عصر ایران؛ هومان دوراندیش - پیوستن ستاره های کشتی ایران به تیم ملی کشتی آذربایجان، واقعه تلخی ست که در حال عادی شدن است. در دو سال گذشته، سامان طهماسبی و مسعود هاشم زاده از ملیت ایرانی شان دست کشیدند تا در ازای دریافت امکانات مالی بیشتر، برای تیم ملی کشتی آذربایجان به روی تشک بروند.
سامان طهماسبی نخستین کسی بود که در وزن 84 کیلوگرم موفق به کسب مدال جهانی برای کشتی فرنگی ایران شد. او از بیکاری و مشکل مسکن گله می کرد و سرانجام آذربایجانی شدن را به ایرانی ماندن ترجیح داد.
اکنون هم امیر علی اکبری در حال وداع با ملیت ایرانی اش و پذیرفتن ملیت آذربایجانی است. علی اکبری دارنده مدال های برنز و طلای مسابقات جهانی کشتی فرنگی در وزن 96 کیلوگرم در سال های 2009 و 2010 است. او پس از دو سال محرومیت به دلیل دوپینگ، اینک سرخورده و ناراضی در حال ترک همیشگی ایران به مقصد آذربایجان است.
عصر ایران در گفتگو با صدرالدین کاظمی، علل پدیده تغییر ملیت کشتی گیران ایرانی را بررسی کرده است. صدرالدین کاظمی اگر چه انتقداتی به دستگاه ورزش کشور دارد، اما برخلاف تصور رایج معتقد است که ستاره های کشتی ایران به لحاظ مالی و رفاهی در وضع خوبی هستند و ایران از حیث تامین مالی کشتی گیران طراز اولش، یکی از بهترین کشورهای مطرح در جهان کشتی است.
***
پدیده تغییر ملیت کشتی گیران ایرانی، نوظهور است یا مسبوق به سابقه؟
نه، سابقه ای ندارد. قبلاً هیچ کشتی گیر درجه اولی از ایران تغییر ملیت نداده است. البته کشتی گیران درجه دو و سه و چهاری داشته ایم که از ایران مهاجرت کرده و به کشور دیگری پناهنده شده اند. مثلاً حسن شاهسوند که الان در تیم ملی استرالیا کشتی می گیرد و یا صبا بلاغی که در آلمان کشتی می گیرد و پسر یکی از کشتی گیران قدیمی ایران است. هر چه بوده، در این حد بوده است و گر نه تا پیش از موارد اخیر، هیچ کشتی گیر ایرانی طراز اولی تغییر ملیت نداده بود.
چنین پدیده ای تقریباً پس از فروپاشی شوروی در جهان کشتی بوجود آمد. خیلی از کشورهایی که از شوروی جدا شدند، نیاز داشتند از کشتی گیران روس برای رسیدن به موفقیت های جهانی استفاده کنند. کشور آذربایجان از این حیث بیشترین استفاده را از کشتی گیران روس برده است.
ارمنستان و بیلوروسی و اوکراین هم کشتی گیران روسی را جذب کرده اند ولی هیچ یک از آنها، کشتی گیران درجه اول روسیه را جذب نکرده اند. اما الان کشتی گیران درجه اول ما جذب کشورهای دیگر می شوند.
امیر علی اکبری گفته است چون دو سال محروم بوده، نیازی به اخذ رضایتنامه فدراسیون کشتی ایران ندارد اما فدراسیون ایران می گوید کشتی گیری که موافقتنامه تغییر ملیت را دریافت نکرده باشد، حق ندارد با تیم کشور دیگری در مسابقات شرکت کند؟ حرف کدام طرف درست است؟قوانین فیلا دستخوش تغییرات است. یعنی فیلا ممکن است در اثر نفوذ کشورهای مختلف، تغییر رای دهد. درباره مسعود هاشم زاده هم این طور بود. یعنی فدراسیون ایران رضایتنامه نداد ولی مسعودهاشم زاده با نفوذ آذربایجانی ها در فیلا، سرانجام توانست برای آذربایجان کشتی بگیرد.
آذربایجانی ها اسپانسر اصلی فیلا هستند و با توجه به غیبت دو ساله امیر علی اکبری، می توانند رای فیلا را به جانب خودشان متمایل کنند و علی اکبری را هم به تیم ملی کشتی خودشان ببرند.
اینکه یک کشتی گیر مجبور به اخذ رضایتنامه از فدراسیون کشورش است، جزو قوانین فیلا است ولی این قانون بارها نقض شده است. چنانکه دیوید موسول بز روسی به تیم ملی اسلواکی رفته ولی روس ها به تغییر ملیت او معترض بودند اما کاری از دستشان برنیامد.
محمود ماگمداف روسی هم که در تیم ملی آذربایجان قهرمان اروپا شد، اگر چه با اعتراض روس ها قهرمانی اش از دست رفت، ولی روس ها بعداً دیگر نتوانستند جلوی حضور او در تیم ملی آذربایجان را بگیرند.
به نظر شما، این کار درستی است که فدراسیون کشتی ایران به امیر علی اکبری رضایتنامه ندهد؟این امر به سیاست های کلان دستگاه ورزش ما برمی گردد. یعنی دستگاه ورزش ما باید بداند بالاخره برای ورزشکاران چه کار می خواهد بکند. اینکه ما دائماً شعارهای اخلاقی و ملی بدهیم ولی هیچ کاری برای ورزشکاران خودمان انجام ندهیم، کارکرد و تاریخ مصرف کوتاه مدتی دارد. به تدریج شرایط دل انگیزی برای کشتی گیران ما در خارج از کشور پدید می آید که آنها ترجیح می دهند در جای دیگری کشتی بگیرند تا شرایط بهتری داشته باشند.
ضمناً وقتی شرایط تیم ملی ایران به گونه ای است که یک کشتی گیر به پشتوانه رای و سلیقه سرمربی، سال ها می تواند بدون مسابقه انتخابی کشتی بگیرد، دیگرانی که پشت خط می مانند، ترجیح می دهند به کشور دیگری بروند و مدال های جهانی و المپیک را با پرچم کشور دیگری بدست آورند.
همین قاسم رضایی که در المپیک طلا گرفت، در اثر دوپینگ علی اکبری و بابک قربانی به تیم ملی ایران رسید. قاسم رضایی هم قراردادش را با آذربایجانی ها نوشته بود ولی دوپینگ علی اکبری و قربانی سبب شد که مسئولان کشتی ایران کمی هم به رضایی توجه کنند و او به تیم ملی راه یابد و در المپیک به موفقیت برسد. اما ممانعت از تغییر ملیت کشتی گیران طراز اول ایران، سیاست درستی است. کلی وقت و سرمایه و انرژی کشور ما صرف ساختن امیر علی اکبری شده است.
علی اکبری امروز نوبت بار دادنش است و می تواند بارها قهرمان جهان و المپیک شود و چه بهتر که نتیجه آن همه سرمایه گذاری برای به بار و بر رساندن او، نصیب ایران شود. ولی وقتی یک کشتی به بالاترین سطح کشتی دنیا می رسد و فقط 24 میلیون تومان به او پاداش می دهند و هزار انتظار هم از او دارند و او می بیند در کشوری دیگر، کسانی مثل او میلیون و بلکه میلیاردها تومان دریافت می کنند، به هر حال او جذب آنجا می شود؛ ولو که آن جا سراب باشد.
فدراسیون کشتی برده که نخریده است! آیا رضایتنامه ندادن به امیر علی اکبری، قابل توجیه است؟شما نمی توانید امیر علی اکبری را صرفاً در قواره یک کشتی گیر ببینید. اگر او را صرفاً در این قواره می دید، قابل توجیه بود که او برای درآمد بیشتر از ایران برود. اگر قرار بود علی اکبری مثل یک فوتبالیست به باشگاهی خارجی برود، هیچ اشکالی نداشت؛ اما اینکه بخواهد در تیم ملی دیگری باشد و ایران را از موفقیت دور کند، فکر نمی کنم ممانعت از این امر دیگر مصداق برده داری باشد!
در حقیقت ما با این کار از ناکامی های آینده خودمان جلوگیری می کنیم و می خواهیم جواب سرمایه گذاری های گذشته مان را بگیریم. ولی باید برای علی اکبری هم شرایطی فراهم کنیم تا او تمایلی به تغییر ملیت نداشته باشد.
ظاهراً این جا بین منافع ملی ما در حوزه کشتی و حقوق فردی انسان ها، تعارضی وجود دارد و یکی از آنها باید در اولویت باشد.
بله، به نظر من منافع ملی بر منافع فردی ارجح است.
در فحوای کلام شما، انتقادی از محمد بنا هم بود. یعنی فرمودید نحوه انتخاب کشتی گیران تیم ملی در دوره بنا به گونه ای بوده است که بعضی از کشتی گیران از ملی پوش شدن مایوس شده اند و به همین دلیل می خواهند تغییر ملیت دهند.
بله، ولی این قضیه درباره علی اکبری صدق نمی کند؛ چون علی اکبری جزو نورچشمی های محمد بنا بود و اگر او محروم نمی شد، او هم بدون مسابقه انتخابی در مسابقات المیپک شرکت می کرد و اصلاً جایی برای قاسم رضایی که قهرمان المپیک شد، در تیم ملی باز نمی شد.
سامان طهماسبی و مسعود هاشم زاده از شیوه کاری محمد بنا لطمه ای خورده بودند؟
بله. بنا به آنها گفته بود تا وقتی من هستم، شما دیگر هیچ جایی در تیم ملی ندارید.
چرا؟مسعود هاشم زاده از سال 2004 به بعد که در ترکیب تیم ملی قرار گرفت، با اینکه فرصت زیادی به او داده شد، نتوانست موفقیتی در سنگین وزن بدست آورد. سامان طهماسبی هم بعد از شکست در مسابقات جهانی 2007 و المپیک 2008 جایگاه خودش را در تیم ملی از دست داد. محمد بنا فرصتی استثنایی در اختیار او گذاشت ولی او نتوانست از آن فرصت استفاده کند.
سامان طهماسبی با دوبنده ی تیم ملی آذربایجان محمد بنا هم تزش این است که اگر به کسی فرصت داد و او نتوانست از آن فرصت استفاده کند، دیگر به او فرصتی نمی دهد و به دیگران فرصت می دهد. به همین دلیل است که در دوران حضور بنا در تیم ملی کشتی ایران، هیچ مسابقه انتخابی ای برای تیم ملی برگزار نشده و او ترجیح می دهد که خودش با سلیقه خودش ملی پوشان را انتخاب کند.
این یکی از عواملی است که باعث دلزدگی و یاس کشتی گیران طراز اول کشورمان می شود. قاسم رضایی قبل از دوپینگ علی اکبری و بابک قربانی، در مصاحبه ای گفت وقتی من جایی در تیم ملی کشتی ایران ندارم، چرا نباید از ایران بروم؟
این شیوه انتخاب ملی پوشان از سوی محمد بنا، درست است؟من به هیچ وجه با این روش موافق نیستم و حتی این موفقیت های کوتاه مدت را هم مجوز سلب حق مسابقات انتخابی تیم ملی از کشتی گیران طراز اول کشورمان نمی دانم.
نمونه بارزش همین آقای قاسم رضایی است که حق شرکت در مسابقات انتخابی از او سلب شد و نتوانست در مسابقات جهانی 2009 و 2010 شرکت کند. ولی بعد از محرومیت نورچشمی ها و کسانی که محمد بنا به آنها امید داشت، قاسم رضایی آمد و در المپیک لندن طلا گرفت.
بنابراین موفقیت کوتاه مدت دال بر درستی این شیوه انتخاب ملی پوشان کشتی نیست. حتی اگر این موفقیت ها درازمدت باشد، هیچ بعید نیست که مربی دیگری که جانشین بنا می شود، فاقد دید و توانایی بنا باشد ولی با استفاده از همین قاعده، ملی پوشان را شخصاً انتخاب کند و انتخابش هم، برخلاف بنا، انتخاب درستی نباشد.
روش درست انتخاب ملی پوشان، گزینش بر اساس مبارزه مدعیان دوبنده تیم ملی است. این روش گلخانه ای فعلی، روشی مردود شده در کشتی دنیاست. الان در کشتی دنیا از کمیت به کیفیت می رسند و نه برعکس. این طور نیست که با تعداد کشتی گیر کم، قهرمان تولید کنند؛ بلکه ملی پوش وزن های گوناگون را از بین تعداد زیادی از کشتی گیران مدعی، انتخاب می کنند. یعنی چیکده آن تعداد زیاد کشتی گیر مدعی، می شود ملی پوش کشتی.
الان ما جام جهانی را در پیش رو داریم. حمید سوریان و امید نوروزی و سعید عبدولی اعلام کرده اند در جام جهانی کشتی نمی گیرند و ما در این اوزان هیچ پشتوانه ای نداریم که بتوانیم با استفاده از آنها، به موفقیت در جام جهانی برسیم. در 74 و کیلو هم با چنین وضعی مواجه ایم. در 96 کیلو هم اگر قاسم رضایی نیاید و در 120 هم اگر بشیر باباجانزاده نباشد و علی اکبری به کشور دیگری برود، ما کشتی گیر دیگری که بتواند در کلاس جهانی ظاهر شود، نداریم.
پشتوانه ها وقتی ببینند مسابقه ای برای راهیابی آنها به تیم ملی وجود ندارد، در سطح خاصی باقی می مانند و این سطح محدود به کشتی گیران پشت سر آنها نیز تسری می یابد. در چنین شرایطی، وقتی که یک مربی می رود، در حقیقت یک زمین سوخته باقی می گذارد با تعدادی درخت که دیگر از باروری افتاده اند.
همین الان اگر امید نوروزی و حمید سوریان و سعید عبدولی در تیم ملی کشتی ما نباشند، ما هیچ کشتی گیری که بتواند دو دوره در مسابقات جهانی شرکت کند و موفق شود، نداریم.
مربی تیم ملی کشتی نمی تواند مثل مربی فوتبال بگوید من حق دارم با تشخیص نفرات تیم خودم را انتخاب کنم؟فوتبال یک ورزش گروهی است. یعنی اگر یک جای تیم هم لنگ بزند، بقیه می توانند جور آن پست را بکشند. ولی ورزش های انفرادی این طور نیستند. در ورزش های گروهی هم هیچ مربی ای قادر نیست بدون محک زدن جدی یک ورزشکار، او را انتخاب کند و به تیم ملی ببرد. اگر مربی فوتبال یک بازیکن بسیار ضعیف را انتخاب کند، همه او را زیر سوال می برند.
مربی تیم ملی کشتی هم می تواند بگوید من در یک سال گذشته، مسابقات کشتی گیران ایرانی را دیده ام و این هفت نفر را بعد از بررسی جدی عملکرد آنها در یک سال گذشته، برگزیده ام و دیگر نیازی نیست که بین آنها مسابقه رو در رو بگذارم.آقای بنا این کار انجام می دهد. قبلاً هم آقایان خادم و برزگر حتی به همین شیوه تیمشان را می بستند. این روش ممکن است در کوتاه مدت هم جواب دهد. روس ها هم بعد از فروپاشی شوروی، گاهی از این روش استفاده کرده اند اما غالباً از این روش نتیجه مطلوبی نگرفته اند. البته استثناهایی مثل سوریان و سایتیف در کشتی دنیا پیدا می شوند که با این شیوه انتخاب شده اند و موفق هم بوده اند.
بله، سرمربی تیم ملی حقی دارد که شما به آن اشاره کردید ولی حق بزرگتری هم در این جا وجود دارد که آن حق خود جامعه کشتی است. دهها کشتی گیر وجود دارند که می خواهند با کشتی گرفتن در تیم ملی به خیلی چیزها برسند؛ مثل ثروت، شهرت، اعتبار، موفقیت و ...
وقتی شما تیم ملی کشتی را بدون مسابقه انتخابی می بندید، حق رسیدن به همه این چیزها را از این همه کشتی گیر جویای نام سلب می کنید. ممکن است در کوتاه مدت به موفقیت برسیم ولی در درازمدت حقی بزرگتر را از جامعه کشتی سلب کرده ایم.
به نظر من این حق دوم در هیچ شرایطی نباید نقض شود ولو که حق سرمربی تیم ملی کشتی نادیده گرفته شود. علاوه بر این، سرمربی تیم ملی را با این پیش فرض انتخاب نمی کنند که او حق دارد هر کسی را برای عضویت در تیم ملی انتخاب کند. چنین چیزی در شرح اختیارات سرمربی تیم ملی نیست.
سرمربی تیم ملی کشتی آمریکا هم چنین اختیاری ندارد. این طور نیست که به او بگویند تو هر کشتی گیری را که خواستی، می توانی به تیم ملی بیاوری. به او می گویند شما در این مسیر مشخص هدایت و کنترل تیم ملی را بر عهده داری. اما در ایران چارچوب و شرح وظایف اختیارات مشخصی وجود ندارد و سلیقه افراد جای همه این چیزها را می گیرد.
ممکن است تغییر ملیت این سه کشتی گیر ایرانی، سرآغاز نهضت مهاجرت در کشتی ایران باشد؟
الان خیلی از کشتی گیران دنیا این روش را پیش گرفته اند. کشورهای عربی در ورزش های دیگر، ورزشکارانی از سایر کشورها جذب می کنند. در کشتی، بلغارستان پایه گذار این شیوه شد و الان کشورهای برآمده از اتحاد جماهیر شوروی، چنین شیوه ای را در پیش گرفته اند.
البته هیچ کشوری مثل آذربایجان در این زمینه پول خرج نمی کند. الان بازار کشتی در آذربایجان خیلی گرم است. جاه طلبی دولت آذربایجان در این زمینه موجب شده است که این کشور پانصدهزار دلار برای جذب یک کشتی گیر بپردازد و یا ماهی بیست هزار دلار حقوق بدهد به کشتی گیرانی که از سایر کشورها جذب کرده و یا برای قهرمانی در المپیک به کشتی گیرانش 1 میلیون دلار پاداش بدهد.
این جذابیت هاست که کشتی گیران ایرانی را جذب آذربایجان می کند. اما نباید فراموش کنیم که کشتی گیران درجه اول ایران اگر به موفقیت های بزرگ برسند، کمتر از کشتی گیران آذربایجانی درآمد ندارند؛ ولی این درآمدها تعریف شده نیست.
اگر آذربایجانی ها به قهرمانان کشتی شان 1 میلیون دلار پاداش می دهند، به آنها دیگر "موافقت اصولی" و یا مجوز معدن و یا مجوز آژانس هواپیمایی نمی دهند. خیلی از کشتی گیران ما، علاوه بر پاداش هایی که گرفته اند ( و من امیدوارم بالاخره روزی میزان این پاداش ها معلوم شود)، در شهر خودشان یک قطعه زمین 400-300 میلیونی گرفته و بعد هم مجوز تاسیس یک باشگاه عقد و عروسی را دریافت کرده اند و از این راه به درآمدهای کلان رسیده اند.
الان در ایران، بعد از آذربایجان، بیشترین پاداش به کشتی گیران مدال آور داده می شود. آمریکایی ها تازه یکسال است که تصویب کرده اند اگر کشتی گیری قهرمان المپیک (و نه قهرمان جهان) شد، 250هزار دلار دریافت کند.
ولی شما در ابتدا فرمودید که به قهرمان جهان در کشتی ایران فقط 24 میلیون تومان پرداخت شده در ازای هزار توقع. بالاخره وضع قهرمان های کشتی ایران خوب است یا بد است؟
وضع قهرمان های کشتی ایران خوب است. فلان کشتی گیر مازندرانی که دو سال قهرمان جهان شده، علاوه بر همه پاداش هایی که نصیبش شده است، انواع و اقسام هدایا و زمین ها و مجوزها را گرفته است در حالی که یک فقط 25 سال سن دارد.
امیر علی اکبری چون در بازی های آسیایی گوانجگو به نتیجه ای نرسید از پاداش بی نصیب ماند و چون تست دوپینگش مثبت شد نتوانست از بقیه پاداش ها استفاده کند؛ و گر نه خیلی از کشتی گیران ما وضع مالی بسیار خوبی پیدا کرده اند. امیر علی اکبری ممکن است یک استثنا باشد و گر نه وضع خیلی از قهرمانان کشتی در ایران بسیار هم خوب است.
شما کشتی گیران ایرانی را باید با گشتی گیران ژاپنی و آلمانی و حتی روسی مقایسه کنید. آذربایجانی ها استثنا هستند. چرا الان کشتی گیران روسی برای ده هزار دلار در لیگ ایران کشتی می گیرند؟ چون این ده هزار دلار برای او در روسیه پول خیلی زیادی است.
در لیگ آلمان که صاحب نام های کشتی دنیا حضور دارند، همه چیز تعریف شده است. یعنی این طور نیست که یک کشتی گیر بگوید من فلان مبلغ را می خواهم ولی یکبار کشتی بگیرد و یکبار هم کشتی نگیرد. چرا هیچ یک از کشتی گیران ایرانی در لیگ کشتی آلمان حضور ندارند؟ چون شرایط لیگ کشتی ایران به لحاظ مالی و کمبود فشار بر روی کشتی گیران، خیلی بهتر از لیگ آلمان است.
در لیگ ایران یک کشتی گیر که شش سال است کشتی را کنار گذاشته، فقط به دلیل دوستی با مربی فلان تیم، 25 میلیون تومان گرفته است تا صرفاً در کنار تیم باشد. یکی از کشتی گیران تیم ملی، در فلان تیم لیگ بدون اینکه حتی یک کشتی بگیرد، در کنار تیم نشسته و 120 میلیون تومان هم گرفته است.
یکی دیگر که فقط دو تا کشتی گرفته، نزدیک 150 میلیون تومان پول در جیبش گذاشته و رفته است! کل لیگ کشتی 40 روز طول کشید. آیا واقعاً این پول ها برای دو سه بار کشتی گرفتن در یک لیگ 40 روزه، پول کمی است؟
رقم قرارداد ستاره های کشتی ایران در لیگ معمولا چقدر است؟
ملی پوشان کشتی ایران که در المپیک کشتی گرفتند، همگی بابت حضور در لیگ، بالای 100 میلیون تومان گرفته اند.
یعنی 100 میلیون تومان در سال؟نه این رقم را بابت حضور در لیگی 40 روزه دریافت کرده اند.
مگر لیگ کشتی بیشتر از سالی یکبار برگزار می شود؟نه.
پس می شود 100 میلیون تومان در یکسال. احتمالاً این ها خودشان را با فوتبالیست ها مقایسه می کنند که ناراضی اند. مثلاً می گویند درآمد یکساله فلان فوتبالیست از لیگ برتر، سالی 1 میلیارد و اندی است ولی ما سالی 100 میلیون تومان می گیریم.بله، ولی یک فوتبالیست شاید هشت ماه درگیر مسابقات لیگ است و هفته ای سه جلسه تمرین می کند. ولی کشتی گیران ما اصلاً تمرین نمی کنند و یک هفته در میان به شهرستان ها نمی روند. در تهران در خانه شان تمرین می کنند و کشتی می گیرند و تمام! لیگ ما اصلاً یک لیگ حفه ای نیست. سفره ای است که پهن شده تا به یک عده یک پولی برسد.
خیلی از کشتی گیران لیگ جایی در تیم ملی ندارند ولی بالای صد میلیون تومان از همین لیگ درآمد داشته اند. حالا این درآمد، درآمد حضور در لیگ کشتی است؛ اما در کشتی ایران پول های تعریف نشده ای وجود دارد که محاسبه نمی شود. انواع و اقسام مجوزها وجود دارد که لحاظ نمی شوند. اگر این ارقام و امتیازات محاسبه شود، من به جرات می گویم که منهای آذربایجان، ما یکی از کشورهایی هستیم که بیشترین پاداش را به کشتی گیرانمان می دهیم.
وقتی یک کشتی گیر ما بابت دریافت یک مدال آسیایی از سربازی معاف می شود و می تواند به دانشگاه برود، یعنی امتیاز خیلی بزرگی شامل حالش شده است. این یک امتیاز تعریف نشده است. یعنی کسی این امتیاز را در نظر نمی گیرد. در حالی که همین الان کشتی گیر برجسته ای مثل رومان ولاسوف که هم قهرمان جهان و هم ستاره کشتی فرنگی در مسابقات المپیک شده است، در روسیه ناگزیر از رفتن به خدمت سربازی است.
در آمریکا هم چنین وضعی حاکم است. در آمریکا و ورسیه، هیچ کس صرفاً به دلیل کسب مدال جهانی نمی تواند وارد دانشگاه شود. ولی در ایران شما می توانید با یک مدال آسیایی وارد دانشگاه شوید.
خیلی ها در ورزش و کشتی ایران بوده اند که بدون کنکور تا مقطع دکتری پیش رفته اند. من نمی گویم شرایط کشتی گیران ما خیلی آرمانی است ولی حرفم این است که این امتیازات را هم باید در نظر بگیریم.
اگر اوضاع کشتی گیران ایران در مجموع خوب است، چرا سامان طهماسبی و مسعود هاشم زاده ملیت ایرانی شان را رها کردند و آذربایجانی شدند؟ چون این کشتی گیران خودشان را با مهدی مهدوی کیا مقایسه می کنند و می گویند چرا مهدوی کیا باید بیست میلیارد تومان درآمد داشته باشد ولی درآمد من فقط دویست میلیون تومان باشد. در صورتی که این تفاوت ها در همه جای دنیا وجود دارند. کشتی گیران آمریکایی هم درآمدشان در حد بسکتبالیست های حرفه ای آمریکا نیست.
یکی از خبرنگاران کشتی از اوتار سلطان اف روسی که امسال در وزن 55 کیلوگرم قهرمان المپیک شد، پرسید تو چرا مثل بقیه داغستانی ها به سراغ ورزش بوکس نمی روی که پول بیشتری دارد؟ سلطان اف گفت من کشتی را دوست دارم و می دانم که درآمد کشتی از بوکس کمتر است اما باز دوست دارم کشتی بگیرم.
لیگ کشتی در سایر کشورهای مطرح دنیا چقدر طول می کشد؟روسیه و آمریکا لیگ ندارند. فقط آلمان و ترکیه و اتریش و لهستان لیگ دارند. لیگ آلمان معمولاً 4 تا 5 ماه طول می کشد و در مناطق گوناگون آلمان برگزار می شود. پولی هم که به کشتی گیران لیگ آلمان پرداخت می شود آن قدر ناچیز است که کشتی گیران ایرانی اصلاً رغبت نمی کنند به لیگ آلمان بروند.
آذربایجان لیگ ندارد؟نه.
سوالم درباره امکان برپایی موج مهاجرت و تغییر ملیت کشتی گیران ایرانی بی پاسخ ماند. ممکن است در آینده شاهد چنین پدیده ای باشیم؟اگر کشورهای دیگر به کشتی گیران ایرانی پول کافی بدهند و منع قانونی برای تغییر ملیت وجود نداشته باشد، قطعاً شاهد چنین پدیده ای خواهیم بود. حداقل بسیاری از کشتی گیران ما که از مزایای مذکور بهره مند نیستند، راهی این کشورها می شوند.
در واقع می توان گفت دوران تختی ها و موحدها یعنی دوران عرق ملی در کشتی ایران، با این روند به پایان خواهد رسید.من دقیقاً نمی دانم در آن دوران اوضاع چگونه بوده است. همین قهرمان هایی که شما نام می برید، یک روزی می گفتند تا ما حقمان را نگیریم، مثلاً پول کافی و یا خانه نداشته باشیم، کشتی نمی گیریم. تختی وقتی قهرمان المپیک ملبورن شد (1956 میلادی: 1335 شمسی)، 50هزار تومان جایزه گرفت. پنجاه هزار تومان در آن زمان خیلی پول بود.
تختی با آن پول یک خانه درندشت از دکتر محمود حسابی در خیابان فرشته در مقصود بیک تهران به قیمت 48هزار و پانصد تومان خرید. ماشین بنز تختی هم قیمتش 1500 تومان بود. آن خانه تختی به پول امروز بالای 8-7 میلیارد تومان و ماشین بنز او هم بالای 400-300 میلیون تومان بود.
در آن زمان هم پول کلانی به ستاره های کشتی داده می شد. تازه کشور دیگری هم وجود نداشت که ستاره های کشتی در صورت نارضایتی از وضع مالی شان، تغییر ملیت دهند و به آن جا بروند. یعنی آن موقع هنوز کشورهای دیگر حاضر نبودند بابت تغییر ملیت به کشتی گیران ما پولی بدهند.
همان موقع که تختی 50هزار تومان بابت قهرمانی در المپیک دریافت می کرد، الکساندر مدویدی که به المپیک می آمد از این خوشحال بود که چند روز به مسافرت آمده است! حریف آمریکایی تختی در فینال المپیک ملبورن، بعد از بازگشت به کشورش هیچ چیزی از دولت آمریکا دریافت نکرد ولی در ایران دولت 50هزار تومان به تختی داد.
پس این طور نبود که کشتی گیران پیش از انقلاب فقط با عرق ملی مدال های جهانی و المپیک را کسب کرده باشند. عرق ملی و علاقه هم بود اما تامین مالی کشتی گیر هم در کار بود. عبدالله موحد به لحاظ مالی تامین بود.
این طور که شما اوضاع مالی کشتی گیران ایران را ترسیم کردید، نمی توان گفت که دستگاه ورزش کشور در تامین مالی آنها کوتاهی چندانی کرده است.من درباره "کشتی گیران ایران" حرف نمی زنم؛ درباره چند کشتی گیر شاخصی ایران حرف می زنم که شانس پوشیدن پیراهن تیم ملی را پیدا می کنند و به موفقیت می رسند. خیلی از کشتی گیران شایسته ما به مسابقات جهانی رفته اند و به موفقیت نرسیده اند و هیچ نصیبی هم از این همه مزایا نبرده اند. ولی خیلی ها هم از قبل کشتی گرفتن به مدراج بالای علمی رسیده اند، دکترا گفته اند، پست های کلیدی در این کشور گرفته اند و صاحب امکانات مالی شگفت انگیز شده اند.
یکی از ستاره های کشتی ایران، از منطقه زورآباد کرج وارد کشتی شد. اما الان کارش به جایی رسیده است که معدنش را ماهی 5 میلیارد تومان به چینی ها اجاره می دهد! او چرا در این کشور صاحب این موقعیت مالی شگفت انگیز شده است؟ به دلیل کشتی گیر بودنش!
یک ستاره دیگر کشتی ایران، سر چهارراه کوکاکولا، ساختمانی تجاری دارد با ده هزار متر زیربنا! یعنی بالغ بر 50 میلیارد تومان.
این کشتی گیرها همه شان هم مشغول گرفتن مدارک لیسانس و فوق لیسانس هستند و معمولاً هم حقوق می خوانند. گرفتن لیسانس و فوق لیسانس الان شاید کار آسانی به نظر برسد ولی زمانی بود که اگر کسی می خواست به دانشگاه برود، باید هزار مانع را پشت سر می گذاشت ولی این ها الان بدون هیچ مانعی به دانشگاه می روند و تا مدارج بالا هم بدون کنکور پیش می روند.
وقتی فلان ورزشکار در المپیک به موفقیت می رسد و یک مجموعه بزرگ ورزشی را در بهترین نقطه تهران به او می دهند و می گویند این جا صد سال در اختیار تو، به نظر شما این امتیاز کمی است؟
ولی امیر علی اکبری گفته است فلان مجموعه ورزشی را نه تنها به او نداده اند بلکه اسمش را از هم از سر در آن برداشته اند.بله، ولی علی اکبری دوپینگی اعلام شد. یعنی آبروی کشور ما با دوپینگ او ریخت. اما الان شرایط کشتی ما به گونه ای شده است که ورزشکار متخلف، خودش را طلبکار می داند. شما کدام ورزشکار را در دنیا سراغ دارید که سازمان های ورزشی دنیا به محرومیت او رای داده باشند ولی او باز طلبکار باشد که چرا در دوران محرومیت به من پولی نمی دهید؟!
من نمی گویم که دستگاه ورزش ما خیلی خوب کار می کند. حرفم این است که این توقعات بیش از حد است. این کشتی گیر باید اجازه بدهد دوران محرومیت ناشی از دوپینگش تمام شود، بعد ادعا کند!
الان در قصه تغییر ملیت کشتی گیران ایرانی، به نظر شما انتقادی متوجه دستگاه ورزش کشور است؟وقتی یک ورزشکار ما می خواهد تغییر ملیت بدهد تا برای کشور دیگری کشتی بگیرد، اولین چیزی که به ذهن شنونده و خواننده این خبر می رسد، این است که در ایران ظلم مفرطی به این قهرمان شده است و او می خواهد به یک کشور خارجی پناه ببرد. در صورتی که این گونه نیست. لااقل وضع امثال امیر علی اکبری این طور نبوده است.
امیر علی اکبری وقتی می خواست به مسابقات جهانی 2010 برود، جایی که قهرمان دنیا شد، به حریفان پشت سر علی اکبری حتی اجازه داده نشد که با او مبارزه کنند. یعنی حق خیلی ها سلب شد تا او بتواند به مسابقات جهانی برود.
اگر همان موقع به قاسم رضایی و بابک قربانی اجازه کشتی گرفتن با امیر علی اکبری داده می شد، اصلاً معلوم نبود که علی اکبری بتواند به مسابقات جهانی برود.
درباره کوتاهی دستگاه ورزش توضیح ندادید. آیا در قبال هاشم زاده و قربانی و علی اکبری کوتاهی شده است؟کوتاهی دستگاه ورزش کشور این بوده که نتوانسته است جوایز را تعریف شده و تدوین شده ارائه کند. اگر پارلمان ما همه این جوایز را تعریف و معلوم می کرد که هر ورزشکاری قهرمان شد، این جوایز را در سطوح الف، ب و ج دریافت می کند، این مشکلات کمتر پیش می آمد.
الان فقط در قبال مسابقات المپیک و بازی های آسیایی جوایزی تعریف شده است که چندان چنگی به دل نمی زند. مثلاً می گویند هر کس طلا گرفت دویست سکه به او می دهیم. جوایز تعریف نشده چیز دیگری است که هنوز قاعده مند نشده است.
نبودِ مدیریت درست وزرات ورزش و فدراسیون کشتی و یا ناتوانی دولت در روشن کردن خدماتی که به قهرمانان ارائه می دهد، موجب شده است که همه چیز در هاله ای از ابهام فرو رود.
این وضع سبب می شود که هیچ کس نداند که آیا تمام دریافتی امیر علی اکبری بابت قهرمانی در مسابقات جهانی، همان 24 میلیون تومان بوده است یا اینکه پاداش های جانبی دیگری هم در کار بوده است. ابتدا تکلیف این مساله باید روشن شود تا بعد بتوان درباره سایر جوانب امر حرف زد.
اگر امیر علی اکبری بابت قهرمانی اش فقط 24 میلیون تومان گرفته باشد، در حق او ظلم شده است اما اگر مزایای دیگری هم شامل حالش شده است، باید آن مزایا هم معلوم شود.