عصرایران ؛ علی قادری - بررسی فضای کنونی کشورهای پسا انقلاب نشان می دهد که این انقلاب ها صرف نظر از ماهیت شان یا شکست خورده اند و یا در حال شکست خوردن هستند.
آنهایی که برای رفتن دیکتاتورها هورا می کشیدند و با هیجان منتظر سقوط دیکتاتور بعدی بودند تصور می کردند که نظام سیاسی در کشورهای عربی در راس آن خلاصه می شود و با ور افتادن این راس، نظام نیز ساقط خواهد شد، غافل از اینکه معنای دقیق نظام سیاسی در کشورهای عربی، خواه سوریه خواه مصر، یک کلمه بیشتر نیست؛ ارتش!
در همه کشورهایی که در آنها فریاد "الشعب یرید اسقاط النظام" سرداده شد و مردم توانستند دیکتاتور را به زیر بکشند ، در نهایت این صدای ارتش بود که به عنوان فصل الخطاب شنیده شد. چه کسی می تواند ادعا کند که در این کشورها، نظام سیاسی سقوط کرده است؟
در تونس، این ارتش بود که زین العابدین و خانواده اش را سوار هواپیما کرد و به آسمان فرستاد. هواپیمایی که در نهایت در جده نشست. تصور نکنید که حرکت النهضه به رهبری راشد الغنوشی به طور طبیعی در این کشور به قدرت رسید.
اگر اسامی نامزدهای این حرکت اسلامی از صندوق های رای بیرون آمد همه بخاطر تعهداتی بود که رهبران النهضه در محضر ارتش، به عنوان ضامن اجرای این تعهدات، به غرب و عربستان سعودی دادند. در غیر این صورت ارتش این کشور، هیچگاه به هواپیمای حامل راشد الغنوشی اجازه به زمین نشستن در فرودگاه تونس را نمی داد.
در نهایت ماهیت نظام سیاسی در تونس و تعهدات بین المللی اش هیچ تفاوتی نکرد فقط زین العابدین رفت و بجایش راشد و دوستانش آمدند. به عبارت ساده؛ یک هواپیما رفت و یک هواپیمای دیگر آمد، همین!
در لیبی، آیا این انقلاب مردمی بود که در این کشور به پیروزی رسید و یا ارتش ائتلافی ناتو و سلفی ها؟
بله در لیبی، دیکتاتور و نظامش با هم سقوط کردند اما به همراه آنها خود لیبی نیز ساقط گردید. اگر ثمره این انقلاب، هرج و مرج و فروپاشی بزرگی است که این "مجمع القبایل" را تهدید می کند باید به بسیاری از شهروندان که هم اکنون ده ها شورای نظامی، در شهرشان شبگردی می کنند حق داد که آرزوی بازگشت سرهنگ را بکنند! اگر بخواهید از آخرین وضعیت لیبی آگاه شوید ، بدانید که فراتر از نقشه ها ،دیگر عملاً کشوری به این نام باقی نمانده است.
در یمن، طرح شورای همکاری خلیج فارس برای حل بحران این کشور، گشادترین کلاهی بود که به سر انقلابیون این کشور رفت.
در این کشور فقط یک تیپ زرهی که وابسته به طایفه الاحمر (از طایفه های معارض علی عبدالله صالح) از ارتش جدا شد. اما در نهایت این ارتش بود که ضامن اجرای طرح سعودی ها در یمن بود.
آیا می توان ادعا کرد که نظام سیاسی در یمن سقوط کرده است؟ نظامی که بر اساس طرح سازش، رئیس جمهور آن تغییر کرد و معاونش در انتخاباتی که فقط یک کاندیدا داشت به عنوان رئیس جمهور نظام جدید معرفی شد.
جالب اینجاست که "عبد ربه منصور هادی" پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری به سرعت شروع به قلع و قمع مخالفین کرد.
ادعای تغییر نظام در کشوری که رئیس جمهورش کنار گذاشته شده است ولی پسرانش همچنان کنترل ارتش این کشور را بر عهده دارند بزرگترین طنزی است که می توان نامش را انقلاب گذاشت!
در بحرین ، کشوری که اکثریت ساکنانش به عنوان شهروند درجه دوم به شمار می روند، ماهیت مطالبات مردم بیش از آنکه مطالبات انقلابی باشد ، مطالبات اصلاح طلبانه بود اما نه تنها نظام صدای مردم را نشنید بلکه با ورود ارتش عربستان به سرکوب معترضین و به لطف رسانه های خبری عربی، این صداها بطور کلی انکار و به بیگانه ارجاع داده شد.
به جرات می توان گفت که اعتراضات مردم بحرین، بر خلاف همه انقلاب های عربی، مسالمت آمیز باقی مانده است اما در نهایت آیا می توان به دورنمایی روشن برای این مطالبات امیدوار بود؟
بسیار بعید است! تا زمانی که سعودی ها در عربستان سر پا هستند، آل خلیفه در بحرین سرپا خواهد ماند و اعتراضات مردم نیز به جایی نخواهد رسید.
سوریه، کشوری که ساختار نظام در آن هیچ تفاوت جدی با مصر و تونس ندارد، انقلاب زمانی شکست خورد که وارد فاز مسلحانه شد. با وجود همه انشقاقاتی که در صفوف ارتش سوریه رخ داده است اما ساختار این ارتش، چارچوب خود را حفظ کرده است و این ، بزرگ ترین نقطه اتکای اسد است.
سرنوشت انقلاب سوریه به آنجا رسیده است که طرف های منطقه ای و بین المللی معارض نظام سوریه، حاضرند بشار برود اما نظام و ساختار آن پا برجا بماند. این یعنی همان تکرار مدل یمن، مدلی که با وجود عدم پذیرش آن از سوی متحدین سوریه نشان می دهد که هیچ دورنمایی برای تغییر نظام در سوریه وجود ندارد.
به علاوه ورود سلفی های تسلیح شده توسط سعودی ها ، ماهیت این انقلاب را مقلوب کرده و به سمت و سویی دیگر برده است.
در مصر، شورای نظامی حاکم بر این کشور نه تنها پارلمان منتخب پس از انقلاب را منحل کرده است بلکه با صدور پروتکل الحاقی به قانون اساسی که هنوز بازنویسی نشده، یک کودتای نرم علیه انقلاب سازماندهی کرده است.
از سوی دیگر با وجود اینکه محمد مرسی نامزد اخوان المسلمین اکثریت نسبی آراء را از آن خود کرده است اما فراموش نکنیم که بیش از 12 میلیون مصری به احمد شفیق، نامزد منتسب به نظام سابق رای داده اند که این امر نشان می دهد که در میان مردم مصر تردیدهای جدی نسبت به انقلاب این کشور بوجود آمده است.
یکی از معیارهای دقیق در ارزیابی موفقیت یا شکست یک انقلاب، اندازه گیری میزان تغییرات در دستگاه امنیتی کشور پس از انقلاب است. لیبی را فراموش کنید، در کدامیک از این کشورها پس از انقلاب، دستگاه امنیتی، با تغییرات اساسی مواجه شده است؟ پاسخ؛ هیچکدام.
پس فاتحه این انقلاب ها را بخوانیم.
مطالعه چیز بسیار خوبیه!!!!!!
خودتونم میدونین سوریه خبری نیست جز بمب گذاری هایی که معلومه ریشه اش از کجاست؟
ولی بازم شما سوریه را میذارین کنار مصر و بحرین و یمن!
اون روزی را میبینم که انقلاب های منطقه پیروز شدن اون وقت قیافه شما دیدنیه@
مطمئن باشید زیادم طول نمیکشه...
گرچه محترم ولی یه نگاه به حرکت های مردمی تاریخ ایران بنداز
فتوای تنباکو - مشروطه - ملی شدن صنعت نفت - وقایع سال 42 - انقلاب
وقایعی مهم با فواصل زمانی حداقل 15 ساله ، حقیقت اینه که یک ملت ، یواش یواش بزرگ میشه
اعراب به لحاظ ایدئولوژیک مشکلات جدی دارند و تا این مشکلات رو حل نکنن از انقلاب واقعی خبری نیست
ولی مهم برداشتن قدمه که این ملت ها برداشتن ، باقیش با نسل بعد...
نوع و سطح هر دولتي نشانگر سطح تفكر و انديشه آن ملت مي باشد اگر در ليبي يا تونس يك ديكتاتور را كنار مي گذارند قرار نيست كه كل آن سيسيتم و افراد آن نظام را هم كنار بگذارند اين نوع تفكر يك تفكر افراطي بوده و خارج از حيطه عقلانيت مي باشد چرا كه افراد آن نظام هم از جنس همان مردمي هستند كه انقلاب كرده اند و ديكتاتور را ساقط كرده اند.
شما به اين نوشتارتان كه بسيار ايداه آلي و دور از حقايق اين جوامع مي باشد فكر نشان مي دهيد كه در توهم توطئه گير آفتاده ايد و به اين توجه نمي كنيد كه اگر ديكتاتوري ساقط شد به دليل خارج شدن اين ديكتاتور از گردونه انتظارات آن مردم مي باشد نه به دليل اينكه ديكتاتور است. اين جوامع خود ديكتاتور پرور بوده و ديكتاتورهاي محصول همين جوامع مي باشند و تا زماني كه سطح تفكر و انديشه اين مردم تغيير نكند تاريخ تكرار شده و هر فرد انقلابي روزي به ديكتاتور تبديل خواهد شد.
تمام اطلاعات و تحلیل های شما مبتنی بر گزارشات و اخبار سایت های بی بی سی و امثالهم است که به عنوان مثال براحتی دروغ های رسانه های غربی و شورای عالی نظامی مصر در مورد آرای شفیق را قبول کرده اید. برای مثال بروید تظاهرات هواداران شفیق را که بیش از صد نفر نبودند نگاه کنید آنگاه بیائید تحلیل بدهید.
صرف نظر از اینمشکل شماها اینست که تحلیل شما عمق استراتژیک ندارد و برای همین نمی فهمید که چرا نظام سلطه غرب خواهان رفتن اسد حتی در صورت وجود ارتش است. دوست نادان خطرش از دشمن هوشیار و دانا بیشتر است ولو که ثداق باشد.
مگر می شود کشور هایی که تمام وجود و نیازشون بر نفت است ( اروپا وآمریکا) از نفت و انرژی دست بکشند؟؟؟؟؟
نگاه کنید:
در تمام کشور هایی که انقلاب شد
تنها و تنها مخالفین عقاید امریکایی و اروپایی ضرر کردند!!!
مثبت ترین حالت ممکن آن است که شاید غرب شروع کننده این انقلاب ها نباشند، ولی تنها آنها سود بردند!!
زیرا تمام مخالفین چندین و چند ساله خود را در این کشور ها به صورت دقیق شناختند و آنها را تصفیه کردند!!
این است خاور میانه جدید که در دوره قبلی ریاست جمهوری آمریکا از آن صحبت شد!!!
و منفی ترین حالت ممکن آن است که آمریکا خود این شبه انقلاب ها را شروع کرد تا مخالفین خود را که چراغ خاموش فعالیت می کردند، بشناسد و آنها را از گردونه خارج کند!!
این است خاور میانه جدید که در دوره قبلی ریاست جمهوری آمریکا از آن صحبت شد!!!
مگر حتما لازم است مانند قرون وسطا خود غرب بصورت مستقیم بر این کشور ها تسلط یابد؟؟؟
آیا در روابط خارجی این کشور ها و مناسبات خارجی آنها تغییری ایجاد شده است؟؟؟
آیا این طور نیست که روابط آنها با غرب پررنگ تر شده باشد؟؟
صحنه گردان همه حکومت های دیکتاتوری قدرت های دیکتاتور پرور دنیا میباشند !
چون نه با دولتهای گذشته رابطه خوبی داشتیم ونه دولتهای جدید مارا قبول دارند
خیلی بدبینانه و یکجانبه بود. یکسری از واقعیات میدانی را نیز در نظر نگرفته بود.
من شخصاً یک چرخش آشکار مواضع را در مطالب اخیر عصر ایران می بینم که مورد قبول و پسندم نیست. اتفاق جدیدی افتاده که ما بیخبریم؟