عصرایران ورزشی- عباس خادم الحسینی- در بازی داماش گیلان و پرسپولیس اتفاقی افتاد که بعید است کسی از آن بی خبر باشد. اتفاقی که برای مطبوعات و سایت ها و رسانه های ورزشی بسیار پرسود بوده است. اتفاقی که برای مردم نیز کمتر از یک تفریح جذاب نیست. حال ما هم چند خطی درباره اش قلم می زنیم.
اگر برای یک عمل اشتباه هزار دلیل بیاورید، می شود هزار و یک اشتباه! نمی خواهیم برای اتفاقی که افتاده است دلیل بیاوریم، نمی خواهیم بگوییم به چه دلیل شیث رضایی و محمد نصرتی چنین حرکتی را در مقابل دوربین های تلویزیونی انجام داده اند. می خواهیم کمی فکر کنیم. لحظه ای کوتاه، به اندازه زمان خواندن این یادداشت. می خواهیم به این فکر کنیم که چگونه یک تراژدی فوتبالی به وقوع می پیوندد.
سرگرمیجامعه ایران جامعه ای است تشنه سرگرمی. اگر یک شیر را در قفسی بیندازی و اجازه گشت و گذار در طبیعت را به او ندهی، تمام وجودش را تهاجم فرا می گیرد، می خواهد از کمترین فرصت بیشترین استفاده را ببرد و همان قفس را برای خود به یک بیشه تبدیل می کند. آری! ما به این فکر می کنیم که از یک اشتباه چگونه سرگرمی بسازیم.
آموزشما باید به این فکر کنیم که در کودکیمان چه آموزش هایی دیده ایم. چه چیزهایی در کتب درسی مان ملکه ذهنمان شده است. آموزش موجودي دوست داشتنی اما ترسناک است.
مارک تواین نویسنده بزرگ آمریکایی در مورد آموزش می گوید:« هیچ کاری نیست که از طریق آموزش امکان پذیر نباشد. هیچ وسیله ای به پای آموزش نمی رسد. آموزش می تواند اخلاق بد را به خوب مبدل کند، اصول غلط را نابود و اصول صحیح را جایگزین آن سازد و انسان را تا حد فرشته بالا ببرد.»
اما اين گفته مارک تواین، با اندكي تغيير، می تواند این گونه نیز باشد:« در ایران همه کاری با آموزش امکان پذیر است. هیچ وسیله ای به پای آموزش نمی رسد. آموزش در ایران می تواند اخلاق خوب را به بد مبدل کند، اصول صحیح را نابود و اصول غلط را جایگزین سازد و انسان را تا حد یک شیطان پایین بیاورد.»
نظرتان چیست؟ موافق نیستید؟ ای کاش در این مورد اشتباه از من باشد.
آموزش وجودش ضروری است. اما چه نوع آموزشی باشد مهم است. آموزش دهنده چه کسی باشد مهم است. در چه فضایی آموزش داده شود مهم است. آموزش شمشیر دو لبه است. آموزش بسیار موجود دوست داشتنی و ترسناکی است.
خود را عیان نکنید!فساد و ناپاکی در فوتبال ایران در ابتدا یک بازی غیرجدی و سرگرم کننده بود. به گونه ای نامرئی و گریزناپذیر همانند قارچ های سمی رشد کرد و اکنون به یک نبرد ارزش و غیر ارزش تبدیل شده است. معیاری برای سنجش خوب بودن و بد بودن. سنجشی برای اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن.
اپیکور فیلسوف یونانی می گوید: « خود را عيان نكنيد.» شیث و نصرتی خود را عیان کردند و رسوا شدند. چه می شد اگر همه می توانستند خود را عیان کنند و آن زمان بود که می شد سره را از ناسره تشخیص داد. اخلاقی را از ضد اخلاقی متمایز کرد. آدم درستکار را از نادرست تفکیک کرد. آن زمان می شد در مورد بی اخلاق هایی که امروز اشد مجازات را برای این دو بازیکن طلب می کنند، اشد مجازات را درخواست كرد!
سازهای کوک شدهاگر یک جامعه را به مثابه یک گروه موسیقی عظیم بپنداریم که دارند یک سمفونی بزرگ را می نوازند، سمفونی اي که در جامعه ایران نواخته می شود را می توان گوش خراش نامید. نوازندگان برای لذت می نوازند و از این طریق روح و جانشان را برای آن به کار می بندند. اما در ایران سازها کاربرد دیگری دارد. در اینجا سازها برای این کوک نمی شوند که لذت بیافرینند، بلکه برای اینکه پیروزی را اعلام کنند کوک می شوند.
اگر امروز موضوع جریحه دار شدن عفت عمومی مطرح می شود، برای صلاح جامعه مطرح نيست. حتماً قرار است یک گروه و یا یک شخص بر شخص دیگری غالب شود. این سازها دارند گوش هايمان را کر می کنند! حداقل خودمان دیگر از نواختن دست بکشیم!
جُنگِ صداهادر جایی خواندم که اتفاق بازی داماش و پرسپولیس را با ماجرای زهرا امیرابراهیمی مقایسه کرده اند. نویسنده با موضعی حق به جانب صحبت هایی را مطرح کرده بود که نمی شد هیچ خط ربطی برایش یافت؛ چرا كه قصه زهرا امير ابراهيمي در حوزه خصوصي زندگي آن بازيگر حادث شد ولي ماجراي شيث و نصرتي در حوزه عمومي بوقوع پيوست.
آن نویسنده رسانه ها را در بزرگ جلوه دادن این اتفاق مقصر دانسته بود و مردم را برای توجه به یک تابوی اجتماعی مذمت می کرد. آن نویسنده خود را نیز در بازی اخلاق گیم آور خوانده بود.
حتی علی رضا دبیر کشتی گیر سال های دور کشورمان نیز درباره این اتفاق اظهار نظر کرده است، همان طور که بسیاری از زمان وقوع حادثه اظهار نظر کرده اند.
فعلاً اجتماع در تب و تاب این حادثه فوتبالی درون صدف پرآوایی جای گرفته است که در آن هر صدایی تقویت می شود و به صدائی فرعی با طنین های بی پایان و متعدد تبدیل می گردد. صداهایی که موج صوتش دارد گوش فوتبال را ناشنوا می کند.
3000 میلیارد چی شد اینا مشکل جامعه نیست
ولی نباید این کار زشتی که انجام شده رو تا این حد کشدار کرد...
دست تا مچ سرگرمی و چند داستان دیگر.
یک روز به این نتیجه خواهیم رسید که کاش این فوتبال را تعطیل میکردیم وبه جای آن در فرهنگ و اخلاق سرمایه گذاری می کردیم تا حداقلش فرزندانمان در این فوتبال مزخرف امروز دچار بی اخلاقی نمی شدند
این ماجراها موحب میشود که قبح این اعمال از بین برود مثلا تصور کنید که دانش اموز در مدرسه جلوی چشم مدیر این کار را با همکلاسی اش انجام دهد مدیر چه داردکه بگوید وقتی که این کار از جانب دو بازیکن ملی پوش کشور و جلوی دوربینهای تلوزیون انجام میپذیرد
هرچند حرکت بازیکنان پرسپولیس بیشتر یک شوخی بود
من در دوران دبیرستانم به خوبی به یاد دارم که شوخیها مون با هم کلاسیها از اینها چیزی کمتر نداشت
بیاید برا نوجوانانمون و جوانانمون یه بستر فرهنگی بوجود بیاریم تا وقتی بزرگ شدن به این حال روز نیوفتن
الحق که همه چیزمون به همه چیزمون میاد !!!