صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۲۴۱۹۱۳
تعداد نظرات: ۲۳ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۷ - ۲۸ آبان ۱۳۹۱ - 18 November 2012

نقش شریعتی و مطهری در سیاست خارجی ایران

به نظر می رسد که سیاستگذاران جمهوری اسلامی در سه دهه اخیر، دیدگاه شریعتی در حوزه سیاست خارجی را واقع بینانه تر از دیدگاه مطهری یافته اند و به همین دلیل، عملاً رای شریعتی را به رای مطهری ترجیح داده اند؛ هر چند که از شهید مطهری، به مراتب بیشتر از دکتر شریعتی تجلیل می کنند.
عصر ایران؛ هومان دوراندیش - انقلاب اسلامی ایران ، غیر از رهبران بزرگ سیاسی اش دو ایدئولوگ بزرگ داشت: علی شریعتی و مرتضی مطهری.

شریعتی و مطهری اگر چه اختلافات فکری چشمگیری با یکدیگر داشتند ولی نامشان در تاریخ انقلاب اسلامی به عنوان ایدئولوگ های این انقلاب ثبت شده است؛ با این تفاوت که دکتر شریعتی در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، از سوی افکار عمومی در ایران به عنوان "معلم انقلاب" شناخته می شد اما آیت الله مطهری، پس از پیروزی انقلاب، یعنی پس از آنکه معلوم شد امام خمینی، همه آموزه های شریعتی را تایید نمی کند، به عنوان معلم انقلاب معرفی و پس از شهادتش ، روز معلم هم به نامش شد.

در سه دهه گذشته، سیاست رسمی البته موید مطهری بوده و در قبال شریعتی سکوت کرده است. اما کم نیستند کسانی که معتقدند نظام جمهوری اسلامی با وجود کم التفاتی اش به شریعتی، در موارد متعدد، عملاً راههایی را پیموده است که شریعتی در آثارش توصیه کرده بود.

رابطه امام خمینی و امت شهیدپرور و انقلابی در دهه اول انقلاب، شباهت زیادی به رابطه "امت و امامت" مد نظر شریعتی داشت. سیاست های اقتصادی نسبتاً چپگرایانه دهه نخست انقلاب نیز بیش از آنکه متاثر از دیدگاه های اقتصادی مطهری باشد، برآمده از چپگرایی اسلامی شریعتی بود.

در آثار مرتضی مطهری، هیچ جا اشاره ای به ضرورت انقلاب فرهنگی دیده نمی شود اما شریعتی در سخنرانی "امت و امامت"، انقلاب فرهنگی را امری ضروری در جامعه مبتنی بر تز امت و امامت می داند و در این راستا، حتی از انقلاب فرهنگی در چین و روسیه نیز دفاع می کند.

 در موضوع مهدویت، نه تنها نوشته های شریعتی در جامعه ایران، بسیار تاثیرگذار بود و شریعتی، "انتظار" را مبنای اعتراض به نظم سیاسی حاکم بر سراسر عالم می دانست و از آن دستمایه ای برای اعتراض فعال می ساخت.
مطهری اما اگر چه با نظم سیاسی حاکم بر جهان همدلی نداشت، ولی دغدغه اش هم این نبود که انتظار را دستمایه انقلاب جهانی علیه جهان متجدد سازد. فرآورده های تئوریک او، به چنین پیامدهایی نمی انجامید.
به هر حال در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد، انتظار، مذهب اعتراض در عرصه سیاست خارجی دولت ایران شد و اتخاذ چنین رویکردی در سیاست خارجی دولت ایران اسلامی، مصداق بالفعل شدن یکی از پتانسیل های منظومه فکری دکتر شریعتی بود.   



بخش مهمی از تاثیرگذاری شریعتی البته به قلم او و هنرمند بودنش در مقام گفتار و نوشتار بازمی گردد. شریعتی، سخنور و نویسنده ای چیره دست و قهار بود که کلامش، کمندی بود بر گردن عقل مخاطب. مخاطب شریعتی، گاه پیش از آنکه سخن او را دریافته باشد، آن را پذیرفته بود؛ و گاه حتی بیش از آنکه سخن او را فهمیده باشد، آن را پذیرفته بود.  

با وجود این تاثیرپذیری ها، سیاست رسمی در سه دهه اخیر، ترویج مطهری و سکوت در قبال شریعتی بوده است. گاهی هم که از شریعتی در تربیون های رسمی تجلیل می شود، تصویری ناقص از وی ارائه می شود. مثلاً بر امپریالیسم ستیزی شریعتی و نقدهای وی بر تجدد انگشت تاکید نهاده می شود.

 انقلاب اسلامی ایران در دهه نخست خود، حداقل در دو حوزه، بیشتر از مطهری تاثیر گرفت تا شریعتی. نخست در بحث مدخلیت فقه در سیاستگذاری های حکومتی و دوم در زمینه نحوه مواجهه با ابرقدرت های نظام بین الملل؛ هر چند که غلبه تاثیر مطهری بر شریعتی در این حوزه دوم، دوام چندانی نیاورد.



شریعتی علاقه چندانی به جنبه فقهی دین نداشت و این گرایش شریعتی، هیچ گاه در جمهوری اسلامی بر کرسی قبول ننشست و همیشه به عنوان یکی از "انحرافات شریعتی" قلمداد شد.

در زمینه نحوه مواجهه با ابرقدرت های نظام بین الملل، اختلاف دیدگاه شریعتی و مطهری ناشی از اختلاف دیدگاه آنها در خصوص مارکسیسم بود.
شریعتی صریحاً می گفت که کاپیتالیسم «دشمن» اسلام اما مارکسیسم «رقیب» اسلام است. او تضاد اسلام با امپریالیسم کاپیتالیستی را ذاتی می دانست و می گفت هر یک از این دو، خواستار نابودی دیگری هستند. اما مارکسیسم اگر چه اختلافات جدی با اسلام دارد ولی هر چه هست، رقیب است.

اما مطهری، برعکس شریعتی، معتقد بود مارکسیسم دشمن همیشگی اسلام است و در این باره می گفت: " مارکسیسم یک رقیب متخاصم است بلکه رقیبی است که الدخصام (شدیدترین دشمنی)است. یعنی ... همین طوری که اسلام کوشش می کند که یک سرزمین هایی را فتح کند او می خواهد همان سرزمین ها را به خودش اختصاص بدهد ولی متاسفانه به قدری در آن خصومت وجود دارد که در امپریالیسم چنین خصومتی وجود ندارد و از هیچ وسیله نامشروعی برای کوبیدن اسلام به عنوان خصم خودش استفاده نمی کند." (گفتگوی چهارجانبه، انتشارات صدرا، تهران، 1388، چاپ پنجم، صص 8-47)

ناگفته پیداست که بر این دو نگرش اساسی، دو سیاست خارجی متفاوت بنا می شود. از دل نگرش مطهری، که مارکسیسم را نیز مثل کاپیتالیسم در تضاد با اسلام می دید، سیاست "نه شرقی، نه غربی" بیرون می آید اما دیدگاه شریعتی صرفاً به سیاست "نه غربی" ختم می شود.

سیاست خارجی ایران در دهه نخست پس از انقلاب، تا حد زیادی متاثر از دیدگاه شهید مطهری در قبال مساله رابطه "اسلام و مارکسیسم و کاپیتالیسم" بود. اما به تدریج بعد "نه شرقی" سیاست خارجی ایران، حتی در همان دهه اول انقلاب، کمرنگ شد و با وجود حمایت اتحاد جماهیر شوروی از عراق در دوران جنگ، تقابل تهران و مسکو کاهش یافت.

شکست تاریخی بلوک شرق در برابر بلوک غرب، در کنار افزایش تقابل ایران اسلامی با جهان غرب، موجب ارتقاء جایگاه روسیه، چین، کره شمالی و کوبا در سیاست خارجی ایران شد.

در دهه های 1370 و 1380 نیز، این روند ادامه یافت و حتی دولت متمایل به غرب خاتمی نیز نتوانست بعد "نه غربی" سیاست خارجی جمهوری اسلامی را به گونه ای استراتژیک و پایدار کمرنگ کند.

از سفر فیدل کاستروی مارکسیست به تهران تا روابط حسنه دولت ایران با دولت روسیه و حزب کمونیست چین و حزب کمونیست کره شمالی، همه و همه وقایع و روندهایی بوده اند که نشان می دهند سیاست خارجی ایران در مجموع سه دهه گذشته و بویژه در دو دهه اخیر، بیشتر با نگرش علی شریعتی همسویی و مطابقت داشته تا با نگرش مرتضی مطهری.

اینکه این روند درست بوده یا نادرست، بحث دیگری است اما به نظر می رسد که سیاستگذاران جمهوری اسلامی در سه دهه اخیر، دیدگاه شریعتی در حوزه سیاست خارجی را واقع بینانه تر از دیدگاه مطهری یافته اند و به همین دلیل، عملاً رای شریعتی را به رای مطهری ترجیح داده اند؛ هر چند که از شهید مطهری، به مراتب بیشتر از دکتر شریعتی تجلیل می کنند.      

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲۳
در انتظار بررسی: ۱۲۶
غیر قابل انتشار: ۹
reza
۲۰:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
تحلیل بسیار ناقص ایشان نشانه عدم مطالعه و دقت ایشان در خصوص افکار تابناک شهید مطهری است. نویسنده صد البته از دید گاه خود نسبت به این مسئله نگاه کرده و به جای تعریف از مرحوم شریعتی او را ناخاسته زیر سئوال برده. هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجسن اسرار من. بیاییم واقع بینانه به افکار ارزشمند فیلسوف متفکر مرحوم آقای مطهری نگاه کنیم نه سرسری و ناشیانه.
ناشناس
۱۹:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
این نفی کردن های مطلق و بی قید همیشه اشتباهه . اگر متفکران ما به این سمت بروند که از همه محاسن و خوبی های شرق و غرب استفاده کنند اون وقت میتونیم امیدوار باشیم که جایگاه مناسبی در جهان پیدا کنیم و تاثیر گذارتر باشیم.
ناشناس
۱۹:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
شریعتی یادت بخیر
امین
۱۸:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
" مخاطب شریعتی، گاه پیش از آنکه سخن او را دریافته باشد، آن را پذیرفته بود؛ و گاه حتی بیش از آنکه سخن او را فهمیده باشد، آن را پذیرفته بود."
خیلی ها همینطوری اند......
ناشناس
۱۸:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
متاسفانه همیشه تصویری ناقص از دکتر شریعتی دیده و نمایانده شده.حتی اینجا!!
یادش گرامی باد
علی
۱۸:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
تحلیل جالب وواقع گرایانه بود
حسين
۱۷:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
به نظر من مقايسه اين دو شخصيت و سياست خارجي ايران بسيار بي ارتباط و سطحيه چيزي كه اين دو شخصيت زنده مي بودند قطعا نمي پذيرفتند.
ايمان
۱۴:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
تحليل جالبي بود. من براي هر دوي اين آقايان احترام قائل هستم و هميشه به دنبال قياس تفكر و رويكردشان بودم. ممنون.
ناشناس
۱۴:۱۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
تحليل جالبي بود. اصلا بايد محاسبه كرد كاربست آگاهانه و يا ناآگاهانه تفكرات شريعتي چه معضلاتي را طي اين سه دهه حل كرده و چه خساراتي وارد نموده.
محمود
۱۴:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
با تشكر از نويسنده مقاله. مطالب بسيار جالبي داشت. ولي فكر مي كنم ماركسيسم مورد نظر شهيد مطهري با ماركسيسم امروزي كه در چين و كوبا و ... حاكمند تفاوت داشته باشد. ولي به عدول از شعار نه شرقي و نه غربي نيز معتقدم. سياست خارجي ما نه غربي شده است.
ايران كوچك
۱۴:۱۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
منمون بسيار عالي بود
شريعتي درد امروز جامعه مارو 40 سال پيش ،پيش بيني كرده بود.حتما" كتاب اسلام شناسي ايشون را مطالعه كنيد.
ناشناس
۱۴:۰۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
معتقدم چيزي كه داريم بعنوان سياست و مديريت و اسلام ميبينيم به انديشه هاي هيچ كدوم از ايشون مربوط نميشه .
ناشناس
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
یعنی مقصر ناکامی در سیاست خارجی رو پیدا کردی دیگه؟ دستت درد نکنه.
مجتبی
۱۳:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
متاسفانه امروز یک گروه با نیت مشخص سعی در تخریب این شخصیت بر جسته دارند و با به وجود آوردن جک ها و لطیفه ها قبح بی احترامی به این شخصیت را دارند از بین میبرند
اميد
۱۳:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
موضوعات مطرح شده قياس مع الوصف است. شما مي خواهيد به زور تفاوت بين آنها بگذاريد و نشان دهيد كه با هم خيلي فرق دارند . به اعتقاد بنده هر دو شخصيت محترم هستند هر كدام در ظرف خود بايد مقايسه شود. فرمايشات و ديدگاههاي هركدام از آنها بنا به ديدگاههاي خود در زمان خاصي مطرح شده و يك قالب رقتاري براي آيندگان ترسيم نكرده اند كه حالا بگوييم در فلان جا از نظر ايشان پيروي مي شود يا ديگري . خط حركت انقلاب را قرآن و اسلام و امامان ما ترسيم كرده اند.
به اميد سرافرازي اسلام در همه دنيا
انشاءا...
حسن
۱۳:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
نقد موشکافانه و جالبی بود . این را هم اضافه کنم به اندازه و به زیبایی ای که شریعتی به علی ع و فاطمه س پرداخته هیچ کدام از نویسندگان نتوانسته اند آنها را بشناسانند هیچکدام .یاعلی
سروش
۱۳:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
مقاله پرمحتوایی بود امیدوارم دوستان صاحب نظر نقد های خودشون را بنویسند تا کاملتر و جامعتر بشه
ابراهیم
۱۳:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
تحلیل جالبی بود و به نظر من صحیح
ناشناس
۱۳:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
شریعتی در دوران مبارزه زحمات زیادی کشید ولی بعد از انقلاب مظلوم واقع شد . یاد این فیلسوف بزرگ گرامی باد .
ناشناس
۱۳:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
مطلب بسیار مفیدیی بود.
سپاس عصر ایران
ناشناس
۱۳:۲۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
برداشت نویسنده از نظر شریعتی درباره رقیب بودن مارکسیست صحیح نیست. شریعتی به این معنا می گوید که مارکسیست رقیب است که یعنی خطرناک تر از دشمن روبه رو و آشکار است
آرش
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
جالب بود.
اگر مطهری و شریعتی و بهشتی و طالقانی و امثال این روشنفکران و مصلحان اجتماعی الان در قید حیات بودند، روزگار ما این نبود.
دشمنان خوب می دانستند چه کسانی را باید بگیرند.
ناشناس
۱۲:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
خدا دکتر شریعتی را رحمت کند
خیلی خدمت به جوانان این مملکت کرد
تعداد کاراکترهای مجاز:1200