هیتو، نخست وزیر خودخوانده مخالفان و
ژنرال سلیم ادریس، فرمانده شورای عالی نظامی مخالفان در میان بگذارند.
نشستی كه برخلاف هیاهوی تریبون های غربی و عربی، ناگزیر بود كه براساس
واقعیت های بحران سوریه به نتیجه برسد و این نتیجه همان است كه جان كری،
وزیر خارجه آمریكا اعلام كرد: «كمك های انسان دوستانه، از جمله مواد غذایی
مانند گندم، به منطقه فرستاده خواهد شد.»
هرچند نمی توان این موضع را موضع قطعی واشنگتن كه البته كمك های مالی خود
را دو برابر یعنی ۲۵۰ میلیون دلار افزایش داد دانست و مشخص است كه هر زمان
شروط كاخ سفید محقق شود، سیل سلاح به سوی سوریه راه خواهد افتاد. مخالفان
دولت سوریه پیش از نشست استانبول اعلام كرده بودند كه برای دریافت سلاح به
تركیه می روند. آن ها پس از 2 سال حمایت های سیاسی و تسلیحاتی تركیه، قطر و
عربستان فكر نمی كردند با چنین واكنشی روبرو شوند. واكنشی كه با توجه به
سرسختی های اتحادیه اروپا (به جز انگلیس و فرانسه) در تمدید ممنوعیت ارسال
سلاح برای مخالفان چندان هم دور از ذهن نبود.
ارسال سلاح در دستور كار نبود؟
با این همه در نشست استانبول اگرچه ماهیت بحران سوریه یعنی رقابت های
منطقه ای و بین المللی بر سر سرنوشت مردم یك كشور بار دیگر خودنمایی كرد،
اما دستور كار حداقل برای غربی ها چگونگی توافق برای ارسال سلاح نبوده است.
به عبارت دیگر ارزیابی اروپا و آمریكا از بحران سوریه و حتی آینده مطلوب
در نظر آن ها با ارزیابی كشورهای عربی مخالف بشار اسد متفاوت است.
غربی ها هنوز با رسیدن به وضعیتی كه بخواهند سلاح به دست مخالفان اسد
بدهند فاصله دارند. 2 دلیل پایه ای برای این استراتژی این است كه آن ها
موافق با فروپاشی ناگهانی حكومت سوریه نیستند و همچنین حاضر نیستند حكومت
كنونی سوریه را با یك حكومت سلفی عوض كنند. اما فارغ از این تفاوت راهبردی
بین غرب و اعراب، موانع تاكتیكی نیز اجازه چنین تصمیمی را به آن ها نمی
دهد. اروپا و آمریكا در 2 سال گذشته به اعراب كمك كردند تا 'تهدید' حاصل از
بیداری اسلامی را به 'فرصتی' در سوریه تبدیل كنند.
آن ها قدم به قدم پای مخالفان را به دنیای دیپلماتیك باز كردند. نزدیك به
یك سال برای 'شورای ملی مخالفان سوریه' وقت گذاشتند و پاییز سال گذشته نیز
اگرچه این شورا را كنار گذاشتند، اما حمایت شان را معطوف به 'ائتلاف ملی
مخالفان' به عنوان جایگزین آن كردند. اما مخالفان و 3 كشور رقیب در حمایت
از آن ها یعنی تركیه، قطر و عربستان نتوانستند انتظارات غربی ها را برآورده
كنند. به روشنی پیداست كه غربی ها از آن ها می خواهند كه توان مدیریت
تحولات میدانی و درگیری های نظامی را داشته باشند. می خواهند كه بتوانند
درباره كنترل نفوذ افراط گراها، سلفی ها و القاعده تضمین بدهند.
غربی ها همچنین مدتی است كه بر حقوق اقلیت ها پس از سرنگونی احتمالی اسد
متمركز شده اند. حتی برخلاف تصور بسیاری در منطقه، روزنامه نیویورك تایمز
در آستانه نشست استانبول خبر داد كه از شروط دولت اوباما برای حمایت
تسلیحاتی از مخالفان، تضمین امنیت علوی های سوریه است(*) این توقع ها البته
منجر به اختلاف بین اپوزیسیون سوری با شركای غربی شان شده است. یاسر
طباره، سخنگوی غسان هیتو كه نخست وزیر خودخوانده مخالفان است در استانبول
در سخنانی گلایه آمیز 'تنها صحبت كردن از اینكه بشار اسد، رئیس جمهوری
سوریه بر مناطق مسكونی سوریه موشك پرتاب می كند' را ناكافی توصیف كرد و حتی
تاكید كرد كه 'پاسخ این مشكل با حمایت مالی حل نخواهد شد'. روشن است كه
مخالفان برای گرفتن گندم به استانبول نیامده بودند!
به هر روی به نظر می رسد ائتلاف ملی مخالفان كه مجموعه ای از 70 گروه كوچك
و بزرگ با عقاید متنوع است پس از این نیز برای كسب اعتماد غرب با مشكل
مواجه است. مخالفان سكولار ماهیتا نقش و نفوذی در درگیری ها با ارتش سوریه
ندارند و چیزی جز اعلام مواضع دیپلماتیك نیز نمی دانند. گروه های ذینفوذ
در میان گروه های مسلح نیز تعهدی به ارزش های غربی ندارند. گروه های درگیر
با ارتش نیز بارها گفته اند كه به دنبال روایت خودشان از یك حكومت اسلامی
در سرزمین شام هستند. همچنان كه گروه جبهه النصره به عنوان بزرگترین گروه
مسلح درگیر با ارتش سوریه رسما بیعت خود با ایمن الظواهری، رهبر القاعده را
اعلام كرده است. بنابراین شاید این شرایط بار دیگر راه حل برگزاری
انتخابات در سال 2014 با حضور بشار اسد را جدی كند.
پی نوشت:
* The NewYorkTimes: More U.s Support for Syria Rebels Would Hing on Pledges to Abide by Law 4-20-13
جمهوری اسلامی:درسی كه غربیها نیاموختند
«درسی كه غربیها نیاموختند» سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم حسین
خیاطی است كه در آن میخوانید؛قدرتهای غربی به سركردگی آمریكا، انگلیس و
فرانسه تلاشهای خود برای كمك رسانی به مخالفان دولت سوریه را بیش از گذشته
افزایش دادهاند. یكی از اهداف مهم اجلاس به اصطلاح 'دوستان سوریه' كه شب
یكشنبه در اسلامبول تركیه و با حضور 11 تن از وزیران خارجه كشورهای عضو این
گروه برگزار شد، رسیدن به همین نتیجه بود.
جان كری وزیر امورخارجه آمریكا كه به منظور شركت در این اجلاس به اسلامبول
سفر كرده بود از دو برابر شدن میزان كمكهای آمریكا به مخالفان سوری خبر
داد و فریب كارانه این كمكها را نشانگر تاكید بر یافتن یك راهحل سیاسی
برای پایان دادن به تنشها در سوریه قلمداد كرد! پیش از این شبكه خبری
روسیاالیوم به نقل از یك مقام آمریكایی كه نام او را فاش نكرد اعلام كرده
بود آمریكا كمكهای نظامی به ارزش 100 میلیون دلار به مخالفان سوری ارائه
خواهد داد. این اتفاق درحالی رخ میدهد كه ویلیام هیگ وزیر امورخارجه
انگلیس نیز به مخالفان سوری وعده حمایت تسلیحاتی اتحادیه اروپا را داده و
گفته است اجازه نخواهیم داد موضوع تحریم ارسال سلاح به سوریه مانعی در
برابر رساندن به گروههای مخالف دولت سوریه ایجاد كند. هیگ همچنین تصریح
كرد كه انگلیس و فرانسه برای لغو ممنوعیت ارسال سلاح برای مخالفان سوری
دلایل محكمی دارند! در همین حال، هم پیمانان قدرتهای غربی در منطقه تاكنون
با تخصیص كمكهای چند صد میلیون دلاری به مخالفان سوری ضمن تاكید بر ادامه
سیاستهای خصمانه خود علیه ملت سوریه، گوش به فرمانی خود در برابر اوامر
اربابان غربی را به رخ كشیدهاند. حكام سعودی و شیوخ امیرنشین قطر از جمله
كسانی هستند كه غربیها هرگاه اراده كردهاند ثروت مردم این كشورها را توسط
آنها برای رسیدن به اهداف استعماری خود در اختیار گرفتهاند.
غربیها كه ادعا میكنند این كمكها در قالب كمكهای انسان دوستانه و
غیرنظامی برای حمایت از مردم سوریه در اختیار مخالفان قرار میگیرند،
هیچگاه حاضر نیستند به این سئوال پاسخ دهند كه اگر واقعاً در ادعاهای خود
صداقت دارند، چرا گروههایی را كه خود آنان بطور رسمی 'تروریست' خواندهاند
در برابر مردم سوریه تجهیز میكنند؟ مركز مطالعات بینالمللی بنیادگرایی
در لندن در گزارشی كه اخیراً منتشر كرده بدون آنكه متوجه اعتراف گونه بودن
گزارش خود باشد، تصریح كرده است بیش از 600 شهروند اروپایی برای جنگیدن
علیه نظام سوریه به گروههای مخالف سوری پیوستهاند و از آنجا كه بیشتر این
افراد از جنگجویان حامی سلفیها هستند، حضور آنان در سوریه به كابوسی برای
سرویسهای اطلاعاتی غرب تبدیل شده است. 'آرون. وای. زلین' كه از محققان
این مركز مطالعاتی در لندن است، در گزارش یاد شده تاكید میكند: 'سوریه
درحال حاضر به یكی از مهمترین كشورها برای گروههای به اصطلاح 'جهادگر
سلفی' تبدیل شده و شورشیانی از كشورهای آلبانی، بلغارستان، دانمارك،
فرانسه، انگلیس،كوزوو، سوئد و اسپانیا به شورشیان بینالمللی كه زیر پرچم
جبهه 'النصره' در سوریه میجنگند پیوسته اند، شورشیانی كه یك گروه به شدت
متعصب و نزدیك به القاعده هستند.'
تهیه كنندگان این گزارش كه مجبور به این اعتراف مهم شدهاند در تلاش بودند
نگرانی خود را ازعواقب رویكرد مقامات غربی در اعزام تروریستهای خودپرورده
برای جنگ درسایر نقاط جهان ابراز نمایند. این نگرانی البته ازآن جهت نیست
كه چرا دولتهای غربی به آتش افروزی در دیگر نقاط جهان مشغولند، بلكه از
اینست كه این افراد در آینده به بلایی تبدیل میشوند كه نهایتاً بر سر خود
آنان فرو خواهند بارید. اظهارات اخیر 'مادلین آلبرایت' وزیر امورخارجه سابق
آمریكا مؤید این واقعیت است. وی در گفتگو با نشریه آلمانی 'اشتوتگارتر
ناخریشتن' با اشاره به انفجارهای بوستون و تاكید بر اینكه تروریسم بخشی از
زندگی غربیها شده، شرایط در سوریه را نگران كننده خوانده و از شكاف در
جبهه مخالفان سوری و نفوذ روزافزون افراطیون به این جبهه به شدت انتقاد
كرده است. وی تاكید میكند: 'غرب از افغانستان این درس را گرفته كه ما
گروههای مخالف را مسلح كردیم و حالا همین سلاحها را در برابرخود
میبینیم.'
واقعیت اینست كه آنچه اكنون در قالب كمكهای غرب و همپیمانان عرب آنها به
مخالفان سوری اهدا میشود، در اختیار افراطیونی قرار میگیرد كه سركردگان
آنان از عناصر اصلی القاعده به شمارمی روند و همانها هستند كه در سوریه آتش
افروزی میكنند. جبهه 'النصره' سوریه كه یك گروه سلفی به شدت متعصب است،
رسماً با 'ایمن الظواهری' رهبر فعلی القاعده بیعت كرده و به یكی از
شاخههای این گروه تبدیل شده است. 'ابوبكر بغدادی' مسئول شبكه القاعده در
عراق هفته قبل در یك پیام صوتی به نقل از رهبر خود اعلام كرد كه جبهه
النصره در سوریه امتداد شبكه القاعده و بخشی از آن است كه هدفش برپایی یك
دولت اسلامی در سوریه میباشد. 'ایمن الظواهری' سركرده گروه تروریستی
القاعده نیز پیش از آن در پیام تلفنی جداگانهای خواستار تصرف سرزمین شام
(سوریه) و سرنگونی بشار اسد شده بود تا زمینه برای برپایی خلافت اسلامی!
مهیا گردد.
بی تردید بذری كه امروز غربیها با فریب دادن حكام عرب منطقه و سرازیر
كردن انواع كمكهای مالی و تسلیحاتی به سوریه میكارند، همان محصولی را
خواهد داد كه آنان در افغانستان كاشتند و درو كردند. محصولی كه در نهایت
بلای جان خودشان شد. سخنان اخیر بشار اسد مبنی براینكه آتش حمایت از
تروریستها دامن غربیها را خواهد گرفت و این آتش تنها به مرزهای سوریه
محدود نخواهد شد، اشاره به همین نكته است.
دولتهای غربی با آنكه میدانند حامیان سیاستهای آنان در فتنه سوریه
هیچگاه قادربه پیروزی در این آتش افروزی نخواهند بود، همچنان بر سیاستهای
تجربه شده اصرار میورزند و برایشان افزایش تلفات مردمی و تخریب زیربناهای
اساسی یك كشور اهمیتی ندارد. غافل از آنكه نتیجه این بیتدبیریها ممكن است
به مراتب سختتر و سنگینتر از درسی باشد كه آنان در ماجرای افغانستان
نیاموختند.
رسالت:انتخابات اسلامی
«انتخابات اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسكندری است كه
در آن میخوانید؛اشاره: روز گذشته در همین ستون نویسنده كوشیده بود یكی از
ابعاد انتخابات اسلامی یعنی بعد رقابت را زیر ذره بین قرار داده و برخی
مختصات رقابت ایدآل در انتخابات اسلامی را بررسی نماید. در این شماره به
یكی دیگر از ابعاد انتخابات یعنی مشاركت در مدل اسلامی می پردازیم.
مشاركت به عنوان یكی دیگر از ابعاد انتخابات اسلامی دارای دو عنصر است:
1- كیفیت حضور مشاركت كنندگان
2- موضوع مشاركت و انتخاب اصلح
در خصوص كیفیت حضور مشاركت كنندگان باید گفت امروزه انتخابات به عنوان
متداول ترین و مهمترین فرماسیون مشاركت سیاسی پیوند های مستمری با مشروعیت
نظام ها دارد. در ایران علاوه بر این موضوع انتخابات صبغه دینی و شیعی
داشته و مظهر مردمسالاری دینی است. انتخابات برای مشاركت كننده متدین عرصه
یك امتحان الهی است و مشاركت گسترده بیعت با ولایت و پذیرش مدیریت اسلام
در اداره جامعه است.
تعدادی از مردم هم كه رای نمی دهند از این واقعیت و تكلیف دینی غافل
هستند. چرا كه حضور در انتخابات بر خلاف دموكراسی های غربی صرفا یك حق نیست
بلكه تكلیفی است كه بر دوش متدینین گداشته شده است.اساسا در اسلام بیعت با
امام حاضر یك تكلیف است و اگر كسی بمیرد اما با امام زمان خود بیعت نكرده
باشد به مرگ جاهلی مرده است.«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتته جاهلیة
» حضور گسترده در انتخابات به معنای اعلام «و نحن شیعتك المصابة بمصیبتك،
المحزونة بحزنك، المسرورة بسرورك السائرة بسیرتك المنتظرة لامرك » خطاب به
مولای زمان است.حضور گسترده مردم در انتخابات مختلف در ایران اوج ارادت و
وفاداری آنها را به ولایت نشان می دهد و یقینا ولایتمداری یكی از دلایل
اصلی مشاركت گسترده رای دهندگان ایرانی و تفاوت چشمگیر آن با راندمان
دموكراسی های پیشرفته است.
پس از جنگ جهانی دوم كه دموكراسی به عنوان یك نظام سیاسی رایج در اغلب
كشورهای دنیا مورد پذیرش قرار گرفت مشاركت سیاسی 30 تا 40 درصدی معمول در
انتخابات مبنای مشروعیت نظامهای سیاسی تلقی می شود. در آمریكا هزینه های
بسیاری برای نام نویسی صورت می پذیرد اما هنوز نتایج دلخواه به دست نیامده
است.به عنوان نمونه در سال 1996 میزان مشاركت مردم آمریكا در انتخابات
ریاست جمهوری 49 درصد، سال 2000 میزان مشاركت 21/51 درصد، سال 2004 میزان
مشاركت 69/56 درصد، سال 2008 میزان مشاركت 20/58 درصد، این رقم در سال 2012
نیز حدود 50 درصد بود.در انتخابات كنگره سال 2010 نیز تنها 37/8 درصد
واجدین شرایط در انتخابات شركت كردند. در سال 2006 باز در انتخابات
كنگره37/1 درصد مشاركت داشتند و در سال 2002 نیز این رقم از 37 درصد بالاتر
نرفت. این در حالی است كه در سال 2008 میلادی برای نام نویسی از هر رای
دهنده فعال 11/4 دلار از محل مالیات دهندگان آمریكایی هزینه شده است.
اما درباره موضوع مشاركت و انتخاب اصلح باید تصریح كرد همچنان كه اصل حضور
گسترده در انتخابات یك تكلیف الهی است، انتخاب اصلح هم در انتخابات اسلامی
یك تكلیف الهی محسوب می شود. انتخاباتی از نزاهت، طهارت و پاكیزگی كه
مطلوب اسلام است برخوردار است كه در نهایت منجر به انتخاب اصلح از بین
صالحین گردد.یكی از انحرافات انتخابات متداول سكولار در جهان امروز الگوها و
روندهایی است كه منجر به انتخاب ناصالحین می گردد. انتخاباتی كه در آن
نتیجه انتخاب آزادانه و آنچه از صندوق ها بیرون می آید لزوما اصلح موجود
نیست بلكه شخص یا جریانی است كه منطبق با امیال نفسانی و مطامع دنیوی
انتخاب كنندگان چه در سطح عامه و چه در سطح بازی سازانی است كه در برخی
مواقع حتی اجازه این نوع انتخاب غیر عقلانی را نیز از مردم می گیرند.
انتخابات اسلامی اما بیش از آنكه یك امر عرفی باشد، موضوعی ایمانی است.
انتخاب اصلح هم یك تكلیف ایمانی است و مانند سایر تكلیفات دینی از دو طریق
قابل حصول است. یا از طریق تحقیق فردی و اجتهاد در آن موضوع و یا اتكا به
قول و فعل كسانی كه فرد حرف و تشخیص آنان را، تشخیص قابل احتجاجِ عنداللَّه
می داند. مقام معظم رهبری سال گذشته و در آستانه انتخابات مجلس نهم در این
خصوص در دیدار مردم قم در سالروز قیام تاریخی 19 دی در خصوص نحوه گزینش
نامزدها در انتخابات توسط مردم فرمودند: مردم باید چشمها را باز كنند،
ملتفت باشند. خوشبختانه مردم ما بیدارند. افرادی كه میتوانند انسان را
خاطرجمع كنند، بین انسان و خدا حجت برای انسان درست كنند، انسان به اینها
اطمینان كند؛ آنجایی كه خودش میتواند تحقیق كند، تحقیق كند.
اینها لازم است.' رجوع به خبره و ارجاع غیرمتخصص به متخصص كاملا یك امر
عقلانی است و مجال و مجلایی برای تكمیل عقلانیت و زدودن رگه ها و پیرایه
های نفسانی محسوب می شود. این گزاره عقلی چنان متقن و خلل ناپذیر است كه
اگر انسان امروزی بخواهد حتی چند لحظه ای در امور زندگی خویش به این حكم
عمل نكند زندگیش غیر ممكن می شود. نباید از نظر دور داشت كه اصل رجوع
مسلمانان به معصومین(ع) و یا مراجعهء آنان به مراجع عظام، برای شناخت
تكالیف خود و یا رجوع مردم به خبرگان برای كشف ولی فقیه و ... بر همین اصل
عقلی است.
در قرآن كریم آمده است:...فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لاتعلمون (نحل:43 و انبیا:7) ... اگر
نمی دانید از آگاهان بپرسید. مرحوم علامهء طباطبایی ذیل این آیه شریفه می
نویسد: 'به هر حال، آیهء مذكور، به یك اصل عمومی عقلایی رهنمون می كند و آن
اصل«رجوع جاهل به خبره» است. این حكم، تعبدی نیست و فرمان یافتن جاهل به
پرسش از عالم، بخصوص پرسش از اهل ذكر هم امری مولوی و تشریعی نیست و این
مطلب آشكاری است.'
مآلا باید گفت انتخابات اسلامی در بعد مشاركت و در دو عنصر كیفیت حضور
مشاركت كنندگان و موضوع مشاركت و انتخاب اصلح دارای روشها و الگوهای كاملا
اسلامی است كه باعث می شود مشاركت سیاسی در انتخابات توسط مردم در قالب این
روشها و الگوها به یك 'عمل صالح' تبدیل شود. این عمل صالح به گونه ای است
كه در روز انتخابات توصیه عموم علما و بزرگان بر این است كه به منظور انجام
عمل صالح بر طبق روایات باید تعجیل كرد. این عمل صالح توام با ایمان است.
خداوند متعال در قرآن كریم هر گاه از عمل صالح یاد كرده است آن را همراه با
ایمان مومنین آورده است.انتخابات اسلامی نیز یك عمل صالح و انتخاب ایمانی
است. تنها مشاركت و رقابتی كه توام با ایمان باشد می تواند یك انتخابات
اسلامی را رقم بزند.
سیاست روز:پرسشهایی در پس پرده پنج برابر شدن یارانه
«پرسشهایی در پس پرده پنج برابر شدن یارانه»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست
روز به قلم مهدی رجبی است كه در آن میخوانید؛«...باید ثروت و امكانات ملت
در بدنه اجتماعی توزیع شود و توزیع یارانه ها در حقیقت توزیع عادلانه ثروت
بین مردم است و معتقدم به جای ۴۵ هزار تومان می توان دویست و پنجاه هزار
تومان به مردم یارانه داد و هدفمندی در حقیقت در اختیار قرار دادن پول مردم
در جیب خود مردم است... اگر ثروت ملت در اختیار خودشان باشد ایران در طول ۴
الی ۵ سال قدرتمند ترین كشور جهان خواهد شد باید به ملت اعتماد كنیم بعضی
از اینكه مردم ذرهای از زندگی بهتری برخوردار شده اند ناراحت هستند. آنها
اجرای برخی طرح ها از سوی دولت را موجب بالا بردن توقع مردم می دانند در
حالی كه اینگونه نیست و ثروت مردم باید در اختیار خودشان قرار گیرد...»
این بخشی از اظهاراتی است كه روز گذشته رئیس جمهور محترم در اجتماع
استقبال كنندگان اهواز بیان داشت. سخنانی كه پیش از این و با همین موضوع از
سوی آقای احمدی نژاد مطرح شده بود.
اما بد نیست برای یك بار هم كه شده این اظهارات را مورد تحلیل و بررسی
قرار داد. مبلغ ۲۵۰هزار تومانی كه رئیس جمهور محترم مدعی پرداخت آن هستند،
را می توان در میزان جمعیت كشور ضرب كرد و رقم پرداختی كل را به دست آورد.
با یك حساب سرانگشتی و تخفیف ۵ میلیون نفری در جمعیت كشور و ضرب میزان
جمعیت در رقم مورد اشاره رئیس جمهور (۷۰۰۰۰۰۰۰*۲۵۰۰۰۰) به رقمی معادل ۲۱۰
هزار میلیارد تومان دست خواهیم یافت. رقمی كه در مقایسه با بودجه سالانه
كشور (۷۳۱هزار میلیارد تومان) نزدیك به ۳۰ درصد از آن را در برمیگیرد.
حال حتی با فرض اینكه دولت از اجرای فاز دوم درآمدهایی را كسب كند و این
رقم را جبران كند و مصروف امور زیربنایی، عمرانی و... شود، و دولت می تواند
همه مشكلات كشور را حل كند و به تعهداتش عمل كند، این سوال پیش میآید كه
رئیس جمهور محترم برای مهار تورم ناشی از این نقدینگی و آزادسازی یارانه ها
چه برنامه ای دارد؟
رئیس جمهور محترم اشاره داشته اند كه « بعضی از اینكه مردم ذرهای از
زندگی بهتری برخوردار شده اند ناراحت هستند»، اما ایشان اضافه نكردند كه به
لحاظ مهار تورم و بالا بردن قدرت خرید مردم دقیقا چه كاری برای مردم انجام
داده اند؟
اجرای ناقص مرحله اول هدفمندی یارانه ها ضربات مهلكی به ثبات اقتصادی كشور
زد و عملا دولت طی سالهای اخیر در مقابل افسارگسیختگی تورم دست هایش را
به علامت تسلیم بالا برده و البته طی یك سال اخیر هم بیشتر این فشارها را
بر گُرده تورم انداخته است. اما به واقع با برنامه ریزی دقیق نمیشد جلوی
تورم بیش از حد را گرفت؟
قطعا منظور رئیس جمهور محترم از پنج برابر شدن مبلغ پرداختی یارانه های
نقدی، فقط واگذاری ثروت به مردم نیست، بلكه اجرای فاز دوم قانون هدفمندی
یارانه هاست. در واقع چنین مبلغ پرداختی شبیه به همان مبلغ حدود ۵۰ هزار
تومانی مرحله اول است كه پس از آن شاهد افزایش قیمت انرژی و به تبع آن سایر
فرآورده ها و محصولات و تولیدات بودیم. بعد از آن هم كه شاهد پرش قیمت ها
به شكل اعجاب آور بودیم.
حالا با فرض ۵ برابر شدن مبلغ یارانه چه بلایی بر سر قیمت ها خواهد آمد؟
این اساسی ترین سوال ممكن در این بحث است. اینكه جناب رئیس جمهور همواره بر
بخش اول اتفاقات این فرآیند تاكید دارند و به نوعی فقط به واریز پول به
جیب مردم اشاره می كنند، اما ایشان هیچگاه نمی گویند كه در ازای این واریز
یارانه ۵ برابر شده، مردم چه میزان باید از جیب خود برای تهیه ملزومات مورد
نظرشان بگذارند؟ قراردادن ثروت! در اختیار مردم چقدر به قدرت خرید آنها
خواهد افزود؟ چقدر به اشتغال زایی كمك خواهد كرد؟ چقدر از مشكلات اقتصادی
مردم را حل خواهد كرد؟ اینها بخشی از سوال هایی است كه متاسفانه هیچگاه از
پاسخ آنها رونمایی نشده است.
وطن امروز:چقدر میدهند؟ چقدر میگیرند؟!
«چقدر میدهند؟ چقدر میگیرند؟!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم
محسن جندقی است كه در آن میخوانید؛«احمدینژاد میخواهد 250 هزار تومان
مفت بدهد اما نمیگذارند! 250 هزار تومان یارانه یعنی برای یك خانواده 5
نفره، یك میلیون و 250 هزار تومان پول بیمنت. یعنی سرپرست یك خانواده 8
نفره، ماهانه 2 میلیون تومان كاسب خواهد بود و نمیخواهند مردم كمی پول به
دستشان برسد!»
محمود احمدینژاد برای شنیدن جملات بالا یا جملات مشابه آن زحمات بسیاری
كشیده است و برای آن از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب كشور سفر كرده تا
بدون واسطه، به مردم بسیاری از واقعیات(!) را بگوید؛ اینكه دولت قصد دارد
به ملت پول بدهد اما دوستان سایر ارگانها بویژه مجلسیها نمیگذارند او
عدالت را اجرا و ثروت را بین مردم توزیع كند. رئیسجمهور در هر سخنرانی یا
گفتوگویی بر این مساله تاكید میكند كه آنها نمیگذارند و نمیخواهند و
همینها هستند كه اقتصاد خانوارها را به این حال و روز انداختهاند.
سخنان دیروز احمدینژاد اما با سخنان گذشتهاش كمی فرق داشت و او مخالفان
خود و طرحهایش را شیاطینی خواند كه نمیخواهند منابع مالی در اختیار
تودههای مردم قرار گیرد! رئیسجمهور در جمع مردم اهواز گفت: «دولت در عرصه
اقتصاد چند طرح مهم را انجام داد تا ثروت را در بدنه مردم توزیع كند كه از
جمله آنها میتوان به طرح بنگاههای زودبازده، مسكن مهر و هدفمندی
یارانهها اشاره كرد كه البته شیاطین و بدخواهان و انحصارطلبان علاقه
ندارند در عرصه اقتصاد و سیاست امكانات و منابع در اختیار تودههای مردم
باشد.
شیاطین و بدخواهان در مسیر هر كاری كه به سمت عدالت برای تودههای مردم و
اصلاح اقتصاد باشد مانع تراشی میكنند!» امیدواریم ما را كه سخنان آقای
دكتر را نقد میكنیم شیطان نخوانند، چراكه مخالف عدالت و رسیدن امكانات و
پول به مردم نیستیم و اتفاقا به علت اینكه عدالت رعایت نمیشود و همه
امكانات و خدمات به درستی توزیع نمیشود دست به قلم بردهایم. بسیاری
اعتقاد دارند دیگر نباید سخنان احمدینژاد را جدی گرفت و كاغذ سفید را
سیاه كرد اما برای ثبت در تاریخ و نقد سخنانی كه گویا خود رئیسجمهور و
اطرافیانش آن را باور میكنند چند نكته را باید متذكر شویم.
1- احمدینژاد دیروز در اهواز گفت: «باید ثروت و امكانات ملت در بدنه
اجتماعی توزیع شود و توزیع یارانهها در حقیقت توزیع عادلانه ثروت بین مردم
است و معتقدم به جای 45 هزار تومان میتوان 250 هزار تومان به مردم یارانه
داد و هدفمندی در حقیقت در قرار دادن پول مردم در جیب خود مردم است.»250
هزار تومان یارانه نقدی برای هر ایرانی اصلا بد نیست، خوب هم هست.
ما مستضعفان و قشر متوسط سابق و ضعیف فعلی هم 250 هزار تومان را دوست
داریم و خوشحال میشویم خزانه مملكت آنقدر پر باشد كه دولت برای توزیع
عادلانه ثروت التماس كند اما آیا خزانه مملكت پر هست یا قرار است با پول
همین مردم پر شود؟ چه تضمینی هست كه من 250 هزار تومان را بگیرم و 500 هزار
تومان هزینه دریافت آن را ندهم؟ برای درك بهتر این مساله كمی حساب و كتاب
كنیم؛ همین دولتی كه برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها و پرداخت 250
هزار تومان سر و دست میشكند در بودجه 1392 مجبور شده برای كاهش وابستگی
بودجه به نفت بسیاری از خدمات را گران كند.
دولت در بودجه 92 پیشنهاد داده هزینه صدور گذرنامه تا سوخت 2 برابر شود.
همچنین مالیاتها باید افزایش پیدا كند تا آقایان پز كاهش وابستگی به نفت
بدهند. البته لایحه بودجه 92 در مجلس تكان درست و حسابی خواهد خورد اما
دولتیها همچنان ادعا میكنند میخواهند به مردم پول بدهند اما نمیگذارند و
نمیگویند كه میخواهند چقدر از مردم بگیرند؟! 2- پرداخت یارانه 250 هزار
تومانی میدانید یعنی چه؟ یعنی آزاد شدن قیمت همه خدمات و حاملهای انرژی.
یعنی بنزین 3000 تومانی و 5 برابر شدن قبض گاز و آب و برق.
یعنی 5 برابر شدن هزینه حمل و نقل، یعنی گران شدن همه كالاها به علت
افزایش قیمت سوخت، یعنی افزایش سرسامآور نقدینگی، یعنی تورم باورنكردنی.
طبق قانون در صورت اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها نرخ بنزین 90 درصد فوب
خلیجفارس میشود و این یعنی با دلار 3500 تومانی بنزین لیتری حدود 3 هزار
تومان خواهد شد. همین الان كه فاز دوم هدفمندی یارانهها اجرا نمیشود دولت
مجبور شده دلار 1226 تومانی را كنار بگذارد و حتی برای واردات كالاهای
اساسی دلار 2500 تومانی را مبنا قرار دهد. همین یعنی افزایش 100 درصدی
هزینه واردات. خب! دولت برای اینكه بتواند ماهانه 15 هزار میلیارد تومان
فقط یارانه نقدی پرداخت كند باید بسیاری از خدمات را حداقل 5 برابر كند. با
حساب سرانگشتی میتوان گفت برای دریافت 250 هزار تومان باید حداقل 500
هزار تومان پرداخت كرد.
3- احمدینژاد در بخش دیگری از سخنان خود گفته: طرح بنگاههای كوچك طرح
موفقی بود و بیش از یك میلیون و 60 هزار شغل ثابت ایجاد كرد اما عدهای كه
میلیاردها تومان وام از بانكها گرفته و آن را پس نمیدهند با این طرح كه
به نفع اشتغال جوانان بود به بهانههای مختلف مخالفت كردند و به بهانههای
مختلف و با استفاده از ابزار رسانهای و ثروتی كه در اختیار دارند برای
مخالفت با این طرح آدرس انحرافی میدهند، چرا كه نمیخواهند تودههای مردم
قدرتمند شوند و با این طرح مخالفت میكنند. اگر انرژی 30 میلیون نفر در
عرصه اقتصاد كشور وارد شود اتفاقات بزرگ و مباركی در عرصه اقتصاد خواهد
افتاد. هدفمندی موفقترین طرح اقتصادی ایران در طول تاریخ بوده است اما
جوسازیهای زیادی علیه آن صورت گرفت، چرا كه اگر به واسطه این طرح
تودههای مردم توانمند شده و وارد عرصههای اقتصادی شوند در آن صورت فرصت
انحصارطلبی و انباشتن ثروتهای بادآورده از عده قلیلی گرفته خواهد شد؛ به
این خاطر با آن مخالفت میكنند. همانطور كه غربیها در موضوع هستهای
میخواهند انرژی هستهای در انحصار خودشان باشد و به وسیله آن دنیا را
تصاحب كنند و نمیخواهند اجازه دهند سایر ملتها از این انرژی عظیم استفاده
كنند چرا كه اگر همه ملتها از آن استفاده كنند، جایی برای قلدری و چپاول
ثروت ملتها باقی نخواهد ماند.
اینكه احمدینژاد روش جالبی در سخنرانی دارد و كمتر كسی را یارای مقابله
لفظی با وی است، سخنی گزاف نیست. جملات فوق را بار دیگر بخوانید و ببینید
با چه تحلیل و منطقی مخالفان و منتقدان اجرای فعلی هدفمندی یارانهها را به
غربیهایی كه مخالف انرژی هستهای (كه حق مسلم مردم ایران است) هستند، ربط
داده است؟ او همه چیز را با هم تجمیع میكند تا همان چیزی كه میخواهد
را نتیجه بگیرد. موضوع طرح بنگاههای زودبازده و ایجاد شغل در دولت را قبول
داریم اما آیا مسؤولان میتوانند آمار ورشكستگی بنگاههای كوچك و بزرگ
اقتصادی را بدهند؟ به عبارت بهتر آیا میدانید در كنار ایجاد اشتغال چند
نفر بیكار شدهاند كه آن هم هیچ علتی جز رها شدن اقتصاد و تولید ندارد؟
جالب اینكه احمدینژاد از عدهای كه میلیاردها تومان وام از بانكها گرفته و
آن را پس نمیدهند هم انتقاد میكند در حالی كه به تازگی پرونده فساد
بزرگ بانكی را از سر گذراندهایم. پروندهای كه در آن پای برخی مدیران
بانكی و اقتصادی در میان بوده است.
اصلا قصد نداریم دولت را متهم به فساد اقتصادی كنیم یا بگوییم دولتهای
سابق، هیچ فساد اقتصادی نداشتهاند اما حداقل میتوانیم بگوییم نظارت در
دولت دهم حلقه مفقوده مدیریت مالی و بانكی بوده است. در زمان همین دولت بود
كه تخلفات بزرگ و تاریخی بانكی و مالی رقم خورد و در همین دولت است كه
بیشترین بدهكاری بانكی تاریخ ایران وجود دارد اما احمدینژاد با ظرافت از
این موضوع هم استفاده میكند. در زمان اجرای هدفمندی یارانهها همه
تولیدكنندگان از عدم حمایت دولت شكایت داشتند و پیشبینی میشد دولت قانون
حمایت از تولید را اجرا كند اما این اتفاق نیفتاد تا تولیدكنندگان این
هزینهها را از مردم بگیرند. آیا دوستان و مشاوران رئیسجمهور نمیتوانند
به وی توصیه كنند كه دولت قبل از اجرای فاز دوم و آزادسازی قیمتها ابتدا
زیرساختهای نرمافزاری و سختافزاری را مهیا كند تا بازار به ثبات برسد
سپس فكری به حال نرخ ارز شود و اقتصاد قبل از شوك دوم به آرامش برسد.
نمیدانیم شاید آن مشاوران گفتهاند و دوستان نشنیدهاند.
4ـ دولت نهم و دهم كوشا بودهاند و تلاش بسیاری برای برقراری عدالت
كردهاند. عملكرد این دولت به گفته بسیاری از بزرگان اصلا با دولتهای
گذشته خود قابل مقایسه نیست. حداقلش این است كه سعی خود را انجام داد تا
ایران را آباد كند و مسؤولان این دولت دوست دارند در روزهای پایانی
یادگاریهای خوبی از خود به جا بگذارند اما متاسفانه در 2 سال گذشته برخی
بیمدیریتیها و عملكرد ضعیف اقتصادی و لجبازیها موجب شد اقتصاد كشور نه
تنها با موفقیت جراحی نشود بلكه عملكرد مثبت دولت هم فراموش شد و زیر سوال
رفت. میتوان از رئیس دولت پرسید آیا میدانید عملكرد چند ماهه اخیر چه
تاثیرات منفی در اقتصاد گذاشته است؟ آیا میدانید نقدینگی چه كمكی به
افزایش نرخ تورم كرده است و اگر 250 هزار تومانها پرداخت شود چه افتضاحی
خواهد شد؟ امیدواریم بدانید.
تهران امروز:نمونهای از انطباق وعده با عمل
«نمونهای از انطباق وعده با عمل»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به
قلم محمداسماعیل سعیدی است كه در آن میخوانید؛مدیریت كارآمد قبل از اینكه
علم باشد یك هنر است. این هنر از طریق تجربه، علم و حضور در عرصههای
مدیریت جامعه به شكوفایی میرسد. این طور نیست كه هر كس علم مدیریت خوانده
باشد حتما مدیری موفق در عرصه جامعه شود. فردی كه میخواهد درعرصه مدیریت
وارد شود باید چند شاخصه و ویژگی داشته باشد تا بتواند در این عرصه موفق
عمل كند داشتن سعه صدر از مهمترین خصوصیات یك مدیر موفق است.
این فرد باید قدرت هضم و تحمل افكار و عقاید مخالف و سلیقهها و برخوردها و
انتقادها را داشته باشد. چرا كه به تجربه این موضوع ثابت شده است. شناخت
كافی از معادلات بینالمللی و داخلی، نحوه برخورد با جریانات مختلف و قدرت
پیشبینی موضوعات پیش رو و داشتن شناخت كافی از موضوعاتی است كه اگر مدیری
به آنها مجهز نباشد موفق نخواهد بود.
افتتاح فاز دوم تونل صدر نیایش كه روز گذشته توسط مدیریت شهری انجام شد
نشان داد كه مدیریت شهری تهران قدرت انطباق وعدههایی كه به شهروندان
میدهد را با آنچه بدان عمل میكند، داراست و در چارچوب مقرر و قانونی كه
از ابتدا بر پایه آن برنامهریزی كاری خود را انجام داده فعالیتهای عمرانی
شهر را پیش برده است. تونل نیایش از روزی كه كلید زده شد تا به دیروز كه
افتتاح شد، تماما زیر نگاه دقیق رسانهها و كارشناسان و نهادهای نظارتی
ذیربط مانند شورای شهر تهران قرار داشت و یكی از شفافترین پروژههایی است
كه در كشور شروع و در موعد مقرر تمام شد. بهرهبرداری از این تونل یكی از
مصادیق موفقیت دكتر قالیباف در عرصه مدیریت شهری است چرا كه عملكرد شهرداری
در سالهای گذشته به صورت علنی و تحتنظر رسانههای مختلف صورت گرفته و
كیفیت و كمیت اقدامات شهرداری بر هیچ كس پوشیده نیست. پس نگاه به عملكردها
و ارزیابی كارنامه عملكرد افراد در انتخاب درست افراد نقش بسزایی دارد نه
حرفها و شعارهایی كه زده میشود.
بسیاری از افراد به علت اینكه هنر مدیریت و توان و استعداد مدیریت را
ندارند حرفهایی را میزنند كه قدرت تحقق آن را ندارند و متوجه بار سنگین
صحبتهایشان نیستند. اما شهروندان باید از یك جهت به بیان اهداف و
برنامههای فرد و از طرف دیگر به اطرافیان وی نگاه كنند و این نكته را در
نظر داشته باشند كه آیا این فرد در مسئولیتهای گذشته خود توفیقی داشته یا
نه؟ و آیا قدرت تعامل و هماهنگی بین وعدههایش را دارد یا نه؟ یكی از
مشكلات امروز جامعه ما این است كه افراد دایره اطراف خود را آنقدر كوچك
میگیرند كه خودشان در درون این دایره خفه میشوند و این مشكل مدیریت امروز
جامعه ماست.
حمایت:برنامه مدیریتی مطالبه مردم از نامزدها
«برنامه مدیریتی مطالبه مردم از نامزدها»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت
به قلم سید محمد مهدی موسوی است كه در آن میخوانید؛اوضاع نامطلوب اقتصادی
یكی دو سال اخیر گرچه مردم را در سختی و فشار قرار داده اما از آن جا كه
گفتهاند آدمی به امید زنده است، این امید با وجود تلاشهای رسانهای
دشمنان و برخی ناآگاهان یا مغرضان داخلی در سیاهنمایی و یاسپراكنی، وجود
دارد تا در پرتو وحدت و همدلی مردم و مسئولان و به ویژه روی كار آمدن
رییسجمهوری توانا و متعهد و از پیِ آن هیأت دولتی دلسوز، مخلص و كارآمد،
مشكلات اقتصادی و معیشتی كاهش یابد و اوضاع به سامان شود.
در حالی كه كمتر از دو ماه به برگزاری انتخابات ریاستجمهوری مانده است،
بسیاری از متقاضیان كسب كرسی ریاستجمهوری به درستی انگشت بر روی عیبها و
مشكلات اقتصادی گذاشتهاند؛ اما باید توجه داشت كه تنها عیب و ایراد گرفتن و
انتقاد كردن از وضع گذشته و بدتر از همه تخریب رقیبان، چاره كار نیست؛ قبل
از هر چیز نیاز به ارایه یك برنامه مدون و قابل اجرا از سوی نامزدها بیش
از هر چیز دیگری ضرورت دارد تا از طریق آن راهكارهای رفع مشكل اعلام و بكار
گرفته شود. مهمتر از همه اینكه مردم برای انتخاب درست خود، نیاز دارند تا
نسبت به برنامههای نامزدها آگاهی و اطلاع كافی و لازم داشته باشند.
از سویی همه میدانیم تحقق «حماسه اقتصادی» در سالی كه مزین به چنین شعار
ارزشمندی شده است، بدون ارایه برنامه راه به جایی نمیبرد. امروز در كنار
مشكل گرانی و تورم فزاینده و كمرشكن، معضل بیكاری به ویژه در با ره
فارغالتحصیلان دانشگاهی به یك بحران پنهان در كشور تبدیل شده است كه در
صورت بیتوجهی و نبود برنامهریزی دقیق و منسجم، تبعات آن بیش از پیش
دامنگیر ملت خواهد شد.
در واقع یكی از مشكلات اصلی دولت آینده، میزان بالای بیكاری است كه بر این
اساس لازم است نامزدهایی كه هوای پاستورنشین شدن در سر دارند و میخواهند
برای مدت 4 یا 8 سال آتی، در رأس قوه مجریه قرار گیرند، برنامه عملیاتی خود
را برای كاهش آمار بیكاری و ایجاد اشتغال پایدار و مولد اعلام كنند.
شاهد این مدعا این است كه اخیراً مردم در نظرسنجی برنامه تلویزیونی
«پایش»، داشتن برنامه را مهمترین ملاك خود برای انتخاب رییسجمهوری آینده
عنوان كردند و بر این اساس هوشمندی و درك بالای خود را نشان دادند و ثابت
كردند كه فریب شعارها و ژستهای سیاسی را نمیخورند و مطالبه اول آنان از
نامزدها و جریانهای حامی آنها ارایه برنامه منسجم و كاربردی برای حل
مشكلات است.
مردم سالاری:رانت دولتی، فساد اقتصادی
«رانت دولتی، فساد اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی
قوامیپور است كه در آن میخوانید؛ در دوره حكومت پهلوی دوم، نیروهای
انقلابی و مبارز همواره از وضعیت اقتصادی كشور انتقاد میكردند. به باور
آنان حكومت پهلوی با تضعیف سرمایهداری ملی و حمایت از سرمایهداری وابسته
تلاش میكرد تا برای خود حامیانی وفادار ایجاد كرده و در واقع نماینده
منافع آنان باشد. این سرمایهداری وابسته در همه عرصههای تولیدی، خدماتی و
تجاری با استفاده از رانتهای دولتی و درآمدهای نفتی، ثروتهای بادآورده و
افسانهای كسب میكرد و به دلیل وابستگی به سرمایهداری غرب موجب تضعیف
سرمایهداری ملی میشد.
به باور انقلابیون این سرمایهداری رانتی نه تنها خود فاسد بود بلكه به
دلیل پرداخت رشوه و اعمال نفوذ در نظام بروكراسی موجب فساد بروكراسی دولتی و
فساد اخلاقی طبقات متوسط و پایین نیز میشد. براساس چنین تحلیلی انقلابیون
خواستار قطع ریشههای سرمایهداری وابسته و رانتی و حمایت از سرمایه داری
ملی بودند. با پیروزی انقلاب و قطع وابستگی ایران از غرب و حذف سرمایهداری
وابسته به وسیله مصادره و دولتی كردن اموال و شركتها و كارخانههای این
سرمایهداران، به نظر میرسید زمینه رشد سرمایهداری ملی فراهم شده است.
اما پس از پیروزی انقلاب، دو سالی نگذشت كه جنگ آغاز شد.
در دوران دفاع مقدس بنا بر ضرورتهای اداره كشور و حاكمیت افكار و نیروهای
چپ بر فضای سیاسی كشور، سرمایهداری ملی علیرغم نزدیكی به حاكمیت و سهیم
شدن در قدرت، توان جولان بسیار نداشت. در این دوره اقتصاد دولتی اجازه رشد
به سرمایهداری ملی نمیداد و فاصله طبقاتی بسیار كم بود. لیكن پس از پایان
جنگ و شروع سازندگی سرمایه داری ملی آرام آرام سر از لاك خود بیرون آورد و
شروع به نشو و نما كرد.
در اختیار داشتن قدرت سیاسی به سرعت متوجه استفاده و بهرهبرداری از رانت
شد و با توجه به تجربه تاریخی خویش در امر تجارت به جای پرداختن به تولید
به واردات روآورد هر چند اگر دست به تولید هم زد همواره چشم به رانت و
درآمدهای نفتی كشور داشته است. بنابراین فساد این طبقه به آرامی در بخشهای
دیگر نیز نفوذ كرد. اختلاس سه هزار میلیاردی یا اخیرا دستگیری فردی به
عنوان سلطان پتروشیمی تنها نمونههایی از فساد سرمایهداری ملی و انتقالش
به بروكراسی دولتی است.
فسادی كه بروكراسی دولتی را نیز درگیر كرده است و علی رغم مبارزه با فساد و
ارتشاء اداری، بالاترین مقام اقتصادی و مدیریت بانكی كشور در پاكترین
دولت درگیر آن میشود. شكاف طبقاتی آرام آرام افزایش یافت و خود را در
تولید آثار هنری و به رخ كشیدن داراییها در استفاده از كالاهای لوكس و
تجملی به نمایش گذاشت. اكثر داستانهای سریالهای تلویزیونی در خانههای
لوكس با تجملاتی خیره كننده میگذشت و میگذرد و دیگر از آن سادگی خشن
زندگیهای طبقات پایین و روستایی خبری نبوده و نیست. واردات زین اسب و غذای
گربه بر واردات دارو اولویت یافت این درحالی است كه به گفته مسئولین، كشور
با سنگینترین تحریمها رو به رو است.
آرمانهای دموكراتیك و مردمی نه تنها به فراموشی سپرده شد كه به هر شكل
ممكن باید با آن مخالفت میشد چرا كه شفافیت فضای سیاسی و اقتصادی و رشد و
توسعه مشاركت مردم در نظام سیاسی در قالب نهادهای دموكراتیك عامل و مانع
رانت خواری و فساد این طبقه میشد. بنابراین دولت نهم و دهم به نمایندگی از
این طبقه برای مقابله با خواستها و مطالبات طبقه متوسط نیازمند یاری
بیشتری بود لذا روستاها كه طی دو دهه آرام آرام در فضای سیاسی كشور نقش
حاشیه ای یافته بودند یك بار دیگر مورد توجه قرار گرفت.
میشد از نیروهای بالقوه روستا علیه نیروهای بالفعل طبقه متوسط شهری بهره
برد پس حركت به روستا آغاز شد. در این مرحله دولت تلاش كرد تا به
روستاییان چنین القا كند كه دشمن اصلی آنان ساكنان شهری هستند كه همواره
همه امكانات و رفاه را به خود اختصاص دادهاند و موجب محرومیت روستاها
شدهاند. این ژستهای به شدت چپ موجی از محبوبیتهای اولیه را به همراه
آورد كه البته پیشاپیش مشخص بود دوامی نخواهد داشت چرا كه دولت در پس این
چهره عمومی، خود را موظف و ملزم به حمایت از سرمایهداری رانتی میدید
بنابراین هنگامی كه بحث فساد برخی از افراد هیئت دولت مطرح شد محمود
احمدینژاد در مقابل قوه قضاییه ایستاد و هیات دولت را خط قرمز خود خواند.
از سوی دیگر مسئولین قوه قضاییه بارها برخورد با مفاسد اقتصادی را امری
دشوار خواندهاند كه این اعتراف مسوولین قوه قضاییه نیز به خوبی وابستگی و
درهم تنیدگی فساد اقتصاد رانتی به بروكراسی دولتی را آشكار میكند. لذا با
توجه به استقلال دولت از طبقات و گروههای مختلف به دلیل وابستگی و تغذیه
از نفت به عنوان مهمترین و بلكه تنها منبع اقتصادی و محرك دولت، اصلاح دولت
و مقابله با اقتصاد رانتی میتواند مهمترین عامل در جهت حمایت از تولید و
اقتصاد ملی و بهبود وضعیت اقتصادی كشور به حساب آید.
آفرینش:نشست دوستان سوریه و افزایش كمكها به مخالفان
«نشست دوستان سوریه و افزایش كمكها به مخالفان»عنوان سرمقاله روزنامه
آفرینش به قلم علی رمضانی است كه در آن میخوانید؛نشست موسوم به «گروه
دوستان سوریه» شنبه در شهر «استانبول» تركیه با حضور شماری از وزرای خارجه
كشورهای بزرگ برگزار شد و كشورهای شركت كننده اعلام كردند كه درصدد «افزایش
حمایتهای خود از مخالفان مسلحی» هستند كه با نظام سوریه مبارزه میكنند.
در این بین اگر به اهمیت این اجلاس و پیامدهای آن توجهی داشته باشیم باید
گفت در وهله نخست بیتردید اعلام واشنگتن به افزایش «كمكهای نظامی غیر
كشنده» نقش بسیار مهمی داشت. چرا كه تا كنون واشنگتن در مورد حمایت های
نظامی از مخالفان نظامی سوریه تردیدهای بسیاری داشت و با فعال شدن جبهه
النصره در سوریه آمریكا و كشورهای غربی در ارائه كمكهای نظامی به گروههای
معارض سوری تردید داشتند و هراس اصلی نیز به افتادن سلاحها به دست
گروههای تكفیری وابسته به القاعده و تهدید منافع غرب و اسرائیل بود .
اما اینك به نظر میرسد كه امریكایی ها قصد دارند با انجام راهكارها و با
احتیاط كامل سلاحهایی در اختیار گروههای معارض مسلح سوری مطمئن و غیر
تندرو قرار دهند. در این راستا هر چند هنوز به طور كاملی ارزش و مشروح این
كمكها مشخص نشده اما تصمیم جدید دولت آمریكا مبنی بر ادامه حمایت از
گروههای معارض مسلح سوری و ارسال تجهیزات از طریق فرماندهان ارشد نظامی به
250 میلیون دلار موجب میشود در عمل كمكهای بینالمللی به گروههای مخالف
سوری را به یك میلیارد دلار رساند.
این رویكرد بی شك می تواند مقدمه ای بر نظامی تر شدن بحران سوریه و افزایش
دوره زمانی جنگ و طولانی تر شدن بحران و كشتار در این كشور گردد. در بعد
دیگری نیز این نشست «ائتلاف مخالفان سوریه» از كشورهای حامیاش خواستار
افزایش كمكهای مستقیم و تاثیرگذار نظامی به گروههای معارض مسلح و تسریع
در سرنگونی نظام در سوریه شد و عملا نیز فرصتی یك ماهه به نخست وزیر دولت
موقت مخالفان سوری داده شد تا با تشكیل كابینه خود اداره مناطقی كه در
كنترل گروههای معارض سوری است، را به دست گیرد. این امر در حالی است كه
تشكیل چنین كابینهای چه در داخل ائتلاف و چه در میان گروههای معارض مسلح
با مشكلات و موانع مهمی از جمله شكاف های داخلی مخالفان و نگرش جبهه النصره
به مخالفان مواجه است .
آنچه مشخص است نشست استانبول به افزایش كمكهای مالی به مخالفان سوری منتهی
شد و اعلام شد كه اگر نظام سوریه پیشنهادهای راه حل سیاسی را رد كند ، این
كمكها افزایش بیشتری خواهد یافت. این امر در حالی است كه از نگاه تركیه و
قطرحمایت از واگذاری كرسی سوریه در اتحادیه عرب به مخالفان سوری توسط
كنفرانس استانبول و خشنودی از دو برابر شدن میزان كمكهای غیر نظامی آمریكا
به مخالفان سوری به نوعی یافتن یك راه حل سیاسی برای پایان تنشها در
سوریه است. اما باید گفت نشست دوستان سوریه در واقع تاكیدی نوین بر راه حل
نظامی در سوریه و توجه حداقلی به مذاكره دولت و مخالفان بود.
در این شرایط باید گفت با توجه حامیان منطقه ای و بین المللی مخالفان
سوریه به كمك های نظامی و اقتصای بحران سوریه در حقیقت آنچه باید منتظر بود
رخ دهد طولانی تر شدن جنگ و یافتن ابعاد جدید در بحران سوریه است . چرا كه
اگر قبلا كمكهای آمریكا شامل غذا و وسائل پزشكی و برخی كمك های نظامی
مخفیانه بوده است، اكنون با افزایش كمك های نظامی این رویكرد به نوعی
بحرانیتر شدن وضعیت مردم سوریه است.
شرق:ارجاع درست
«ارجاع درست»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلمحسین امیری خامكامی است كه
در آن میخوانید؛تعیین قیمت فروش هر بشكه نفت خام در بودجه سال 92 در كنار
بهای دلار، در شرایطی صورت گرفت كه پیشنهادات متعددی در این زمینه در
كمیسیون تلفیق مطرح بود. درخصوص دلار، این پیشنهادات از 1800 تومان آغاز
میشد اما در نهایت و با توجه به جمعبندی صورت گرفته، همان پیشنهاد دولت
یعنی 2450تومان تصویب شد.
نگارنده شخصا با عدد كمتر موافق بودم اما با توجه به اینكه دولت در چند
ماه گذشته، عملا ارز مرجع 1226 را از گردونه حذف كرده و براساس ارز
مبادلهای، نیازهای واردكنندگان را تامین كرده است، این نرخ دور از منطق
نیست. اینكه برخی از تغییرات احتمالی بازار آزاد در صورت تصویب نهایی این
رقم برای دلار در صحن مجلس سخن میگویند، موضوعی است كه ارتباط مستقیم با
نرخ تعیین شده در بودجه ندارد.
مدیریت بازار ارز در كشور، با بانك مركزی و وزارت امور اقتصادی و دارایی
است و این باور وجود دارد كه در صورت رعایت نكاتی كه مدنظر اقتصاددانان
است، میتوان نرخ بازار آزاد را به نرخ در نظر گرفته شده در بودجه نزدیك
كرد و به ارز تكنرخی دست یافت كه قطعا اثرات مثبت روانی و اجرایی در عرصه
تولید و واردات بر جای خواهد گذاشت كه نتیجه ملموس آن، جلوگیری از سوداگری
ارز و كاهش فشار تورمی بر جامعه خواهد بود.
اما درخصوص سهم نفت همچنان نیاز به بررسی بیشتر وجود دارد. در كمیسیون
تلفیق مصوب شد در سالجاری یكمیلیون و ۳۰۰هزار بشكه نفت در روز فروخته
شود كه كاهشی یكمیلیون و 400هزار بشكهای نسبت به قانون بودجه 91 نشان
میدهد. كمیسیون پیشنهاد دولت مبنی بر فروش هر بشكه نفت به میزان ۹۵ دلار
را نیز تصویب كرد. بر این اساس مشخص است كه وابستگی بودجه به نفت، تغییر
چندانی نداشته و از حدود ۶۶هزارمیلیارد به 64هزارمیلیارد رسیده است.
با توجه به میانگین یكی، دو سال گذشته، احتمال اینكه بهای نفت به زیر 95
دلار برسد، چندان بالا نیست. با این حال دغدغه مجلس، تخصیص درست 5/14درصد
از سهم فروش نفت به توسعه این بخش است كه اگر سرمایهگذاری لازم در این بخش
صورت نگیرد، همین درآمد هم محقق نخواهد شد و باید در حوزه بالادستی و
میادین مشترك با كشورهای همسایه، همچنان روند تزریق مالی تداوم یابد.
البته جداول درآمدی هنوز تكمیل نشده و باید دید سهم نفت در بودجه امسال،
چهدرصدی را به خود اختصاص میدهد. در عین حال ذكر یك نكته ضروری است.
تصمیم مجلس درخصوص ارجاع دوباره بودجه به كمیسیون برای بررسی جزییات،
اقدامی درست بود. دولت نشان داده توانایی بستن بودجهای بهتر از این را
ندارد.
نظر مجلس این بود كه بهتر است خود كمیسیون با توجه به حضور نیروی انسانی
با تجربه و متخصص، وقت بگذارد و با تصحیح اعداد و ارقام و تعدیل احكام،
بودجه را راهی صحن علنی كند. مناسب بود كه دولت، احكام افزایش حقوق كاركنان
یعنی بخش جاری بودجه را برای تیرماه صادر میكرد چه اینكه شاید مجلس به
رقمی بالاتر از 25درصد میرسید.
دولت بودجه سه دوازدهم براساس بودجه 91 را در اختیار دارد و احكام سال 91
بر این سه دوازدهم حاكم است و نمیتواند حكم جدیدی صادر كند. به هر تقدیر
برای جلوگیری از وارد شدن ضربه بیشتر به پروژههای عمرانی كه در سال 91 با
عدم تخصیص بودجه مصوب مواجه شدند، جلوگیری از كند شدن بیشتر روند توسعه
كشور و جلوگیری از تشدید بیكاری و تورم، از جمله فعالیتهای كمیسیون تلفیق
مجلس خواهد بود.
ابتكار: خاتمی و احمدی نژاد در نقطه مشترك
«خاتمی و احمدی نژاد در نقطه مشترك»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم
هادی وكیلی است كه در آن میخوانید؛آغاز و پایان ریاست جمهوری در ایران
بسیار متفاوت است و در مواردی 180 درجه تغییر را نشان میدهد.در آغاز معیار
خودی بودن و ملاك بسیاری از ارزشها بحساب میآیند و در پایان عكس آن رخ
میدهد به همین دلیل آغاز رؤسای جمهوری با پایانشان متفاوت است.آغاز هر رئیس
جمهور در تقابل با رئیس جمهورقبلی وبا نفی آن و طرد تمام دست آوردهای دولت
پیشین میباشد. اما پایانشان بسیار شبیه به هم و با سرنوشتی مشترك رقم
میخورد.
احمدی نژاد ریاست جمهوری خود را با نفی تمام دست آوردهای دولتهای شانزده
ساله پیش از خود آغاز نمود این نفی و تقابل چونان طوفانی همه ساخته دولتهای
هاشمی و خاتمی را ویران ساخت.شعاع پس لرزههای آن دامن دولتهای پیش از
هاشمی و خاتمی را هم گرفت اصلاح طلبان و هاشمی پسندان همه تار و مار
شدند.هر كس در گوشه ای پناه گرفت.
با همین تقابل مهر فتنه بر پیشانی اصلاح طلبان خورد،هاشمی و ناطق نیز مهر
ساكتین و حامیان فتنه خوردند این مهر خاصیت ابطال صلاحیت را پیدا كرد و
مجوز تخلیه عقدهها شد تبری جستن از این اردوگاه، شرط انقلابی گری شد. تلاش
گردید بین سبزها و براندازان و دیگر اصلاح طلبان معتقد به نظام، هیچ خط و
مرز و تفاوتی باقی نماند.هشت سال گذشته به توسعه معنای براندازی به منظور
یكدست سازی اصلاح طلبان در اتهام ضدیت با نظام سپری شد. بخت برگشتههای
اصلاح طلب هر چه تلاش كردند كه بین خود و براندازان تفاوت نشان دهند مقبول
نیفتاد.از درب رانده میشدند از پنجره وارد گشتند.
تمام تلاش این بود كه درب و پنجره نظام را برروی آنان ببندند. اگر كسی به
ته خط میرسید و در آستانه پرتگاه سقوط به دامن براندازان قرار میگرفت گروهی
تكلیف داشتند كه با یك لگد او راهُل دهند و كمك كنند كه درنگ نكند و زودتر
پرتاب شود.
همه این ریزش ها،رمیدان ها،فرار دادنها وبریدنها بخاطر ظهور دولتی حداكثری
در شعارهای اصولگرایی بنام دولت احمدی نژاد بود. اما چرخ روزگار امروز این
دو را كنار هم نشانده است آن یكی لقب فتنه گرفته و سایه سنگین این اتهام
امانش را بریده است. این یكی هم با لقب انحراف از نفس افتاده و نفسهایش به
شمارش افتاده است.هر دو به وضع یكسانی و به نقطه ای مشترك رسیده اند.دست
احمدی نژاد برای معرفی نامزد حداكثری بسته است و مطابق گمانهها امكان معرفی
نامزد دلخواهش به حداقل ممكن رسیده.
او مجبور است یا سكوت كند و بگذرد و یا به ناچار به نامزد دست چندم كه
شانسی در پیروزی نخواهد داشت تن دهد.آنچنانكه این وضعیت برای اصلاح طلبان
نیز وجود دارد آنان یا باید با خاتمی به عنوان نامزد حداكثری خود وارد صحنه
رقابت شوند كه در این صورت احتمال رد صلاحیت، موفقیت شان را بسیار پر ریسك
نموده است و یا باید سكوت كنند و بگذرند و یا با نامزد دست چندم وارد صحنه
شوند، كه معنای جز پذیرش شكست نخواهد داشت پس اگر آغارشان متفاوت و
سلامشان بغض آلود و دشمنانه بود ولی پایان و خداحافظی شان بسیار شبیه به
همدیگر میباشد نتیجه اینكه خطهای موازی گاهی در یك نقطه بهم میرسند پس بهتر
آنست كه همدیگر را حلال نمائید.
آرمان:نقش مفید ایران و مصر در منطقه
«نقش مفید ایران و مصر در منطقه»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم
جعفر قناد باشی است كه در آن میخوانید؛اتفاق مهمی كه در مصاحبه محمد مرسی
با الجزیره رخ داد این است كه دو چیز را مشخص كرد كه برای محافل خبری مهم
است؛ اول اینكه رسانههایی مثل الجزیره درصدد سیاهنمایی درباره وقایع
ایران هستند و دوم اینكه اعتقاد شدیدی وجود دارد كه دولت مصر به سمت ایران
یك جهت گیری مثبت دارد.
این بسیار مهم است كه محافل تحلیلی ما برایشان اثبات شود رسانههایی مثل
الجزیره و العربیه به طور پیوسته از ابتدای انقلاب مصر تا كنون كوشش
كردهاند یك چهره مخدوش و وارونه از روابط احتمالی ایران و مصر ترسیم كنند و
تفسیری غیرواقعی از گسترش روابط دو كشور داشته باشند. گفتنی است دو موضوع
مهم در این مصاحبه برای تحلیلگران آشكار شد؛ اول اینكه این سوالاتی كه
الجزیره از آقای مرسی پرسید در واقع همه بیانگر این بود كه كوشش میشد مرسی
را در جهت گیری مثبتش در قبال ایران زیر سوال ببرند.
موضوع دوم موضع واقعبینانه مرسی در نتایج گسترش روابط با ایران بود.
مشاهده میشد كه مرسی منافع شخصی را كنار گذاشته و به این واقعیت اشاره كرد
كه چنانچه ایران و مصر در كنار هم قرار بگیرند میتوانند به نفع دو كشور و
منطقه عمل كنند. این یك موضع واقعی بود كه برخی رسانهها كوشیده بودند
برعكس جلوه دهند و برای مثال او را نزدیك به عربستان و تركیه یا در چارچوب
سیاستهای آمریكا تحلیل میكردند. اما آنچه در این مصاحبه دیده شد و در
مجموعه مصاحبههای مرسی وجود دارد این است كه او در روابط با ایران
واقعبینانه سخن میگوید و فراتر از منافع حزبیاش است.
كوشش شده كه در جهان عرب گفته شود اخوان در صدد برقراری انقلابهایی در
خلیج فارس است و از همین جهت روابط كشورهای عربی خلیج فارس با اخوان تیره
شد. ولی الجزیره سعی كرده است این تیرگی را این طور تحلیل كند كه ریشه های
آن مربوط به نزدیكی با ایران است.
در حالی كه این گونه نیست و طبیعت حركتهای دموكراتیك طوری است كه
نمیتواند با دیكتاتوریهای كشورهای عربی اطراف خلیج فارس در یك سمت قرار
بگیرد. بحث دیگری كه وجود دارد این است كه مصر كنونی همچنان كه در ساختار
داخلیاش در حال دگرگونی و دگردیسی است در منطقه هم در حال گذار است؛ یعنی
به همان اندازه كه مصر در حال گذار است جایگاه منطقهای این كشور هم در حال
تحول است و از صفوف كشورهای مرتجع و دیكتاتور منطقه در حال خروج است.
حركتهای مردمی هر چه موفق شوند با حركات ضد مردمی كه سلاطین در رأسشان
قرار دارند در تضاد قرار می گیرند. این موضوع را آنها سعی كردند به ایران
نسبت دهند. اینكه ایران در جهت مخالفت قرار می گیرد به خاطر طبع دموكراتیكش
است. الجزیره درصدد است مرسی را مورد انتقاد قرار دهد و ایران را عامل
اصلی تحولات منطقه جلوه داده و بر این اساس بحث سوریه را جلو بكشد تا
اختلاف بین ایران و مصر را در این بحث پر رنگ كند ولی آقای مرسی در اینجه
بسیار هوشمندانه جواب میدهد.
او نمیگوید كه ما با ایران درباره سوریه اختلاف نداریم بلكه سكوت میكند
و میگوید همواره ایران را یك پای حل و فصل مسائل سوریه میبیند؛ چون هر
دو كشور خشونت را محكوم می كنند. مصر معتقد است ایران و این كشور میتوانند
به نمایندگی از طرفین زمینه یك مذاكره مفید را فراهم كنند. این یك سیاست
واقع بینانه و مبتنی بر خواست های مردم است.
قانون:
نبرد با«دشمن فرضی»
دكتر مجید نصیرپور *
ادبیات جناب آقای رئیسجمهور در ماههای اخیر نسبت به 7 سال گذشته تفاوت
چشمگیری پیدا كرده است. به نظر میرسد هرچه به زمان برگزاری انتخابات
ریاست جمهوری نزدیكتر میشویم، ایشان از گفتار خشنتر و چالشبرانگیزتری
استفاده میكنند.
آقای رئیس جمهور در ماههای اخیر درباره موضوعات مختلفی صحبت كردهاند كه
در بخش قابل توجهی از آنها از دستهای پشت پرده و مخفی كه مانع كار ایشان
میشود، سخن به میان آوردهاند. مانند سخنانی كه در ماههای نخست ریاست
جمهوری دوره نهم خود به زبان آوردند، اما تاكنون هیچگاه مصداق روشنی از
مافیای قدرت و دستهای پشت پردهای كه ظاهرا آرمانهای ذهنی آقای
احمدینژاد را آزار میدهد، بیان نكردهاند.
درباره اظهارات آقای رئیس جمهور باید گفت كه صحبتهای ایشان رنگ و بوی
تمایل به درقدرت ماندن را دارد. حضور 8 ساله ایشان در قدرت این وهم و تصور
را ایجاد كردهاست كه ایشان میتواند با طراحی برخی اقدامات طوری رفتار
كنند كه تصمیمسازی در دولت آینده نیز بر عهده خوشان باشد، مانند مدل
پوتین، مدودوف كه در روسیه به اجرا درآمد.
لذا زمینهسازی برای ماندن در قدرت را با استفاده از امكانات دولتی و قدرت
ملی كه در اختیار دارند، پیگیری میكنند. در این راستا با تهاجم به افراد
ساختگی و دشمن فرضی طوری فضاسازی میكنند كه گویی مانع جدی فراروی ایشان
وجود دارد. حال آنكه هیچ گاه موانعی جدی از جنس دستهای پشتپرده و مافیای
قدرت مقابل دولت وجود نداشته است، كه اگر چنین بود، ایشان تاكنون حداقل
برای یك بار هم كه شدهاست، یكی از این موارد را به صورت مصداقی معرفی
میكرد. براساس نص صریح اصل 124 قانون اساسی كه رئیسجمهور براساس آن سوگند
خوردهاست، اعتلای دین و اخلاق و پرهیز از خودكامگی از وظایف رئیسجمهوری
است.
اصولا این 3 موضوع از دلایل بروز انقلاب اسلامی نیز بوده و مردم در انقلاب
سال 57 خواستار تحقق این سه خواسته بودهاند. بهتر است بزرگان كشور وقتی
در جایگاهی مانند ریاست جمهوری قرار میگیرند، طوری رفتار نكنند كه موجب
خدشهدارشدن آرمانهای انقلاب و سرمایههای انسانی نظام شوند. در نتیجه
بیاعتمادی را میان مردم و اختلاف بین اركان و دستگاههای نظام را تزریق
كنند.
در سخنرانی روز گذشته رئیس جمهور در جمع مردم اهواز، ایشان طوری رفتار
كردند تا جوانان غیور خوزستانی را نسبت به دستهای پشتپرده ساختگی حساس
كنند. تا به این ترتیب و با ایجاد این حساسیتهای چالشبرانگیز زمینه
پیروزی فرد مورد نظر خود در انتخابات را فراهم كنند. لازم است به آقای
احمدینژاد یادآور شویم كه ایشان رئیس جمهور ایران اسلامی هستند، نه رئیس
جمهور بخشی از مردم ایران.
ایشان در همین سخنرانی مدعی شدند كه برخی از افراد مخالف این هستند كه
طبقات فقیر جامعه وضعشان بهتر شود. در اینجا باید این سوال مطرح شود كه
نقش برخی افراد اطراف و وابستگان ایشان در بروز برخی نابسامانیها و مشكلات
برای طبقات فقیر چه بوده است؟ آقای رئیس جمهور به عنوان رئیس دولت بهتر از
هر كس میدانند كه سود حاصل از تغییر دفعی تعرفههای گمركی و نوسانات
خودرو به جیب چه كسانی میرود چه افرادی طی سالهای گذشته از رانتهای
مختلف دولتی بهرهمند شدهاند و این مسائل چگونه به فقیرترشدن جمع كثیری از
مردم ایران و ثروتمندشدن گروهی اندك منجر شد.
نكته مهم در این میان این است كه ما در جمهوری اسلامی زندگی میكنیم و این
نظام از قید اسلامیت برخوردار است. به این ترتیب بهتر است طوری رفتار
نكنیم كه با نص صریح اسلام و آموزههای دینی در تعارض باشد. نكته آخر
اینكه طی این سال ها هرگاه اعتراضات ما از مسیر قانونی خارج شده است،
هزینههای زیادی را برای نظام به بار آمد.
شایسته است كه حتی اگر آقای رئیس جمهور نسبت به برخی رفتارها اعتراضاتی
دارند، در قالبهای قانونی و از مجاری رسمی آن را مطرح كنند و از
فضاسازیهای جنجالبرانگیز برای تحمیل خواستههای خود به نظام و ملت ایران
پرهیز كنند.
بهار:پوپولیسم روی دست پوپولیسم
«پوپولیسم روی دست پوپولیسم»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم حمید
جعفری است كه در آن میخوانید؛رایج است در میان ِ ما؛ «دست بالای دست بسیار
است». روشن و واضح اصل مطلب را میگویم؛ پوپولیسم روی دست پوپولیسم بلند
شده است. همین مانده بود در میان نامزدهای انتخابات چهارمین دوره شوراهای
شهر و روستا شاهد حضور افرادی باشیم كه كمترین تجربه در حوزه مدیریت شهری
را دارند.
اصلا كسی از افرادی كه در حوزهای غیراز مدیریت شهری سوپراستار و در ادوار
شورای شهر حاضر بودند تا امروز گزارش عملكرد خواسته است؟ همین میشود كه
یكباره خیل عظیمی از افراد تنها بهواسطه شهرت وارد كارزار انتخاباتی شورای
شهر میشوند.
كسی منكر این نیست كه در مسیر جامعه مدنی به مشاركت نهادهای اجتماعی و
اصناف نیاز است، اما دیگر نه به این شوری شور! مگر حوزه ورزش یا هنر تهران
چقدر پتانسیل فعالیت پشت میزهای شورای شهرها دارد؟ از آنجایی كه حافظه
شفاهی ما خوب كار نمیكند یادآوری میكنم انتخابات شورای شهر اول را.
مدیرعامل یكی از باشگاههای محبوب تهران نامزد شد. در آن زمان اسطوره این
باشگاه معروف هم دوباره به باشگاه برگشته بود و هواداران كروركرور به
ورزشگاه آزادی میرفتند. گاه در میانه بازی شعار شیر سماور و
توپتانكفشفشه فراموش و یكصدا فریاد برمیآمد؛ «رای ما، رای ما... فلانی
بهمانی.»
در سال ۱۹۸۳ نوبل ادبیات به رمان كلاسیك «خداوندگار مگسها» اثر «ولیام
گلدینگ» اهدا شد. رمان داستان روان و خارقالعادهای دارد. هواپیمای
مسافربری ناچار به فرود اضطراری در جزیرهای میشود كه هیچ نشانهای از
تمدن در آن یافت نمیشود. تنها چند پسربچه جان سالم از این حادثه به در
میبرند.
آنها برای ادامه حیات خود رو به قوانینی طبیعت میآورند كه یكی از آنها
قدرت فیزیكی است. كسی كه میتوانست در سوارشدن بر سر دیگران موفق شود رییس
گروه میشد. آنچه در این رمان توسط گلدینگ به زبان عامه بیان میشود
میتواند نشاندهنده ابزاری مانند پوپولیسم است كه در یك اجتماع فاقد تمدن
پیاده میشود.
اتفاقی كه بههیچ عنوان نمیتوان از آن بهعنوان محصول جدید اندیشهای و
فلسفی نام برد؛ چراكه تصاویر نامزدهای انتخاباتی شوراها به این معنی است كه
چرخهای پوپولیسم هنوز توان چرخیدن دارند. این چرخ قبل از اینكه ساخته
شود، در ذهن مخترعش میچرخید و میچرخد! برای جامعه جهان سومی كه حافظه
تاریخی ندارد، نماینده سیاسیشدن یك ورزشكار یا هنرمند یك معضل است و از
طرفی چرخاندن این چرخ با قاعده پوپولیسم روی دیگر سكه.
دنیای اقتصاد: همه ضرر میكنند مگر ...
«همه ضرر میكنند مگر ...»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهدی
نصرتی است كه در آن میخوانید؛هموطنان عزیزمان این روزها در حال و هوای
خاصی هستند. موج تورم كمسابقه یك سال اخیر و بدتر از آن، تغییر مداوم
قیمتهای نسبی همه را دچار سردرگمی كرده است. خیلی از ما دائم در این فكر و
خیال هستیم كه ای كاش وقتی سكه بالا رفته بود،میفروختیم و ملك میخریدیم
بعد ملك را میفروختیم خودرو میخریدیم بعد دوباره... . اما واقعیت این است
كه این وضعیت جز اتلاف منابع و انرژی و نیروی خلاقانه مردم ثمری ندارد. در
این وضعیت، تولید و سرمایهگذاری صورت نمیگیرد، نتیجتا ثروتی خلق نمیشود
و در نهایت كل مردم فقیرتر میشوند. نتیجه خالص سفتهبازی، ضرر است.
سفتهبازی به معنی خرید و فروش دارایی با هدف سودآوری (اعم از سهام، ارز،
طلا، ملك و...) در مجموع كاری زیانبار است و اگر جمع خالص آن منفی نباشد،
در بهترین حالت یك «بازی با جمع صفر» (zero sum game) است. (واضح است كه
فعالیت واسطهگری عواملی مثل بنگاههای املاك، طلافروشان، دلارفروشان و...
مادامی كه نقش واسطهای را ایفا میكنند، یك فعالیت مفید و خارج از تعریف
سفتهبازی است).
البته هریك از ما مثالهایی از افرادی كه از این روشها به ثروتهای
افسانهای رسیدهاند، سراغ داریم؛ اما واقعیت این است كه این افراد یا
دارای رانت خبری و اطلاعاتی بودهاند یا خوششانس. در مقابل عده زیادی نیز
بودهاند كه ضررهای هنگفتی كردهاند و معمولا اسمی از این افراد برده
نمیشود. به این معنی كه هر سودی كه در این وضعیت نصیب كسی شده است به قیمت
ضرری بوده كه نصیب شخص دیگری شده است. اصولا مبادلات اقتصادی بر پایه یك
نیت خیر شكل میگیرد. مثلا شما كالایی را به خریدار میفروشید با این نیت
صریح كه سود كسب كنید و با این نیت ضمنی كه خریدار نیز از كالای خریداری
شده منتفع و راضی باشد.
یا وقتی سوار تاكسی میشویم هدفمان این است كه سالم و به موقع به مقصد
برسیم. راننده تاكسی هم هدفش دریافت كرایه خود است. اصطلاحا در اقتصاد،
مبادلات «برد-برد» (win-win) هستند.
واضح است كه در سفتهبازی نمیتوان نیت خیر داشت. اگر سكههایم را با هدف
سفتهبازی میفروشم آرزویم این است كه دوباره ارزان شود و من سود كنم و این
آرزو تلویحا به معنی آرزوی ضرر برای طرف مقابل است. اما در این شرایط چه
توصیهای میتوانیم به خودمان درخصوص دارایی و سرمایهگذاری داشته باشیم؟
اول اینكه در ابتدا به دنبال برآورده كردن نیازهای اولیه و ضروری خود باشیم
و سپس اقدام به سرمایهگذاری كنیم. از این رو بیمعنی است كه كسی مسكن
شخصی و سرپناه خود را بفروشد با این هدف كه وارد سرمایهگذاری شود.
متنوعسازی داراییها (diversification) نیز یكی از اصول اولیه
سرمایهگذاری است. به قول معروف همه تخممرغها را نباید در یك سبد گذاشت.
اگر آذوقه غذایی ذخیره میكنیم با این نیت باشد كه خود را در برابر
ریسكها محفوظ نگه داریم نه با این آرزو كه تورم تداوم یابد و خدای ناكرده
قحطی شود. اگر طلا و سایر داراییها میخریم با این هدف باشد كه ارزش
داراییمان را در برابر تورم حفظ كنیم نه با این امید كه پول ملی روز به
روز بیارزشتر شود. همگی به خاطر داریم كه در سال 67 كه قطعنامه پذیرفته
شد، بسیاری افراد سكته كردند. برای سالیان دراز وضعیت این افراد از دید
عامه مردم نفرتانگیز و مایه تمسخر بود، اما اكنون در چه وضعیتی هستیم؟
سخن آخر اینكه به استناد كلام الهی، «همانا انسانها در حال ضرر هستند. جز
آنان كه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و توصیه به حق كردند و توصیه
به صبر كردند.»