عصر ایران - امیرحسین تیموری*در اواخر ماه سپتامبر مایکل روبین از نویسندگان نزدیک به محافل نومحافظه کار آمریکایی طی مقاله ای تحلیلی در سایت موسسه امریکن انترپرایز ضمن انتقادات شدید یه سیاست خارجی اوباما درخصوص خاورمیانه نوشت که سازمان های اطلاعاتی آمریکا پس از آغاز قیام ملت تونس به اوباما اطمینان دادند که این قیام به سایر سرزمین ها و مناطق عربی سرایت نخواهد کرد.
این تحلیل با توجه به نوع واکنش های دولت اوباما به تحولات موسوم به بهار عربی قابل تامل است. به تعبیر جان مک کین رقیب انتخاباتی اوباما، با وقوع انقلاب های عربی بزرگترین بحران سیاست خارجی آمریکا در دوره پس از جنگ سرد رخ داده بود.
پیش از تحلیل روبین حدود 20 ماه پیش و در فوریه 2011یعنی با گذشت 11 روز از قیام مردم مصر علیه حکومت حسنی مبارک خبرگزاری ها خبر دادند که باراک اوباما طی صحبتی با جیمز کلاپر مدیر سازمان اطلاعات ملی آمریکا ناخرسندی خود را از دستگاه های اطلاعاتی این کشور به خاطر عدم پیش بینی قیام های مصر و تونس ابراز داشته است. پیش از آن نیز وزارت خارجه آمریکا سفرای این کشوردر سراسر جهان را به واشنگتن فراخوانده بود تا اوضاع حساس و مسائل جدید سیاست خارجی آمریکا را با آنها در میان بگذارد.
واشنگتن با تسری انقلاب های عربی دچار نوعی شوک شد و از پی آن به دنبال مدیریت بحران برآمد. در واقع تحرکات و اقدامات احتیاط آمیز واشنگتن در مواجهه با حرکت میدان التحریر قاهره نشانگر نوعی غافلگیری در نزد مقامات واشنگتن داشت هرچند با توجه به ابعاد و مبانی و تاریخچه طرح خاورمیانه بزرگ یا جدید که به ویژه پس از حوادث 11 سپتامبر مطرح شد نشان از داشت که واشنگتن چشم انداز یک خیز گسترده در خاورمیانه جدید-از شمال آفریقا تا پاکستان- را به انتظار می کشد اما تعیین زمان و نقطه آغاز آن بسیار سخت بود.
شاید هیچ وقت در مخیله تحلیل گران نمی گنجید که رستاخیز عربی از تونسی آغاز شود که جزء پیشروترین و بازترین کشورهای عربی بود، آزادی های زنان در تونس رتبه نخست در جهان عرب را داشت و اگر قرار بود تحولی آغاز شود تونس نه اولین نقطه که می باید محتملا آخرین نقطه جهان عرب می بود. شاهد اینکه، یک بار برنارد لوئیس شرق شناس نزدیک به نومحافظه کاران چند سال پس از جنگ عراق، تونس را الگو و مدلی برای سایر کشورها در جهان عرب خوانده بود.
روسای جمهوری در قید حیات آمریکا به هر روی اما این خیز عربی که در مبانی طرح خاورمیانه بزرگ به آن اشارت هایی رفته است از 2 سال پیش آغاز و واشنگتن سعی در مدیریت امواج آن کرد. در مصر به ویژه روی کار آمدن اخوان و حوادث بعدی در این کشور و هشدارهای مشاوران اوباما همچون دنیس راس به محمد مرسی درخصوص اسرائیل، سه بار وتوی چین و روسیه علیه قطعنامه های غرب درباره تحولات سوریه و موج سرازیر شدن جهادگران به سوریه و چشم اندازهای تیره تحولات این کشور و نیز حوادث اخیر و کشته شدن سفیر آمریکا در لیبی که در تاریخ سیاست خارجی آمریکا در منطقه بی سابقه بود واشنگتن را مجددا در دوره تسلط دموکرات ها در کاخ سفید دچار نوعی از غافلگیری غیرقابل انکار کرده است.
تاریخچه غافلگیری هاهمانطور که در یادداشت اول گفته شد جمهوریخواهان همواره دموکرات ها را به ضعف در حوزه سیاست خارجی متهم کرده اند و همواره مدعی بوده اند که دموکرات ها با پرداخت بیشتر به حوزه مسائل داخلی از سیاست خارجی جا مانده و نتوانسته اند مولفه های قدرت آمریکا در جهان را به خوبی عملیاتی کنند. با نگاهی به تاریخچه بیش از سه دهه روابط خارجی آمریکا می توان به گونه ای محتاطانه به طرح این فرضیه پرداخت که آمریکا عمدتا در دوره دموکرات ها و در حوزه سیاست خارجی با غافلگیری هایی اساسی تر نسبت به دوره هایی که جمهوریخواهان در کاخ سفید بوده اند مواجه شده است.
از کارتر تا کلینتون در سال 1979 و زمانی که جیمی کارتر دموکرات در کاخ سفید بود وقوع انقلاب اسلامی در ایران و سپس اشغال سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان انقلابی که برخلاف پیش بینی ها و برآوردهای اطلاعاتی آمریکایی ها روی داد نوعی «غافلگیری استراتژیک» برای ایالات متحده و جهان غرب محسوب می شد و بیش از سه دهه سیاست های خارجی آمریکا در منطقه را تحت الشعاع قرار داد.
در دوره رئیس جمهور بعدی دموکرات یعنی بیل کلینتون که به ویژه نومحافظه کاران دوره وی را فاجعه سیاست خارجی ایالات متحده می دانند این غافلگیری ها ادامه داشت. این تحلیل اما پایی در واقعیت نیز داشت چراکه برخلاف دوره ریگان که تنها حادثه عمده حمله به مقر تفنگداران آمریکایی در لبنان بود در دوره کلینتون که کارنامه ای درخشان برای آمریکایی ها در سیاست های داخلی و اقتصادی داشت در حوزه سیاست خارجی غافلگیری های استراتژیک از پی هم از راه می رسیدند.
حمله به ناو یو اس اس کول در سواحل یمن توسط القاعده، انفجار سفارت خانه های آمریکا در کنیا و تانزانیا توسط همین گروه، سقوط کابل توسط طالبان، انفجار در پایگاه الخبر آمریکا در ظهران عربستان دوره ای را برای سیاست خارجی آمریکا رقم زد که نومحافظه کاران آن را فاجعه خواندند.
به همان میزانی که کلینتون در داخل آمریکا جشن های اقتصادی ایجاد اشتغال و برطرف کردن کسری موازنه تجاری را به رخ رقبای جمهوریخواه می کشید آن ها هم غافلگیری های سیاست خارجی را برجسته می کردند. تا اینکه 8 ماه پس از خروج کلینتون و فتح کاخ سفید توسط نومحافظه کاران بزرگترین غافلگیری استراتژیک سیاست خارجی آمریکا یعنی حادثه 11 سپتامبر 2001 رخ داد. اگرچه این حادثه در دوره جمهوریخواهان رخ داده بود اما نومحافظه کاران معتقدند بوش تازه وارد کاخ سفید شده بود و این حادثه نیز تداوم سیاست خارجی دوره دموکرات ها و کلینتون بود که اجازه رشد گروه های افراطی را در دهه 1990 داد و با آنها مقابله نکرد.
تداوم غافلگیری؟همانطور که گفته شد تحولات دو سال اخیر در جهان عرب و چشم اندازهای آن واشنگتن را دچار نوعی غافلگیری کرده است، به ویژه سمت و سوی بسیاری از تحولات به ویژه در مصر و سوریه و توازن قوا و ژئوپلتیک شکننده و پیچیده در شام و مرزهای سوریه و صحرای سینا واشنگتن را در تصمیم گیری دچار نوعی"فریز" کرده است به این معنا که بسته به موقعیت و شرایط تصمیم می گیرد و از این رو ممکن است از برخی تحولات عقب بماند.
کشته شدن سفیر آمریکا در لیبی که حادثه ای کم نظیر در تاریخ سیاست خارجی آمریکا -و می تواند در ادامه مناظرات تلویزیونی مورد بهره برداری کاندیدای جمهوریخواه قرار بگیرد- و به گفته مقامات واشنگتن با طراحی قبلی صورت گرفته است و نیز حمله به سفارت خانه و کنسولگری های آمریکا شوکی اساسی به سیاست خارجی آمریکا محسوب می شوند. باید دید در ادامه تحولات پیچیده و چندبعدی در خاورمیانه جدید آیا مجددا آمریکا در دوره دموکرات ها با غافلگیری های اساسی تر مواجه می شود یا خیر؟
*تحلیل گر مسائل سیاست خارجی