صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

دختر و بقال!

 
دختر كوچولو وارد بقالي شد و كاغذي به طرف بقال دراز كرد و گفت: مامانم گفته چيزهايي كه در اين ليست نوشته بهم بدي، اين هم پولش.
 
بقال كاغذ رو گرفت و ليست نوشته شده در كاغذ را فراهم كرد و به دست دختر  بچه داد، بعد لبخندي زد و گفت: چون دختر خوبي هستي و به حرف مامانت گوش مي‌دي، مي‌توني يك مشت شكلات به عنوان جايزه برداري.
 
ولي دختر كوچولو از جاي خودش تكون نخورد، مرد بقال كه احساس كرد دختر بچه براي برداشتن شكلات‌ها خجالت مي‌كشه گفت: "دخترم! خجالت نكش، بيا جلو خودت شكلاتهاتو بردار"
 
دخترك پاسخ داد: "عمو! نمي‌خوام خودم شكلاتها رو بردارم، نمي‌شه شما بهم بدين؟ "
 
بقال با تعجب پرسيد: چرا دخترم؟ مگه چه فرقي مي‌كنه؟
 
و دخترك با خنده‌اي كودكانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!

منبع:زنان بلاگ

 

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200