صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۲۴۶۰۹۲
تعداد نظرات: ۳۴ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۳ - ۲۵ آذر ۱۳۹۱ - 15 December 2012

ای کاش این "معلم" وزیر آموزش و پرورش بود...!

عصرایران - برنامه "پیک بامدادی" که صبح ها (8:15) از شبکه رادیویی ایران پخش می شود را می توان یکی از مردمی ترین بخش های صدا و سیما دانست که پیگیر مشکلات "ملموس و واقعی" مردم است و این ویژگی آن را از بخش عمده ای از رسانه ملی ، متمایز می کند.

صبح امروز ، در این برنامه ، گزارشی از یک مدرسه روستایی در "میانکوه لرستان" پخش شد که ناظر به تلاش یک معلم برای بهبود اوضاع مدرسه بود.

عزیزالله محمدی منش ، نام این معلم گمنام است که چند وقتی است عهده دار تدریس در روستای کومیه شده است ، روستایی که مدرسه اش ، کپری و گلی بود و وقتی باران می آمد ، آب گل آلود بر سر و روی دانش آموزان می ریخت.

او برای این که دانش آموزان را از این وضعیت نجات دهد ، با دستانی خالی ، از این اداره به آن اداره و حتی تهران رفته و توانسته است کانکسی برای مدرسه تهیه کند تا لااقل دانش آموزان را از آن مدرسه ای که داشت بر سرشان می ریخت نجات دهد.

این اما اول ماجرا بود چه آن که رساندن کانکس به روستای کومیه با آن مسیر صعب العبورش ، کاری بسیار سخت بود.

او کانکس را در بخشی از مسیر با کامیون حمل کرد ، در بخشی دیگر ، آن را با کمک مردم از رودخانه عبور داد و به جایی رسید که حتی کامیون ها هم قادر به عبور نبودند. او به همراه یکی از مسوولان نوسازی مدارس و اهالی، برای رساندن کانکس 18 ساعت پیاده روی کرد اما دیگر نمی شد حتی یک قدم هم جلوتر رفت و این در حالی بود که تا روستا ، راه زیادی باقی مانده بود.

با این حال ، این معلم گمنام ، از پای ننشست و دست به دامن سازمان هلال احمر شد و توانست آنها را قانع کند که یک هلی کوپتر در اختیارش قرار دهند تا بتواند کار نیمه تمامش را به سرانجام برساند.

با حسن همکاری هلال احمر ، این اتفاق نیز افتاد و در یک روز پاییزی ، مردم روستای دور افتاده و صعب العبور کومیه ، ناگهان صدای هلی کوپتری را شنیدند که به سمت آنها می آید. اهالی ، ابتدا به پشت بام خانه های خشت و گلی شان رفتند و هنگامی که با تعجب دیدند هلی کوپتر در روستایشان فرود آمد ، به دورش حلقه زدند و تازه متوجه شدند که هدیه ای از آسمان برای نجات کودکانشان رسیده است.
این معلم سختکوش درباره آن لحظات می گوید که نتوانسته جلوی بغضش را بگیرد گریه کرده است.

اینک دانش آموزان روستای کومیه ، نه به خاطر حسن مدیریت مدیران تهران نشین ، که به دلیل دلسوزی یک معلم و البته همکاری مسوولان محلی ، از این که در یک روز بارانی سقف مدرسه بر سرشان خراب شود ، نمی ترسند ، هر چند که در روستایی که هنوز برق هم ندارد ، از حداقل امکانات محروم اند.


عکس از آرشیو

این معلم دلسوز که ماهانه 680 هزار تومان حقوق می گیرد ، می گوید که 13 سال است در مناطق محروم تدریس می کند و سعی می کند هر سال در یک جا تدریس کند و در همان یک سال ، تا جایی که بتواند به حل مشکلات آن مدرسه کمک کند و سپس با جایگزینی معلمی دیگر به جای خود ، روستایی بکر تر و محروم تر بیابد و به کمک شان برود و امسال هم بخت با مردم روستای محروم "کومیه" بود.

ای کاش وزیران آموزش و پرورش در ایران ، از میان افرادی با چنین روحیه ای برگزیده شوند که حتی با دستان خالی هم روستا به روستا می گردند و آنقدر عرضه و قدرت پیگیری دارند که حتی می توانند هلی کوپتری را برای اولین بار و شاید برای آخرین بار در روستایی دور افتاده به نام کومیه در میانکوه لرستان بر زمین بنشانند و یادگاری ارزشمند ازخود بجای گذارند.

فکرش را بکنید که چنین همتی در سطح "وزارت" با آن همه امکانات و قدرت لابی گری وجود داشت... !
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۳۴
در انتظار بررسی: ۴۲۸
غیر قابل انتشار: ۱۰
ناشناس
۱۶:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
اگه ایشون هم مدیر بشه شاید این کار یه معلم دیگه رو مسخره کنه! در ایران ما مشکل مدیریتی داریم نه مشکل نیرو انسانی این فداکاریهای پنهان رو نه تنها در آموزش و پرورش بلکه در اورژانس، شهرداری، آب و فاضلاب ، آتش نشانی و صدها ارگان دیگه بعضاً می بینیم اما کو مدیری که اینها رو برنامه دار کنه
ناشناس
۱۵:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
دستشو بايد بوسيد..............
ese
۱۵:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
آفرین بر تو . بغضم گرفت!!!!!!!
ناشناس
۱۵:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
من گریه کردم
بچه مشد
۱۵:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
کاش لااقل براشون مصالح میفرستادن تا یه سقف دائمی و ایمن میداشتن،

راستی داشت یادم میرفت
آقای حاجی بابایی توبیخ معلمه یادت نره!!!
تا بدونه این غلطا بهش نیومده!!!!!
ناشناس
۱۵:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
به این میگن شوق خدمت به خلق الله ، جناب وزیر یاد بگیرید !!
معلم
۱۵:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
حالا یه خبر برای پوشش خودشان پیدا کردند! خدارو شکر توی کشور ما داشتن سلاح گرم رواج نداره والا هروز به جای 27 دانش آموز ،هزاران نفر کشته می شدند..
بهروز جلیلوند
۱۵:۴۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
جناب آقای محمدی منش درود به شرفت پایدار باشی معلم عزیز
علي
۱۵:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
ايكاش كه مسولين هم به اندازه ايشان همت داشته باشند.
ناشناس
۱۵:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
به عصر ایران پیشنهاد میکنم به صورت نمادین حاجی بابایی را عزل و هموطن دلسوزمان جناب آقای "عزیزالله محمدی"را به جای ایشان از طرف مردم ایران به عنوان وزیر آموزش و پرورش منصوب نماید.
ناشناس
۱۵:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
آدمهای اینجوری وقتشون در راه کمک به مردم مملکتشون صرف میشه...دیگه وقتی واسشون نمیمونه که برن دنبال وزیر و وکیل(مردم تو مجلس)شدن!!
ناشناس
۱۵:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
اتفاقا اين افراد را هيچ وقت در حلقه قدرت راه نمي دهند زيرا اينها انسانهاي باشرف و آزاده هستند و درگير لابي گري و .... نمي شوند
ناشناس
۱۵:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
احتمال زیاد این عزیز تا آخر خدمت همون معلم باقی می مونه (اگه شانس بیاره)
معلم
۱۵:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
به عنوان یکی از همکاران این معلم دلسوز به ایشان سلام عرض می کنم.و از خداوند متعال برایشان سلامتی و موفقیت آرزو می کنم. روزی برای مدیر منطقه مان نامه ای نوشتم که در قسمتی از آن آمده بود برای پیدا کردن مدیران موفق سری هم به کنج عزلت بعضی مدارس بزنید که در آن جا همکارن سرخورده ای خواهید یافت که در کنج عزلت خود فقط خداوند را شاهد زحمات مفید و مؤثر خود می بینند.
ناشناس
۱۵:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
زنده باد "عزیزالله محمدی منش"
ناشناس
۱۵:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
لااقل يه عكس ازش پيدا ميكرديد ميزاشتيد تا حالا اگه يه جائي اتفاقي ديديمش به خاطر انسانيتش به دستانش بوسه بزنيم.
والا به خدا
معلم روستائی سابق
۱۵:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
خدا خیر صد چندان در هر دو عالم به او بدهد.
واقعا"خدا به اندازه قلب بزرگش بهش همت بده که این راه و تا میتونه ادامه بده,که واقعا" کار سختتر از تحمل درد مشکلات,تحمل بی تفاوتی مسئولین و کارکنان ادارات مختلفه.
والله ما که خیلی خیلی زودتر از این حرفها از دست همین گونه مسائل و مسئولین بریدیم و کنار رفتیم
ناشناس
۱۵:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
البته ماجرای خیلی ارزشمندی بود. اما مهمترین مسئله این است که ما هنوز روستایی داریم که جاده دسترسی ندارد. واقعا برای کشوری که روی نفت خوابیده و خصوصا طی 8 سال اخیر معادل 80 سال گذشته درآمد نفت داشته وجود چنین روستایی که در ادبیات عامه به آن ده کوره می گویند باعث خجالت است
مهدی
۱۵:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
خوشا به سعادت چنین فردی ای کاش همه ما مثل او بودیم نه فقط مدیران کشور
فيروز
۱۵:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
به خدا منم وقتي اين مطالب رو ميخوندم گريه ام گرفت واشكم سرازير شد.
خداقوت ميگم به اين معلم دلسوزوزحمتكش وآرزوي سلامتي براي خودش وخانواده اش كه دركارهاي اين معلم سختكوش با حمايتهاي كه ازاين معلم وپدرخانواده ميكنند سهيم هستند.
ناشناس
۱۵:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
حالا مسئولین نروند سراغ هلال احمر و توبیخشان کنند که چرا با هلی کوپتر از این کارها کرده اید؟!
فرزاد
۱۵:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
هرچی تلاش کردم نتونستن هیچ کامنت تشکر و یا ... برای این بزرگمرد بزارم .
لیلا
۱۵:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
رحمت بر آن شیری که این معلم خورده .اگر هر کدام از این مسئولان یک کمی از وجدان کاری این معلم با غیور و با شرف را داشتند ایران ما گلستان بود.............................
ناشناس
۱۵:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
آقايان!مملكت ما همچين وزيري مي خواهد. هم با سواد است. هم پيگير. هم مردمي و زجر كشيده..... ما او را به عنوان وزير آموزش و پرورش مي خواهيم...... ما او را مي خواهيم....
ناشناس
۱۵:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
خدا قوت قهرمان ملی!
اما با یک گل بهار نمی شود.
ناشناس
۱۵:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
تو نیکی کن در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
من به این بیت ایمان دارم دست مریزاد آقای عزیزالله محمدی منش
محمد
۱۵:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
خدا خیرش دهد شاید یکی که دستش به جایی می رسد نیز مثل من اشکش حاری شه و یه قکر بیافته
اشکم گرفت
۱۵:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
دست این معلم عزیز را به گرمی می فشارم --ای کاش من نیز به اندازه 001. تو به فکر مردمم بودم-- مرسی
ناشناس
۱۵:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
آفرین بر این معلم خستگی ناپذیر این آقای محترم باید عاشق شغل معلمی باشند که اینچنین پشتکار قوی دارند. باید جناب حاجی بابایی از ایشان یاد بگیرند. در پشت میز نشستن و امر و نهی کردن مدیریت نیست باید مشکلات را با گوشت و استخوان درک کرد تا بتوان آنها را حل کرد.
مجتبی
۱۵:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
فدایت شوم از این دست افراد در مملکت کم نداریم فقط مشکل این است که هیچ گاه در حلقه های مدیریتی به چنین افرادی راه داده نمی شود.
ناشناس
۱۵:۰۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
از اين معلمان زيادند ! ولي متاسفانه ديده نمي شوند . تازه كار به جايي رسيده كه هركس خوب كار كند ،از مديريت بركنار مي شود . اگر اين معلم از مديريت بركنار نشد !!! مگر حمايت شما. يك معلم
ناشناس
۱۵:۰۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته...!
ناشناس
۱۵:۰۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
به این معلم می گویم از دور بر دست و بازوانت بوسه می نهیم. جمعی از دانشجویان دانشگاه شهید با هنر کرمان
پاسخ ها
سینا
| |
۱۵:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۵
باید به پاهاش بوسه زد...درود برتو
تعداد کاراکترهای مجاز:1200