صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

محو شدن در افق...

   یکی از فانتزیام همیشه این بوده که توی سیستم عامل ویندوز یک مشکل پیدا کنم بفرستم براشون بعد بیل گیبس زنگ بزنه بگه مهندس لطفا بیا امریکا تو مجموعه من ، دخترمم میدم بهت کنیزت باشه تا آخر عمرش ، خونه ماشین پول همه چی میدم بهت . . .
منم بعد از یک دقیقه سکوت بگم : خیلی دلم میخواد اما من متعلقم به این مردمم !
 
 



تـا حـالا دقت کـردین چـرا به لوک میگن خوش شانس؟
.
.
.
چون همیـشه فانتزیاش به حقیقت تبدیل میشنو تـو افق محـو میـشه


الان داشتم از دم یه قلیون سرا ر د میشدم خیلی حسودیم شد بهشون همه خوشحال بودن
نامردا به فانتزیشون رسیده بودن همه توو دود محو شده بودن لامصب افقی بود واسه خودش


یکی از فانتزیام اینه که: اسم بابا رو بنویسم واسه کنکور بعدش هی بهش بگم: درس بخون !!


یکی از فانتزیام اینه که بچه هام یه دو قلوی پسر و دختر بشن ! بعد اسم دوتاشونو بذارم "رها” … بعد وقتی که دعواشون میشه بزنن تو سر و کله ی هم ، منم داد بزنم بگم : رها ، رهارو رها کن!


یکی از فانتزیام اینه: یه جا که خیلی شلوغه گوشیم زنگ بخوره بگم : آره ، آره ، حواستون باشه ؛ "زنده می خوامش”…

منبع: وبلاگ محو در افق


ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200