عصر ایران ؛ هومان دوراندیش - علی مطهری روزگاری نه چندان دور، در نقد فضای سیاسی ناآرام کشور در زمان دولت خاتمی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را علت العلل ناآرامی های سیاسی دانست و پیشنهاد کرد که اعضای این سازمان را مدتی در یک باغ، با امکانات و پذیرایی کامل، نگهداری کنند تا همه ببینند فضای سیاسی ایران در غیاب این چپگرایان کهنه کار، چگونه آرام می شود.
اینک چند سالی است که اعضای آن سازمان در فضای سیاسی ایران نقش آفرین نیستند. برخی از آنها امروز در خانه هایشان در زیر سقف سکوت ماوی گزیده اند و برخی دیگر نیز به جای آن باغ راهی زندان اوین شده اند. هر چه هست، دیگر از مجاهدین انقلاب اسلامی خبری نیست که نیست. اما فضای سیاسی کشور همچنان ملتهب و ناآرام است.
چرخ زمانه چرخیده و امروز کسان دیگری در صحنه سیاست ایران پیدا شده اند که علی مطهری را یکی از عوامل اصلی ایجاد التهاب در کشور می دانند. مولانا در مثنوی شریف خود می گوید:
این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا
فعل تو کان زاید از جان و تنت همچو فرزندی بگیرد دامنت
باری، سخنی را که علی مطهری روزگاری در نقد دیگران گفت، امروز دیگران در نقد او می گویند. اما علی مطهری در سال 1390 چه کرد که چنین موقعیتی در فضای سیاسی ایران نصیبش شد؟
ریسمان ارتقاء موقعیت سیاسی مطهری در جامعه ایران، به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 گره خورده است. اگر آن انتخابات بی حرف و حدیث به پایان می رسید، علی مطهری همچنان محافظه کاری بود که دغدغه اصلی اش اجرای احکام شرع انور بود. اما در آن انتخابات، آن رفت که همه می دانند و همین امر موجب شد که فرزند تئوریسین اصلی نظام جمهوری اسلامی، پا بر پله اپوزیسیون بگذارد و از بسیاری از ملاحظات بگذرد.
علی مطهری در ادامه انتقاداتش از وضع موجود، به سال 1390 رسید. سال 90 برای مطهری "سال سوال" بود. پس از آنکه رئیس جمهور اصولگرایان، در اعتراض به حضور مصلحی – وزیر اطلاعات – در کابینه اش، از کابین هدایت کشتی دولت به درآمد و سکان سیاست رها کرد، انتقادات اصولگرایانه از رئیس جمهوری که دیگر حتی چهر و مویش نیز رنگ و روی اصولگرایی نداشت، آغاز شد.
در نقد احمدی نژاد، هر کس سخنی گفت و اندرزی داد و موعظه ای کرد و تهدیدی. اما علی مطهری راه عمل برگزید و طرح سوال از رئیس جمهور طراحی کرد و آن را فرستاد برای دامادشان که بر صندلی ریاست مجلس می نشیند.
البته از آن هنگام که مطهری نمایندگان اصولگرا را مجاب می کرد که طرح سوال از رئیس جمهور را امضا کنند، تا وقتی که هیات رئیسه مجلس رسماً اعلام کند طرح به دستش رسیده است، زمان زیادی سپری شد. در این مدت تقریباً شش ماهه، مطهری بارها و بارها از سوی اصولگرایان نصیحت شد که قید سوال از رئیس جمهور را بزند؛ به گونه ای که او دیگر باورش شده بود که طرح این سوال به رویایی محال می ماند.
هم از این رو، فرزند مرتضی مطهری با خود اندیشید حال که مجال طرح این سوال نمی یابم، پس آن به که دست از دامن مجلس بشویم و در عالم نقد و اعتراض، رهی دیگر بپویم.
این گونه شد که علی مطهری نامه استعفا نوشت . استعفای مطهری در مجلس بررسی شد و با رای قاطع نمایندگان مجلس، رای مخالف گرفت و علی مطهری در مجلس اصولگرایان باقی ماند.
پس از آن، مطهری بر بی خطر بودن سوال از رئیس جمهور تاکید کرد و گفت:" اگرچه برخي افراد وابسته به دولت نقل قولهايي از مخالفت رهبري با طرح سؤال از رئيسجمهور بيان ميكنند ولي بر اساس نشانههايي كه از مقام معظم رهبري مشاهده كردهام، ايشان نظر مخالفي در اين خصوص ندارند، ايشان همزمان با مباحثي كه در مجلس در خصوص طرح سؤال از رئيس جمهور مطرح بود، در كرمانشاه تأكيد كردند رهبري اساسا در اين گونه مسائل دخالت نميكند. احساسم اين است كه اين سخن ناظر به طرح سؤال از رئيس جمهور بود. "
وی سوال از رئیس جمهور را عامل نزدیکی و تفاهم مجلس و دولت دانست و در این باره گفت: " طرح سوال از رئیس جمهور باعث تفاهم بیشتر دولت و مجلس می شود. به جای اینکه دولت و مجلس از راه دور مواضع یکدیگر را گلوله باران کنند می نشینند و با هم صحبت می کنند."
مطهری همچنین این پرسش را پیش روی حامیان دولت گذاشت تا آخرین ردیه خود را بر انتقادات مربوط به " سوال از رئیس جمهور " مطرح کرده باشد ؛ پاسخی در برابر کسانی که می گفتند سوال از رئیس جمهور آب به آسیاب رسانه های آمریکایی و اسرائیلی می ریزد : "سوال از رئیس جمهور را بگذاریم برای بعد از نابودی آمریکا و اسرائیل و تعطیلی رسانه های خارجی؟"
به هر حال پس از کش و قوس های فراوان، مطهری موفق شد سوال از رئیس جمهور را از اعماق رویا به آستانه واقعیت بکشاند.
محمود احمدی نژاد به مجلس آمد تا امری نیازموده در جمهوری اسلامی، آزموده شود: سوال از رئیس جمهور! سوالی که البته جز خستگی و ملال دستاورد دیگری برای مطهری نداشت. شیوه پاسخگویی احمدی نژاد به سوالات نمایندگان، خستگی آن همه تلاش برای سوال از رئیس جمهور را در وجود مطهری باقی گذاشت.
اما علی مطهری، علاوه بر قطعی کردن حضور محمود احمدی نژاد در مجلس، برای پاسخ گفتن به سوالات نمایندگان، در سال 1390 از حیث دیگری نیز خبرساز بود. او در سال گذشته، تلاش کرد تا تبیین جدیدی از نسبت و رابطه کارگزاران نظام اسلامی با ولی فقیه بدست دهد؛ تبیینی که از نظر مطهری، نه جدید بلکه فراموش شده است.
مطهری درباره پرحرف و حدیث شدن انتقاد از رهبری در جامعه ایران گفت: اطرافيان و مريدها در پارهاي موارد موضوع را از روال عادي خارج ميكنند و شخص مورد نظرشان را در حدي قديس و آسماني جلوه ميدهند كه ميخواهند از او بت بسازند، اينها در حقيقت دنبال منافع خودشان هستند و دوست ندارند شخصيت مورد علاقهشان مورد سؤال و انتقاد قرار گيرد ... بارها ديده شده كه در يك مراسم رسمي فردي از رهبر انقلاب سؤالي پرسيده و ايشان با روي باز جواب دادهاند و انتقاد از خود را امري نكوهيده تلقي نكردهاند و بدون آن كه از آن فرد ناراحت شوند، سخن انتقادي را گوش كرده و پاسخ دادهاند و حتي از آن فرد تشكر هم كردهاند. "
از نظر مطهری پذیرش حکم حکومتی، ملاک التزام عملی به ولایت فقیه است. بنابراین مقامات سیاسی، حق دارند رایی مخالف رای رهبری داشته باشند و حتی بر مبنای رای خود به امور جامعه سر و سامان دهند مگر اینکه رهبری حکم حکومتی صادر کند و صریحاً از آنها بخواهد که رای خود را مبنای سیاستگذاری و سیاست ورزی شان قرار ندهند.
مطهری در این باره گفت: " اگر احزاب برخلاف نظر وليفقيه در امور سياسي يا اجتماعي نظري داشتند و حكم حكومتي هم در كار نبود، هيچ خدشهاي به اعتقاد آنان نسبت به ولايت فقيه وارد نميشود، حتي مجلس ميتواند برخلاف نظر وليفقيه مصوبه داشته باشد، اگر اشكال شرعي داشت، شوراي نگهبان ايراد ميگيرد و اگر مصلحت بزرگي ناديده گرفته شده بود آن وقت وليفقيه تذكر ميدهند و مجلس اصلاح ميكند. "
وی علت درک انحرافی از ولایت فقیه را نگرش اصولگرایان به ولایت فقیه برشمرد و گفت: " برخي افراد فكر ميكنند با وجود نهادي به نام رهبري و اصلي به نام ولايت فقيه چه نيازي به وجود احزاب است؟ مثلا رهبري در زمان انتخابات نظرشان را به شكلي بيان ميكنند و ديگر نيازي به احزاب نيست. در بررسي طرحها و لوايح مختلف در مجلس نيز ولي فقيه نظرش را اعلام ميكند و مجلس تكليف خود را ميفهمد و نيازي به احزاب نيست. اين تفكر، تفكر اشتباهي است و برداشتي غلط از ولايت فقيه است كه بيشتر هم در بين اصولگرايان رايج است. وجود ولايت فقيه كشور را از وجود احزاب بينياز نميكند. "
مطهری در مناظره های انتخاباتی اش نیز نکته های انتقادی بیشتری گفت که عمدتاً به عملکرد دولت و حامیان محمود احمدی نژاد بازمی گشت. او در مناظره اش با بذرپاش، مشاور احمدی نژاد، دولتی ها را متهم کرد که در صدد تصرف دانشگاه آزاد هستند تا از سفره دانشگاه آزاد، لقمه چرب و نرم دیگری به اختلاس 3000 میلیارد تومانی بیفزایند.
وی خطاب به بذرپاش، که مطهری را به بیان سخنان " بی بی سی شادکن " متهم می کرد، گفت: " اينكه ميگوييد حرفي نزنيد چون بيبيسي آن را پخش ميكند پس هيچ اصلاح اموري نبايد در مملكت رخ دهد، حرف امام (ره) اين نيست كه خفهخون بگيريد و هيچ چيز نگوييد، بلكه كاري كه تنها اثرش شادي دشمن باشد نبايد انجام داد، بيبيسي خوشحال ميشود كه بشود، هر كس هر كاري خواست انجام دهد ما چيزي نگوييم، سه هزار ميليارد ميخورند، چيزي نگوييم چون بيبيسي ممكن است آن را تيتر کند ... با همين تحليلها مملكت را به اين روز انداختيد. فكر ميكنيد كه بين دفاع از نظام و دفاع از حقوق مردم ديوار كشيده شده در حالي كه دفاع از مردم، دفاع از نظام است. "
مطهری در سال 1390 حتی از شرط های محمد خاتمی برای شرکت در انتخابات نیز دفاع کرد و آن شرط ها را عادلانه خواند.
در مجموع سال 1390 برای علی مطهری، سال عبور از خط قرمزهای متعارف بود. او در این سال، رئیس جمهور را ملزم به پاسخگویی کرد و در انتقاد از حمله به سفارت بریتانیا سخن گفت و به ذکر خاطره ای معنادار از پدرش پرداخت: " در زمان حيات شهيد مطهري چريكهاي فدايي در اقدامي وارد سفارت آمريكا شدند، وقتي خبر به شهيد مطهري رسيد، ايشان بلافاصله به عنوان رئيس شوراي انقلاب به آقاي مهدوي كني كه آن زمان رئيس كميتهها بود دستور داد چريكهاي فدايي را از سفارت بيرون كنيد، ايشان تأكيد داشتند نبايد به آنان اجازه داد چهره انقلاب اسلامي، آن هم در روزهاي آغازين پيروزي تخريب شده و براي كشور مشكل به وجود آورند. "
علی مطهری، به احتمال بسیار زیاد، در سال 1391 نیز خبرساز و برای خیلی ها نیز دردسر ساز خواهد بود. او اگر چه به هیچ وجه وزن تئوریک پدرش را ندارد اما شجاعت و صراحت او را، در بیان آنچه که حق می پندارد، کاملاً به ارث برده است.
علی مطهری، اصولگرایی شجاع است که اگر چه نگاه مدرنی به مقوله " سبک زندگی " ندارد ولی اصولگرایی اش نه ریاکارانه و آلوده به انواع آلودگی ها بلکه صادقانه و مطهر از پلیدی است.
برای اینکه بله قربان گو نیست.
والا ممکن است اهداف و نظراتش با ما همسو نباشد.
برای اینکه از وجهه و موقعیت خود استفاده می کند و می گوید می توان بخاطر پول و مقام بله قربان گو نبود.
1- طرح نظارت بر نمایندگان
2- نماینده مخالف وزیر پیشنهادی نفت"رستم قاسمی"
3- مقایسه ماجرای توهین به فائزه هاشمی با توصیف امیرالمونین در خطبه 27 تهج البلاغه که درباره واقعه حمله به شهر انبار ایراد فرمودند
4- اینهمه افراد دلسوز و البته منتقد جدی دولت مانند توکلی نادران و زاکانی و ...که فعالیت حقوقی و قانونی انجام داده اند (در زمینه تخلفات دولت) تلاش کردند که ایشون رو از طرح سوال از رییس جمهور با توجه به ایرادات طرح سوال و بی نتیجه بودن آن منصرف کنند ولی ایشون به دلیل همون تشخیص غلط بر موضع خود پافشاری کرد و گفت که من باید از حقوق موکلین خود دفاع کنم دیدیم که چطور دفاع کرد!! و چه نتایج گوهرباری برای کشور داشت!!
5- و بسیاری موارد دیگر
اقاي مطهري هيچ گاه زمان شناس نبوده
سیاست نظری، و وارد شدن به زمین و میدان عملی سیاست، در عمل به منش و سلوک آزادمردانه پایبندی نشان دادند، انتظار می رود آن دسته از موضع گیری های سطحی و هیجانی کیهان پسند خود در دولت کریمه آقای خاتمی را با شجاعت و صراحت تصحیح کنند.
هرچند اگر هم نکنند اهل فهم و آگاهی به روشنی و وضوح می بینند و می دانند که تا چه اندازه حقایق بر ایشان آشکار شده که آقای مطهری اینچنین معنا دار اصولگرایی را با قرائت اصلاح طلبی به اجرا درمی آورند!
آن بی هیاهو، این بی حیاهو!
در سال 1390، اتفاقهاي زیادی در ایران رخ داد که منجر به صدرنشینی نام کشور عزیزمان در لیست خبرهای مهم جهان شد. در این میان دو خبر به خاطر ویژگی منحصر به فرد و وجوه اشتراک متعدد، قابل تأمل و درس و عبرت است.
خبر اول: اصغر فرهادی با ساخت فیلم جدایی نادر از سیمین برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران مفتخر به دریافت جایزهی اسکار شد.
خبر دوم: مصطفی احمدی روشن به عنوان جوان ترین دانشمند نسل سوم انقلاب، مفتخر به دریافت مدال شهادت شد.
تأمل اول: هم اصغر هدفمند پیش رفت تا به این مقام نائل شد، هم مصطفی. هدفمندی اصغر که از اهداف ذاتی هر فیلمساز بی توجه به دو فریضه ی تولّی و تبرّی است، نیازی به اثبات ندارد. رؤیای اسکار برای این تیپ فیلمسازان آن قدر جذابیت دارد که برای پرکردن چشم سیاستگذاران اسکار هرگونه خوش رقصی را مباح بدانند.
شاید در هدفمندی مصطفی برای بعضی خواننده ها جای تردید باشد. که آن هم دست کم با دو دلیل محکم عقلی و نقلی قابل رفع است. دلیل عقلی این است که مصطفی مسلّح بود. پس می دانست قدم در راهی گذاشته که احتمال ترورش قریب به یقین است. و دلیل نقلی این که وی از استاد اخلاق خود (حضرت آیت الله خوشوقت) تقاضای ذکری برای نیل به مقام شهادت کرده بود.
تأمل دوم: دو ایرانی با اراده، با دو آرمان کاملاً متفاوت از هم به قدری در مسیر خود عزم داشتند که هر دو خیلی زود به قلهی رؤیایی خویش صعود کردند.
آرمان این دو کاملاً مشهود و قابل مطالعه است. اصغر در قالب فیلم، حرف هایش را زده و مصطفی نیز در قالب شهادت، حرف هایش را عمل کرده است.
تأمل سوم: اصغر سر سفرهی این ملت جلوس کرد و با نان و نمک مردم سکوی مرتفعی ساخت تا روی آن بایستد و فریاد بزند كه؛
در ایران همه دروغ می گویند. زن، شوهر، پدر، مادر، فرزند، کارگر، کارمند، معلم،...
لذا سرزمین ایران محیط مناسبی برای تربیت فرزندان ایده آل اصغر فرهادی نیست.
در ایران کرسی قضاوت فشل است. نه عدالت دارد و نه فراست.
اسلام ایران، اسلام خرافاتی است.
نسل سوم انقلاب زیر یوغ خودرأیی و استبداد پیشینیان خود می سوزند و تحمل می کنند، اما در آخر طاقت آن ها سر آمده، حصار را می شکنند و با نسلی که از گذشتهی خود پشیمان شده و راه نجات را غلتیدن در دامن امريكا می داند، همراه می شود.
این ها دروغ های فیلم جدایی نادر از سیمین است!
تأمل چهارم: مصطفی که نمایندهی نسل سومی هاست با خون خود بر ادعای واهی افتراق نسل سوم خط بطلان کشید و در عین حال واقعیت های تلخی را فریاد زد که "جدایی..." آن را انکار کرده بود. از جمله:
ثروتی که با بلوکه کردن اموال ایران و دزدی نفت کشورهای مسلمان و کشت و قاچاق مواد مخدر از افغانستان و فروش سلاحهای کشتار جمعی و دهها جنایت دیگر به دست می آید، نامشروع است. این لقمه ها در نگاهی خوش بینانه فرزندانی تربیت می کند وطن فروش و خیانتکار به ملت. مثل میرزا ملکم دیروز و الي ماشاء الله امروز!
دولتی که با پرچم استیفای حقوق بشر و محو تروریزم، خون میلیون ها مسلمان بی گناه فلسطینی، ایرانی، عراقی، افغانی و بحرینی را مکیده، دولتی دروغگوست و هنرمندی که قادر به بيان این دروغ بزرگ نباشد یا جاهل است یا خائن.
صدق شعار مبارزه با تولید سلاح های هسته ای و کشتار جمعی از دماغ پینوکیویی کرهی زمین که با انفجار ناکازاکی و هیروشیما شکل گرفت، پیداست.
تأمل پنجم: اصغر و مصطفی - هر دو- توسط سرویس های جاسوسی امريكا و اسراییل شکار شدند. اصغر شکار شد تا با تزریق حمایت های مادی و معنوی، جانی دوباره بگیرد و همچنان از دلیل جدایی ها بگوید. مصطفی شکار شد تا با تزریق گلوله، دیگر وجودی نداشته باشد دال بر وصال نسل سوم با ارزش های انقلاب.
تأمل ششم: اصغر در اوج صعود به قلهی توفیقهاي هنری مفتخر شد دست نامحرم آنجلینا جولی را در دست خود بفشارد و این اتفاق شیرین را در کارنامه افتخارات حرفه ای اش ثبت كند. مصطفی در اوج غیرت و شرف و مردانگی، وقتی به خون خود آغشته شد، فرشته های الهی را به تعظیم و تکریم واداشت.
تأمل هفتم: در نظر امريكا و اسراییل، اصغر فرهادی با جایزهی اسکار و تبریک وزیر امور خارجه این کشور و اکران فیلم در سرزمین های اشغالی و حمایت های پیدا و پنهان استکبار، زنده شد و در مقابل؛ مصطفی احمدی روشن با یک بمب مغناطیسی مُرد!
اما در نظر ملت غیرتمند و شریف ایران، هر که به طمع وجیزهی بی ارزش دنیا، ارزش های بی همتای این ملت بی نظیر را پای میز معامله ببرد، در همان قدم اول، مرگ ارزش و اعتبار خود را امضا کرده و به پایان تاریخ مصرف خود خواهد رسید.
زندهی واقعی کسی است که جان خود را سپر جان مردم بی دفاع کرده، با خون پاک و صادق خود، دروغگویان بین المللی را رسوا می کند و مردهی واقعی کسی است که آبروی ملتی را سپر مطامع بی ارزش خود کرده، مستبدانه برّهها را به جرم خطا و اشتباه، به کام گرگهای جنایتکار می سپارد.
تأمل هشتم: نظام جمهوری اسلامی آزاد اندیشترین نظام دنیاست. در هیچ نظامی نمی توان اینچنین اساس باورها و ارزشهای یک ملت را زیر سؤال برد و دشمن درجه یک نظام را تکریم کرد. این نجابت نظام قابل تحمل است، اما این که هزینه دشمنی با ملت از جیب خود ملت برود، با هیچ منطقی قابل توجیه نیست. نمی دانم چرا نمایندگان مردم تاکنون از وزیر ارشاد نپرسیده اند چرا جشنواره فجر به دشمن فجر جایزه داد و آن را به نمایندگی از سینمای جمهوری اسلامی به جشنواره های بین المللی فرستاد!
تأمل آخر: امروز بنده به عنوان یک شهروند ایرانی وقتی اسم "مصطفی" را می شنوم، سر بالا می گیرم، بر غیرت و مردانگی جوان ایرانی می بالم، اما نام "جدایی نادر از سیمین" و سازندهی آن که یک گل طلایی به دروازهی خودی زده، عرق شرم و زبونی ناشی از خیانت و وادادگی را بر پیشانیام می نشاند.
فیلم سینمایی «قلادههای طلا» ساخته ابوالقاسم طالبی در حالی اکران نوروزی خود را پشت سر میگذارد که نمایش این فیلم شب گذشته در سینماهای نمایش دهنده به سانسهای ویژه و فوقالعاده رسید.
به گزارش فارس، فیلم «قلادههای طلا» ساخته ابوالقاسم طالبی در حالی اکران نورزوی خود را پشت سر می گذارد که نمایش این فیلم شب گذشته در سینماهای نمایش دهنده به سانس های ویژه و فوق العاده رسید.
بنا بر این گزارش در حالی که آخرین سانس نمایش «قلادههای طلا» در سینما آزادی 23.30 اعلام شده بود به دلیل استقبال زیاد مردم یک سانس ویژه نیز در ساعت 1.30 برای این فیلم در نظر گرفته شد.
در سینما استقلال نیز آخرین سانس نمایش فیلم 22.30 بود که این سینما نیز مجبور به اضافه کردن سانسی ویژه در ساعت 30دقیقه بامداد شد تا علاقه مندان بتوانند این فیلم را در اولین ساعات بامداد صبح جمعه تماشا کنند.
«قلادههای طلا» ساخته ابوالقاسم طالبی به ماجرای حضور جاسوسان غربی در ایران در ایام اغتشاشات بعد از انتخابات می پردازد و در هنگام نمایش در سی امین جشنواره فیلم فجر با استقبال مخاطبان مواجه شد
این فیلم زده توی دههههن اشوبگران سال 88
شب پره بازیگرمیدان شود
بله درغیاب فیلمسازان وفیل های خوب
او اولین شخصی بود که در دهه هفتاد سیبل مقابلش فرزندان و خانواده هاشمی بود و در اخیر هم نامه دق برای دفاع از انان می سراید.
مقداری هم نظرش را در باره فرهنگ و تاریخ کشور ببینید و سیاست ورزی و استفاده از رانتهای سببی و نسبی لاک آقای علی مطهری است.
میدونم که طرفدار اقای مطهری هستی اما اگه به نظر مخالفت خودت اهمیت میدی این رو هم چاپ کن
این چه جور اصولگرای "مطهر" ی هست که تو مجلس به کوچک زاده فحش میده بعد میگه یک فحشی دادم که خودم معنی اون رو نمیدونستم !!
علی مطهری هم از این دسته است
مطالعه تاریخ خیلی مسائل رو برای ما روشن میکنه، از صدر اسلام و امثال ابوموسی ها بگیرید تا انقلاب و منتظری ها و امروز و ....ها. یاعلی
تو هم خوبی ؟؟
زمان انتخابات ریاست جمهوری که نامزد مورد حمایتتون به خاطر همین سهل انگاری شما زمین خورد
اینم از انتخابات ریاست جمهوری که یه لیست (صدای ملت)رو از بیخ زدید
زنده باد مطهری
جنابعالی تکلیفت رو اول با خودت روشن کن
مردم همونهایی هستن که میرن قلاده ها را میبینن و در انتخابات شرکت میکنن و در راهپیمایی 22 بهمن حاضر میشن
((سقوط تدریجی یک اصولگرا))
سقوط تدریجی اصولگرایی !!
زاهدی به میخانه سرخ مو ز می دیدم
گفتمش مبارک باد بر تو این مسلمانی
اما حتی اگر بر فرض محال ایشان سقوط هم کنند این سقوط شرف دارد به ترفیع هایی که از کنار 3000 میلیارد و سکوت در برابر نا حق سر بر آورد.
مطهر از هر سیاسی کاری و چاپلوسی
از معدود امیدهای مردم در مجلس نهم
خار در چشم قدرت طلبان!!
مردم همونهایی هستن که امار مشارکت در انتخابات را به 64٪ رسوندن.( و به اقای مطهری هم رای ندادن) نه اقلیت متوهمی که میان اینجا مثبت و منفی میدن
(عصر ایران میدونم با نظرم موافق نیستی ولی لطفا" تائیدش کن)
مگه رفت؟
البته نباید این نکته رو فراموش کرد که نظر سنجی شما هم در رای نیاوردن ایشان بی تاثیر نیود!
((علی مطهری، اصولگرایی شجاع است که اگر چه نگاه مدرنی به مقوله " سبک زندگی " ندارد ولی اصولگرایی اش نه ریاکارانه و آلوده به انواع آلودگی ها بلکه صادقانه و مطهر از پلیدی است.))
برخی از موافقین رفتار علی مطهری در سال 90،اصلا اصول فکری او را قبول ندارند و فقط از رفتار وی در جهت منافع خود استفاده می کنند..البته این نوع موافقان هیچ خدشه ای به رفتار صحیح علی مطهری وارد نمی کند اما باید هوشیار هم بود.
داره از این دعواها خوشم میاد اونایی که گیر میدادن الان دارن بهشون گیر میدن
ریاست جمهوری پیش کشش
مردم قبولش ندارن
درود بر احمدی نژاد