منبع: فارین پالسی
مترجم:مریم جعفری
عصرایران - امیدواریها برای خاورمیانه دموکراتیک با افزایش خشونتهای فرقهای و اختلافات ایدئولوژیک از بین رفته و بهار عربی منحرف شده است ؛به راستی چرا چنین شد؟
در روزهای پرشوری که جنبشهای عظیم صلحطلبانه ، سقوط دیکتاتوری در تونس و مصر را به دنبال داشت، ناظران آمریکایی این جمله را زمزمه میکردند: "فصل سخت از راه رسید"؛ در سال ۲۰۱۲ این فصل با انتقام همراه شد.
اما کسانی که نظارهگر بهار عربی بودند، باور نداشتند که این سال این چنین خونین باشد و یا آن چنانکه آنان مشاهده کردند با خطر گره بخورد. گذار اروپای شرقی به سمت دموکراسی بعد از سال ۱۹۸۹ میلادی، کاملا سریع و موفق بود.
همچنین رویدادها در آمریکای لاتین و آسیایی شرقی در دهه ۸۰ میلادی هرچند طولانی بود اما به دنبال آنان نظامهای دموکراتیک تاسیس شد و اکثر کشورها به سمت صلح و ثبات گام برداشتند.
پس چرا بهار عریی تا بدین اندازه متفاوت است؟
به نظر می رسد این مساله ، دو دلیل اصلی داشته باشد: برخلاف اکثر کشورهای جهان ، اکثر کشورها در خاورمیانه پیشینه بلندمدتی از اتحاد سیاسی ندارند: لیبی، لبنان، سوریه، اردن، عراق، عربستان سعودی و یمن، هیچ کدام از تاریخچه پرباری برخوردار نیستند؛ مرزهای آنان غیرطبیعی است و جمعیتهایشان با مسائل قومی، قبیلهای و منطقهای تقسیمبندی شده است.
همچنین توافق جامعی درباره مسائل ریشهای سیاسی در جهان عرب وجود ندارد. "فرانسیس فوکویاما" فیلسوف پرآوازه آمریکایی و استاد رشته اقتصاد سیاسی بین الملل، میگوید: "در اروپایی شرقی پس از جنگ سرد، هیچ ایدئولوژی جدی سیاسی به جز کاپیتالیسم دموکراتیک وجود نداشت." مسئلهای که در خاورمیانه وجود ندارد. اکثریت و یا حداقل عدهای کثیری از مردم در این کشورها اکنون میگویند "اسلام راهحل مشکلات آنان است" و با اقلیت تندرو نیز مخالفت میکنند. سالی که گذشت نشان داد که چگونه "مبارزه" ، با "ایدئولوژی"ها درآمیخته میشود و مردم را به گروههای مختلف تقسیم میکند.
در اینجا نگاهی به مسائلی خواهیم انداخت که پیشبینیها درباره ۲۰۱۲ را نقش برآب کرد؛ مواردی که در سال ۲۰۱۳ همچنان باشدت ادامه خواهد داشت.
دولتهای ضعیف و جامعه تقسیم شدهاکثر کشورهای عربی همواره از داشتن دولتهای ضعیف رنج میبرند اما ماهیت آنان با یکدیگر متفاوت است: کمبود منابع طبیعی مانع اصلی در برابر دولت یمن به شمار میرود، دولت لبنان به دلیل عدم توافق نخبگان دولتی و جنگ داخلی همچنان ضعیف باقی مانده است و «معمر قذافی» دیکتاتور سابق لیبی، قربانی یک تجربه عجیب و غریب سیاسی است. اما با تمامی این تفاوتها، محصول نهایی ، ایجاد دولتهای ضعیف است که باعث تقویت قبیلهگرایی، فرقهگرایی و دیگر شاخههای فرعی شده است.
دولت سوریه نیز اکنون از همین سرنوشت مشترک رنج میبرد. کشوری که چهرهای از بیثباتی سیاسی اعراب را به تصویر میکشد. بین سالهای ۱۹۴۹ و ۱۹۷۰، سوریه ۹ کودتای نظامی را تجربه کرده است و مدتی کوتاه با مصر ادغام شد. اما پس از به قدرت رسیدن "حافظ اسد"، او سیاستی را در پیش گرفت که سالها ثبات را به همراه داشت. حافظ اسد حکومت خود را سیاست واقعی میدانست که با سنیهای ثروتمند پل ارتباطی برقرار کرده بود و گروه اخوان المسلیمن را در همان روزهای نخست در اوایل دهه ۸۰ میلادی، از صحنه سیاسی حذف کرده بود. بسیاری این دولت را فاسد و ناکارآمد میدانستند اما حداقل توانسته بود نظمی را برقرار کند.
اما اکنون پس از تقریبا دو سال ناآرامی به نظر میرسد تمام دستاوردهای حافظ اسد نابود شده است. خدمات عمومی یا به کلی از بین رفته و یا به مرحله نابودی رسیده است.
البته مشکل اصلی تنها به سوریه محدود نمیشود. اختلافات قومی، قبیلهای و قومی باعث شده که پیشرفت سیاسی در یمن به کُندی پیش رود. دقیقا همان بلایی که تقسیمبندیهای قومی و منطقهای، بر سر لیبی آورد. حاکمان بحرین نیز برای کنترل اوضاع و ایجاد شکاف بین اپوزیسیون، از ترسی که بین اقلیت سنی با اکثریت شیعه مخالف برای همکاری مذهبی وجود داشت، بهترین استفاده را کردند.
از سوی دیگر، این هویتهای جدید به وجود آمده در کنار دولتهای ضعیف، چرخهای باطلی را تشکیل داده است. دولتمردان جدید حتی آنانی که عادلانه و آزاد انتخاب شدند، فهمیدند که قدرت آنان بسیار محدود است و آنان نمیتوانند سیاستهای خود را عملی کنند.
لیبی با موضوعی به نام بازسازی ارتش و پلیس درگیر است؛ شبهنظامیان در بسیاری از موارد از ارتش و پلیس مجهزتر و سازمان یافتهتر هستند. در یمن، ارتش به دلیل خط مشیهای حزبی چندتکه شده است.
اکنون این دولتهای مرکزی ضعیف، به دست رقبیان منطقهای افتادهاند. بازیگران محلی برای به دست آوردن پول، اسلحه و ثبات سیاسی از خارجیها کمک میخواهند. ترکیه، عربستان سعودی، ایران و قطر، در عراق و سوریه حضور دارند. عربستان و ایران هر دو از دستهبندیهای سیاسی مختلف در لبنان حمایت میکنند. ریاض همچنان در یمن و بحرین به تنهایی نقش آفرینی میکند و باقی کشورها نیز حضوری پنهانی دارند.