جوان معتادي که براي تامين هزينه مواد، مادرش را وادار کرده بود کليه اش را بفروشد با شکايت وي دستگير شد. اين جوان تا به حال ۳۳مرتبه توسط مادرش براي ترک اعتياد در کمپ بستري شده اما هر بار پس از مدتي دوباره سراغ مواد رفته است.
به گزارش روزنامه خراسان صبح روز يکشنبه زني درحالي که صدايش مي لرزيد با مرکز فوريت هاي پليسي تماس گرفت و از پليس کمک خواست. او که بريده بريده حرف مي زد گفت پسر معتادش او را به مرگ تهديد کرده است و گفته بايد براي تهيه هزينه موادمخدر مصرفي اش کليه اش را بفروشد. دقايقي پس از اين خبر ماموران کلانتري ابوسعيد براي کمک به اين زن عازم خانه اش شدند اما پيش از حضور آنها پسر معتاد از خانه گريخته بود.
شاکي در بيان جزئيات بيشتر اين ماجرا به پليس گفت: «پسرم محسن ۶سال است که به موادمخدر شيشه اعتياد دارد و روزگارم را سياه کرده است. در اين مدت تلاش زيادي کردم تا او مواد را ترک کند اما فايده اي نداشت. او مدام پول مي خواهد و من هم مجبورم به او پول بدهم. چند روز قبل وقتي محسن از من پول خواست و من گفتم ديگر پولي ندارم گفت بايد کليه ام را بفروشم و پولش را به او بدهم. او گفت اگر اين کار را نکنم من را مي کشد. من اين حرف هايش را جدي نگرفتم اما صبح امروز - روز حادثه- وقتي سراغم آمد و من را به باد کتک گرفت فهميدم حرف هاي او درباره فروش کليه جدي است. به همين دليل با ۱۱۰ تماس گرفتم.»
اظهارات اين زن نشان مي داد پسر شيشه اي اش وضعيت خطرناکي دارد به همين دليل ماموران منتظر بازگشت او به خانه شدند و وي را دستگير کردند.صبح ديروز محسن به شعبه سوم بازپرسي دادسراي ناحيه ۱۱ تهران منتقل شد و توسط بازپرس زکي پور تحت بازجويي قرار گرفت.
او گفت: من مدت ها است مواد مصرف نمي کنم و حرف هاي مادرم درباره اعتيادم به شيشه دروغ است. من چند مرتبه از مادرم پول قرض گرفته ام اما هيچ وقت حتي دست روي او بلند نکرده ام چه برسد به اين که مجبورش کنم کليه اش را بفروشد.
با وجود اين اظهارات مادر جوان معتاد گفت: «پسرم آبروي ما را بين فاميل و همسايه ها برده است. او جوان پرخاشگري است و مدام با من و خواهرهايش دعوا مي کند. سه فرزند ديگرم هرکدام افراد موفقي هستند. يکي از آنها وکيل، يکي حسابدار و ديگري هم مهندس کامپيوتر است. محسن هم تا ترم ۷رشته مهندسي برق درس خواند اما سراغ اعتياد رفت و با دستان خودش زندگي اش را تباه کرد.
در اين ۶ سالي که او شيشه مصرف مي کند ۳۳مرتبه او را در کمپ بستري کرده ام و هر دفعه پول زيادي براي ترک کردنش هزينه کرده ام اما او سربه راه نمي شود. او هر روز با من دعوا مي کند و مي گويد پول يارانه اش را مي خواهد و به اين بهانه چندبرابر از من پول مي گيرد و همه را خرج مواد مي کند. او حتي يک مرتبه وسايل خانه را فروخت و من با زحمت زيادي دوباره آنها را خريدم. در اين مدت به سختي رفتار او را تحمل مي کردم اما ديگر از دستش تامين جاني ندارم و او گفته هر طور شده بايد کليه ام را بفروشم و پولش را به او بدهم.»
در پي اين اظهارات بازپرس زکي پور جوان معتاد را با صدور قرار بازداشت موقت راهي زندان کرد.