جام جم:تركيه تهديد ميكند آنگاه توضيح ميخواهد
«تركيه تهديد ميكند آنگاه توضيح ميخواهد»عنوان يادداشت روز روزنامه جام جم به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد؛هدف اصلي استقرار سپر دفاع موشكي آمريكا در خاك تركيه بدون شك ايران است، گرچه مقامات تركيهاي بارها اعلام كردهاند كه اين سپر دفاع موشكي عليه ايران نيست، اما همين كافي است كه هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا صراحتا اعلام كرده است كه اين سامانه عليه جمهوري اسلامي ايران است.
از زمان استقرار اين سامانه در خاك تركيه واكنشها و بازتابهاي گوناگوني در اين باره صورت گرفته است. در واقع تركيه با استقرار سپر دفاع موشكي در خاك خود به نوعي عاملي براي تهديد ايران محسوب ميشود. تركيه علاوه بر عضويت در پيمان نظامي ناتو، پايگاه هوايي اينجرليك را در اختيار نيروهاي نظامي آمريكايي قرار داده است. عضويت در پيمان ناتو به اين معني است كه تركيه از سياستها و دستورات فرماندهي اين پيمان تبعيت خواهد كرد. پيمان ناتو قوانين خاص خود را دارد كه تركيه نيز آن را پذيرفته و امضا كرده است. اكنون كه تركيه به استقرار سپر دفاع موشكي در خاك خود تن داده است، به واكنشهايي كه از سوي مقامات دفاعي ايران و برخي نمايندگان مجلس در اين زمينه انجام شده، معترض است. اين كشور در واقع با اعتراض به پاسخ ايران به اين اقدام تركيه به اصل موضوع نپرداخته و به جاي پاسخ قطعي نسبت به هدف پذيرش و استقرار سامانه موشكي در خاك خود، به فرافكني پرداخته و سياست فرار رو به جلو را اعمال ميكند.
پرسشهاي اساسي درباره استقرار سامانه دفاع موشكي در خاك تركيه وجود دارد كه اين كشور به جاي اعتراض به موضع مقامات ايران بايد به آنها پاسخ دهد. روابط دوستانه، برادرانه، حسن همسايگي، نقاط مشترك و مبادلات تجاري و اقتصادي گسترده جاي خود.
1ـ تركيه هر چند گفته است كه استقرار سامانه دفاع موشكي در خاك كشورش تهديد عليه ايران نيست اما بايد پاسخ دهد كه دليل پذيرش براي استقرار آن چيست؟
2ـ هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا قاطعانه گفته است كه سپر دفاع موشكي در خاك تركيه عليه ايران است. مقامات تركيهاي چه پاسخي براي اين موضع آمريكا دارند؟
3ـ اگر جمهوري اسلامي ايران نيز اقدامي مشابه انجام دهد و بگويد كه چنين سامانهاي تهديدي براي كشور دوست و برادر تركيه نيست،آيا مقامات تركيه اين موضع ايران را ميپذيرند؟
4ـ ايران و روسيه اين اقدام ناتو در برپايي سامانه سپر دفاع موشكي در خاك تركيه را عليه خود ميدانند، اگر ايران و روسيه هم در يك پيمان مشترك و با همكاري نيروهاي نظامي و دفاعي و سازمان هوافضاي خود اقدام به برپايي سامانه سپر دفاع موشكي كنند، موضع تركيه چه خواهد بود؟
5ـ مقامات ارشد تركيه چه تضميني را ميتوانند به جمهوري اسلامي ايران بدهند كه به هيچ عنوان از اين پايگاه عليه جمهوري اسلامي ايران اقدامي صورت نخواهد گرفت؟
6ـ در حال حاضر تهديداتي عليه ايران در منطقه از سوي آمريكا، رژيم صهيونيستي و برخي ديگر از كشورهاي اروپايي صورت ميگيرد، آيا جمهوري اسلامي ايران اين حق را ندارد كه با اتخاذ ديپلماسي دفاعي به اين تهديدات پاسخ دهد؟
7ـ سفير تركيه در واشنگتن گفته است كه تركيه نميتواند ايران هستهاي را در كنار خود تحمل كند. مقامات تركيهاي در باره اين موضع مداخلهجويانه و البته تهديدآميز چه پاسخي دارند؟
8ـ تركيه كه نميتواند ايران هستهاي را در كنار خود تحمل كند، پس چگونه رژيم صهيونيستي را كه بيش از 200 كلاهك هستهاي دارد و شهروندان اين كشور را قتل عام هم كرده است،در كنار خود تحمل ميكند؟!
9ـ مقامات تركيهاي بارها اعلام كردهاند كه سپر دفاع موشكي مستقر در كشورشان عليه ايران نيست، شايد براي مقابله با اسرائيل اقدام به برپايي سپر دفاع موشكي در خاك خود كردهاند؟! آيا اينگونه است؟!
اكنون پرسشي هم از دستگاه ديپلماسي كشور مطرح ميشود.
1ـ وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران چرا تاكنون در قبال سخنان سفير تركيه در واشنگتن از مقامات آنكارا توضيحي نخواسته است؟
2ـ چه لزومي دارد كه وزير خارجه درباره موضعگيري برخي مقامات دفاعي و نمايندگان مجلس در قبال سپر دفاع موشكي در خاك تركيه به داوود اوغلو پاسخ دهد؟!
3ـ آيا استقرار سپر دفاع موشكي در خاك تركيه براي ايران تهديد است، يا پاسخ قاطع مقامات دفاعي و نمايندگان مجلس به اين اقدام تهديد آميز؟!
4ـ اگر داوود اوغلو نسبت به اين مواضع ناراحتي خود را اعلام كرده است، ايران هم نسبت به اقدام تركيه به خاطر تن دادن به برپايي سپر دفاع موشكي در خاكش ناراحت است.آيا اين اقدام اشكال دارد؟!
پرسشهاي بسياري در زمينه مواضع تركيه در چند وقت گذشته وجود دارد. گذشت زمان نكات تازهتري را درباره تركيه آشكار خواهد ساخت.
كيهان:لطفاً منفجر نشويد!
«لطفاً منفجر نشويد!»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد؛1- پرچم آمريكا روز پنج شنبه گذشته در بغداد پايين كشيده شد و به «غلاف» رفت. نظاميان آمريكايي در حضور لئون پانه تا وزير دفاع، پرچم آمريكا را در جعبه مخصوص كه آن را غلاف مي خوانند گذاشتند و با خود بردند. مثل همان 4500 كشته اي كه در اين 9 سال، جعبه زدند و با خود بردند. 1500 ميليارد دلار، كمترين رقمي است كه مقامات رسمي به عنوان هزينه اردوكشي به عراق عنوان كرده اند، يعني يك دهم كل كسري بودجه و بدهكاري 15 هزار ميليارد دلاري دولت آمريكا به عنوان بدهكارترين دولت دنيا. برخي محافل مجموعه هزينه هاي دو جنگ شكست خورده عراق و افغانستان را تا 5 هزار ميليارد دلار برآورد مي كنند. خروج بي سروصدا از خاك عراق با بي سرو ساماني كم نظير اقتصاد و سياست داخلي آمريكا مقارن شده است.
در اين ميان، دو حزب اصلي حاكم بر كاخ سفيد و كنگره در وضعيت «آچمز» به سر مي برند و هر يك ديگري را مسبب وضعيت بغرنجي مي دانند كه در طول 66 ساله پس از جنگ جهاني دوم بلكه از يكصد سال پيش نظير نداشته است. كدام ديوانه در آمريكا، ابرقدرت دنيا را از بلنداي قدرتي كه در شروع قرن جديد ميلادي (سال 2001) ايستاده بود، به اين حضيض هل داد؟ اين سوال، پرسش مهمي است كه بدون پاسخي درخور، روز سه شنبه گذشته از سوي «زبيگنيو برژينسكي» مشاور اسبق امنيت ملي و در اتاق فكر «شوراي آتلانتيك» با حضور جمعي از استراتژيست ها مطرح شد. برژينسكي در كنار گري سيك يكي از دو مشاور امنيت ملي پرآوازه آمريكاست.
اما پرسش ها يكي دو تا نيست. جاي سوال دارد كه چرا «پانه تا» وزير دفاع آمريكا (رئيس سابق سازمان سيا) بي سرو صدا و بدون اعلام رسمي به بغداد رفت تا در مراسم غلاف گذاري پرچم آمريكا شركت كند؟ چرا با سرافرازي و افتخار نه؟! نه تنها مردم عراق براي فرستاده ويژه اوباما هورا نكشيدند بلكه نظاميان عراقي پس از تحويل گرفتن يكي از 505 پايگاه نظامي تحت اشغال تفنگداران پنتاگون، پايكوبي هم كردند.
حاصل ياغي گري اعتبارسوز براي آمريكا و گسيل 170 هزار نظامي به عراق چه بود؟ روي كار آمدن دوستان اسلامگراي ايران در پارلمان و دولت عراق براي دومين بار؟! ماجراي عراق چه قدر اعتماد به نفس آمريكايي ها را پودر كرد و در بيابان هاي بغداد به خاك سپرد؟ اين كدام اراده است كه قدرت و فناوري برتر آمريكا را يكي پس از ديگري در كشورهاي منطقه دفن مي كند؟ آقاي گري سيك پاسخي براي اين پرسش دارد اما قبل از آن بايد سخنان پانه تا را در بغداد مرور كنيم. او با اشاره به نظاميان كشته شده آمريكايي مي گويد «شايد جهانيان به آنچه ما در اين مراسم مي گوييم توجه چنداني نكنند و آن را به فراموشي بسپارند، اما هرگز آنچه را آنان كرده اند فراموش نمي كنند». به شعر بي وزن و قافيه مي ماند، نه!؟ اين عبارت را هم روزنامه واشنگتن پست نوشت و هم تركي الفيصل رئيس وقت استخبارات سعودي دو سال پيش عنوان كرد كه «آمريكا، عراق را در سيني طلايي به ايران هديه كرد». يعني آنها اين همه راه را كوبيده و آمده بودند تا پس از تحمل انبوه فلاكت ها، صدام -دشمن خبيث و جنايتكار ملت ايران- را به زير بكشند و دستاورد نهايي را تقديم ملت ايران كنند يا به قول جرج بوش، آمده بودند تا بعد از افغانستان و عراق، سروقت دشمني با ملت ايران بروند؟ چي فكر مي كردند و چي شد؟!
2- غير از كلمه قصاري كه تلويزيون بي بي سي از پانه تا نقل كرده، راديو فرانسه نيز عباراتي را از باراك اوباما در مراسم خوشامد گويي به نظاميان منتشر نموده است. به گزارش راديو فرانسه «اوباما به قيمت گزافي كه جنگ عراق در مدت نزديك به ده سال براي آمريكا داشته، اشاره كرد و گفت: من از آغاز با اين جنگ مخالف بودم. اكنون جنگي را به پايان مي بريم كه فاقد نقطه نهايي و سرنوشت ساز بوده است». آقاي اوباما البته تواضع به خرج مي دهد كه اين عبارت آخر را بيان مي كند. آمريكا با خروج از عراق يا تخليه افغانستان به همان نقطه 12-11 سال پيش بازنخواهد گشت و به نقطه اي دور و كور در تاريخ خود پرتاب مي شود. اگر غير از اين بود كاخ سفيد نبايد در مصر و تونس و بحرين و يمن و عربستان غافلگير شود و سال 2011 به عنوان سال سياه تاريخ آمريكا رقم بخورد. استراتژيست ها بهتر از همه اين نكته را دريافته اند.
سه شنبه گذشته، برژينسكي (مشاور امنيت ملي كارتر) در نشست «شوراي آتلانتيك» در واشنگتن شركت كرد. وي در اين نشست كه با حضور برنت اسكو كرافت (مشاور امنيت ملي جرالد فورد و بوش پدر) و جيمز جونز (مشاور امنيت ملي اوباما تا همين اواخر) همراه بود، گفت: «درگيري نظامي با ايران داراي ابعادي فاجعه آميز براي آمريكا خواهد بود». به گزارش دويچه وله از اين نشست «3 مشاور سابق كاخ سفيد در اين امر هم عقيده بودند كه جهان در يك نقطه عطف تاريخي از هنگام فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در دو دهه پيش قرار گرفته و جنبش فراگير در خاورميانه نشانه اين دوره تاريخي است. برژينسكي در جمع مشاوران سابق كاخ سفيد گفت: ما نيازمند درك عميق تر از چالش هاي بين المللي هستيم كه آمريكا در پهنه جهان با آنها روبرو شده است. يكي از دلهره آورترين موضوعات اين است كه ما در مقايسه با گذشته، با چالش هاي پيچيده تري مواجه هستيم. برژينسكي كه در سال 2008 از نامزدي اوباما پشتيباني كرده بود، مي افزايد: ما در شرايط عجيبي به سر مي بريم. حزب حاكم (دموكرات) دچار انجماد شده و حزب بيرون از قدرت (جمهوري خواه) كاملا ديوانه شده است». به يك معنا، منظور برژينسكي اين مي تواند باشد كه فناوري هاي پيشرفته سيا و پنتاگون در برابر پيچيدگي هاي مد نظر وي «هنگ» كرده اند و در پاسخ تصميم سازاني كه در انتظار محاسبه و پاسخ هستند، صرفا EROR مي دهند؛ يعني اينكه جبران خرابكاري بلندپايگان سياسي- اطلاعاتي را مثلا نبايد از پهپاد زبان بسته RQ170 خواست!
3- سپر و جوشن دفاعي ملت ايران با سپرهاي دفاعي و جوشن هاي تكنولوژيكي رايج در جهان تفاوت دارد. اين روزها كه اخبار خوش پيروزي و ظفرمندي و شكست دسيسه هاي تو در توي دشمنان به تواتر منتشر مي شود، سزاوار است از عمق جان، كلمات نوراني حضرت باب الحوايج موسي بن جعفر عليه السلام را در دعاي جوشن صغير مرور كنيم كه از موضع عبوديت و فروتني تمام مي فرمايد «الهي! چه بسيار دشمني كه شمشير عداوت بر من كشيد و خنجر و نيزه و سنان دشمني از خشم و كينه تيز كرد و سم هاي كشنده براي قتل من آماده ساخت و تيرهايي را كه به دقت به هدف مي خورد به سوي من روانه كرد و چشم مراقبتش از من نخفت و در دل آرزو پروراند كه مرا رنج دهد و جرعه مرگ را به من بچشاند. پس تو به نيروي خويش مرا تاييد كردي و به ياري خود پشت مرا محكم ساختي و پس از آن همه تدارك و تجهيز دشمن، تندي تيغ او را به روي من كند كردي و خوارش ساختي و مرا به شرف و بزرگي بر او برتري دادي. و هرچه اساس مكر و حيله او را بر من محكم مي كرد، متوجه خود وي ساختي و به سويش بازگرداندي. آتش غضب او فرو ننشست و شعله كينه او خاموش نشد در حالي كه از شدت خشم، انگشت به دندان مي گزيد. پس سپاس تو را اي پروردگار مقتدري كه مغلوب نشود و اي بردباري كه شتاب نورزد. صلي علي محمد و آل محمد و اجعلني لنعمائك من الشاكرين لآلائك من الذاكرين».
4- ملت ما وقتي كلام اميرمؤمنان عليه السلام (اعر الله جمجمتك) را به جان خريد و سر به خدا سپرد، جوشن امنيت و پيروزي را به تن كرد. اين پيروزي هاي بزرگ بي سبب و واسطه نبود. اين فضيلت و افضليت را دشمنان ما شهادت مي دهند. مثل همين جملات گري سيك مشاور اسبق امنيت ملي آمريكا كه در كوران فتنه انگيزي مدعيان اصلاح طلبي در سال هاي 87-7137 گفت؛ «خواست ما اين است كه دين در سياست دخالت نكند البته هركس بخواهد مي تواند آن قدر نماز بخواند و تسبيح بچرخاند كه پوست پيشاني و انگشت وي ضخيم شود. من در ايران روشنفكراني را ديدم كه اشاره هاي ما را دنبال مي كنند. آنها ششلولي بالا برده اند تا هركس و هرچه را با ما ناسازگار است، هدف قرار دهند از جمله ولايت فقيه را كه من فكر مي كنم تكنولوژي برتر ما را با اراده برتر خود در صحراي طبس دفن كرد». 21سال پس از آن سخنان، گري سيك و زبيگنيو برژينسكي و اسكو كرافت و جونز مي بينند كه نه فقط فناوري برتر بلكه تمام حيثيت و قدرت و نفوذ آمريكا مقهور بيداري اسلامي برآمده از ولايت مدبرانه امام خميني و امام خامنه اي شده است.
داخل پرانتز بايد گفت و گذشت. همان سالها كه سخنان گري سيك منتشر شد، يكي از همين حضرات ششلول بند بعدي (م-ن) به كيهان آمده بود و تحسين مي كرد كه گري سيك، عجب تعبير موشكافانه اي از اوضاع كرده است. او آن روزها يقين داشت كساني ششلول بند آمريكا و اسرائيل و انگليس شده اند و با حيثيت خود انتحار مي كنند تا شايد اراده مدفون آمريكا در طبس و لانه جاسوسي و... زنده شود. اما مدتي گذشت و ديديم «پول هاي نامشروع+ فرزند ناخلفي كه اكنون به آمريكا گريخته+ جاه طلبي برآورده نشده+ [...]» چنان مغز و جان و دل وي را پوسانده كه حاضر است گدايي راديو فردا و بي بي سي و جرس و امثال آنها را بكند و در ازاي آن، سرلوحه تبليغات بيگانه باشد ولو به قيمت- به زعم موهوم خود- پنجه كشيدن بر سيماي آفتاب. يعني آمريكا و انگليس را غسل داده و از خباثت در آورده بودند كه امثال اين آقا تبديل به سرباز اجاره اي كه نه، تروريست انتحاري آنها- در قواره برخي از همين سلفي ها و ريگي ها- شدند؟!
بالاخره بايد در هر عصري مصاديقي براي «يا ايهاالذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه...» پديدار شود يا نه؟ بماند كه اين جماعت در دوره ورشكستگي كامل آمريكا، خود را سر راه اجاره و بيگاري گذاشته اند و اعتنا كه نمي كني، خود را بيشتر به در و ديوار مي كوبند تا شايد كسي به آنها محل بگذارد! و اگر چنين نبود يكي مثل همين آقاي وارونه، سراغ آن رجل سياسي «تداركاتچي» نمي رفت و به او اقتدا نمي كرد، حال آن كه همان بازيگر فتنه، فروردين 88 در اسلامبول تركيه، دست راسموسن دبيركل ناتو (نخست وزير اسبق دانمارك) را به گرمي فشرد و عارش نيامد با كسي دست دوستي بدهد كه حامي كاريكاتورهاي اهانت آميز عليه پيامبر اعظم صلي الله عليه وآله وسلم بوده است. امان از درندگي جاه طلبي و مال دوستي كه به تصريح امام محمد باقر عليه السلام، درنده تر از گرگ به ايمان انسان مي تازند و به غارت مي برند.
5- جريان نفاق متظاهر به روشنفكري و اصلاح طلبي، ناتوان از مستوري دايمي است. دشمن كه تهديد به حمله نظامي مي كند، اينها به رسم «مرجفون» شروع به ارعاب و خالي كردن دلها مي كنند. دشمن كه تهديد به تحريم سياسي و اقتصادي مي كند، همين ها طرفدار تحريم انتخابات و كارشكني اقتصادي مي شوند و به انواع التهاب هاي سياسي و اقتصادي براي سلب ثبات از كشور دست مي يازند. مستكبران كه در جنگ رواني كم مي آورند يا خدشه در اعتبار خود مي دانند كه هر خزعبل سست و بي پايه اي را بر زبان جاري كنند، جماعت نفاق جديد به خاطر عقده هاي ناگشوده و عقيده هاي آلوده، مي پذيرند تا جور دشمن را بكشند. نوبت جنگ فرسايشي با «ايمان» و «اميد» و «اتحاد» ملت ايران كه مي رسد، همين جماعت خو كرده به خيانت، در پياده نظام ناتوي فرهنگي به صف مي شوند و قباي اسلام آمريكايي را به تن مي كنند تا به قول شيمون پرز «به نيابت از اسرائيل با جمهوري اسلامي بجنگند.»
اوباما و پانه تا درباره سربازان برگشت خورده خود از عراق اذعان دارند كه جهان اعتنا و توجهي به آنها ندارد. آيا زمامداران آمريكا با اين وصف، از ششلول بندها كه نه، از «عمله انتحاري ناتوي فرهنگي» با احترام ياد خواهند كرد؟! آنها چند بار از عبدالمالك ريگي و اسامه بن لادن با احترام ياد كردند كه بخواهند از تالي تلوهاي آنها ياد كنند؟ و آيا اين جماعت خود را خيلي ارزان- در حد چند «آفرين» انباشته از تحميق- نفروخته اند؟!
خراسان:آبروريزي طلايي
«آبروريزي طلايي»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدي حسن زاده است كه در آن ميخوانيد؛مشخص نيست بساط عرضه سکه در بانک ها از نظر بانک مرکزي چه مزايايي دارد که بر ضررهاي متعدد و غيرقابل کتمان آن برتري يافته و باعث شده است همچنان سياست عرضه سکه بانکي به شيوه هايي که کاملا خلاف اصول اقتصادي و حتي انساني است ادامه داشته باشد.
آن چه کاملا مشهود مي باشد اين است که عرضه سکه در بانک ها در اين روزها جوي را به وجود آورده است که نه از منظر اقتصادي قابل توجيه است و نه حتي از منظر فرهنگي و سياسي. فاصله قيمت سکه عرضه شده در بانک ها و بازار آزاد اگرچه از حدود ۸۰تا ۹۰ هزار تومان، در يک هفته پيش، به حدود ۵۰هزار تومان در روزهاي اخير کاهش يافته است، اما فراگيرشدن تب خريد سکه و اطلاع انواع دلالان از خرد تا کلان و از زن و مرد از سود شيرين خريد و فروش سکه بانکي باعث شده است بسياري به دنبال سود يک روزه ۲۰۰ الي ۳۰۰هزار توماني شب را تا به صبح در صف خريد سکه در سرماي استخوان سوز اين شب ها زير پتو به سر برند.
به اميد اين که شايد صبح روز بعد با خريد ۵عدد سکه از بانک و فروش آن در بازار آزاد سودي معادل ۲۰۰تا ۳۰۰هزار تومان (متناسب با تفاوت قيمت سکه بانکي و بازار آزاد) به جيب بزنند و افسوس اين که رسانه ها گزارش مي کنند و مسئولان مربوطه احتمالا تماشا مي کنند و ديگر هيچ. شايد تصور نمي کنند در دنياي ديجيتال امروز خريد و فروش اينترنتي سکه بانکي ممکن باشد. شايد خبر ندارندچه صفوف متراکمي براي خريد سکه بانکي از شب قبل از عرضه تشکيل مي شود.
شايد خبر ندارند که دلالان با اجيرکردن افراد نيازمند و با استفاده ازکارت ملي آنان بخش عمده سود يک شبه خريد سکه را به جيب مي زنند. شايد اطلاع ندارند که برخي زورگيران و قلدران با استفاده از توان فيزيکي خويش حق ديگران را در صفوف خريد سکه پايمال مي کنند. شايد تصور نمي کنند که حرمت و کرامت انساني در اين صفوف لکه دار مي شود.
شايد اطلاع ندارند فضاي بسيار منفي عرضه سکه بانکي به شيوه فعلي چگونه مي تواند حيثيت و اعتبار بخشي از جامعه را در نزد افکار عمومي بيگانه لکه دار کند. هم اکنون گزارش هاي تصويري و ميداني برخي خبرگزاري هاي بزرگ کشور روي پايگاه اينترنتي آن ها موجود است و معلوم نيست بازتاب اين گزارش ها در رسانه هاي بيگانه چگونه خواهد بود.
حقيقتا نوشتن اين سطور براي نويسنده سخت است زيرا نمي توان تصور کرد چرا در قرن ۲۱ و در جامعه ايران که از لحاظ زيرساخت هاي ارتباطي پيشرفت هاي قابل توجهي يافته است و ثبت نام براي بسياري از امور نظير سفر حج، عمره و عتبات، دريافت يارانه ها، آزمون هاي دانشگاهي و انتخاب واحدهاي درسي از راه هاي غيرحضوري و اينترنتي انجام مي شود، حال بماند که همين نحوه توزيع سکه حتي هدف اوليه را که کاهش قيمت سکه در بازار آزاد بود چندان محقق نکرده است و بلکه بازار ۲نرخي براي دلالاني ايجاد کرده است که به مدد سياست بانک مرکزي سودهاي هنگفت طي يک روز به جيب مي زنند.
در نهايت بايد گفت بازنده نمايش تاسف برانگيز عرضه سکه بانکي فقط اقتصاد نيست، بلکه فرهنگ و اخلاق نيز بازنده طرحي است که خروجي آن جز تقويت دلالي و واسطه گري و ضربه زدن به حرمت و کرامت انساني نيست. آقاي رئيس کل بانک مرکزي خواهش مي کنم يک شب به صورت ناشناس به يکي از صف هاي خريد سکه مراجعه کنيد تا واقعيت ها را ببينيد، شايد طرحي نو دراندازيد.
جمهوري اسلامي:سوريه، عبور از خط توطئه
«سوريه، عبور از خط توطئه»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛وقايع ماههاي اخير سوريه، از دو جهت براي قدرتهاي غربي به ويژه آمريكا افشاگر و رسوائي آفرين بود. اول آنكه اين وقايع نشان داد آمريكا و ساير دولتهاي غربي در رويدادهاي يكسال اخير جهان عرب، كه منجر به تحولات بنيادين در تعدادي از كشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه عربي شد، هيچ نقشي ندارند، و دوم آنكه همدستي دولتهاي غربي و رژيم صهيونيستي و ارتجاع عرب براي بركنار كردن بشار اسد از قدرت و تغيير حاكميت سوريه نتوانست راه به جائي ببرد.
اين واقعيت را نميتوان انكار كرد كه آمريكا بعد از آنكه با قيامهاي مردمي در جهان عرب و شمال آفريقا مواجه شد تلاش كرد بر موجي كه در اين مناطق به راه افتاده سوار شود و در اين موج سواري تا حدودي نيز موفق بود، اما نتايج انتخابات در دو كشور تونس و مصر نشان داد حتي اين موج سواريها و تلاشهاي فراوان آمريكا براي مصادره انقلابها نيز نتيجهاي نداشت. در اين دو كشور در انتخاباتهائي كه برگزار شد، مردم به احزاب اسلامي رأي دادند و اين واقعيت به اثبات رسيد كه آنچه در كشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه عربي جريان دارد بيداري اسلامي است. عنوان "بيداري اسلامي" البته به معناي نفي عوامل ديگري كه ممكن است در اين قيامهاي مردمي دخيل باشند نيست، اما در اين واقعيت نيز نميتوان ترديد كرد كه اكثر مردم اين كشورها خواهان اسلام هستند و با دخالت آمريكا و قدرتهاي غربي و رژيم صهيونيستي در كشورشان مقابله ميكنند.
درخصوص سوريه، نكات مهمتري وجود دارند كه افلاس آمريكا و چهره تزويرگر قدرتهاي غربي و ارتجاع عرب و رژيم صهيونيستي را كاملاً افشا ميكنند.
آنچه در طول ماههاي گذشته در سوريه گذشت، دخالت مستقيم آمريكا، تعدادي از دولتهاي اروپائي، رژيم صهيونيستي و سران ارتجاع عرب در وقايع اين كشور را به روشني نشان داد. علاوه بر اينها، دولت تركيه نيز در يك فرصتطلبي آشكار هرچه در توان داشت را براي ساقط كردن حكومت سوريه بكار بست و همدستي خود با مثلث شوم غرب، صهيونيسم و ارتجاع عرب را نشان داد.
فعاليت بيوقفه سفارتخانههاي آمريكا و چند كشور اروپائي در سوريه و سرمايهگذاري كلان آنها براي حمايت از مخالفان بشار اسد كه تا خارج شدن آنها از سوريه ادامه يافت و بعد از مدتي با اثبات بينتيجه بودن اين تحركات به بازگشت آنها به دمشق منجر شد، يكي از فرازهاي مهم تحولات سوريه است. اين تلاشهاي مداخله جويانه و شكست خورده كاملاً نشان داد مثلث توطئه گر غرب، ارتجاع عرب و صهيونيسم، كارائي چنداني ندارد و مقاومت در برابر توطئههاي اين مجموعه ميتواند نتيجه بخش باشد.
بافت جمعيتي سوريه از ويژگيهائي برخوردار است كه مقاومت در برابر توطئه سنگين مثلث شوم غرب، ارتجاع عرب و صهيونيسم را كارساز نموده است. اين ويژگيها را ميتوان در چند بخش خلاصه كرد.
1 - تركيب ديني و مذهبي مردم سوريه كه از مجموعه اهل سنت (حدود 70 درصد)، علوي و دوازده امامي و اسماعيلي (17 درصد)، مسيحي (10 درصد) و سايرين (حدود 3 درصد) تشكيل شده، گرايشهاي سياسي آنها را نيز متفاوت نموده است. مخالفان بشار اسد از اهل سنت هستند آنهم نه همه آنها. بقيه مردم از حاكميت كنوني حمايت ميكنند.
2 - عمدهترين مخالفان، دولت سوريه اخوان المسلمين هستند كه خود از دو گرايش افراطي و ميانه رو تشكيل شدهاند. ميانه روها طرفدار مذاكره و اصلاحات هستند و شورش را نميپسندند.
3 - در ميان ساير مخالفان، سلفيها از ديگران تندتر هستند و با روش افراطي عمل ميكنند. همين روش افراطي موجب شده است بسياري از مردم سوريه به آنها نپيوندند.
4 - مخالفان غيرمذهبي دولت نيز گرايشهاي متنوعي دارند و از يكپارچگي و وحدت نظر برخوردار نيستند.
حاصل
اين آشفتگي و پراكندگي، عدم موفقيت مخالفان در تشكيل يك جبهه منسجم عليه
حاكميت است. در مقابل، دولت سوريه توانست با برخورداري از حمايت موافقان،
بر مخالفتها غلبه كند و دوام بياورد.
شرايط امروز سوريه و آنچه در كشورهاي تونس و مصر در انتخابها مشخص شده و همينطور آنچه به عنوان خواستههاي مردم و انقلابيون در كشورهاي ليبي و يمن اعلام شده، دولتهاي غربي، سران ارتجاع عرب و رژيم صهيونيستي را به اين نتيجه رسانده كه در سوريه به هدف مورد نظر خود نخواهند رسيد.
علاوه بر اينها، دولت سوريه در منطقه و در همسايگي خود دوستان قدرتمندي دارد كه حمايت آنها نيز در غلبه اين دولت بر مشكلات پديد آمده مؤثر است. نخستوزير عراق، در سفر اخير خود به آمريكا صريحاً با درخواست رئيسجمهور اين كشور براي ضديت با بشار اسد مخالفت كرد. روابط نزديك ايران و حزبالله لبنان با دولت بشار اسد نيز عوامل مهمي در پايداري اين دولت محسوب ميشوند و ضديت شاه عبدالله اردني و دولت تركيه كه در پي اهداف خاصي هستند را خنثي ميكند.
در اين ميان، برخورد دوگانه سران ارتجاع در قالب اتحاديه عرب با سوريه و بحرين و يمن و عربستان، مايه رسوائي بيش از پيش ارتجاع عرب شده است. آنها درحالي كه از تمام امكانات خود براي نجات حكومتهاي سركوب گر بحرين و يمن و عربستان استفاده ميكنند، در يك سياست كاملاً متضاد، تصميمات خصمانهاي عليه بشار اسد و دولت سوريه اتخاذ ميكنند كه وابستگي آنها به آمريكا و غرب و صهيونيسم را كاملاً به نمايش ميگذارد. البته اين اقدامات خصمانه نيز كارساز نبوده و اكنون سران ارتجاع عرب نيز همانند اربابان غربي خود از اينكه بتوانند از اين راهها به آنچه در سوريه جستجو ميكنند دست يابند مأيوس شدهاند. آنها با ضديتي كه عليه سوريه بعمل آوردند، يكبار ديگر سرسپردگي خود در برابر غرب و صهيونيسم را نشان دادند و ننگ ابدي را براي خود خريدند.
در مرحله كنوني، دولت سوريه هر چند از خط توطئه عبور كرده ولي براي رسيدن به ثبات كامل به اقداماتي نيازمند است تا بتواند بهانه را از مخالفان و معاندان بگيرد. واقعيت اينست كه حاكمان سوريه براي ماندن بايد بيش از آنچه تاكنون انجام دادهاند به اصلاحات روي آورند. اين اصلاحات بايد از حزب بعث شروع شود، تا ريشه كن ساختن فساد اداري به پيش برود، حل مشكلات امور معيشتي مردم را در بر بگيرد و آزاديهاي مشروع را تأمين نمايد.
كاملاً روشن است كه آمريكا و همدستانش با اين هدف درصدد ساقط كردن دولت اسد هستند كه جبهه مقاومت در برابر رژيم صهيونيستي در خط مقدم را فشل كنند. براي خنثي شدن اين توطئه، حكومت سوريه با يد تقويت شود. اين تقويت، از دو راه ميسر است؛ يكي حمايتهاي بيروني دوستان سوريه كه در مبارزه با صهيونيسم و مقاومت در برابر آمريكا و ارتجاع عرب با همديگر وجه مشترك دارند و ديگري اصلاحات دروني خود حاكميت سوريه كه اگر صورت نگيرد حمايتهاي بيروني نيز كارساز نخواهد بود.
رسالت:سخني با نمايندگان مجلس
«سخني با نمايندگان مجلس»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛امسال سال جهاد اقتصادي است. دقت در صحنههاي حقيقي جهاد اقتصادي و اهتمام ويژه به حضور در سنگرهاي خط مقدم آن يك اصل است.
مجلس شوراي اسلامي به عنوان نهادي برخاسته از متن مردم با مأموريتهاي ويژهاي كه در قانون اساسي براي حضور در جهاد اقتصادي براي آن تعريف كرده است بايد بيش از دو قوه ديگر خود را در معرض پاسخگويي به مطالبات مردم بداند.
سه شنبه گذشته تفريغ بودجه سال 88 در مجلس قرائت شد.
تفريغ
بودجه چيست؟ چرا بايد از تريبون جلسه علني مجلس قرائت شود؟ مردم چرا بايد
از نتايج عملكرد بودجه در قالب تفريغ بودجه مطلع شوند؟ تفريغ بودجه چگونه
نوشته ميشود؟
اينها سئوالاتي است كه طي سه دهه گذشته در مجلس بيپاسخ مانده است. نمايندگان محترم به «بودجه» عنايت ويژه دارند ودر آيين نامه داخلي مجلس در خصوص رسيدگي و تصويب برنامه و بودجه 6 ماده و 4 تبصره اختصاص يافته است اما متأسفانه در كليد واژههاي آيين نامه داخلي مجلس حتي يك واژه تحت عنوان «تفريغ بودجه» وجود ندارد. (1)
حال آنكه بودجه پيشبيني يك عدد درآمدي و برآورد يك عدد هزينهاي است. يعني مجلس چيزي را تصويب ميكند كه هنوز تحقق نيافته است. نمايندگان مجلس يك ماه و گاهي بيشتر را اختصاص به اين ميدهند كه ارقام منتهي به تقويم اين دو عدد را به تصويب برسانند. اما هيچ ارادهاي براي رصد كردن اين عدد و رقم پس از عملكرد در مجلس وجود ندارد تا معلوم نمايد كه آيا اين درآمد پيشبيني شده پس از يكسال تحقق يافته است؟ و از سوي ديگر آن هزينه برآورده شده در جاي خودش مصرف شده است يا نه؟
نشانه اين بيعلاقگي را ميتوان در آيين نامه مجلس و نيز توجه نمايندگان به هنگام قرائت تفريغ در مجلس جستجو كرد ديوان محاسبات همه ساله بيش از 20 جلد گزارش از تفريغ بودجه به مجلس ارائه ميدهد اما كسي حوصله رويت اين بيست جلد را ندارد خلاصه آن هم كه در مجلس قرائت ميشود كسي حوصله شنيدنش را ندارد آيا هدف خبرگان قانون اساسي از اصل 55 قانون اساسي كه گزارش تفريغ بودجه بايد در دسترس عموم گذاشته شود و از آن مهمتر كه گزارش «تسليم» مجلس شود همين است كه طي سه دهه گذشته در مجلس عمل ميشده است و اكنون نيز عمل شد؟!
تدوين كنندگان متن تفريغ بودجه و كساني كه مفاد آن را خلاصه كرده اند در جايجاي تفريغ آوردهاند؛ «اهداف مقنن در اين رابطه محقق نشده است»، «حكم اين جزء رعايت نشده است»، «اين جزء يا بند فاقد عملكرد است»، «حكم مقرر در اين بند محقق نشده است» و ...
به نظر ميرسد اين نوع تفريغنويسي و تفريغخواني نقض اصول 54 و 55 قانون اساسي است و نمايندگان محترم مجلس به دليل اين نقض به سوگند نمايندگي خود در صيانت از قانون اساسي عمل نكردهاند.
وقتي در آيين نامه داخلي مجلس حتي يك تبصره و يك ماده براي تسليم تفريغ بودجه وفق اصل 55 قانون اساسي وجود ندارد معلوم ميشود كه هيچ ارادهاي براي صيانت از بيتالمال مسلمين در مجلس از اين زاويه وجود ندارد. ديوان محاسبات وفق ماده يك قانون شرح وظايف خود پاسدار انحصاري بيتالمال است.
اين وظيفه براي هيچ يك از دستگاههاي ناظر تعريف نشده است. در حالي كه بيتالمال هرچند در هيچ يك از متون قانوني مصداقا تعريف نشده است. لفظ عام فهمي است كه محدوديت تعريف مصداقي ندارد و به نسبت آنچه كه از دولت يا منافع عموم در قالب حتي يك درصد سهام دولت در يك بانك خصوصي يا بنگاه عمومي هم باشد بايستي در حوزه و حيطه نظارتي ديوان محاسبات قرار داشته باشد.
غفلت ديوان و مجلس از ارائه يك تفريغ بر اساس استانداردهاي حرفهاي حسابرسي و حسابدهي باعث شده است كه شاهد به غارت رفتن بيتالمال در برخي بانكها در فساد موسوم به اختلاس سه هزار ميلياردي باشيم لذا حتي يك برگ گزارش به اعتبار اينكه اين بانك خصوصي است و در تعريف ماده 4 قانون محاسبات عمومي قرار ندارد، در ديوان محاسبات وجود نداشته است!
حال آنكه مجلس شوراي اسلامي به موجب ماده 42 قانون ديوان محاسبات اين امكان را دارد، «كه در تمامي امور مالي كشور - نه فقط امور مالي دولت- تحقيق و تفحص نمايد و در تمامي موارد مستقيما مكاتبه برقرار نمايد و تمام مقامات جهوري اسلامي ايران و قواي سه گانه، سازمانها و ادارات تابعه و كليه اشخاص و ... مكلف به پاسخگويي مستقيم ميباشند، حتي در مواردي كه از قانون محاسبات عمومي مستثنا شده باشد.»
وقتي مجلس و ديوان اين اختيارات وسيع را دارند چرا از اين ظرفيتهاي قانوني براي كوتاه كردن دست متجاوزان به بيتالمال استفاده نميكنند؟ چرا اين مجاهدت بزرگ يعني كوتاه كردن دست متجاوزان به بيت المال در تفريغ بودجه هيچ نمودي ندارد؟
لايحه بودجه كل كشور چون توسط رئيس جمهور وفق اصل 52 تسليم مجلس ميشود 270 مدعي در مجلس دارد و هنگام تصويب در مجلس همه نسبت به آن حساس هستند. اما بعد از اينكه بودجه از دالان اجرا عبور ميكند هيچ كس مايل نيست بداند آيا بودجه به ترتيبي كه در قانون مقرر شده بود هر وجهي در محل خود مصرف شده يا هزينهها از اعتبارات مصوب تجاوز كرده است يا نه؟!
بنده به عنوان احدي از ملت ايران كه مايلم گزارش تفريغ در دسترس قرار گيرد از هيئت عمومي ديوان محاسبات كه وفق ماده 36 قانون ديوان محاسبات مسئول صدور رأي در خصوص تفريغ بودجه و گزارش نهايي آن است تقاضا دارم در گزارش تفريغ بودجه موارد زير را ملحوظ دارند.
1ـ اولين نكتهاي كه بايد در تنظيم گزارش تفريغ به
آن اهتمام شود، اولين بند گزارش تفريغ بودجه تفريغ ماده واحده است. ديوان
بايد بگويد آيا پيشبيني درآمد محقق شده است. اگر محقق نشده چرا و اگر
درآمد بالاتر از پيشبيني بوده است چرا از نگاه طراحان بودجه مخفي مانده
است؟
همچنين در برآورد هزينهها چه اتفاقي افتاده است؟
2ـ گزارش تفريغ بودجه سال ماضي در اواخر سال جاري تهيه و تدوين ميشود و اين به معناي تعطيل و توقف كار در ساير بخشهاي حسابرسي و دادرسي در ديوان نيست. همزمان با تدوين و تهيه گزارش تفريغ بودجه سال ماضي و طرح آن در هيئت عمومي در مقطع زماني سال جاري نتيجه اقدامات حين رسيدگي در فاصله زماني 12 ماه از سال ماضي و 6 ماه از سال جاري در هيئتهاي حسابرسي و يا شعب دادياري بايد معلوم شده باشد. و موارد قابل اهميت آن به صورت كامل و موارد نازلتر به صورت اجمال بايد در گزارش تفريغ منعكس باشد.
3ـ به نظر ميرسد اطاله اين رسيدگيها و اطاله دادرسيها مانع از تسريع در رسيدگي در حد فاصل 18 ماه در فاصله زماني براي تنظيم گزارش تفريغ بودجه هرسال ميباشد. فلذا گزارش تفريغ را از محتواي مطمح نظر قانونگذار در اصل 55 قانون اساسي و تعريفي را كه مقنن در ماده 104 قانون محاسبات در نظر دارد، تهي كرده است و علي رغم همه زحمات و خدمات عناصر خدوم و زحمتكش ديوان كاربرد آن را براي دولت و مجلس فرو كاهيده است.
4ـ وقتي كليات بودجه در گزارش تفريغ و حسن و قبح همين كليات در آراي هيئتهاي مستشاري نماد و نمود نداشته باشد يا در مراحل تجديد نظر بحق يا به ناحق نقض ميشود راهبرد گزارش تفريغ يك گام به جلو و دو گام به عقب در عرصه نظارت در ماليه عمومي كشور تلقي خواهد شد.
5ـ تدقيق در چيدمان اركان ديوان و توجه به اهليت مسئوليني كه قرار است به مسائل مالي و محاسباتي ورود نمايند وشايسته گزيني در دادرسان در مقام تمييز حقي كه بتوانند قانوني را با اقتدار و استناد به نصو نه به اجتهاد در نص اجرا نمايند، گام اول و آخر در تهيه و تدوين گزارش تفريغ است كه به عنوان عاليترين سند مالي كشور بايد محل رجوع باشد.
6ـ در آسيب شناسي نقاط ضعف و اقتدار ديوان به مباحثي همچون نظريه تفسيري شوراي نگهبان در تحديد اختيارات ديوان و يا نقش برابري يك نفري راي حاكم شرع در برابر نظرات چند نفري حسابرسان ، دادياران و مستشاران سخن بسيار است كه چونان توپي در زمين مجلس افتاده است. ديوان اگر ضعف دارد و يا اگر مقتدر است در هر دو صورت اين ضعف و قوت به مجلس برميگردد.
و آنچه مسلم است هيچ يك از تحديدات (از جمله نظريه تفسيري شوراي نگهبان) نبايد از فرصتهاي ديوان در پاسداري از بيت المال بكاهد، و از شوراي محترم نگهبان هم انتظار ميرود به استعلامي كه از سوي عناصر خدوم و زحمتكش ديوان در مورد نظريهاي كه مورد تمسك بسياري از سود جويان قرار گرفته پاسخ در خور شأن پاسداران بيت المال بدهد.
7ـ مقام معظم رهبري در بند 8 فرمان 8 مادهاي فرمودند: به جاي پرداختن به ريشهها و ام الفسادها به سراغ ضعف و خطاهاي كوچك نرويد و نقاط اصلي را رها نكنيد.
در گزارش تفريغ گزارش نتايج نهايي رسيدگي به پروندههايي مثل استات اويل، كرسنت و يا عدم واريز 6 ميليارد دلار فروش نفت خام به خزانه در سال 83 ديده نميشود رسيدگي به پرونده دانه درشتها را ميتوان به عنوان كار بزرگ ديوان در گزارش تفريغ آورد تا مردم اميدوار بشوند كه مردان اميني بر پاسداري از بيت المال نظارت دارند.
پي نوشت:
1- اخيرا اصلاحاتي در آييننامه داخلي مجلس در خصوص تفريغ بودجه صورت گرفت اما هنوز به تأييد نهايي شوراي نگهبان نرسيده است.
سياست روز:تصميات تاکتيکي مخالف استراتژي نباشد!
«تصميات تاکتيکي مخالف استراتژي نباشد!»عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم حسن اختري است كه در آن ميخوانيد؛رئيس ادواري شوراي هماهنگي گروههاي اصلاحطلب اعلام کرد که اصلاحطلبان ضمن دعوت عموم مردم به حضور در پاي صندوقهاي راي رئيس ادواري شوراي هماهنگي گروههاي اصلاحطلب اعلام کرد که اصلاحطلبان ضمن دعوت عموم مردم به حضور در پاي صندوقهاي راي در انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي که در اسفند ماه برگزار ميشود ليست مستقلي نخواهند داشت به نظر ميرسد اصلاحطلبان به رغم خود از بين شرايط بد و بدتري که بعد از فتنه سال ۸۸ براي آنها به وجود آمده است راهحل بد را انتخاب کرده باشند تا با زيرکي هم در «وزنکشي» اصلاحطلبان در جريان برگزاري انتخابات شرکت نکرده باشند و هم به عاملي براي وحدت اصولگرايان تبديل نگردند که در اين دوره بر سر غنايم به دست نيامده سر ستيز گذاشته و تاکنون حاضر به ائتلاف نشدهاند.
حقيقت امر اين است که رويکرد عمومي مردم در انتخابات در پيش روي، به کدامين جناح از اصلاحطلبان و يا اصولگرايان و يا افرادي مستقل از هر دو جريان خواهد بود.
اگر صادقانه بيان شود هيچ تحليل روشني از نحوه آرايش و گرايش تودهاي وجود ندارد و بيشتر تحليل صاحبنظران سياسي از جناحها و گروههاي مختلف نه برداشت واقعي ازجامعه بود. بلکه مکنونات قبلي خود را بيان ميدادند و يا به عبارت بهتر دوست ميدارند و يا آرزو ميکنند که اينچنين شود. اما در کنار حقيقتي که هنوز روشن نيست واقعيتهاي انکارناپذيري وجود دارد که در ادامه به تعدادي از آنها اشاره ميشود. سليقههاي مختلف با ديدگاههاي متفاوت که لازمه يک جامعه آزاد ومستقل است امروزه در ايران اسلامي وجود دارد که مورد تاييد قلمهاي منصف بوده و غير قابل انکار است.
واقعيت ديگر اينکه هدايت تودههاي مردم عليرغم خواست عمومي آنها توسط احزاب ـ اگر حزب واقعي که در بستر طبيعي جامعه رشد کرده وجود داشته باشد ـ گروهها و جناحهاي مطرح و ميداندار صحنههاي سياسي کشور و حتي گروههاي فشار وابسته به قدرتهاي «زر و زور» اگر غيرممکن نباشد خيلي بعيد است، چرا که تجربه نشان ميدهد در انتخابات ادوار گذشته مجلس شوراي اسلامي، رياست جمهوري و شوراهاي اسلامي زماني که جريانات سياسي و کانونهاي «قدرت» و «ثروت» در جهت رويکرد و خواست عامه مردم حرکت کردهاند يقينا برنده رقابتها شدهاند واگر به هر دليل به علت نداشتن تحليل درست و يا اشتباه در محاسبات شناخت و مطالبات مردم و يا تاخير در تصميمگيريها داشتهاند بلاشک با زنده رقابتها بودهاند و اين قاعده شامل هر دو جريان اصلاح طلب واصولگرا بوده است.
البته جريان اصلاح طلب براي فرار به جلو و نپذيرفتن مسئوليت عملکردهاي «ناصواب» خود هميشه انگشت اتهام را به طرف متصديان و متوليان برگزار کننده انتخابات و جناح رقيب نشانه رفته است. غافل از آنکه اولا چندين دوره از مسئوليت برگزاري انتخابات را خود و دوستانشان برعهده داشتهاند. ثانيا آنها قدرت را از طريق همين صندوقهاي راي و با اعمال نظر مردم از رقيب تحويل گرفته و يا تحويل دادهاند.
اما واقعيت آخري که به آن اشاره ميشود اين است که عمده تحولات در جابجايي حکومتگران با ديدگاههاي متفاوت در ايران اسلامي زماني اتفاق افتاده است که مشارکت مردم در پاي صندوقهاي راي حداکثري بوده است و اين نيز در راستاي استراتژي و سياستهاي کلان نظام بوده که از طرف رهبري حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري تبيين شده است و طبيعي خواهد بود که جمهوري اسلامي ايران اين حضور معنيدار مردم در انتخابات را به عنوان پشتيباني از نظام سياسي کشور به رخ جهانيان کشيده و نقطه قوتي براي حاکميت تلقي کند. موضوع رضايتمندي مردم از حکومت که در مشارکت آگاهانه و آزادانه مردم در انتخابات تجلي مييابد در ادبيات سياسي دنيا امري پسنديده و کاملا پذيرفته شده است. بنابراين دوستان اصلاحطلب که سنگ مردم را به سينه ميزنند و داعيه «خرد جمعي» را دارند ميبايد در انتخاب تاکتيکهاي انتخاباتي خود دقت نمايند که مخالف سياستهاي استراتژيک و راه طي شده آنها نباشد و اين را نيز نيک بدانند که اگر قرار باشد رويکرد جديدي از طرف عامه مردم متوجه آنها گردد بايد آن را در مشارکت حداکثري جستجو کنند نه چيز ديگر!
سخن آخر اينکه بر اين باورم که حرکت روبه جلو مردم «فهيم» و «رشيد» ايران اسلامي و تجارب گرانسنگي که در طول سي و اندي سال انقلاب به دست آوردهاند نمره معدل مجلس نهم از نظر «کمي» و «کيفي» از مجالس گذشته به مراتب بالاتر خواهد بود و ميزان رشد و تعالي آن مستقيما به ميزان مشارکت در پاي صندوقهاي راي خواهد داشت.
حمايت:رويكرد به حربه تهديد
«رويكرد به حربه تهديد»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛رژيم صهيونيستي در روزهاي اخير بار ديگر غزه را به حملات گسترده نظير آنچه در جنگ 22 روزه روي داد، تهديد كرده است. براين اساس مقامات ارشد سياسي و نظامي اين رژيم تاكيد كردهاند كه در صورت لزوم حملات شديدي را به غزه آغاز خواهند كرد. هرچند كه جنگ و كشتار شالوده تفكرات رژيم صهيونيستي را تشكيل ميداد و حملات به غزه نيز هرگز متوقف نگرديده و هر روز ابعاد مختلفي از آن مشاهده ميشود، رويكرد صهيونيستها به اين ادعاها اين سئوال را مطرح ميكند كه چرا آنها به تشديد چنين تهديداتي روي آوردهاند؟ در پاسخ به اين پرسش چند نكته قابل توجه است نخست آنكه صهيونيستها در حوزه داخلي از يك سو با چالشهاي گسترده اجتماعي سياسي و نظامي بسياري مواجه هستند به گونهاي كه بسياري فروپاشي دروني اين رژيم را دور از ذهن نميدانند در اين چارچوب آنها با فرافكني در قبال منطقه از جمله غزه، لبنان و سوريه برآنند تا به چالشهاي داخلي سرپوش گذارند.
نكته مهم آنكه آنها با اين اقدامات به دنبال تقويت روحيه سربازان خودي ميباشند كه به شدت در شرايط روحي نامناسب به سر ميبرند. دوم آنكه تلآويو در انزواي شديد منطقهاي و جهاني قرار گرفته كه از تحولاتي همچون موفقيت اسلام گرايان در مصر،ناتواني غرب در مقابله با ايران و سوريه و حزب الله، حمايتهاي جهاني از فلسطين، اعتراضهاي بينالمللي به اشغالگريهاي اين رژيم در هراس ميباشند در اين شرايط آنها با تهديد به جنگ جديد به نوعي به دنبال امتيازگيري از جامعه جهاني براي رفع اين نگرانيها و در اصل تحقق زيادهطلبيهاي خود در لواي عدم آغاز جنگ جديد عليه غزه ميباشند. محور اين تحركات نيز پذيرش سلطه طلبي اين رژيم در غزه و كرانه باختري و حفظ توافقاتي چون توافقات كمپ ديويد ميان اين رژيم و مصر است تا در لواي آن سياستهاي سلطه طلبانه خود را اجرايي سازد.
سوم آنكه تشديد تحركات صهيونيستها در قبال غزه را ميتوان مرتبط با اجراي مرحله دوم تبادل اسرا دانست. صهيونيستها كه براي آزادي شاليت سرباز در بند مقاومت تسليم خواست حماس براي آزادي 1027 اسير فلسطين شدند در حالي بايد مرحله دوم تبادل اسرا (550 اسير فلسطين) را اجرايي سازند كه از اين شكست به شدت در هراس ميباشند لذا برآنند تا با ايجاد فضاي جنگ و تهديد بر اين ناكامي سرپوش گذاشته در حالي كه جشن فلسطينيها از اين پيروزي را نيز به عزا مبدل نمايند. نكته اساسي آنكه صهيونيستها با اين حملات بر روند آشتي ملي ميان فتح و حماس نيز تاثير منفي گذاشته و برآنند تا به نوعي مانع از تحقق اين مهم شوند.
به هر تقدير ميتوان گفت كه تهديدات صهيونيستها
عليه غزه در حالي كه بارها اذهان كردهاند توان حملات جديد به اين منطقه را
ندارند را ميتوان نشانهاي ديگر از ضعف و ناتواني اين رژيم دانست. هرچند
كه در لواي آن به دنبال اجراي سياستهاي اشغالگرايانه و باج گيري از جامعه
جهاني ميباشند كه وحدت سراسري فلسطينيها و جهان اسلام راهكاري براي
مقابله با اين تحركات خواهد بود.
مردم سالاري:رقابتهاي انتخاباتي و احساس «بودن»
«رقابتهاي انتخاباتي و احساس بودن»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزابابا مطهري نژاد است كه در آن ميخوانيد؛هفته آينده ثبت نام براي شرکت در انتخابات مجلس نهم آغاز مي شود. بهترين شکل رقابتهاي انتخاباتي، رقابت بين اصلا ح طلبان با طيف گسترده اش و اصولگرايان با طيف گسترده اش است. بدترين شکل رقابتهاي انتخاباتي رقابت بين طيف هاي مختلف يکي از اين دو جريان فکري، سياسي است. به هر علت که اين اتفاق بيفتد، اتفاق مبارکي نخواهد بود.
چه دست اندرکاران انتخابات از جمله وزارت کشور و شوراي نگهبان و نهادهاي قضائي، انتظامي و اطلا عاتي اين سرنوشت را با رد صلا حيت ها و ايجاد محدوديت ها رقم بزنند و چه به هر دليل يکي از اين دو جريان از شرکت در انتخابات و ثبت نام امتناع کند، نتيجه يکي است. در عالم سياست قهر کردن و احساسي برخورد کردن جايگاهي ندارد.
چرا که به سرعت نيروهاي اجتماعي نزديک، جايگزين مي شوند و ممکن است تجربه و توانائي انزوا گزينان را نداشته باشند و کشور را به رقيب بسپارند. بزرگي گفته است، مهمترين چيز در هر رقابتي، نه پيروز شدن، بلکه شرکت کردن است. همچنين مهمترين چيز در زندگي نه چيرگي، که تلا ش است و نکته اساسي نه فتح کردن، بلکه نيک پيکار کردن است. شايد تاريخ عاشورا را بتوان بهترين گواه بر اين نظر گرفت.
چگونه شرکت کردن در انتخابات مي تواند محل بحث و مناقشه باشد، اما شرکت نکردن و تلا ش نداشتن براي شرکت که هيچ نتيجه اي جز دادن ميدان رقابت به طيف هاي درون يک جريان ندارد بدون بحث مردود است. وقتي در ميدان نيستي، به هر علتي از ريزش ها و رويش ها سهمي نخواهي داشت. وقتي حضور نداري، نمي تواني به مردم بگوئي چه احساسي به تو و چه احساسي به خود داشته باشند.
ابراز احساس مردم، به تحرکات در صحنه است، صحنه را که خالي کردي، حتي احساس مردم به خود را نيز از دست داده اي. پس بايد تلا ش کرد تا رقابت بين اصلا ح طلبان واصولگرايان شکل گيرد، بين تفکر اصلا ح طلبي و تفکر اصولگرايي. به هر قيمتي بايد از شکل گرفتن رقابت بين طيف هاي مختلف يکي از اين دو جلوگيري کرد. اما اگر به دلا يلي مثل قهر يا احساس همدردي با همفکران که ماهيت سياسي ندارد از شرکت در انتخابات با نام و تابلوي اصلا ح طلبي پرهيز مي شود، بايد تفکر را از صحنه خارج نکنيم، با نام و تابلويي ديگر به اين نياز بايد پاسخ گفت.
در آن صورت تلا شي مضاعف و حرکتي گسترده براي معرفي، شناساندن و نمادسازي لا زم است تا ره گم نشود. طيف هاي سياسي وابسته به تکفر اصلا ح طلبي بايد توجه داشته باشند که جامعه ايران گسترده و بزرگ است، همه نيروهاي متمايل به تفکر اصلا ح طلبي، نيروهاي سياسي نيستند، بخش عظيمي از آنها نيروهاي اجتماعي و فرهنگي اند، آگاه کردن آنها به آفات سهمگين رقابت انتخاباتي بين طيف هاي مختلف اصول گرايي در اين زمان کم و محدوديت هاي رسانه اي و برخورداري جناح رقيب از امکانات رسانه اي گسترده کاري است سهل و ممتنع.
هوشياري، سازماندهي، نمادسازي و حفظ حريم هاي اصلا ح طلبي از نخستين نکات و تلا ش ها است که بايد انجام شود. رويدادهائي مثل قرائت گزارش از تريبون مجلس شوراي اسلا مي در هفته گذشته در ضعف ها و اشکالا ت اجرايي دولت، که همگي به حق بودند ولي زمان قرائت آنها کارکرد زمينه سازي رقابت انتخاباتي بين طيف هاي مختلف جريان اصولگرائي داشت و شرکت رئيس جمهور در مراسم سالگرد مرحوم کردان در مازندران و محتواي سخنان ايشان و ده ها مورد ديگر همه و همه آتش تهيه هائي هستند در جهت رقابتي کردن انتخابات درون طيف هاي يک جريان!
اين مسووليت طيف هاي مختلف اصلا ح طلبان را افزون مي کند که از احساسي شدن و قهرکردن و رودربايستي به جد دست کشند و علا وه بر نيروهاي سياسي اصلا ح طلب، جريان گسترده اجتماعي تفکر اصلا ح طلبي را بسيج کنند و براي رقابتي شدن انتخابات بين دو تفکر اصلا ح طلبي و اصولگرايي از جان و مال و آبرو مايه بگذارند و به تداوم نظامي که با هزاران اميد و آرزو، با حرکت در خط امام راحل(ره) و فداکاري و ايثار تا بدينجا رسانده اند بينديشند و تاريخ را ورق بزنند.
برخي از بيم رد صلا حيت هاي گسترده، شرکت در انتخابات را برنمي تابند. نبايد پيش داوري کرد، قطعا اراده هاي فراجناحي که مصالح نظام و انقلا ب را برمصالح يک جناح مقدم دارند از چنين رويدادي جلوگيري خواهند کرد. اگر بر فرض محال چنين اتفاقي افتاد، باز پيروز ميدان رقابت ما خواهيم بود، چون براي تاريخ و مردم پاسخي داريم که دست از تلا ش برنداشته ايم. اصلي ترين وظيفه امروز جلوگيري از رقابت درون جناحي است و احساس «بودن» را زنده نگهداريد.
تهران امروز:مترو قرباني ملاحظات سياسي نشود
«مترو قرباني ملاحظات سياسي نشود»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سيد جواد رسولي است كه در آن ميخوانيد؛بررسيهاي آماري چند سال گذشته درباره چگونگي به حركت درآوردن چرخ مترو داستان مفصلي است كه هر چقدر درباره ابعادش گفته مي شود، نكات مبهم بيشتري به چشم مي آيند.
حمل و نقل عمومي با محوريت مترو در تمام دنيا بهعنوان راهكار اصلي حذف ترافيك سنگين كلانشهرها محسوب مي شود و تمام قواي حاكميتي و غير حاكميتي مي كوشند تا حد امكان بودجه هاي لازم را براي توسعه و تكميل آن اختصاص بدهند. حتي در شهرهاي پيشرفته دنيا براي دهه هاست كه سيستم حمل و نقل مترو تكميل شده است،اما ظاهرا ايران و بخصوص تهران سرنوشتي متفاوت با عرف جهاني دارد كه بيش از هر چيز متاثر از ملاحظات سياسي است و حالا مترو پايتخت نه يك مسئله صرفا عمراني و مورد نياز ضروري براي پايتخت كه يك موضوع با چاشني سياسي ارزيابي مي شود.
گزارشهاي آماري و تحليل محتوايي اين آمارها نشان ميدهد كه طي چند سال اخير بخش مترو پايتخت متاسفانه با بيشترين بي مهري ها از جانب دولت مواجه شده است و در حاليكه امكان ساخت سالانه بالغ بر 30 كيلومتر مترو در پايتخت وجود دارد اما متاسفانه به علت كارشكنيهايي كه دولت در تخصيص كافي و بهموقع بودجه مترو انجام داده است،اين ظرفيت بالقوه به مرحله بالفعل نرسيده است.
اگر نبود تلاشهاي مديريتي و ابتكاراتي كه مديريت شهري براي تامين بودجه مترو بهخرج داده است،امكان گسترش سيستم مترو پايتخت در موقعيت كنوني هم ميسر نبود. در واقع مي توان ساخت مترو تهران را در چارچوب نوعي بودجه رياضتي تحليل كرد كه خستهاي دولتي بهخاطر ملاحظات سياسي نقش مهمي را در كاهش سرعت توسعه آن بر جاي گذاشته است.
نكته جالب اينجاست كه در ساير شهرهاي كشوركه مديريت ساخت مترو بر عهده دولت است،متاسفانه سرعت ساخت مترو در كمترين حد انتظار است و...
شرق:واقعبيني در قبال تحريمها
«واقعبيني در قبال تحريمها»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زيباكلام است كه در آن ميخوانيد؛با وجود مخالفت اوباما با اعمال تحريمهاي جديد عليه ايران، مجالس قانونگذاري آمريكا تحريمهاي جديد را به تصويب رسانيدند. البته هيچكس معتقد نيست كه به واسطه اعمال چنين تحريمهايي ما پرچم سفيد را بالا ببريم و تسليم خواستههايي شويم كه عليه منافع مليمان هستند اما و در عين حال، اين واقعيت را هم كه تحريمها به اقتصاد و پيشرفت كشور لطمههايي وارد كردهاند را نيز نبايد از نظر دور بداريم.
طبيعي است مسوولان اجرايي نبايد در ملاءعام ابراز ضعف و نگراني از تحريمها بكنند. بلكه بايد خيلي قاطع، قرص و محكم تاكيد كنند كه تسليم تحريمها نميشويم و نخواهيم شد تا روحيه عمومي تقويت شود، اما در مباحث درونگروهي كارشناسي، انتظار ميرود كه مسوولان تحريمها را خيلي جدي بگيرند زيرا اگر غير از اين باشد، در آن صورت جاي نگراني اساسياي وجود دارد.
تحريمهاي جديد كه در آمريكا به تصويب رسيدهاند اگرچه به تعبيري يكجانبه هستند و نه به شوراي امنيت قرار است راه يابند و نه در دستور كار 1+5 يا اتحاديه اروپا يا ساير متحدان قدرتمند واشنگتن قرار بگيرند، اما تجربه تحريمهاي ديگر حكايت از آن ميكند كه بسياري از آنها در ابتدا توسط آمريكاييها مطرح يا اعمال شدهاند و به تدريج ديگران هم به واشنگتن پيوستهاند.
به عبارت ديگر، بعد از مدتي برخي كشورهاي اروپايي هم به تحريمهاي جديد خواهند پيوست و بعد شايد نوبت به ديگراني نظير ژاپن برسد و آنقدرها طول نميكشد كه كرهجنوبي و در مرتبه بعدي حتي برزيل و آرژانتين هم همان تحريمها را عليه ما به اجرا خواهند گذارد.
آنچه كه تحريمهاي جديد را قابل تامل ميكند و لاجرم بر توجه و هوشياري ما بايد بيفزايد اين واقعيت است كه تحريمهاي آمريكاييها به تدريج دارند بخش انرژي و نفت و گاز ما را هدف قرار ميدهند. متاسفانه و با وجود تاكيد و تصريحهاي بسيار، وابستگي ما به درآمدهاي نفتي نه تنها كاهش نيافته بلكه به نسبت گذشته بيشتر هم شده است. در دو دولت قبلي بعد از جنگ، بودجه كشور بر اساس نفت بشكهاي 20 تا 35 دلار بسته ميشد اما بودجه امسال بر اساس نفت بشكهاي 80 دلار بسته شده و همه شواهد و قراين حكايت از آن دارند براي سال 91 حتي به بالاي 80 دلار هم خواهد رسيد.
البته بخت با مسوولان ما يار بوده و ظرف شش سال گذشته ايران توانسته به يمن بهاي بالاي نفت در بازار جهاني، نفتش را بالاي بشكهاي 80 دلار و حتي صد دلار به فروش برساند اما اگر تغيير و تحولي در بازار نفت به وجود آيد و بهاي نفت سقوط كند و به زير بشكهاي 80 دلار و حتي كمتر از آن برسد، حاجت به گفتن نيست كه ما با چه چالشهاي اقتصادي جدياي روبهرو خواهيم شد. از سوي ديگر گزارشهاي سازمانها و تشكيلات نظارتي حكايت از آن دارد كه با وجود قيمت بالاي نفت در سالهاي گذشته، به دليل بيانضباطيهاي مالي دولت ذخيره قابل توجه ارزي هم در صندوق ذخيره ارزي نمانده است.
در واكنش به تحريمهاي جديد و مساله نخريدن نفت از ايران يا صحبت از بستن تنگه هرمز شده يا آنكه برخي مسوولان اظهار داشتهاند كه غرب به واسطه درگير بودن در بحران اقتصادي فعلي خود نفت ايران را نميتواند تحريم كند، برخي هم اظهار داشتهاند كه اگر غرب خريد نفت از ايران را تحريم كند خيلي بيشتر از ايران متضرر ميشود چراكه ايران قادر خواهد بود به آساني خريداران ديگري جايگزين اروپاييها كند.
اما متاسفانه آنچه اين مسوولان در نظر نميگيرند آن است كه مساله صرفا نخريدن نفت از ايران نيست. مساله اساسيتر و بحرانيتر موضوع حياتي سرمايهگذاري در بخش نفت و گازمان بوده و اين دقيقا هدف تحريمهاي جديد واشنگتن است.
تا همين جا هم ما در بخش نفت و گاز، صنايع پتروشيمي و بالادستي نفتي صدمات جدي ديدهايم، اينكه قطر موفق شده تا دوبرابر ما از حوزه نفتي گازي مشتركمان در خليجفارس (پارسجنوبي) برداشت كند يا سعوديها دارند حدود 400هزار بشكه نفت در روز از ميدان نفتي مشتركمان (حوزه نفتي فروزان) در خليجفارس برداشت ميكنند در حاليكه ما صرفا 40هزار بشكه برداشت ميكنيم، نكاتي بسيار تاملبرانگيز هستند.
همين وضعيت ميتواند در حوزههاي نفتي مشتركمان با عراق هم پيش بيايد. شركتهاي بزرگ نفتي غربي با تكنولوژي پيشرفتهشان و برخورداري از توان مالي قدرتمندشان به دنبال انعقاد قرارداد با دولت عراق در سال گذشته بهزودي بهرهبرداري از حوزههاي مشترك ميان ما و عراق را آغاز خواهند كرد.
در حاليكه ما همچنان معتقديم كه تحريمها بياثر بودهاند. يك حساب سرانگشتي ساده حكايت از آن دارد كه اگر تفاوت برداشت روزانه ميان ما و عربستان از حوزه فروزان را ضرب در 365 روز در سال و بشكهاي يكصد دلار و دلار 1300 توماني كنيم رقمي باور نكردني بهدست ميآيد كه تقريبا معادل با بودجه سالانه وزارت بهداشت و درمان كشورمان ميشود.
اين واقعيتهاست كه انسان را واميدارد به خودمان يادآور شويم تحريمها را بايد با واقعنگري جديتر بگيريم و به دور از شعارزدگي در مقام چارهسازيهاي كارساز برآييم.
دنياي اقتصاد:طرح بهبود محيط كسبوكار؛ سوءتفاهمها و راهحلها
«طرح بهبود محيط كسبوكار؛ سوءتفاهمها و راهحلها»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم
سيد
امير سياح است كه در آن ميخوانيد؛بررسي و تصويب طرح بهبود مستمر محيط
كسبوكار1، در مجلس سوءتفاهمهايي در ميان برخي دولتمردان ايجاد كرده است؛
سوءتفاهمهايي كه اگر متن طرح را با دقت مطالعه ميكردند و به دعوتهاي
مشترك اتاق بازرگاني و مركز پژوهشهاي مجلس طي يك سال و نيم گذشته پاسخ
ميدادند، از اساس پيش نميآمد.
برخلاف تصور برخي منتقدان، هدف طرح بهبود مستمر محيط كسبوكار، كاهش رتبه ايران در گزارشهاي بينالمللي كسبوكار نظير گزارش انجام كسبوكار بانك جهاني نيست؛ چرا كه توليد و سرمايهگذاري در ايران با مشكلاتي مواجه است كه در آن گزارشها ديده نميشود و چه بسا رتبه ايران هم در گزارشهاي جهاني كسبوكار كاهش يابد؛ اما توليد و سرمايهگذاري در ايران همچنان مقرون به صرفه نباشد. برخلاف مسائل مطرح شده، طرح بهبود محيط كسبوكار هرگز نهادي همعرض سه قوه ديگر ايجاد نكرده است.
«شوراي گفتوگوي دولت و بخش خصوصي» به عنوان قلب «سامانه بهبود محيط كسبوكار»، صرفا يك شوراي مشورتي است كه در آن برگزيدگان بخشهاي خصوصي و تعاوني، مطالبات خود را با مسوولان اقتصادي كشور در ميان ميگذارند و براي حل آنها از ابزار استدلال، اقناع و مفاهمه استفاده ميكنند. مسوولان دولتي ميتوانند اين مطالبات را نپذيرند؛ البته رييس اتاق ايران(دبير شوراي گفتوگو) حق قانوني اعلام مطالبات مطرح شده در جلسه و پاسخ دولتمردان را دارد تا دولتمردان نتوانند بدون دليل و به راحتي؛ با مطالبه منطقي و قانوني نمايندگان بخشهاي خصوصي و تعاوني مخالفت كنند. خوشبختانه به همت اتاق ايران و وزير محترم اقتصاد از فروردين امسال شوراي گفتوگو در چارچوب ماده 75 قانون برنامه پنجم عملياتي شده است و تصويب نهايي اين طرح، شوراي گفتوگو را نهادينه و به صورت بخشي از سامانه بهبود مستمر محيط كسبوكار بازسازي خواهد كرد.
اين طرح، به طور كلي 6 پيام و حكم دارد:
1- الزام دولت به استماع مطالبات كارآفرينان و سرمايهگذاران و پاسخگويي به آنها در چارچوب قانون در همه دستگاهها و استانها.
2- منع دولت از اتخاذ تصميمات ناگهاني و غيرمنتظره از جمله در مورد تعطيلي روزهاي كاري.
3- شفاف و نظارتپذير كردن معاملات دولتي از جمله مناقصههاي شهرداريها و موارد ترك تشريفات مناقصه.
4- منع دستگاههاي اجرايي و بانكها از تحميل شرايط ناعادلانه در عقد قراردادهاي خود با بخشهاي خصوصي و تعاوني.
5- الزام نمايندگيهاي سياسي ايران در خارج به كمك به صادركنندگان ايران در بازارهاي هدف و داوطلبان سرمايهگذاري در ايران.
6- امكان دسترسي توليدكنندگان خرد و كوچك به بازار مصرف و ايجاد امنيت و بستر كاري لازم براي فروشندگان كم سرمايه.
7- تشويق فعالان اقتصادي به فعاليت در قالب تشكلهاي اقتصادي و پيگيري حقوق قانوني خود.
8- افزايش عرضه و كاهش قيمت دفتر كار به ويژه در شهرهاي بزرگ.
9- پيشگيري از قطع ناگهاني گاز، برق و مخابرات واحدهاي توليدي در زمانهاي كمبود.
10- منع شركتهاي دولتي و شبهدولتي از بهرهمندي از حمايتهايي كه دولت براي بخش خصوصي و تعاوني ارائه ميكند.
در پايان يادآور ميشود دولت محترم اعلام كرده است براي بهبود محيط كسب و كار لايحهاي جداگانه ارائه ميكند. البته اهتمام دولت به تدوين چنين لايحهاي باعث خرسندي است؛ اما نبايد فراموش كرد اگر بهبود محيط كسب و كار به دغدغه جدي دولت تبديل شود اصولا به تهيه و تصويب چنين قانوني نيازي نيست.
دولت ميتواند تقريبا هر ده مورد از موارد فوق را بدون حكم قانوني هم اجرا كند و راهبرد اقتصادياش را «بهبود محيط كسب و كار» قرار دهد؛ راهبردي كه به شواهد متعدد ميتوان ادعا كرد در اولويت سياستهاي دولتهاي فعلي و گذشته نبوده است.
لازم به يادآوري است احكام 30گانه اين طرح براساس فراخوان جداگانه اتاق بازرگاني و مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي از تشكلهاي اقتصادي و كارآفرينان و سرمايهگذاران كشور به دست آمدهاند. ضمن اينكه در پيشنهادهاي رسيده براي تدوين اين طرح تعداد زيادي حكم قانوني ديگر نيز وجود داشت كه به يكي از دو دليل زير در متن نهايي گنجانده نشد:
1- پرهيز طراحان از تدوين احكامي كه بار مالي براي دولت داشت (براي رعايت اصل 75 قانون اساسي در ارائه طرح توسط نمايندگان).
2- پرهيز طراحان از تغيير و اصلاح ساير قوانين- نظير قانون كار- در قالب اين طرح (به لحاظ پيشگيري از هرج و مرج در قانونگذاري).
نبايد فراموش كرد «بهبود محيط كسب و كار» يك پروژه
نيست، بلكه يك پروسه است و در طول زمان با پيگيري مستمر محقق ميشود و
نميتوان از يك طرح قانوني انتظار داشت به تنهايي محيط كسب و كار را بهبود
ببخشد. اميد ميرود دولت محترم ضمن همراهي با اين طرح در سال جهاد اقتصادي،
خود پيشگام بهبود محيط كسب و كار باشد و اين مهم را اولويت اصلي سياستهاي
اقتصادي كشور قرار دهد. *مدير گروه مطالعات محيط كسب و كار در مركز
پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي
1- بهتر است به جاي عبارت «فضاي كسب و كار»
از عبارت «محيط كسب و كار» (Business Enviroment) كه با ادبيات تخصصي
موضوع هماهنگتر است، استفاده شود.