هفت سال واندي از آغاز حكومت خشكي بر زمين و خست بر آسمان فارس ميگذرد، هفت سالي كه هفت درياچه زيبا در استان چهار اقليم و چهارفصل فارس، طعم تلخ بيتدبيريها و اكتفا كردن مديران به شعار را چشيده و تن به خشكي سپردند؛ سالهايي سخت براي آنها كه بيشتر از همه با آب و زمين مأنوس بودند و حالا همه مرثيهخوان مرگ طبيعت فارس شدهاند.
دوسال قبل بود، اما هنوز صداي كارشناس محيط زيست در گوش خبرنگاراني كه دست ياري او را براي رساندن فريادش فشرده بودند، پژواك ميكند كه ميگفت:"روزي افسوس از دست دادن فرصتها را ميخوريم كه ديگر براي جبران دير شده است" و امروز همان روز افسوس و دريغ است.
امروز ديگر نه فامور (پريشان) مانده نه بختگان، آنچه برجا مانده تركهاي عميق بر بستر بزرگترين تالاب آب شيرين و شوربختي براي زيباترين درياچهاي است كه روزگاري ميعادگاه طبيعتگردها و مسافراني بود كه از زمين و آسمان، دلخستگيها و پريشان احواليهايشان را در كنار دلنشين آن به آب ميدادند و صفا و شادابي و طراوت توشه راه ميكردند.
امروز، روزهاي سخت و طولاني بسياري است كه تن آبگير زيباي فامور، ترك خورده و هيچ دستي براي درمانش آستين همت بالا نزده، گروهي هم نبود آب را غنيمت شمردند و به بهانه ايجاد راه، يك بستر طبيعي و ماندگار را زخمي كردند تا100 خانوار ديگر به مهاجران شيراز افزوده شود!
شايد بسياري از ايران دوستان بعد از آنكه تالاب يا درياچه آب شيرين پريشان بهعنوان يك تالاب بينالمللي در كنوانسيون رامسر، شماره ثبت ملي را بر تن خود حك كرد، نفسي به راحتي كشيدند كه راه براي حفظ و توسعه اين نگين فيروزهاي زيبا در پيشاني كازرون، يكي از گرمترين نقاط فارس هموار شده است.
فامور انگار پريشاني را در خواب ديده بود كه نام پريشان را بيش از پيش به زبانها قفل كرد، نامي كه هر طبيعتگرد خوش ذوقي با شنيدن آن، توشهاي ميبست و راهي ميشد تا با طي مسافتي كوتاه، دل به نسيم خنك و ديده به مناظر چشمنواز كمنظير يكي از زيباترين نقاط جهان بسپارد، با بالهاي صدها گونه پرنده مهاجر كه در هر فصلي، كنار آن مأوا ميگرفتند، در آسمان همرنگ درياچه به پرواز درآيد و خانه دل از هرچه اندوه است بتكاند.
فاموري كه امروز بر پهنه شمالي كازرون بر بستر مرگ خفته، هيچ نشاني از فامور چهارسال قبل ندارد، جز پاركي با درختان خشكيده و چند قايق تن به خاك سپرده، ديگر شايد براي مرثيهخواني هم خيلي دير شده است، مرثيهاي كه رييس شوراي اسلامي استان فارس، هفته گذشته نجواگر آن بود و نمايندگان استان در مجلس را در مقام انتقاد نشاند و از تاثيرات خشكي آن گفت.
انگار رييس شوراي اسلامي استان فارس تازه به خاطر آورده كه دو درياچه يكي در جنوب و ديگري در شرق شيراز و فارس، خشكيده و تاثيرات وسيع و اسفبار اين خشكي، دامن همه را گرفته است.
مظفر مختاري بعد از چهارسال كه از خشك شدن درياچههاي زيباي استان ميگذرد، به نمايندگان مجلس انتقاد و از آنان درخواست چارهانديشي كرده است!
مختاري پس از آنكه واكنشهاي نمايندگان شورا و مجلس اروميه را ديد، خشك شدن فامور و بختگان را به رخ نمايندگان مجلس كشيد و به بيان تاثيرات نامطلوب اين رويدادها بر زندگي و سلامت كشاورزان و ساكنان روستاها و شهرهاي اطراف آن درياچهها پرداخت.
اگرچه تذكر اين عضو شوراي شهر شيراز در خصوص تغيير اقليم منطقه و تاثير خشكي درياچههاي اشاره شده بر غبار محلي و پراكنده شدن نمك بر زمينهاي پيراموني در اطراف بختگان، تذكري بهجا و يادآوري او در زمينه مسووليتي كه به سازمان آب براي تامين آب اين درياچهها قبول كرده بود، درست است اما تمام آنچه كه مختاري در يادآوريها و تذكراتش اشاره كرده است را ميتوان در بيان مشكلات ناشي از خشك شدن درياچه اروميه و تذكرات نماينده اين شهر، مشاهده كرد.
بهگزارش ايسنا، البته بايد بهجاي نماينده مردم شيراز در شوراي شهر، شاهد تذكرات نمايندگان فارس در مجلس خصوصا نماينده مردم كازرون و نيريز، در ارتباط با خشكي درياچههاي پريشان و بختگان بوديم، اتفاقي كه خاطره رسانهها، آن را به ياد نميآورد.
به گزارش ايسنا مختاري بهحق در مورد درياچه پريشان در كازرون گفته است: به اعتقاد کارشناسان درياچه فاموريا پريشان به لحاظ زيست محيطي از اهميت به مراتب بالاتري نسبت به درياچه اروميه برخوردار است، اما با خشک شدن درياچه اروميه دولت آن رقم قابل توجه را براي احياي مجدد درياچه اختصاص ميدهد، اما مناطق مهمي نظير درياچه پريشان بايد در ميان سکوت نمايندگان محترم مجلس خشک شود.
مختاري ادامه داد: تالابهاي بختگان و پريشان سرمايههاي باارزشي هستند که در تنظيم سطح آبهاي زيرزميني، جذب گردشگر، بهرهبرداريهاي اقتصادي، اجتماعي و ورزشي، مهاجرت انبوه پرندگان نقش بسزايي داشتهاند وبايد اين نقش مجدداً احيا شود.
مختاري در جايگاه نماينده مردم فارس در شوراي عالي اين استان پهناور، خواستار پيگيري موضوع در مجلس و سازمانهاي بالادستي شده، خواستهاي كه كاملا بهجا و بهحق است.
حدود سهسال قبل مدير وقت اداره كل محيط زيست استان فارس در خصوص خشك شدن درياچه بختگان، در كنفرانسي خبري مطالبي را گفته بود.
آن روز سرپرست اداره محيط زيست استان فارس از خشک شدن کامل درياچه بختگان در شهرستان نيريز فارس و تبديل اين درياچه به نمکزار خبرداد و گفت: اين موضوع باعث شده که نمکها بر اثر وزش باد بر روي محصولات کشاورزي بوميان منطقه ريخته شود و حتي جادهها را بپوشانند.
قاسم ديانت آن زمان از مسوولان براي نجات پرندگان و كاهش خسارتهاي ناشي از خشكي بختگان درخواست كمك كرد و هشدار داد اکنون افراد متخلف با يک موتورسيکلت هم ميتوانند از روي درياچه عبور کرده و به حيات وحش تالاب دسترسي پيدا کنند که اين موضوع کار را براي کنترل اين مناطق سخت تر کرده است.
بهگزارش ايسنا، درياچه بختگان كه در شهرستان نيريز و در شرق استان فارس قرار داشت! زيستگاه زمستانه پرندگان مهاجري بود که از روسيه و دشتهاي سيبري به ايران مهاجرت ميکردند، پرندگاني مانند فلامينگو، درنا، کبوتر دريايي، آبچليک، مرغابي، غاز و... که همگي در حفظ بوم ساختار و محيط زيست نقش بسيار ارزندهاي داشتند.
به گفته كارشناسان، درياچه بختگان، باعث افزايش رطوبت هوا ميشد و بهعلت بلند بودن ارتفاع کوههاي پيرامون شهرستان نيريز، رطوبت حاصله در هواي همان منطقه باقي مانده و باعث ثمردهي درختان انجير، بادام، رز و زيتون در کوهها ميشد، اتفاقي كه آن را آبياري مصنوعي كوهها ميگويند، اتفاقي طبيعي كه ديگر شاهد آن نيستيم و همين عامل سبب شده تا درختان ديم اين ناحيه تهديد شده و با توجه به شور بودن بختگان، زمينهاي كشاورزي اطراف نيز بواسطه پاشيده شدن گردهاي نمك كه همراه باد پراكنده ميشوند، آسيبي جدي را تجربه كنند.
براساس اين گزارش، به گفته كارشناسان، درياچه سيوند، اصليترين تغذيه كننده بختگان بود، درياچهاي كه سد سيوند بر سرراه آن احداث شد، سدي كه هنگام احداث آن واكنشهاي مختلفي از سوي هواداران ميراث فرهنگي و تاريخي و همچنين محيط زيست، مشاهده شد و امروز حتي يك قطره آب هم پشت اين سد وجود ندارد.
سد سيوند كه دوسال قبل ساخت آن پايان پذيرفت، قرار بود زمينهاي زيردستي خود را آبياري كرده، در حد توان آب كشاورزي و شرب مناطق پيراموني را تامين كند، اما تنها يادگار احداث اين سد، تنههاي كفبر شده درختان بلوطي است كه در تنگه سيوند بر زمين تفتيده، ريشه دارند! البته رود سيوند در ميانه راه به رود كر، سرازير ميشد و پس از آن در يكي از شاخهها به بختگان ميريخت، اما امروز كر خروشان هم، يال و كوپالي ندارد.
كارشناسان پيش از احداث سد سيوند، يكي از مخاطرات آن را تهديد حيات درياچه بختگان اعلام كرده بودند، موضوعي كه چند بار در اخبار منتشر شده در رسانههاي مختلف، منعكس شده بود.
اما پريشان يا فامور يکي از تالابهاي دائمي آب شيرين کشور بود كه در ميان کوهستان فامور و در12 کيلومتري جنوب شرقي شهرستان کازرون و 125 کيلومتري غرب شيراز واقع شده بود.
تالاب مزبور در مرکز حوزه آبريز خود (تالاب پريشان) قرار داشت و در فصول و سالهاي پرباران و سالها و فصول خشک وسعت متغيري داشت، بيشترين گسترش آن در فصل بهار(ارديبهشت ماه) و کمترين وسعت در فصل پائيز بود و بصورت ميانگين براساس نقشههاي هوايي، قريب به 42 كيلومترمربع وسعت داشت.
اين تالاب بزرگ، ويژگيهاي منحصر به فردي را دارا بود و پيش از اين بارها از سوي كارشناسان و مسوولان محيط زيست فارس و كشور در خصوص خطر خشك شدن آن، هشدارهايي داده شده بود.
يك كارشناس آن زمان (چهارسال قبل) در آخرين هشدارهايي كه بعد از تصويب احداث پتروشيمي در حاشيه اين درياچه اعلام كرد، گفته بود: از پنج هزار هکتار وسعت درياچه پريشان فقط هزار هکتار مانده که آن هم با ايجاد کارخانه پتروشيمي نابود خواهد شد.
اسماعيل كهرم در اظهار نظر خود با تاكيد بر ضرورت ايجاد كارخانههاي پتروشيمي، نقطه نظرات كارشناسي خود را بيان و اضافه كرده بود: احداث يك كارخانه پتروشيمي در فاصلهاي يك كيلومتري از پريشان، نابودي اين درياچه را در پي دارد.
اگرچه تعدادي ديگر از كارشناسان محيط زيست نيز در هشدارهايي مشابه، ايجاد چنين صنعتي در شهر نودان، در نزديكي پريشان را به كوبيدن آخرين ميخ بر تابوت پريشان تشبيه كرده بودند.
پريشان نه تنها بواسطه وقوع خشكسالي كه به دليل بروز برخي رخدادهاي قابل پيشگيري، مانند آتشسوزي، نگهداري نامناسب، بهرهبرداري غيرمنطقي آب، كمتوجهي طولاني مدت و ... از سالها قبل تهديد به نابودي شده بود و ثبت آن به عنوان يك اثر زيست محيطي ملي نيز تاثير چنداني در حفاظت كامل از آن نداشت، شايد تنها توجه مسوولان، ايجاد پاركي در حاشيه درياچه بود تا بدون رعايت استانداردها، گردشگراني به آن نقطه فراخوانده شده و زمينه آلودگي محيط زيباي تالاب و پريشاني ميهمانان فصلي آن را فراهم كردند.