محمد جواد لاریجانی گفت : معتقد نيستم كه فقط درباره عراق مذاكره كنيم. كمك به ملت عراق كار بسيار مهمي است. منتها منافع ملي ما ايجاب ميكند ما به حوزههاي ديگري نيز وارد شويم.
وی در مصاحبه با روزنامه هم میهن با بیان اینکه در سياست خارجي بايد انسجام وجود داشته باشد و اينطور نباشد كه هركس هر چيزي به مصلحت به ذهنش رسيد عمل كند، گفت : دستگاه ديپلماسي و دولت بايد از همه نيروها استفاده كند حتي از نيروهايي كه در كمپ سياسي دولت نيستند. اين افراد ميتوانند براي مملكت كار و به كشور كمك كنند. از ديگر سو بايد از سوي افرادي كه در سياست خارجي صاحبنظر هستند و ميتوانند كار كنند، اعلام آمادگي صورت بگيرد؛ يعني صرفنظر از علايق سياسي نسبت به دولت، آماده همكاري براي اداره كشور باشند. اين يك شعور سياسي است كه شاخصه توسعه مدني است.
لاریجانی علت عدم تحقق این مسئله را تک روی افراد دانست و ادامه داد : ما كار جمعي و مدني را بلد نيستيم انجام دهيم. هر دو جناح سياسي كشور هر وقت به قدرت ميرسند كار جمعي را فراموش ميكنند.
لاریجانی درباره میزان انسجام موجود در حوزه سیاست خارجی نیز گفت :در كشور ما نسبت به كارشناس نظر خوبي وجود ندارد. كارشناسها زماني رشد ميكنند كه دولت به آنها تكيه كند.
دکتر لاریجانی در ادامه با مهم دانستن مذاکره با آمریکا و توصیه به آمریکایی ها برای قدر دانستن این موضوع درباره موضوعات قابل طرح در این دیدارها تاکید کرد : معتقد نيستم كه فقط درباره عراق مذاكره كنيم. كمك به ملت عراق كار بسيار مهمي است. منتها منافع ملي ما ايجاب ميكند ما به حوزههاي ديگري نيز وارد شويم.
امنيت منطقه خليجفارس يا افغانستان يا تنشهاي بزرگي كه در منطقه خاورميانه وجود دارد. اينها ميتواند محورهاي ديگري باشد كه با آمريكا گفتوگو كنيم.
یا مثلا در مسائل هستهاي. نبايد فرض كنيم كه آمريكا تغيير پيدا كرده يا ميكند؛ برخي ميگويند اگر آمريكا آدم بشود با او مذاكره ميكنيم. اين محال است كه آمريكا تغيير كند.
ما با آمريكاييها يك اختلاف سنگين داريم كه به دشمني كشيده شده است. منتها در روابط بينالملل، دشمني هم مديريت ميخواهد. ما بايد دشمني خود را با آمريكا و كشورهاي غربي مديريت كنيم؛ يعني بايد تنش بين خود و آمريكا را مهار كنيم تا گسترش پيدا نكند. بعد اصلاح كنيم و بعضي جاها آن را كاهش بدهيم تا به حد معقولي برسد.
وی درباره سرانجام اختلافات ایران و آمریکا نیز گفت : اختلافات ما قابل حل نیست اما نبايد بگذاريم شعلهور شود. كاهش این اختلافات نیز نيازمند يك هنرمندي است كه بايد هم از طرف ما باشد و هم از طرف آنها.
لاریجانی درباره پيششرط گذاشتن براي مذاكره با آمريكا نیز اظهار داشت : من با پيششرط گذاشتن از سوي ايران يا از سوي آنها مخالف هستم. ما انتظاراتمان را از مذاكره با آمريكا بايد تصحيح كنيم. اين مذاكره به معناي آن نيست كه همه مسائل ما بعد از 24 ساعت حل ميشود. اصلا حل مساله ما به دست آمريكا نيست. اين اشتباه بزرگي است. حل مساله ما به دست خودمان است.
منتها ما به عنوان عنصر عامل در صحنه بينالمللي بايد روابطمان را براساس منافع ملي تنظيم كنيم. راجع به منافع ملي دو كشور بايد با آمريكا صحبت كنيم، نه اينكه بگوييم تو كار بد كردي، او نيز بگويد شما هم كار بد كرديد، ما براي ثبت در تاريخ كه با آمريكا صحبت نميكنيم، براي پيشرفت مقاصد مملكت صحبت ميكنيم.
سياست، بچه زمان است. به زمان و فرصت بستگي دارد. ديگر اينكه سياست تابع منافع ملي است؛ يعني اينكه پدر و مادر ندارد.
لاریجانی درباره نگاه های موجود در امریکا درباره رابطه با ایران گفت : خطي توسط خانم رايس و جمعي از دموكراتهاي كنگره دنبال ميشود كه مذاكره جدي با ايران آغاز شود.البته در طول تاريخ، دموكراتها براي ايران بدتر بودند. اين البته براي ما مهم نيست. معنايش اين است كه ما ميتوانيم دشمني خود را مديريت كنيم.شايد در عمل نتيجه نگيريم اما بايد اين استراتژي را جلو برد اگر نتيجه نداد آن وقت در آن تجديدنظر ميكنيم.
وی درباره میزان مقبولیت نظراتش بین مسئولان نظام گفت : حتي آنهايي كه مخالف هستند، ممكن است با درجاتي مخالف باشند؛ مثلا بگويند يك مقدار جلو برويم ببينيم چه ميشود؛ در مذاكراتي كه ما در عراق داشتيم، وزير خارجه ايران گفت كه ما اين مذاكرات را ارزيابي ميكنيم بعد قدم بعدي را برميداريم. به نظرم اين حرف خوبي است. آمريكا نيز اگر ميخواهد اين مذاكرات پا بگيرد، بايد تلاش كند توفيقاتي نيز در آن باشد؛ هر چند اين توفيقات كوچك باشد.مخالفان خيلي نيستند. اگرچه برهانشان قابل توجه است اما اكثريت در كشور معتقدند هستند كه اين دشمني بايد مديريت شود.
لاریجانی در ادامه با تاکید بر شکسته شدن تابوی مذاکره با امریکا گفت : دولت نهم تا حد زيادي اين تابوها را لغو كرده است. خود آقاي احمدينژاد به بوش نامه ميفرستد و به او پيشنهاد مناظره ميدهد. مذاكره در زمان ايشان راه افتاده است. ميخواهم بگويم اين تابويي كه شما ميگوييد در زمان ايشان لق شده است و اين عمل درست است زيرا منافع ملي را نبايد با دلشورههاي سياسي داخلي از بين ببريم.
در دهه اول انقلاب دوستان اصلاحطلب امروز ما، پرچمدار بيامان مبارزه عليه امپرياليسم آمريكا بودند و دوستان جناح ديگر موافق مذاكره با آمريكا بودند. بعدا با همديگر جا عوض كردند. اين نشان ميدهد كه سياست داخلي، سايه انداخته است بر سر موضوع منافع خارجي. دولت آقاي احمدينژاد نيز نشان داده ميتواند، از اين مرزها عبور كند.
الان مسوولان كشور ما به يك حكومتي كه در جاهاي مختلف حضور دارد و منافع ما با آنها درگير است، فكر ميكنند. آنها به ما نياز دارند و ما نيز بايد از آسيب آنها در امان باشيم. اين باعث كوچك شدن ميدان كار ميشود.
وی درباره ایده گشايش سفارت آمريكا در ايران نیز اظهار داشت : به نظرم در يك مراحلي هيچ اشكالي ندارد. ما روابطمان با ساير كشورهاي اروپايي بهتر از آمريكا نيست. اما الان خيلي زود است كه راجع به اين موضوع صحبت كنيم. آمريكاييها در اين زمينه بايد قدمهاي بهتري بردارند تا روابط به يك نقطه طبيعي برسد.
شرط اول اين است كه ما همديگر را بپذيريم؛ يعني اينكه آقاي ديك چني و امثال او نبايد در منطقه صحبت از تغيير رژيم ايران كنند يا كنگره، پولي براي تغيير رژيم ايران اختصاص دهد. اين نشان ميدهد كه آنها تبليغاتي و محدود فكر ميكنند. تغيير رژيم، يك سياست احمقانهاي است.
مراوده بهتر يعني دو كشور، ضمن اختلاف و تضاد در برخي جاها، همديگر را ميپذيرند. اين يك قدم است. آنها بايد ادبيات بيادبانه خودشان را نسبت به ما عوض كنند در مرحله بعد نيز ما نبايد يك شبه فكر نكنيم؛ منافع را ليست كنيم و آنها را به همديگر نزديك كنيم.
معذرت خواهی خانم آلبرایت خوب بود. اما بعد از آنها، نئوكانها بر سر كار آمدند. ادبيات اينها خيلي چالهميداني است.
لاریجانی در ادامه مواردی را که ايران بايد رعايت كند، چنین برشمرد : ما كه از تغيير نظام در آمريكا صحبت نكرديم. ما با خيلي از سياستهاي آمريكا مخالف هستيم اما به راي مردم آنها احترام گذاشتيم. گرچه بوش ناپلئوني پيروز شد اما ما كه مناقشه نكرديم؛ دولت آمريكا هيچ حيايي ندارد. راجع به دولت منتخب مردم ايران، صحبتهاي بدي ميكند يا از انقلابهاي رنگارنگ سخن به ميان ميآورد.
اين نزديك شدن براي كاهش تشنج، دوطرفه است. يعني اگر در يك مورد با يكديگر حسننيت و تعامل داشته باشيم، اين قدم مشوق قدمهاي بعد ميشود. در مساله افغانستان، ايران با آمريكا خيلي همراهي كرد، اگر ايران نبود، اتحاد شمال شكل نميگرفت. آمريكا به جاي قدرشناسي، عليه ما حرف زد. يك نوع خودمحوري در انديشه سياستمداران آمريكايي پيدا شده است.