صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۸۹۳۶۴
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۶ - ۲۲ آبان ۱۳۹۰ - 13 November 2011

اولین وزیر نفت احمدی نژاد: مافياي نفتي تنها يك شعار انتخاباتي بود

زير بار تغییرات اجباری مدیران نمی رفتم تا اين‌که يک مورد خاص مطرح شد که شخص خاص بايد قائم‌مقام وزير نفت شود و من با شناختي که داشتم و اطلاعاتي که به دست آورده بودم، اين موضوع برايم حيثيتي و اعتقادي بود، اعلام کردم من نمي‌پذيرم و کار گره خورد.
عصرایران - سيد کاظم وزيري ‌هامانه، نخستين وزير نفت احمدی نژاد بود که توسط رئیس جمهور برکنار شد. او در گفت و گو با همشهری اقتصاد از ناگفته های دوران وزارتش می گوید و تصریح می کند که "مافیای نفتی" تنها یک شعار انتخابانی بود.

پروسه رسيدن به وزيري‌‌هامانه در دولت نهم، پروسه پرزحمتي بود؛ به‌طوري كه وقتي او در روز بيستم آذر ماه 84 با تعداد 172 راي موافق از مجلس راي اعتماد گرفت، برخي سياسيون اعلام كردند كه وزيري‌هامانه را خدا به ما داد.

سيد‌کاظم وزيري‌هامانه، زاده ۱۳۲۴ خورشيدي در يزد است. او كه کارشناس مهندسي مکانيک و کارشناس ارشد مديريت دولتي است، پس از كسب راي اعتماد مجلس شوراي اسلامي به‌عنوان نخستين وزير نفت کابينه محمود احمدي‌نژاد در دولت نهم معرفي شد.

او در گذشته در سمت‌هايي چون معاون وزير در پالايش و پخش، معاون وزير در برنامه‌ريزي، معاون وزير در امور هماهنگي، معاون وزير در امور اشتغال، عضو هيات مديره چهار شرکت اصلي وزارتخانه، رئيس هيات مديره شرکت اويک و قائم‌مقام مديرعامل شرکت کالاي لندن و... به فعاليت پرداخته است. ‌

هامانه در تاريخ 21 مرداد 86، با پافشاري بر مواضع خود در حفظ هويت صنعت نفت، از سمت خود برکنار و مشاور محمود احمدي‌نژاد در امور نفت و گاز شد. گفت‌وگوي همشهري اقتصاد با سيدكاظم وزيري‌هامانه نشان مي‌دهد او هنوز هم بر مواضع خود پافشاري مي‌كند.

 زماني که وزارت نفت را تحويل گرفتيد، بزرگ‌ترين مشکلاتي را که اين وزارتخانه بزرگ با آن مواجه بود، در چه مواردي مي‌توان خلاصه کرد؟

در آن زمان، مشکلات وزارت نفت دو وجه دروني و بيروني داشت. وجه دروني به کارکنان، پروژه‌ها، توليد، ساخت‌وساز و .... و وجه بيروني به سياست، فشارهاي سياسي، موضع‌گيري‌هاي سياسي و توقعاتي که در مجلس و دولت وجود داشت، مربوط بود. با توجه به اين تفکيک، زماني که بنده مسئوليت سرپرستي وزارت نفت را بعد از اينكه كانديداي وزارت نفت راي نياورد، تحويل گرفتم، از نظر بخش دروني کارکنان پذيراي خيلي خوبي بودند. به‌دليل اينکه مقبوليت داشتم و بيش از 37‌سال در نفت کار کرده بودم، 23 سال معاون وزير و مدير و عضو هيات مديره شرکت‌ها و... بودم و تقريبا در همه سطوح من را مي‌شناختند؛ از طرفي هم مي‌دانستند که من روحيه تعامل و بخصوص در مورد مسائل نيروي انساني حساسيت و توجه ويژه دارم. چون يک دوره از مسئوليتم مدير امور اداري بود که همه مسئوليت مقررات و ضوابط و ساختار در حوزه کار من بوده و چون با آن‌ها آشنا بودم و همچنين چون کار من را در آن دوره ديده بودند، تقريبا در صنعت نفت مقبوليت لازم را داشتم.

 مشکل موجود در مورد طرح‌ها و پروژه‌ها تامين اعتبار براي انجام آن‌ها و افزايش تعداد پروژه‌ها بود که براي آن هم تدابيري انديشيده و با آقاي رئيس‌جمهور در ميان گذاشته شد و بالاخره راه‌حلي براي تامين اعتبار آن‌ها پيدا شد؛ و اين چيزي بود جداي از جذب سرمايه خارجي و آن منابعي که در بودجه مصوب پيش‌بيني شده بود، بالاخره ارقام بزرگي مورد موافقت قرار گرفت که به نفت تزريق شود.

 بخشي از آن در زمان وزارت بنده جذب شد و بخشي در زمان وزراي بعدي. راه‌حلي که پيدا شد، راه‌حلي بود که وزراي بعدي هم از آن استفاده کردند. با وجود اين‌که دو سال بيشتر در سمت وزارت نفت نبودم، اما به‌دليل اينکه سال‌ها معاون برنامه‌ريزي بودم، با نظام برنامه‌اي و روشمند، نيازها را برآورده كرديم و نيازهاي پروژه‌ها در حال تامين بود که بخشي از آن در زمان مسئوليت اينجانب انجام شد.

در آن زمان توليد در چه وضعيتي بود؟

به دليل مقبوليت و رابطه نزديکي که با بدنه توليد داشتم، مشکلي در اين زمينه وجود نداشت و توليد روند صعودي خودش را طي مي‌کرد. قبل از من در مناطق نفتخيز جنوب کدورتي پيش آمده بود که به‌دليل شناختي که کارکنان از من داشتند و جلساتي که با مديران داشتيم، رابطه خوبي ايجاد شد؛ در حدي که اگر يک مدتي به جنوب نمي‌رفتم، تلفن مي‌زدند و رفتنم را مطالبه مي‌کردند و اينجانب نيز با رضايتمندي کامل مي‌رفتم و در جلسات شرکت و از پروژه‌ها بازديد مي‌كردم و‌... به همين دليل توليد وضعيت خوبي داشت، در حدي که در آخرين اجلاس اوپک که من حضور داشتم، رقم توليد 4 ميليون و 230 هزار بشکه را صورت‌ جلسه کردند (چون شرايطي به‌وجود آمده بود كه بايد اتخاذ تصميم مي‌شد). بنابراين روند توليد مطلوب بود. در مجموع بخش دروني با يک حرکت هماهنگ و مثبت جلو مي‌رفت و تقريبا حداقل براي خودم قابل قبول بود.

به فشارهاي سياسي و مشکلات بيروني صنعت نفت اشاره کرديد. اين مشکلات تا چه اندازه بود؟

معمولا فشارهاي بيروني بر صنعت نفت خيلي زياد است. بخصوص بعد از انتخابات سال 84 که يکي از شعارهاي انتخاباتي مربوط به مافياي نفتي بود، اين امر مشکل زيادي براي بخش داخلي ايجاد کرده بود. وقتي کسي با شعار مافياي نفتي در انتخابات شرکت کند، خطابش به نفت است. کارکنان هم تفکيک شده نيستند. به همين دليل همه کارکنان نفت با اين شعار زير سوال مي‌رفتند و مي‌روند. طبيعتا براي همه اين سوال مطرح بود که منظور از مافياي نفتي چه کسي است.

اين موضوع فشار زيادي براي ما درست کرد؛ چون از يک طرف بيان شده بود و محتوايي نداشت و در حد يک شعار انتخاباتي بود و از طرف ديگر هم ارگان‌هاي بازرسي و نظارتي کشور احساس مي‌کردند که بايد اين مافيا را پيدا کنند. من هم به عنوان کسي که بيش از 30 و چند سال سابقه حضور در نفت و شناخت داشتم، يک گروه سازمان يافته‌اي تحت عنوان مافياي نفتي که با يک اشاره به هم بتوانند آن‌جا را چپاول کنند، يا مسير حرکت نفت را تعيين کنند و مراکز تصميم‌گيري را تحت‌تاثير قرار دهند و چيزهاي ديگري که يک مافيا بتواند انجام دهد، نمي‌شناختم. از سال‌هاي پيش از مسئوليت وزارت، بنده در سمت‌هاي بالاي مديريتي اين مجموعه بودم و اگر چنين چيزي بود، قطعا مي‌توانستم از آن مطلع شوم‌. خيلي پيچيده نبود که آدم بتواند سر از اين چيزها در بياورد. بارها هم صحبت مي‌کرديم که يا اين مافياي نفتي را به ما نشان دهيد يا اين‌که منتفي‌اش کنيم که با خنده از کنار قضيه مي‌گذشتند ولي مطبوعات ما را رها نمي‌کرد. من هميشه مي‌گفتم من مافياي نفتي را نمي‌شناسم، وظيفه من هم نيست که آن‌ها را پيدا کنم.

وظيفه من در وزارت نفت توليد، فروش، پخش، انتقال و اجراي پروژه‌ها و بقيه قضاياي مرتبط با اين‌هاست. اگر مافيايي وجود دارد، قوه‌قضائيه‌اي داريم، وزارت اطلاعات داريم، بازرسي کل کشوري هست، نهادهاي نظارتي هستند که بايد آن‌ها را پيدا کنند و ما هم همکاري و حمايت مي‌کنيم. ولي اين موضوع تمام نمي‌شد و موضوع کشداري بود که ادامه پيدا مي‌کرد. از طرف ديگر هم فشارهاي ديگري بود که به‌تدريج بعد از چند ماه شروع شد و به‌رغم قول و قرارهايي که گذاشته بوديم، مسئله تغيير مديريت بود که اين هم يک فشار غيرعادي بود. تغييرهاي متعدد مديريتي عنوان شد كه من زير بار نرفتم تا اين‌که يک مورد خاص مطرح شد که شخص خاص بايد قائم‌مقام وزير نفت شود و من با شناختي که داشتم و اطلاعاتي که به دست آورده بودم، اين موضوع برايم حيثيتي و اعتقادي بود، اعلام کردم من نمي‌پذيرم و کار گره خورد و با کمال ميل و رضايت، صندلي وزارت نفت را براي حفظ صنعت نفت تقديم کردم. البته من همان موقع بازنشست نشدم و در نهاد رياست‌جمهوري به عنوان مشاور مشغول بودم تا اينکه در اول اسفند سال 89 بازنشسته شدم.

زماني که وزارت را تحويل داديد، چه نکته‌هاي خاصي مد‌نظرتان بود که به آقاي نوذري پيشنهاد بدهيد؟

آقاي نوذري چون مديرعامل شرکت ملي نفت و معاون بنده بودند، هيچ تصميمي نبود که از ايشان پنهان باشد. تقريبا در جريان همه خط‌مشي و برنامه‌هاي من به صورت کلمه به کلمه بودند و در دوران كاري در طول يک روز بيش از چند تماس تلفني يا ملاقات حضوري داشتيم. بنابراين نقطه پنهاني وجود نداشت. البته يکي، دو مورد خاص بود که وقتي حساسيت آن‌ها را احساس کردم به ايشان گفتم که اتفاقا ايشان هم آن‌ها را پيگيري کردند.

چه نقطه‌هاي خاکستري در وزارت‌تان مي‌بينيد که اگر برگرديد روي آن‌ها تمرکز مي‌کنيد؟

من به‌طور کلي معتقدم هر مسئولي اعم از کارمند، رئيس، مدير کل، معاون وزير يا وزير وقتي موفق است که مافوقش از او حمايت کند. يک وزير وقتي موفق است که رئيس دولت حمايتش کند و با هم جفت‌و‌جور باشند.

 در 5، 6 ماه اول دوران وزارت بنده، اين احساس مشترک وجود داشت و قرارهايي هم گذاشته بوديم و من با قدرت به کارم مشغول بودم، ولي به تدريج به هر دليل ايشان مي‌خواستند اعمال سياست کنند، دردسر جديدي ايجاد مي‌شد.

کسي که بيش از سي‌و چند سال در نفت کار کرده و بيش از 20 سال در حوزه مديريت رده بالا بوده، قطعا به کارش اشراف دارد و اين موضوع بر كسي كه از خارج از مجموعه نفت آمده و هيچ آشنايي ندارد، ايجاد فشار مي‌کند. به خصوص اينکه مطبوعات هم اينجاها کافي است احساس کنند که بين رئيس دولت و وزير در نقطه‌اي هماهنگي وجود ندارد و افرادي هم با شيطنت آن را دامن بزنند طبعا جوي ايجاد مي‌شود كه وزير بايد بخش زيادي از وقت خود را صرف خنثي كردن آن كند.

نقطه‌اي که من ضعف كار مي‌دانم اين است؛ تقريبا ماه‌هاي آخر كار اين گرفتاري را داشتيم. چون ايشان نقطه نظراتي داشتند که من آن‌ها را قبول نداشتم و از نظر فني - تخصصي شرعا به خودم اجازه نمي‌دادم که آن‌ها را پياده كنم. ايشان هياتي را به من ابلاغ کردند که براي کارهاي نفت تصميم‌گيري کنند که من نامه نوشتم و با ارائه دلايل قانوني نپذيرفتم. ولي وزراي بعدي پذيرفتند تا اين‌که شوراي نگهبان چند وقت پيش اين هيات را خلاف قانون دانست. يعني 2، 3 سال اين هيات خلاف قانون تصميم‌گيري کرد تا شوراي نگهبان اعلام نظر كرد. من همان موقع جلوي اين موضوع ايستادگي كردم و به‌هيچ‌وجه نپذيرفتم. طبيعي است بين من و رئيسم کدورت ايجاد شود. اين چيزي بود که مشکل‌آفرين بود، وگرنه هم من نفت را مي‌شناختم و هم نفت من را مي‌شناخت و هم اين‌كه بنده در چهار شرکت به کارم تسلط داشتم. در آن شرايط، بايد ‌درصد بالايي از وقت صرف اين مي‌شد که مسائل برون‌سازماني را دفع كرد. اگر 16، 18 ساعت کار صرف اعتلاي کار و پيشرفت پروژه‌ها و ... شود، ببينيد چه اثري دارد تا اينکه 50، 60‌درصد از اين وقت صرف اين شود که فشار بيروني را دفع کني و به ارگان‌ها و افراد مختلف پاسخ بدهي و خلاصه نگذارند کار کني، اين مي‌شود تفاوت كار و من براي آن دوران بسيار متاسفم. چون وقت كشور را تلف كردند و فرصت‌ها از دست رفت.

اين مسائل چقدر بر توليد كه مهم‌ترين ركن وزارت نفت است موثر بود؟

قبل از ورود من هم توليد حدود 4 ميليون و 200‌هزار بشکه بود. اگر در زمينه توليد کاري انجام نشود، به طور متوسط سالي 200 هزار بشکه افت طبيعي اتفاق مي‌افتد. اگر من 4 ميليون و 200‌ تحويل گرفتم، اگر کاري نمي‌كردم، سال بعد بايد 4‌ميليون بشكه تحويل مي‌دادم. الان که اعلام مي‌کنند توليد کاهش پيدا کرده و حتي خود وزير سابق اعداد و ارقام 3 ميليون و 600 هزار بشکه را هم اعلام کردند، نشان‌دهنده اين است که نشده توليد را ثابت نگه دارند. اين مشکل همه کشورهاست و ميادين ما هم در نيمه دوم عمر قرار دارند و بايد حتما روي توليد آن‌ها کار جدي شود تا توليد را بتوان ثابت نگه داشت يا براي افزايش بايد ميدان‌هاي جديدي را توسعه داد. بنابراين اگر در پايان 2 سال مسئوليت توليد 4ميليون و 230 هزار بشكه داشتيم نشان از تلاش روي توليد است كه دسترنج همه همكاران و عزيزان در بخش توليد اعم از خشكي و درياست و اجازه نداديم فشارهاي سياسي به اين امر لطمه بزند.

قطعا افزايش توليد كار زيادي مي‌طلبد. در اين مورد در زمان وزارت جنابعالي چه كارهايي انجام شد؟

بايد قرارداد توسعه ميدان‌هاي جديد امضا شود كه كار پرزحمت و بزرگي است. در دوران مسئوليت بنده اين كار انجام شد، اما توسعه يک ميدان حداقل چهار سال طول مي‌کشد. من براي يک دوره درازمدت برنامه‌ريزي کرده بودم که آقاي نوذري اين روند را ادامه دادند و موفق هم بودند. ولي در هر حال افزايش توليد خيلي کار مي‌برد و علاوه بر ضرورت توسعه ميادين جديد بايد روي ميادين در حال توليد نيز كار كرد تا افت توليد نداشته باشيم.

با توجه به اينکه اقتصاد کشور ما نفت‌محور است، اين کاهش توليد به اقتصاد ضربه خواهد زد. اينطور نيست؟
به هر حال کاهش توليد بر اقتصاد ما تاثير دارد، اما خوشبختانه درآمد حاصل از نفت به‌دليل قيمت بالا نياز كشور را تامين مي‌كند به‌علاوه مازاد بر هزينه‌هايي که در برنامه پيش‌بيني شده، درصدي از درآمد حاصل از صادرات نفت را براي موارد آتي و نيازهاي پيش‌بيني نشده در قانون برنامه به‌عنوان صندوق توسعه ملي در نظر گرفتند. اميدواريم که اقتصاد كشور با اين پشتوانه لطمه نخورد. ولي به‌هرحال اصل مطلب گفته شما درست است. وقتي توليد کاهش پيدا کند، درآمد کم مي‌شود، معمولا هم هزينه‌هاي جاري هميشه هستند و آن‌چه لطمه مي‌خورد هزينه‌هاي سرمايه‌گذاري است و بخش پروژه‌ها و توسعه است که آسيب مي‌بيند.

با توجه به اين‌که شما پيش از دوران وزارت در معاونــت برنامه‌ريزي حضور داشتيد، به نظرتان برنامه‌هاي پيش‌بيني شده نفت تا چه زماني طبق برنامه پيش رفته است؟

در برنامه چهارم توسعه براي توليد رسيدن به سقف پنج ميليون بشکه پيش‌بيني شده بود. همان موقع هم من به عنوان يکي از اعضاي کميته برنامه‌ريزي معتقد بودم که اين هدف، شدني نيست. چون سرمايه‌گذاري کلاني نياز است که يک ميليون بشكه به توليد افزوده شود، ضمن آن‌که افت توليدهاي طبيعي را هم بايد جبران کرد. بنابراين الان هم اعتقادم اين است که هدف پنج ميليون بشکه‌اي که دوباره مطرح شده، خيلي دست‌يافتني نيست، ولي آرزو مي‌کنم عملياتي شود.

در مورد توليد گاز وضعيت چطور بود؟

گاز هم همين وضع را دارد، ضمن اين‌که افت توليد آن خيلي کم است. مصرف در بخش گاز بسيار بالاست. تقريبا همه نيروگاه‌ها و همچنين صنايع گازسوز شده‌اند و از طرف ديگر هم مصرف خانگي و تجاري به‌شدت افزايش پيدا کرده و به همين دليل موازنه توليد و مصرف در بخش گاز بسيار مهم است. تلاش ما هميشه اين بوده که اين کار انجام شود ولي بايد اعلام کنم در زمستان هيچ‌گاه موازنه مثبت نبوده و سال‌هايي هم که مشکلي نداشتيم، به مدد نفت کوره بوده است. در هر حال به‌دليل اين‌که زمستان مصرف بسيار بالاست، اين مشکل را داريم که اگر ظرفيت را اضافه کنيم، در فصل تابستان بي‌مصرف مي‌ماند و‌گرنه هميشه زمستان تحت فشار خواهيم بود. مسئله ديگر ميادين مشترک گازي است که اگر از آن‌ها برداشت نشود، کشور شريک برداشت مي‌کند. به همين دليل هم همه دنبال اين بوديم که در صورت وجود توانايي در توسعه ميدان‌ها، از نيمه بهار مصارف جديد ايجاد کنيم؛ به اين ترتيب كه يا صادر کنيم يا ال‌ان‌جي توليد کنيم يا .... صادرات موضوع داغي بود که شروع شد و کماکان ادامه دارد، ولي همچنان در اين مورد عقب هستيم. خوشبختانه موضوع سهميه‌بندي و آزادسازي قيمت‌ها يک مقداري در کاهش مصرف موثر بوده است. ولي اميدوارم اين هم باز عادت نشود و مصرف بالا نرود. ولي به‌هرحال بايد در ميادين مشترک به‌ويژه پارس جنوبي با اولويت سرمايه‌گذاري کنيم.

نظر شما درباره اين‌كه ايران دومين دارنده مخازن گاز دنياست، اما در صادرات گاز چندان موفق نبوده است، چيست؟

به‌طور مسلم ايران تاکنون توفيق زيادي نداشته است. فعلا صادرات فقط به كشور ترکيه است که حجم آن کم است و حتي از واردات ترکمنستان کمتر است. دليل عمده هم مصرف زمستاني است که دنبال قرارداد هم رفتيم، اما از آن طرف ته دل مسئولان کشور مي‌لرزد که زمستان را چه کار کنيم؛ در برخي سال‌ها صادرات به ترکيه هم با مشکل مواجه مي‌شد و در هر حال صادرات به اروپا، صادرات به پاكستان و هند، صادرات به عمان، صادرات به كويت و... هم مد نظر است. به‌علاوه سه پروژه توليد ال‌ان‌جي (LNG) نيز طراحي شده كه اجراي آن‌ها هم بنا به دلايلي با مشكل مواجه است.

اخيرا يکسري قراردادهايي هم در حد تفاهم‌نامه امضا شده است. آيا اين موضوع مي‌تواند آغازي براي رشد صادرات باشد؟

در زمان مسئوليت اينجانب هم تفاهم‌نامه صادرات گاز به اروپا از طريق ترکيه امضا شد، با کويت مذاکرات زيادي براي صادرات به اين کشور داشتيم، با هند و پاکستان که معروف بود به خط لوله صلح و... مذاکره هميشه هست. اخيرا هم همين‌طور که اشاره کرديد مذاکراتي براي صادرات گاز به اروپا از طريق عراق و سوريه آغاز شده است. بحث ال‌ان‌جي مطرح بوده که اينها عملا پيشرفت محسوسي نداشتند و قرارداد با پاكستان هم كه امضا شد عمليات
 نشده است.

 به ميدان‌هاي مشترک اشاره کرديد. ميدان‌هاي مشترک در دريا يا خشكي موضوعي است كه تقريبا وزيري نيست که به اين موارد اشاره نکند، اما آنطور که بايد در اين رابطه کار نمي‌شود، مشکل چيست که ايران نمي‌تواند توفيقي در اين رابطه داشته باشد؟

ما 23 ميدان مشترک قطعي در دريا و خشکي با کشورهاي همسايه داريم که بعضي‌ها در حال توليد هستند و برخي هم هنوز توسعه پيدا نکرده‌اند. هر کدام از اين ميدان‌ها مسائل خاص خودش را دارد. براي توسعه ميدان‌هاي دريايي چون هزينه بالايي دارند و تکنولوژي خاصي هم مي‌طلبند، بايد سرمايه‌گذاري بالايي انجام شود. مشکلات زيادي بايد از پيشرو برداشته شود كه با تاخير مواجه مي‌شوند. ميدان‌هاي خشکي تقريبا همه با عراق مشترک‌اند به جز يک مورد، که خيلي تلاش شد که بيشتر اين ميدان‌ها مشترکا توسعه پيدا كنند، حتي بحث توسعه مشترك آن‌ها نيز مطرح شد اما عراقي‌ها با اين موضوع کنار نيامدند. مشکلات عديده‌اي وجود دارد که باعث مي‌شود توسعه با تاخير مواجه شود. همه وزرايي هم که راي اعتماد مي‌گيرند اولين سرفصل برنامه‌هايشان تسريع در توسعه ميدان‌هاي مشترک است، اما در عمل توفيقي حاصل نمي‌شود. مشکلات زيادي وجود دارد که بيان کردن آن‌ها خيلي دردي را دوا نمي‌کند ولي بالاخره به سياست‌هاي خارجي و ارتباطات ما مربوط مي‌شود.

چند درصد از اين موضوع مربوط به مسائل  مديريتي است و چند درصد مربوط به مسائل بين‌المللي است؟

نمي‌شود درصد براي آن تعيين کرد ولي بالاخره تحريم در اين رابطه موثر بوده، به‌رغم اين‌که در تمام زمينه‌ها کارشناسان کشور فعاليت کردند ولي بايد بپذيريم که ما مجبوريم اجناس را با واسطه و گران‌تر بخريم و بالاخره وقتي قرار است کاري را خودمان با سعي و خطا انجام دهيم، مدت کار طولاني‌تر مي‌شود که اين موضوع نبايد از چشم‌ها پنهان بماند. زمان مي‌برد که اين توفيق‌ها حاصل شود. اگر مثل شرايط قبل بود، بالاخره اين زمان ذخيره مي‌شد. قبلا 2 فاز پارس جنوبي در کمتر از سه سال انجام شد و الان جداي از شعار 35‌ماه، واقعيت اين است که از توسعه برخي فازها پنج ‌سال گذشته ولي هنوز 50‌درصد پيشرفت هم ندارند.

  يعني شما هم معتقديد که زمان پيش‌بيني شده 35 ماه، شدني نيست؟

قطعا اينطور است. البته دعا مي‌كنم بتوانند و همه را خوشحال كنند ولي براي من كه عمري را در صنعت نفت گذرانده‌ام و سابقه كار را مي‌دانم و از مدتي كه گذشته و پيشرفتي كه به‌دست آمده نتيجه مثبتي در اين مدت تعيين شده پيش‌بيني نمي‌كنم.

  و حرف آخر...

من از اتفاقي که در اين دوره 8 ساله رخ داده متاسفم و آن تغييرات متعدد در صنعت نفت است. چون اين اتفاق براي وزارتخانه‌اي بزرگ و اقتصادي مثل نفت موجب مي‌شود که حرکت‌ها زيگزاگي شود. چون هر وزيري حرکت خودش را دارد و راهش تداوم ندارد.
اگر يک وزير تداوم داشته باشد، اگر تصحيحي لازم باشد انجام مي‌دهد. وقتي وزراي متعدد مي‌آيند، هر کدام جهتي را انتخاب مي‌کنند و نتيجه اين زيگزاگ حرکت کردن همين مي‌شود که توسعه‌ها در زمان مقرر اتفاق نمي‌افتد، پروژه‌ها انجام نمي‌شوند و مشکلات مختلفي براي توليد و‌... پيش مي‌آيد.

 اميدوارم اين مشکلات دوباره پيش نيايد و آقاي قاسمي در اين سمت حتي در دولت بعدي بمانند و با يک سياست ثابت و ادامه‌داري نفت را اداره کنند. به‌هرحال چه بخواهيم و چه نخواهيم تا سال‌هاي متمادي كشور از نظر انرژي، خوراك صنعت و بالاخره درآمد ارزي به وزرات نفت وصل است و اداره خوب نفت مي‌تواند اداره خوب كشور را به‌دنبال داشته باشد.

* هما کبیری
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
امين
۱۴:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
ماجراي سفره و نفت هم همين جور بود
تعداد کاراکترهای مجاز:1200