صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۸۵۶۱۳
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۴ - ۲۵ مهر ۱۳۹۰ - 17 October 2011

آقادوربینی: امیدوارم مردم راه من را ادامه بدهند / اگر تلویزیون مرا نشان ندهد تا صبح خوابم نمی برد

من برای خودم خیلی برنامه‌های تخصصی دارم. كارهایی می‌كنم كه مجبور باشند من را حتما نشان دهند؛ حتی اگر نخواهند این كار را بكنند. من می‌توانم در چند ثانیه جای خودم را عوض كنم و جلوی دید دوربین‌ها قرار بگیرم. اگر جای دوربین‌ها را عوض كنند، باز هم كاری می‌كنم كه جلوی دوربین باشم. یعنی باور كنید اگر دعواهای برخی از فیلمبردارها نباشد، من همیشه در دید دوربین خواهم بود. / همین‌جا عشق دوربینی‌های ورزشی را یك راهنمایی می‌كنم. دوربین طبقه دوم استادیوم، جلوی پای تماشاگران تنظیم شده. آن‌ها می‌توانند وقتی چراغ دوربین قرمز شد و مطمئن شدند كه دوربین از بالا تصاویر را پخش می‌كند، جلوی دوربین بایستند تا چند ثانیه نشان‌شان بدهد...
كسی كه فكر می‌كند بزرگ‌ترین مبتكر معروف شدن با استفاده از خلاقیت‌های ذهنی است و خود را متخصص ثبت دوربینی معرفی می‌كند، سوژه گزارش عشق دوربینی‌های ورزش است. در گفت‌وگوی تماشاگر با حسین زمانی، آخرین دستاوردهای لازم برای ثبت تصویر شما از طریق دوربین‌های استادیوم هم به اطلاع می‌رسد. شاید از این طریق آقای دوربینی‌های بیشتری در دنیای ورزش ظهور كنند!

حسین زمانی، چهره نام‌آشنایی برای بسیاری از ایرانی‌ها محسوب می‌شود. همان‌قدر كه اسم این فرد ناآشناست، چهره‌اش به یكی از نكات طنز برنامه‌های غالباً غمگین عزاداری و تشییع جنازه تبدیل شده است. حسین دوربینی یا همان آقای دوربینی لقبی است كه بسیاری از مردم روی این فرد گذاشته‌اند. نكته جالب درباره آقای دوربینی این است كه این فرد كارمند یكی از ادارات نیمه‌دولتی است و یك بار ازدواج كرده و به دلیل علاقه زیادش به دوربین، از همسر خود جدا شده است.

آقای دوربینی دیوانه دیده شدن در مقابل دوربین است و خودش را متخصص علم تصویربرداری معرفی می‌كند. این چهره معروف و جالب البته میانه چندانی با مسابقات ورزشی ندارد و هیچ زمانی نمی‌توانید او را در استادیوم مشاهده كنید. گفت‌وگوی «تماشاگر» با عشق دوربینی‌ترین چهره رسانه‌های كشور حاوی نكات جالب، عجیب و غریب و منحصربه‌فردی است.

قبل از سوال اصلی كمی از خودت بگو.

من حسین زمانی هستم. یك آدم عادی؛ هیچ فرقی با بقیه ندارم جز این‌كه خیلی زیاد دوست دارم دیده شوم. اولین‌بار چند سال قبل از انقلاب بود كه تصویر من حین عزاداری از تلویزیون پخش شد و از همان‌جا فهمیدم كه علاقه زیادی دارم تا باز هم از رسانه‌ها دیده شوم.

تا امروز تقریباً سعی كردم در همه تجمعات و برنامه‌هایی كه در آن‌ها راهپیمایی هم هست مثل تشییع جنازه یا استقبال و بدرقه یك آدم (البته آن‌هایی كه از تلویزیون پخش می‌شود) شركت كنم. به خاطر همین مردم لطف دارند و به من آقای دوربینی می‌گویند.

شغلی هم داری؟

بله من كارمند یك اداره هستم اما آن‌ها هم در جریان هستند كه من به این كار توجه زیادی می‌كنم و این‌ها جزو شرایط كار من هست. من یك بار ازدواج كردم، اما همسرم با كارهایم مخالفت كرد و بعد هم جدا شد. راستش را بخواهید خیلی‌ها از من انتقاد می‌كنند اما من نمی‌توانم این كار را كنار بگذارم. من دیوانه این كار هستم. برای من خیلی مهم است كه در تلویزیون نشانم بدهند.

مشكلی از بابت دیده شدن ندارید؟ این كار به نظر می‌آید هزینه‌ها و دردسرهای زیادی دارد!

بله، اما عشق به این كار باعث شده كه ادامه بدهم. تلویزیون حتی دستور داده كه من را نشان ندهند اما این‌قدر كارهایم را تكرار می‌كنم و روش‌های مدرنی به كار می‌بندم كه نتوانند این كار را انجام دهند. من برای خودم خیلی برنامه‌های تخصصی دارم. كارهایی می‌كنم كه مجبور باشند من را حتما نشان دهند؛ حتی اگر نخواهند این كار را بكنند. من می‌توانم در چند ثانیه جای خودم را عوض كنم و جلوی دید دوربین‌ها قرار بگیرم. اگر جای دوربین‌ها را عوض كنند، باز هم كاری می‌كنم كه جلوی دوربین باشم. یعنی باور كنید اگر دعواهای برخی از فیلمبردارها نباشد، من همیشه در دید دوربین خواهم بود.



انتظار داری آن‌ها حواس‌شان به تو بیشتر باشد؟

بله، بالاخره من اولین نفری بودم كه این ابتكار به ذهنم رسید. من تقاضا می‌كنم كه من را زیاد نشان بدهند. اجازه بدهید مردم بیشتر من را ببینند. چه ایرادی دارد؟ من حتی از مردم می‌خواهم كه راه من را ادامه بدهند. راستش من نه درس زیادی خواندم كه معروف بشوم نه كس و كاری داشتم كه معروف باشند. با این كاری كه خودم انجام دادم، خیلی هم معروف شدم. چرا نباید انتظار داشته باشم كه نشان داده بشوم؟

بحث ما ورزشی هم هست. چرا به استادیوم نرفتی؟ مثلا هر هفته بروی استادیوم و قاطی تماشاگران باشی.

استادیوم كه فایده ندارد. من اصلاً ورزشی نیستم و استادیوم رفتن هم كار من نیست. داخل استادیوم صدهزار نفر نشستند و بقیه داخل زمین هستند. من كه نمی‌توانم بروم وسط زمین. به خاطر همین باید برای تماشا بروم كه حوصله این كارها را هم ندارم.

مگر نگفتی متخصص دوربین هستی؟ راهش را پیدا می‌كنی بالاخره.

بله. همین‌جا عشق دوربینی‌های ورزشی را یك راهنمایی می‌كنم. دوربین طبقه دوم استادیوم، جلوی پای تماشاگران تنظیم شده. آن‌ها می‌توانند وقتی چراغ دوربین قرمز شد و مطمئن شدند كه دوربین از بالا تصاویر را پخش می‌كند، جلوی دوربین بایستند تا چند ثانیه نشان‌شان بدهد.

بیلبوردهای ورزشگاه هم البته می‌توانند این كار را انجام بدهند برای طبقات دیگر.

نه. بیلبوردها با تاخیر صحنه‌ها را پخش می‌كند. یعنی وقتی یك تصویر از بیلبورد نشان داده می‌شود كه دیگر زمانی نداری خودت را جلوی دوربین قرار بدهی. فایده ندارد!

در مراسم ورزشی هم هیچ‌وقت نبودی؟

خیلی فرصت نكردم وارد حیطه مراسم ورزشی بشوم چون خیلی زیاد هست. اما چند تا مراسم ختم و عزاداری بود كه رفتم. این آخری، مراسم ختم ناصرحجازی هم دوست داشتم بروم چون شنیده بودم كه داخل زمین برگزار می‌شود اما این هم نشد. البته بعداً فهمیدم كه نمی‌شد داخل زمین رفت. دوربین‌ها هم كسانی كه اطراف خانواده بودند را نشان نمی‌دادند. راستی این را هم بگویم كه بعد از بازی‌های فوتبال هم زمان خوبی است كه داخل كادر باشیم. شاید اگر كارت خبرنگاری داشتم حتماً می‌رفتم تا موقع مصاحبه‌ها پشت آدم‌ها باشم.
 
قصد بازنشستگی هم داری؟

من تا وقتی كه توان داشته باشم به این كار ادامه می‌دهم. دوربین یك نوع جاذبه خیلی قوی دارد كه من نمی‌توانم هیچ‌وقت آن را كنار بگذارم. دست خودم هم نیست. دیده شدن در داخل كادر دوربین برای من یك اتفاق بزرگ هست و فكر می‌كنم همیشه هم به این كار ادامه بدهم.

یك بار دیگر هم گفته بودم كه وقتی داخل یك مغازه تلویزیون‌فروشی، مصاحبه من همزمان از 10تلویزیون بزرگ پشت شیشه مغازه پخش شد و مردم من را دیدند، انگار همه دنیا را به من داده بودند.

فكر می‌كنم با این علاقه تا آخر عمرم به كار دوربینی ادامه بدهم. فقط اگر سنگ‌اندازی نكنند و اجازه بدهند این كار را ادامه بدهم خیلی خوشحال می‌شوم.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۰:۴۶ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۵
يک نفرهم که در صحنه حضور دارد تلويزيون خساست به خرج مي دهد چهره اش را نشان نمي دهد خوب حالا هميشه نشان دهيد چه اتفاقي مي افتد ؟
تعداد کاراکترهای مجاز:1200