عباس رضایی در
سایت شخصی اش نوشت:
امروز بیست و نهم خرداد است و به شهادت تقویم سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی. میدانم و میدانید که در بحبوحه این همه تمسخر و طعن و ناسزا-چه در میان عوام و چه در جامعه روشنفکری- به نیکی یاد کردن از شریعتی "سرِ نترس” و آدمِ "مغزِ خر خورده” میخواهد؛ من البته واجد این دو ویژگی نیستم اما چه کنم که لحظاتی از دوران نوجوانیام که با قلم مسحورکننده او سپری شده، نه برایم فراموششدنی است و نه قابل انکار. و این قطعاً سوای از قضاوتی است که من امروز در خصوص آرا و اندیشههای او دارم، که مثل همه افراد دیگر، ممکن است منتقد کارنامه روشنفکری او باشم یا بخشی از آرا یا اصلاً همه آرای او را قبول نداشته باشم.
این روزها اما نام شریعتی در جامعه ایرانی، بیش از آنکه تداعیگر روشنفکری و مناقشات تئوریک و مسائلی از این دست باشد، یادآور پیامکهای طنزآمیزی است که روز به روز، از حیث تعداد و سطح ابتذال، غنیتر میشوند. تخطئه موجودیّت و شخصیّت آدمها، رسم تازهای در میان مردمان این دیار نیست که این پیامکهایِ "آنتیشریعتی” عجیب به نظر برسد، ولی اعتراف میکنم که گاهی ناخودآگاه قلبم تیر میکشد، نه از تمسخر شریعتی، که از تخفیف شخصیت یک انسان. شریعتی به کنار، انسان به ماهو انسان، قدر و شان و منزلتی دارد که گاهی همه در کنار یکدیگر لکهدارش میکنیم و بعد همه دور هم، میخندیم. و این شاید از مطایبههای تلخ تاریخ باشد که اینجا، آنهایی که روزی از دگماتیسم و لکهدار شدن کرامت انسان توسط صاحبان قدرت ملول بودند، چنان که آب دیدند، شناگران قهاری شده و اینچنین از جاده انصاف خارج شدند، همانها که آتش بر خرمن آبروی یک انسان زدهاند و سرمست مشغول تماشایند، غافل از این که بر سر شاخ نشسته و بن میبرند…
بگذریم که گاهی باید گذاشت و گذشت، از آنجا که ما روزنامهنگارها گاهی حس میکنیم اگر حرف نزنیم "حنّاق” میگیریم، تنها میخواستم، به پاس نوستالوژی دوران نوجوانی و به پاس دلنوشتههای «کویری» شریعتی که هنوز هم دوستشان دارم، از او یادی کنم که اینچنین سخن به درازا کشید. به امید فرداهای بهتر و روزهایی که با آدمها –چه زنده و چه مرده- اینچنین رفتار نکنیم…
روحش شاهدش شاد
الان سال 91 هست، نه دوران نوجوانی من و شما. شرایط اجتماعی عوض شده.
من اصلاً با نویسندگی و ادبیات رابطه ای ندارم. ولی می بینم طرفداران شریعتی و صادق هدایت و غیره چقدر افراطی هستند و هیچ جایی رو برای انتقاد باقی نمی گذارند.
یک راه باقی میمونه: تمسخر
نسل انقلاب مديون كلام وسخن زيباي اين مرد فداكار است كه تمام رفاهش را در فرانسه رها مرد وبه خدمت جوانان اون دوره همت گمارد
والبته همان دوره هم با متحجرين وماركسيتها ومرفهين بي درد مواجه بود وچقدر عليه ايشان حرف ميزدند ولي راه خدا هميشه روشن است و
شريعتي شد معلم انقلاب وزحماتش هميشه به ياد ماندني است
وخدا نميگذرد از كساني كه به هرشكلي سعي در محو نمودن خدمات اين ايثار گر ميباشند
نسل کنونی بخاطر آنجه بر سرش آمده و تغذیه فکری فقیری که از سیستم آموزشی و ارزش ساز جامعه گرفته است بسیار سطحی نگر و صرفا ضد گذشته عمل می کند.
تاسف بار این است که دیگر افکار مستقل و افراد تلاشگر مانند دکتر شریعتی و افراد خلاق در نسل کنونی کمیاب شده است. چیزی که نفس افکار با طراوت جامعه را بریده و افراد را سطحی بار آورده است.
خدا رحمت کند شریعتی و هر کسی که پیرو این پروفسور ایرانی است
دکتر شریعتی در هنگام انداختن سفره
**متن ضعیفی بود. حالا که میخاستید از این موضوع اسم ببرید لااقل دقیق تر و کارشناسی تر بحث میکردید. این اقدام طنزآمیز مردم برای طعن و مسخره کردن ایشون نیست بلکه مسخره کردن این روشیه که هرکس یه جمله به ذهنش میاد زیرش یا مینویسه شریعتی یا کوروش کبیر یا افرادی مثه اینا
خیلی عجیبه که به این مطلب اشاره ای نکردید. کلا نویسنده ترجیح داده هنور ادبیش رو نشون بده تا قدرت تحیلیل مساله اش رو
از خودم بدم اومد
برا خودم متاسفم با این پیامکایی که تو گوشیمه
وافعا ناراحت کننده است
این ملت با این شیب تند ابتذال فکری فرهنگی اخلافی به خودشم رحم نمیکنه