كيهان: «شيب تند سقوط»
شيب تند سقوط عنوان يادداشت روز كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي خوانيد:
موج
بيداري اسلامي و خروش و خيزش ملت هاي منطقه عليه سياست هاي آمريكايي و
صهيونيستي طي هشت ماه گذشته در مراحل مختلف قد كشيده و اينك با تسخير سفارت
رژيم صهيونيستي در قاهره توسط انقلابيون مصري وارد مرحله جديدي شده است.
مرحله حساسي كه نشان مي دهد آمريكا و چند كشور غربي دنباله رو آن در برآورد ارزيابي ها و محاسبات خودشان دچار اشتباهات سنگين و بعضا جبران ناپذير شده اند.
تمام تلاش و تقلاي آمريكا و غرب طي ماه هاي اخير اين بود كه حركت عظيم انقلاب هاي مردمي در بستر بيداري اسلامي را به انحراف كشانده و مصادره به مطلوب كند.
ذيل همين ترفند و توطئه بود كه از يكسو بحث سازش و مذاكره با انقلابيون را بارها به پيش كشيدند و از سوي ديگر؛ با حمايت هاي پيدا و پنهان از تل آويو و حكومت هاي دست نشانده و يا شوراهاي انتقالي قدرت در برخي از كشورها مانند مصر و ليبي كوشيدند تا به گونه اي اوضاع را وارونه نمايند.
اكنون تسخير معنادار سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره به وضوح نشان مي دهد آمريكا و متحدانش در هدف شوم خود براي به انحراف كشاندن قيام ها و انقلاب هاي منطقه و بازگرداندن مردم از صحنه تحولات به خانه هايشان كاملا ناكام مانده اند.
شعار «تصحيح روند انقلاب» از سوي جوانان مصري در تسخير سفارت اسرائيل گوياي اين حقيقت غيرقابل خدشه است.
نكته در خور تامل و توجه اين است كه به دنبال تسخير سفارت رژيم صهيونيستي در مصر، در اردن نيز مردم و تشكل هاي اسلامي با تمجيد از اقدام انقلابيون مصري خواستار برچيده شدن لانه جاسوسي رژيم صهيونيستي از اين كشور شده اند.
برهمين اساس طبق گزارش هاي منتشره از اردن قرار است مردم و احزاب اسلامي فردا به منظور تسخير سفارت رژيم صهيونيستي در امان- پايتخت اردن- تظاهرات ميليوني و گسترده برپا نمايند.
درباره تحولات اخير مورد اشاره كه در نوع خودش يك
نقطه عطف در شرايط كنوني به حساب مي آيد و پيام ها و پيامدهاي آن ذكر نكاتي
قابل اعتناست:
1-تسخير سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره حكايت از آن
دارد كه انباشت نفرت از اين رژيم جعلي و كودك كش به جايي رسيده است كه مردم
منطقه خواهان قطع كامل روابط با تل آويو هستند. اگر 31 سال پيش و در فوريه
1980 سفارت رژيم صهيونيستي در مصر به عنوان اولين كشور عربي تاسيس شد تا
بعد در ديگر حكومت هاي عربي مرتجع و دست نشانده همين مشي نامشروع ادامه
يابد اينك اين چرخه، كاملا معكوس شده است و شواهد و قراين بيانگر آن است كه
سفارتخانه هاي رژيم صهيونيستي در كشورهاي عربي يكي پس از ديگري بايد در
انتظار تسخير انقلابيون باشند و سفراي تل آويو راهي جز آنكه فرار را بر
قرار ترجيح دهند ندارند. در همين راستا، مردم اردن خواهان تعطيلي سفارت
اسرائيل در امان هستند تا از اين طريق روابط كشورشان بطور كامل با صهيونيست
ها قطع شود. چند روز پيش نيز در پي تيرگي روابط تل آويو و آنكارا، سفير
رژيم صهيونيستي از تركيه اخراج شده بود.
2- در راستاي قطع روابط ديپلماتيك از سوي كشورهاي منطقه با رژيم صهيونيستي كه نشانه هاي آن آشكار گرديده و حضور پررنگ و ايستادگي مثال زدني ملت ها بدان سرعت بخشيده است بر لغو پيمان هاي ننگين سازش با تل آويو تمركز خواهد شد بنابراين گام بعدي در مصر آنچنان كه ناظران و خبرگان سياسي متفق القولند لغو معاهده كمپ ديويد خواهد بود. از همين رهگذر است كه بلافاصله پس از تسخير سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره، مقامات صهيونيستي به صحنه آمدند و شتابزده و عجزآلود موضع گرفتند كه معاهدات ميان مصر و اسرائيل از بين نرفته است.طرفه آنكه آمريكا نيز به فوريت وارد گود شد تا بلكه به گونه اي از دامنه تحقير بين المللي اسرائيل بكاهد.
«آنه پاترسون» سفير آمريكا در قاهره كه گويا در
نبود سفير اسرائيل در مصر ماموريت هايش مضاعف شده است در وسط اين آبروريزي
بزرگ مي گويد؛ «مصر و اسرائيل به توافق نامه هايي كه ميان طرفين به امضاء
رسيده است احترام مي گذارند» البته بدون آنكه توضيح بدهد اوضاع و احوال در
سپتامبر 2011 با فوريه 1980 تفاوت زيادي كرده است.
اين نكته را بايد
اضافه كرد كه در اردن نيز وضعيت به همين گونه پيش خواهد رفت و اين احتمال
بسيار پررنگ است كه پيمان سازش اردن با اسرائيل در سال 1994 موسوم به «وادي
عربه» لغو شود.
اينجاست كه تداوم اين روند شرايط را براي رژيم
صهيونيستي كه طي ماه هاي گذشته به اعتراف مقامات ارشد اين رژيم در بدترين
شرايط سپري كرده است وخامت بارتر از وضع موجود شود به گونه اي كه به تعبير و
توصيف هفته نامه آلماني اشپيگل، اسرائيل در وحشت و ترس روزافزون از انزواي
كامل به سر مي برد.
اما عمق اقدام انقلابيون مصري در تسخير لانه
جاسوسي رژيم صهيونيستي در قاهره زماني بهتر ديده مي شود كه پايگاه خبري
«دبكا» كه به موساد نزديك است در پي اين حركت انقلابيون مصري اعتراف مي كند
«اسرائيل خطرناك ترين مرحله تاريخي خود را سپري مي كند.»
3- آنچه كه نبايد در ميان تحليل پيام ها و پيامدهاي تسخير سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره از سوي انقلابيون مصري ناديده انگاشته شود اين واقعيت محسوس و بارها اعلام شده از جانب مردم است كه جوهره اصلي اعتراض ها و انباشت نفرت هاي مردمي و خواسته هايي چون لغو معاهدات سازش با اسرائيل و در نهايت قطع روابط كامل با تل آويو از مسير اسلام خواهي مي گذرد.
با اين توضيح كه پيشاهنگي تحركات و اقدامات انقلابي عليه رژيم صهيونيستي از سوي گروه هاي اسلامي و آحاد مردم مسلماني است كه به هيچ وجه شريعت و دين آنها اجازه همزيستي با ظالمان و آدم كشان و جنايت كاران را نمي دهد و قبول طرح هاي يكسويه سازش را تن دادن به ذلت و خواري مي داند بنابراين آنچه كه امروز در فضاي تحولات منطقه در بستر بيداري اسلامي به چشم مي آيد و غير قابل انكار است صداي بلند و رساي اسلام خواهي آحاد ملت ها است.
در مصر بارها و به كرات در تظاهرات و راهپيمايي هاي گسترده و ميليوني شعار «اسلاميه، اسلاميه» سر داده شده و مردم مصر اعلام كرده اند كه قانون اساسي كشورشان بايد بر مبناي موازين اسلامي تدوين شود.
در ليبي نيز همين خواسته، حاكميت دارد و ديروز پايگاه اينترنتي ايلاف به نقل از رئيس شوراي انتقالي ليبي نوشت؛ «اسلام، منبع اصلي قانون گذاري در ليبي است.»
در تونس هم وضع به همين منوال است و در تازه ترين
نتايج نظرسنجي در اين كشور، مردم براي انتخابات آينده به اسلام گراها تمايل
دارند. گزارش هاي منتشره - از جمله گزارش روزنامه اماراتي دارالخليج-
بيانگر آن است كه بيشترين تمايل مردم به جنبش اسلامي «النهضه» است آنهم در
شرايطي كه از زمان سقوط زين العابدين بن علي، 105 حزب در اين كشور تشكيل
شده است.
در بحرين هم آحاد ملت خواستار اجراي شريعت اسلامي و
سرنگوني رژيم آل خليفه هستند.بنابراين تمامي اين موارد نشان دهنده آن است
كه ماهيت اين تحولات كه اكنون با تسخير سفارت رژيم صهيونيستي وارد مرحله
جديدي شده است «اسلامي بودن» است و تحولات را بايد از اين منظر به ارزيابي
نشست.
4- ناگفته پيداست آمريكا، رژيم صهيونيستي و چند كشور غربي كه با يكديگر منافع مشترك و گره خورده اي در پهنه معادلات منطقه دارند تمام ظرفيت و توان خودشان را بكار خواهند گرفت تا از طريق حكومت هاي عربي سرسپرده كه فعلاً با اهرم سركوب و كشتار مردم بر سر كار هستند و همچنين افراد و گروه هاي باقي مانده از رژيم هاي سقوط كرده كه در شوراي انتقالي قدرت نفوذ كردند شرايط را به نفع اهداف جاه طلبانه و زياده خواهانه شان تغيير دهند آنچه كه تاكنون آنها را در عملي شدن اين هدف شوم ناكام گذاشته غلبه هوشياري و بصيرت ملت ها بر دولت ها، رژيم ها و شوراهاي انتقالي بوده است بنابراين گروه هاي اسلامي در كشورهاي عربي بايد براساس يك مكانيسم تعريف شده با يكديگر مرتبط باشند و همچون يك يد واحد در برابر ترفندها و دسيسه هاي نظام سلطه ايستادگي و مقاومت كنند.
اگر به عنوان نمونه طي دو، سه روز گذشته در پي
تسخير سفارت اسرائيل در مصر، سفير آمريكا در قاهره تحركات مشكوكي را كليد
زده است اينجا فقط وظيفه انقلابيون مصر و گروه هاي اسلامي اين كشور نيست كه
هوشياري به خرج بدهند بلكه ديگر انقلابيون و ملت هاي مسلمان و انقلابي
كشورهاي ديگر نظير ليبي، تونس، اردن، بحرين و... بايد اين اهتمام را داشته
باشند كه تمام منفذهاي كارشكني ها و توطئه ها را از جانب آمريكا، رژيم
صهيونيستي و چند كشور غربي مسدود نمايند و اينچنين خواهد بود كه «انقلاب
اسلامي» در شعاع جهان اسلام به قدرت و با قوت به پيش خواهد رفت.
ان شاءالله
جمهوري اسلامي: «مرده متحرك»
مرده متحرك عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد:
بسمالله الرحمن الرحيم
اگر
در عالم سياست به دنبال يافتن مصداقي كامل براي خباثت، سبعيت، شرارت،
دنائت، نگون بختي و واژههايي از اين قبيل باشيم، قطعاً نام «توني بلر»
نخستوزير سابق انگليس در صف اول قرار خواهد گرفت.
او نه تنها در جامعه انگليس و در ميان مردم اين كشور با چنين صفاتي متصف است بلكه در ميان افكار عمومي ملتهاي جهان نيز از منفورترين چهرهها به شمار ميآيد.
اخيراً در خبرها آمده است توني بلر همسو با نخستوزير رژيم صهيونيستي كه ايران را بزرگترين خطر براي جهان و توان هستهاي تهران را به عنوان بالاترين تهديد نظامي معرفي كرده، در مصاحبهاي با روزنامه تايمز به مناسبت دهمين سالگرد حادثه 11 سپتامبر، مواضع خصمانه خود را بار ديگر عليه جمهوري اسلامي ايران و به شديدترين عبارات بيان كرده است.
وي در اين مصاحبه در توجيه ناكاميهاي خود در عراق و افغانستان، ايران را عامل طولاني شدن اين دو جنگ معرفي كرده و مدعي شده احتمال اينكه خطرناكترين سلاح اتمي جهان به دست خطرناكترين رژيمها بيفتد بسيار زياد است. از اين رو كشورهاي جهان بايد مانع دستيابي ايران به سلاح هستهاي شوندا!
وي در اين اظهارات خصمانه با تكرار همان سخناني كه در تل آويو به زبان آورده بود، گفت:«تهديد ايران در منطقه همچنان موضوع مهمي است و غرب براي پايان دادن به تمايلات هستهاي ايران بايد به زور متوسل شود و تنها در صورت تغيير حكومت در اين كشور ميتوان نسبت به تحولات منطقه خوشبين بود».
وي همچنين در مصاحبه ديگري با «سي.ان.ان»، تغيير
نظام ايران را از جمله اهداف مهم غرب توصيف كرده و درعين حال علت اصلي خشم
خود را بروز داده است.
وي قدرت گرفتن گروههاي اسلامي در خاورميانه
را يكي از مشكلات عمده بر سر راه ايجاد سازش ميان اسرائيل و رژيمهاي عرب
خوانده و تاكيد كرد:«تحولات فراواني در خاورميانه به وقوع پيوسته و روند
گفتگوهاي صلح اسرائيل و اعراب را دشوارتر كرده است... پس از وقوع تغييرات
مهم در مصر و برخي ديگر از كشورهاي عرب، اسرائيليها نگران اين شدهاند كه
دستكم نميتوانند در كوتاه مدت، اوضاع را پيشبيني كنند و بر حوادث مسلط
باشند... بنابر اين چيزي كه ما بايد انجام دهيم، اينست كه تا حد امكان
برنامه ريزي كنيم تا تغييرات برنامهريزي شده در خاورميانه رخ دهد، زيرا
جريانهاي تندرويي كه در منطقه هستند خواستار دمكراسي مورد پسند غرب
نيستند».
توني بلر درخصوص نفوذ ايران بر تحولات منطقه به صراحت گفته است:«شكي وجود ندارد كه ايران تلاش دارد از تحولات خاورميانه به نفع خود بهرهبرداري كند و ما كماكان بر اين باوريم كه تغيير نظام ايران يكي از مواردي است كه ما درخصوص آينده خوشبين ميسازد و به همين دليل عوض كردن نظام ايران براي كشورهاي غربي، هدفي بسيار مهم است».
توني بلر در تاريخ معاصر انگليس به عنوان يك پديده
شوم و يك نخستوزير بدنام آنچنان بياعتبار است كه مجبور شد سرانجام با خفت
كناره گيري كند و افكار عمومي مردم انگليس نيز او را براي محاكمه به كميته
پارلماني بررسي جنايتكاران جنگي سپرد.
او كه از زمان روي كار آمدن
به جاي آنكه نخستوزير مردم انگليس بوده و به دنبال حل و فصل مشكلات مردم
اين جزيره كوچك - كه زماني در موقعيت بزرگترين قدرت استعمارگر جهان قرار
داشت - باشد، به عنوان افراطيترين و اصليترين متحد كاخ سفيد وارد صحنه شد
و كوركورانهترين حمايتها را از سياستهاي واشنگتن انجام داد.
وي كه قبل از وقوع انفجارهاي مشكوك برجهاي دوقلوي
نيويورك توسط نومحافظه كاران آمريكا، جلسات پشت پرده متعددي را با مقامات و
استراتژيستهاي آمريكا داشت و به آنها قول داده بود كه در زمينه سياستهاي
جنگ طلبانه بوش، نقش همراه و مكمل را به طور كامل براي وي ايفا كند، با اين
تبعيت بيچون و چرا و دنباله روي كوركورانه از سياست هاي كاخ سفيد در
لشگركشي به افغانستان و عراق و اشغال اين دو كشور و درگير كردن اقتصاد
ورشكسته انگليس با كابوس جنگهايي كه به انگليس ربطي نداشت، باعث شد او نه
تنها موقعيت و مرتبه خود را در انگليس از دست بدهد بلكه انگليس نيز تا حد
يك كارگزار مطيع آمريكا تنزل داده شود و مردم انگليس را سرافكندهتر از
هميشه كند.
او سرانجام در تبعيت از سياستهاي ديكته شده بوش در
وضعيتي قرار گرفت كه مردم انگليس به نخست وزيرشان لقب «سگ دست آموز آمريكا»
دادند.
بلر در همراهي با سياستهاي جنگ افروزانه آمريكا و ورود جهان به يك دوران سياه از خشونت و تروريسم و حمله غيرقانوني و لشگركشي به افغانستان و عراق و همچنين كشتار ده ها هزار انسان بيگناه آنچنان پيشرو بود كه حتي برخي محافل آمريكايي بلر را متهم ميكنند كه او اطلاعات غلط و دستكاري شده و نادرست از عراق در اختيار بوش قرار داده و آمريكا را نيز به دنبال خود به باتلاق جنگ عراق كشانده است.
امروز براي همه جهانيان آشكار است كه توني بلر در سياهترين برگ تاريخ زندگي سياسي خود، مسئول جنگ و حمله به دو كشور افغانستان و عراق است به گونهاي كه اكنون اين كشورها به آنچنان ويرانهاي تبديل شدهاند كه از وضعيت قبلي خود پنجاه سال عقبتر افتادهاند و اقتصاد آمريكا و اروپا نيز به دليل درگيري در اين تجاوزات خانمانسوز، و ورود به اين باتلاق عميق بايد سالها تاوان آن را بپردازند.
در عراق و افغانستان، اشغالگران شرور به قدري در جنايت، كشتار و ويراني افراط كردهاند كه اكنون از اينهمه جنايت خسته شدهاند و اگر قرار باشد دادگاهي بينالمللي به فجايع عراق و افغانستان رسيدگي كند و عاملين و آمرين آنهمه جنايت را به مجازات برساند، قطعاً توني بلر بايد تاوان سنگين جناياتي را بپردازد كه با تصميمات و عملكرد او عجين بوده است.
از اين گذشته، بلر در صحنه سياست داخلي انگليس نيز كارنامه شكست خوردهاي را از خود به ثبت رسانده و كشوري را كه زماني داراي قدرتي مستعمراتي بود، به يك كشور بياعتبار و دست چندم اروپايي تبديل كرده كه فاقد قدرت رقابت در مقياس جهاني است.
او كه انگليس را به عنوان زائده سياست جهاني آمريكا تبديل كرد تا نان مناسبات ويژه با واشنگتن را بخورد، كشور خود را به مرحلهاي تنزل داد كه اكنون مردم كشورش بايد پذيراي آوارهاي بحران اقتصادي آمريكا باشند و شماتتهاي تبعيت كوركورانه از آمريكا را نيز تحمل كنند.
بلر حتي در سطح قاره اروپا نيز به دليل اجراي
سياستهاي واشنگتن و ايجاد تكروي و فتنه، آنچنان چهره منفوري به خود گرفت
كه به «جاده صاف كن بوش» معروف شده بود.
توني بلر با چنين سابقه و
كارنامه منفور و شكست خوردهاي پس از دوران حكومت ده ساله خود در انگليس،
از صحنه قدرت كنار انداخته شد ولي از سوي متحدان سابق خود جايزه گرفت و از
سوي كميته چهارجانبه به عنوان نماينده ويژه اين كشورها جهت به اصطلاح حل و
فصل بحران خاورميانه تعيين شد و اين بار مستقيماً مفتخر به نوكري براي
صهيونيستها گرديد.
او كه در طول بيش از 10 سال حكومت در انگليس به طور يكجانبه به همراه آمريكا به رژيم صهيونيستي خدمت و در حمله 33 روزه ارتش رژيم صهيونيستي به لبنان به عنوان پشتوانه سياسي و لجستيك نظامي صهيونيست ها عمل كرده و خود را در قالب شريك جرم صهيونيستها نشان داده بود، در قامت يك ميانجي ظاهر شد ولي ديري نپائيد كه عملكرد او در اين سمت و حمايت از منافع نامشروع رژيم غاصب صهيونيستي، لقب ديگري را براي او ثبت كرد و اثبات نمود توني بلر علاوه بر آنكه «سگ دست آموز بوش بود» نوكر خوبي نيز براي صهيونيستهاست.
قطعاً در ايران هيچكس از اظهارات اين نوكر آمريكا و صهيونيسم نگراني به خود راه نخواهد داد زيرا از روزي كه انقلاب اسلامي در ايران به پيروزي رسيد، جمهوري اسلامي ايران مورد تهديد استراتژيك دشمنانش بوده و سردمداران آمريكا و رژيم صهيونيستي چنين اهدافي را در مخيله شان پرورانده و بارها بر زبان جاري ساخته اند، ولي آنچه در اين ميان اهميت دارد، موضوع نگراني تحولات منطقه و بيداري اسلامي براي غربيها و صهيونيستهاست كه از زبان اين عنصر مفلوك و بدفرجام منعكس ميشود و واكنشي كه نسبت به اين اظهارات ميتوان نشان داد همان سخني است كه هم حزبيهاي سابق او و رئيس جديد حزب كارگر انگليس گفتهاند كه «زمان به خاك سپردن توني بلر فرا رسيده است» زيرا او درحال حاضر مردهاي متحرك است كه هيچكس كمترين اعتنائي به او نميكند.
رسالت:«مبارزه با فساد در چرخه افکار عمومي»
مبارزه با فساد در چرخه افکار عمومي سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي خوانيد:
پرونده
اختلاس 3000 ميليارد توماني از بانک صادرات که براي اولين بار رکورد
اختلاس در بانک هاي کشور را شکست براي همگان تلخ و تکان دهنده بود.
پيش از اين فاضل خداداد، در سال 1374بزرگترين
اختلاس ايران را رقم زده بود.وي توانست 123ميليارد تومان از بانک صادرات
اختلاس کند و نام خود را براي هميشه در ليست بزرگترين اختلاس کنندگان کشور
جاي دهد. البته وي به جرم اخلال در نظام اقتصادي کشور به اعدام محکوم شد.
بعد
از وي شهرام جزايري عرب نيز رکورد دار همين جرم بود. اما مردادماه امسال،
رسانه هاي گروهي پرده از پرونده اختلاسي برداشتند که هنوز هم براي خيلي ها
قابل باور نيست.فردي با نام "الف خ" توانسته است با ثبت چند شرکت در ايران
و اروپا و بستن قرارداد بين شرکت هاي خود نزديک به 3 ميليارد دلار اختلاس
کند.
اين اتفاق دردناک و حيرت انگيز زماني تلخ تر مي شود که باور کنيم اختلاس سه هزار ميلياردي در دوره دولتي رخ مي دهد که مزين به گفتمان مبارزه با مفاسد اقتصادي است و با شعار مبارزه با رانت خواران، رشوه گيران و اختلاس کنندگان و... بر سر کار آمده است.بخصوص اين افشاي اين پرونده زماني رخ مي دهد که دولت در راستاي طرح تحول اقتصادي تلاش دارد تا نظام بانکي را ساماندهي کند.
هر چند اين پرونده اگر چه يک رويداد تلخ و سنگين براي آحاد مردم است و در چرخه افکار عمومي آثار زيانباري دارد اما وجوه مثبتي نيز دارد که نبايد در هياهوي رسانه ها از آن غفلت کرد.
يکي از اين ابعاد مثبت فضاي آزاد سياسي و رسانه اي
براي افشاگري عليه مفاسد اقتصادي است. تا پيش از اين خبر اختلاس ها و تصرف
در وجوه عمومي حداکثر در بولتن هاي محرمانه درج مي شد اما امروز ذيل
استراتژي مبارزه با فساد که منطبق با فرمان هشت ماده اي مقام معظم رهبري
سامان يافته فضا براي مفسدان و حاميان آنها در هر پست و مقامي نا امن است و
همين دستاورد بزرگي است.
اين اقتدار و قاطعيت دستگاه قضائي و
امنيتي کشور در افشاي اين پرونده، دستگيري ده ها تن از متهمان و بلوکه کردن
اموال غير قانوني متخلفان به خودي خود درس عبرتي براي ساير رانت خواران و
متخلفين اقتصادي است.
بايسته هاي انتظام اقتصادي و ريشه کن کردن منابع و
منافذ فساد در هر کشوري ذيل استراتژي مقابله با فساد Anticorruption
strategy صورت بندي مي شود و عملکرد تنظيمي سيستم سياسي را در مقابل انواع
ويروس ها بيمه مي کند. اين استراتژي ممکن است در چين بسيار سخت و يا شايد
بي رحمانه،در انگلستان قانوني و در روسيه همراه با مدارا يا بي سياستي
باشد.
اما نوعا اعتقاد بر اين است که حاکميت در مقام تنظيم الگوي
رفتار اقتصادي نبايد تسامح به خرج دهد وبرخورد با مفاسد اقتصادي بايد
قاطعانه و در عين حال عادلانه باشد.
در نظام جمهوري اسلامي اين استراتژي منطبق بر فرمان هشت ماده اي مقام معظم رهبري است.
در يک عکس فوري از فرمان هشت ماده اي رهبر معظم انقلاب مطالبات شفاف و واقعي زير به چشم مي آيد:
1-مخالفت
ها نبايد در عزم راسخ سران سه قوه در مقابله با فساد ترديد بيفكند وتسامح
در مبارزه با فساد، بهنوعي همدستي با فاسدان و مفسدان است.
2-اين مبارزه موجب امنيت فضاي اقتصادي و اطمينان كساني است كه مي خواهند فعاليت سالم اقتصادي داشته باشند.
3-كار مبارزه با فساد را چه در دولت و چه در قوه قضائيه به افراد مطمئن و برخوردار از سلامت و امانت بسپاريد.
4 - ضربه عدالت بايد قاطع ولي در عين حال دقيق و ظريف باشد.
5 - بخش هاي مختلف نظارتي در سه قوه بايد با همكاري صميمانه، نقاط دچار آسيب در گردش مالي و اقتصادي كشور را بهدرستي شناسايي كنند.
6 - وزارت اطلاعات موظف است در چهارچوب وظايف قانوني خود، نقاط آسيب پذير در فعاليتهاي اقتصادي دولتيِ كلان را پوشش اطلاعاتي دهد.
7 - در امر مبارزه با فساد نبايد هيچ تبعيضي ديده شود.
8 - با اين امر مهم و حياتي نبايد بهگونه شعاري و تبليغاتي و تظاهرگونه رفتار شود.
بر اساس اين منشور مبارزه با فساد در ده سال گذشته عدالت و عدالت خواهي در کشور به يک گفتمان عمومي تبديل شده است. رسانه ها در افشاي مفاسد اقتصادي بي پروا و جسور شده اند. دستگاه قضائي انرژي مضاعفي در برخورد با مفسدان اقتصادي پيدا کرده است.
دستگاه امنيتي و اطلاعاتي کشور خود را موظف مي دانند گلوگاه هاي کلان اقتصادي را پوشش دهند و ضمن رصد فعاليت هاي مهم اقتصادي منافذ فساد را مسدود کنند. چرا که پاسخ به اين مطالبه عظيم اجتماعي اعتماد شهروندان را افزايش مي دهد.نظامهاي سياسي به لحاظ ميزان اعتماد شهروندان متفاوت هستند.
اعتماد عمومي بخشي از سرمايههاي اجتماعي يك كشور است كه در حمايت از سياستهاي يک نظام سياسي شكل ميگيرد. اگر چه سياستها متناسب با تغييرات محيطي براي خود تنظيمي سياسي تغيير ميكنند اما نظامي موفق است كه بتواند نوسانهاي سرمايههاي اجتماعي خود را به حداقل كاهش دهد.
يعني اجازه ندهد از اعتماد شهروندان كاسته شود. اين
احساس اعتماد تحصيل نميشود مگر اينكه مردم نسبت به تعهد و التزام مسئولان
نظام به يك سري از اصول اساسي اطمينان داشته باشند.واقعيت اين است که
مبارزه با مفاسد اقتصادي در سالهاي اخير به يک مطالبه اجتماعي تبديل شده
است.
برخي آگاهان سياسي قائل به يک سيکل ترکيبي در اجتماعي و سياسي
بودن اين مطالبه هستند. يعني اين مطالبه به عنوان يک پديده در سطح تحليل
اجتماعي بطئا شکل گرفته است و به سطح تحليل سياسي رسيده، سپس اين پديده
سياسي موجد يک جريان عظيم اجتماعي گشته که حتي قدرت گفتمان سازي دارد البته
نبايد فراموش کرد در بسترهاي فعلي سلامت اقتصادي محض اگر چه غير ممکن نيست
اما بسيار سخت است.
اقتصاد ايران محفوف به انگاره هاي متصلب دولتي بودن است که ميراث رژيم منحوس پهلوي و ناکارآمدي و ضعف برخي مديريت ها پس از انقلاب اسلامي است. مسئوليت هاي جانبي دولت در عرصه هاي توزيعي، توليدي و... باعث شده است که وظيفه اصلي تنظيمي و نظارتي دولت مغفول واقع شود و اين موضوع در درجه هاي دوم وسوم اهميت براي دولت ها و مجالس قرار بگيرد.
بدون ترديد يکي از بايسته هاي انتظام اقتصادي در ايران مقابله قاطعانه و عادلانه با مفاسد اقتصادي است که اين موضوع در گرو يک تصميم ملي و عزم سياسي براي خروج از محيط زيستهاي خطرناک اقتصادي و کوتاه کردن دست مفسدان و زياده خواهان است.
تهران امروز:«آغاز پايان آمريكا!»
«آغاز پايان آمريكا!» يادداشت روز تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن مي خوانيد:
دورهاي كه در آن بهسر ميبريم، دورهاي است كه يكي از بزرگترين و مهمترين پيچهاي تاريخ در برابر دولتها و ملتهاي جهان قرار دارد. گرچه هدف اوليه موج بيداري اسلامي سقوط نظامهاي خودكامه بوده است اما اين بيداري اسلامي هدفي نهايي و غايي نيز دارد و آن رويارويي با امپرياليسم غرب به سركردگي آمريكاست.
مناسبات و روابط حاكم بر جهان تاكنون از ديدگاه ليبراليسم غربي و به ويژه از ديدگاه زورتوزانه ابرقدرت آمريكا تعريف و بازتعريف ميشد اما در منطقه خاورميانه تحولات بهرغم ميل آمريكا و غرب پيش ميرود نه سران ارتشها نه تكنوكراتهاي غربگرا و نه ديكتاتورهاي خودكامه، ديگر نقشي در سرنوشت ملتها ندارند. تسخير سفارت رژيم غاصب اسرائيل در قاهره توسط جوانان انقلابي نشان ميدهد كه سويه انقلاب مصر تنها حكومت خودكامه پيشين نبوده است، صهيونيزم و امپرياليسم ازجمله اهدافي هستند كه در نهايت ملتهايي همچون ملت مصر بايد تكليف خود را با آنان يكسره كنند.
حمله به سفارت آمريكا در طرابلس و حمله به سفارت آمريكا در كابل هر دو نشانگر نفرت انباشته شدهاي است كه در شكل خشونت مسلحانه در برابر خشونت و تروريسم دولتي آمريكا، خود را نشان ميدهد.
ملتهاي منطقه احساس ميكنند كه عزت و كرامت آنان از سوي آمريكا زير پا نهاده شده است. ملتهاي منطقه احساس ميكنند كه بدون آقابالاسري به نام آمريكا نيز ميتوانند با يكديگر در صلح و آرامش زندگي كنند و مهمتر از آن بخش عمده تنازعات و تنشهاي به وجود آمده در منطقه متوجه آمريكاست كه با ايجاد و تفرقه و دشمني در ميان كشورهاي منطقه، سود خود را ميجويد.
اگر پايان هزاره دوم پايان اسطوره شوروي بود، آغاز هزاره سوم آغاز پايان اسطوره ابرقدرتي آمريكاست. اين تنها منطقه خاورميانه نيست كه خواستار پايان بخشيدن به سلطهگري آمريكاست، بلكه اين موج اندك اندك سرتاسر جهان را درمينوردد.
زندگي بدون سلطهگري آمريكا امكانپذير است و بازتوليد نظام امپرياليستي از طريق روشهاي نرمافزاري، تنها چند روزي بر عمر اين نظام ميافزايد. نشانههاي غيرقابل انكار حاكي از آنند كه آمريكا نيز افول و غروبي خواهد داشت و بالاخره جامعه جهاني به اين واقعيت خواهد رسيد كه دوره تكمحوري در اداره جهان به سر رسيده و مسئوليتهاي جمعي جاي ابرقدرت آمريكا و ديگر قدرتهاي غربي را پر خواهند كرد.
آمريكا نه در آسيا محبوب است، نه در آفريقا، نه در آمريكاي جنوبي خواهان دارد و نه در اروپا، اين را به شاهدت تاريخ ميتوان گفت، كودتاي آمريكايي عليه آلنده در شيلي، حمايت از حكومت باتيستا، سوموزا و ديگر خودكامگان نظامي و غيرنظامي در آمريكاي جنوبي، جايي براي محبوبيت آمريكا در اذهان تاريخي افكار عمومي اين كشورها نگذاشته است. داغ ننگ بهرهگيري از سلاحهاي اتمي در ژاپن در حالي كه اين كشور تنها چند روز ديگر بيشتر نميتوانست مقاومت كند، هنوز بر پيشاني رهبران كاخ سفيد است.
در آسيا نيز وضع بهتر از اين نيست كودتاي آمريكايي ـ انگيسي 28 مرداد نشان از سلطهگيري كاخ سفيد داشته و حتي تا پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز پايان نيافته و كاخ سفيد ميكوشد با فشار بر ايران اسلامي، منافع سلطهجويانهاش را تامين كند.
در افغانستان، در پاكستان، در عراق، در فلسطين نمونههاي بسياري از دهشت روزافزون و ضدانساني آمريكا را ميتوان ديد ملتهاي بسياري از سلطه آمريكا و نيز استعمارگران كهن، زخم خوردهاند. پايان آمريكا آغاز شده است. اين واقعيت را بايد باور كرد.
ابتكار:«آقاي پليس حرمت پاي جانباز از لباس شما کمتر نيست!»
«آقاي پليس حرمت پاي جانباز از لباس شما کمتر
نيست!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم غلامرضا كمالي پناه است كه در
آن مي خوانيد:
مي گويند در ويتنام، هر گاه فردي روي ويلچر به نانوايي
برود، ناگهان مردمي که در صف هستند، به احترام وي کنار ميروند تا نانش را
بگيرد و برود. در آن سرزمين براي مجروحان بازمانده از جنگ ويتنام احترام
زيادي قائلند.
هنگامي که صدام به ايران حمله کرد و خود را سردار قادسيه ناميد. به پشتوانه قدرت هاي خارجي و حمايت هاي همه جانبه کشورهاي عربي، در سرداشت که ايران کهن را به زير سلطه اعراب بکشاند. اگر موفق ميشد خدا ميدانست چه فلاکت هايي در اين کشور به بار ميآمد. باز مکاتبات به زبان عربي صورت ميگرفت؛ حاکم ايران نايب خليفه بغداد و دست نشانده او ميگشت.
آثار باستاني به يغما ميرفت؛ باز تعيين نوع پوشش و گويش در اختيار بيگانه بود. خلاصه در زير رگباري از خواري ها بايد زندگي را ميگذرانديم. اما فرزندان اين ملت، متاثر از نفس مسيحايي رهبر خويش،راه را بر ياجوج و ماجوج بستند. ارتش،سپاه، بسيج و هر کسي که توانايي مقابله و دفاع را داشت، آن روز ها بر دنيا و هستي خويش قلم نيستي کشيدند تا جغد قادسيه را در خرابه ي خويش مايوس و شکست خورده نگه دارند. بسياري شهد شهادت نوشيدند و به ديدار معبود شتافتند.
عده زيادي به اسارت رفتند و رنج ها ديدند. گروه فراواني هم جانباز شدند آنان که به سلامت برگشتند هر کدام راه خويش را گرفتند که اميدواريم خداوند دنيا و آخرت را بر آنان خوش گرداند؛ اما،غرض از اين نوشته نگاه ها و برخوردهاي نادرست و غرض ورزانه اي است که در جامعه با بازماندگان دفاع مقدس ميشود. از يک طرف در حاکميت بخشي از مسئولان از شهيد و جانباز و آزاده استفاده ابزاري ميکنند. تا جايي که حساسيت گروه هاي ديگر را برمي انگيزد.
در همين انتخابات بحث انگيز رياست جمهوري 88 عملا فرماندهان شهيد و شهداي نامدار که موجب افتخار ملت بوده و هستند از طرف دوگروه رقيب به چپ و راست يا اصولگرا و اصلاح طلب تقسيم شدند. به همين سبب برخورد با خانواده ها و نام اين شهيدان از جانب طرفداران دو رقيب رنگ جناحي و سياسي گرفت؛ لذا حرمت و قداست نام اين شهدا قرباني جناح هاي سياسي گشت.از طرف ديگر برخي از مردم که دلشان از جاهاي ديگر پر است به خانواده ها و فرزندان شهدا طعنه ميزنند و چماق «سهميه» را بر سرشان ميکوبند.
چندي پيش فرزند شهيدي شعري را براي نگارنده خواند
که بسيار سوزناک بود. مضمون کلي شعر اين بود که اي پدر کاش تو بودي تا من
سهميه همه عالم را به ديگران ميبخشيدم. راستي برادر و خواهر ايراني ! کدام
يک حاضر هستيد که عزيزترين کس و پناهگاه خود را از دست بدهيد و در عوض يک
سهميه نامعلوم بدست آوريد؟ تمام سهميه هاي خودرو، خانه، تحصيل و... در
برابر قطرات اشک دختر بچه شهيد چه اهميتي دارد؟ يک لحظه چشمان خود را
ببنديم و به اين شعر سعدي دقت کنيم:
الا تا نگريد که عرش عظيم/ بلرزد چو بيند که گريد يتيم
نهادهاي مسئول در امور آزادگان و جانبازان تا چه اندازه اي توانسته اند درصدي از آن همه جانفشاني و از خود گذشتگي را جبران کنند؟ خيلي کم. اخيراً آزادگان در بي توجهي مسئولان مربوط به ماده قانوني مرتبط با خودشان، اعتراضاتي داشتند. يکي از آنان فرياد ميزد: به خدا ما در خط روشن ولايت هستيم. به ما انگي نزنيد. ما خواسته هاي صنفي داريم. چه شده که اين آزاده از ترس متهم شدن اين گونه فرياد ميزند ؟ فرياد اين جانباز و ترسش نشانگر اين است که برخي مسئولان براي فرار از بي عرضگي و کم کاري ها به هر اقدام ناجوانمردانه اي ممکن است روي بياورند و هرتهمتي را براي خاموش کردن باور مندان هم به آنان وارد کنند.
باز روز گذشته در بلوار کشاورز، صحنه غم انگيزي رخ
داد. خودرويي براي چند لحظه کنار خيابان توقف کرده بود. راننده پشت فرمان
بود. پليس جواني با موتور به اونزديک شد و تذکر داد که حرکت کند. در حالي
که ترافيکي هم وجود نداشت، راننده گفت: چندلحظه اجازه دهيد تا همسرم بيايد
سپس حرکت ميکنم. مامور باز اصرار کرد. راننده گويي نشنيد و همچنان منتظر
همسرش ماند.
پليس با تندي حرف هاي نامربوط و دور از شاني به او زد.
راننده از ماشين پياده شد ناگهان پاي مصنوعي اش در خودرو ماند. همه
فهميدند جانباز است. او يکي از چشمانش را هم از دست داده بود. يک پايش کلا
قطع بود و چندتا از انگشتان دستش هم به خورد ترکش ها رفته بود. اما پليس
مقاومت اين جانباز را در برابر فرمان خويش تاب نياورد و بر سرش فرياد زد که
تو به لباس من بي احترامي ميکني. درهمين حين خودرو پليس با دو افسر ديگر
رسيدند. همگي سعي کردند که اين جانباز بيچاره را تحت فشار قرار دهند و
خودرويش را به پارکينگ بفرستند.
بنازم به غيرت مردمي که آن اطراف بودند. همان کساني که آنها را بي توجه به ارزش ها به حساب ميآوريم ناگهان در برابر ماموران پليس قد علم کردند و به حمايت از آن جانباز پرداختند. خلاصه با بحث و گفتگو موضوع ختم به خير شد. حالا يک سوال باقي مانده است که با همه تلاش ها و زحمت هاي پليس محترم چرا در چنين مواردي انعطاف پذيري و از خودگذشتگي نشان نميدهند؟ آقاي پليس قطعا احترام به لباس شما واجب است اما بدانيد حرمت پاي آن جانباز هم از احترام به لباس شما کمتر نيست.
مردمسالاري: «طرح هايي که اجرا نشد»
«طرح هايي که اجرا نشد» سرمقاله امروز روزنامه مردمسالاري به قلم عباس دبستاني است كه در آن مي خوانيد:
تحليلگران و جامعه شناسان و صاحبنظران اجتماعي واقتصادي و سياسي، جملگي معتقدند که، جامعه را با افشاي ناکامي ها و تلخي ها و اعلام صادقانه بن بست ها مي توان اداره کرد; مشروط به اين که کانال هاي صداقت و همدلي که در مسير مردم و رهبرانشان وجود دارد، داراي فضائي باز و شفاف باشد اما هيچ قوم و قبيله و ملتي را نمي توان، با وعده و وعيد حفظ کرد.
به عنوان نمونه، به چند مصداق اشاره مي کنم:
1-
وعده باغ منزل هاي 1000 متري براي هر يک از خانوارهاي 75 ميليون نفر
ايراني: جا نمايه اين طرح، فرياد مي زند که اي مردم! اين نيز يکي از طرح
هائي است که براي اجرائي نشدن، از اين تريبون، به شما پيشکش مي شود، يعني
اساسا نه تنها به مرحله زايش و تولد نمي رسد، بلکه در نطفه خفه مي شود و
آن را ساقط شده بينگاريد. همه مي دانيم که رئيس جمهور محترم، حدود دو ما
پيش (تير ماه گذشته)، از طرح جديد مسکن که به هر خانوار ايراني، هزار متر
زمين واگذار مي شود، خبر داد و باز هم عموم ملت شاهدند که، انتشار اين
خبر به سرعت، باعث، عکس العمل ها و واکنش هاي طوفاني شد. شگفتا که در هر
مجلس و محفلي، حتي در تاکسي ها و فضاي اتوبوس ها و متروها تا هواپيما و
قطار و انجمن هاي شهر و نکوداشت ها... نتيجه قضاوت و چکيده پاسخ اقشار
مختلف مردم، به اين طرح مقطعي و سرگرم کننده، اين بود. با توجه به اين
که جمعيت شهر تهران و حومه براساس آخرين سرشماري، البته در سال 85(5سال
پيش) حدود 13 ميليون و پانصدهزار نفر بوده است; اگر ميانگين سرريز اين
آمار را در طول 5 سال گذشته که به اين جمعيت اضافه شده است، عدد ده
درصد را منظور نمائيم، حداقل جمعيت کلا ن شهر تهران بزرگ به رقمي حدود
چهارده ميليون و سيصد و پنجاه هزار نفر مي رسد، لذا اگر بخواهيم اين طرح
را اجرا کنيم، بايد حدود 34 برابر زميني که در تهران و محدوده آن، براي
طرح هاي گسترش شهري تا پنجاه سال آينده در نظر گرفته شده است، به آن اضافه
کنيم. به عبارت ساده تر، بايد حدود 7 هزار و 600 کيلومتر مربع زمين را
به نقشه جغرافيائي تهران بزرگ، اضافه کنيم تا بتوانيم اين طرح را اجرائي
کنيم، حال: «تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل» يعني براي حدود 60
ميليون نفر باقيمانده در شهرها، چه بايد بکنيم؟ اکنون سوال اين است
چگونه است که تا همين ديروز تاکيد دولت بر مسکن مهر مبناي سياست دولت،
مبتني بر زندگي آپارتماني با تراکم بيش از حد بود؟ در آن طرح کوچکترين و
کمترين عنايتي به الگوهاي سکونت فراغتي مردم، به ويژه در شهرهاي کم
جمعيت نشده است و مردم را ناگزير کرده، با هر قيمت زميني و هر نوع
معيشتي، از الگوي آپارتماني که با شرايط زندگي بسياري از ساکنان شهرها
سازگاري نداشته و ندارند، پيروي و تبعيت کنند! اما به ناگاه مقرر مي شود،
هزار متر زمين براي ساختن «باغ منزل» به هر خانوار واگذار شود! به باور
من بايد طرح مسکن مهر که طرحي ناموفق است و منابع عظيم ملي و بيت المال
را به خود اختصاص داده يک بار ديگر به بهانه اين طرح اجرا نشدني، در کنار
هم مورد بررسي و کنکاش قرار گيرد، تاسره از ناسره تفکيک شود.
2- اعلا م مبارزه با فساد; با توجه به وعده هاي گذشته آقاي رئيس جمهور در مي يابيم که ايشان، طرح هاي مشابه ناموفقي را ارايه داده اند که يا به طور کلي به مرحله عملي و اجرائي نرسيده است، يا نيمه کار مانده و رها شده اند. از آن جمله، آمار سرسام آوري از طرح هاي ناتمام يا اجرا نشده اعلا م شده در سفرهاي استاني است. در اينجا به ناچار بايد فهرست وار از کنار طرح هاي ناکام و ناموفق، اما اعلا م شده در سخنراني ها عبور کنيم اما عمده ترين آنها، طرح اعلا م نام و فهرست مفسدين اقتصادي و افشاي نام کساني است که ازبيت المال اين ملت مظلوم و صبور، بي شرمانه اختلا س و دزدي کرده اند. مصداق بارز آن، اختلا س 3000 ميليارد توماني اخير از بانک صادرات و مجموعه 7 بانک ديگر است اما در راستاي مبارزه با دزدي و فساد مي بينيم چند نفر، به علت دزديدن چندپاره نان يا چند جعبه خرما و چند عدد گردو و فندق و بادام و قدري ميوه و چند تکه پارچه و لباس و... به منظور سير کردن شکم فرزندان گرسنه شان يا پوشاندشان و غيره، مجازات شده اند؟ تا کي و تا چند اين تبعيض را تحمل کنيم؟!
3- اعلام سهام عدالت که خوش درخشيد ولي دولت مستعجل بود; آيا درخلوت از خودتان پرسيده ايد، به راستي فرمان يا طرح سهام عدالت، از کجاي تاريخ سردرآورده و چرا اين طرح ناکام و ناموفق و معطل مانده است؟!
4- اعلا م طرح دادن کارت سفر به عموم ايرانيان: که نزديک به شش سال است که ملت بزرگ ايران، در انتظار اين طرح، لحظه شماري مي کنند، اما اين وعده و طرح انجام نشده، آنقدر کهنه شده است که باور دارم اعضاي کابينه هم آن را از ياد برده اند.
5- طرح هاي آتيه نوزادان و مسکن مهر و يارانه ها: ظاهرا بخشي از تاکيدات دولت روي اجراي نصفه و نيمه اين سه طرح سايه روشن است که عليرغم صرف بودجه هاي ميلياردي با توفيق مورد انتظار روبه رو نشده اند. قضاوت را به عهده دولتمردان مي گذاريم; فقط سوال هر ايراني متعهد به فرداي کشورش اين است، آيا اعلا م پرداخت يک ميليون تومان به نوزاد امروز و بالغ فردا، مي تواند درمان کننده جامعه اي باشدکه در حال حاضر طبق نظر اکثريت قريب به اتفاق کارشناسان اقتصادي، خط فقرش، به يک ميليون و ششصد هزار تومان رسيده است در حاليکه، ميانگين حقوق و دريافتي کارگران و کارمندان زحمتکش و ايثارگر اين کشور، بين چهارصد تا پانصد هزار تومان است؟ البته يک قشر و طبقه خاص از اين قاعده جدا و مستثني هستند و حقوق هاي چند ميليون توماني دريافت مي کنند که نوش جان و سازگار وجودشان; ملت مهربان و نجيب ايران نه تنها اعتراضي ندارد، بازهم براي طول عمر با برکت شان دعا مي کند...اما محض رضاي خدا، گرسنگان را دريابيد! در مورد طرح ناموفق مسکن مهر و هزينه هاي ميلياردي آن، قبلا اشاره هائي داشتم که; ناکامي طرح اوليه آن به ويژه در شهرهاي بزرگ اظهرمن الشمس است ولي، بعد از گذشت 8 ماه از عملي شدن طرح هدفمندي يارانه ها، آيا به طور جدي، رشد نقدينگي ناشي از هدفمندي يارانه ها مورد بررسي قرار گرفته است؟ طي 9 ماه گذشته، حدود 28 هزار ميليارد تومان (صرف نظر از سرريز اين مبلغ) يارانه نقدي به خانواده ها پرداخت شده است که در دور اول تعداد آنها 62/5 ميليون نفر بود; اما بعد از نوروز 90 تعداد آنها به 73 ميليون رسيده است. طبق اعتراف کارشناسان، تاکنون، چاپ اسکناس، به منظور تامين و پرداخت يارانه ها، مهمترين عامل اثرگذاري در شتاب گراني و تورم موجود بوده است و اگر اين تورم و گراني کمرشکن ادامه داشته باشد، عامل فزاينده آن در فردا و آينده، تمام يارانه نقدي به خانوارها را مي بلعد.البته آنچه ذکر شد به معناي زير سوال بردن برخي اقدامات مثبت دولت نيست اما بهتر آن است که دولتمردان با همدلي انديشه هاي دلسوز و خلاق خارج از دولت را جدي بگيرند تا شاهد کاهش مشکلا ت موجود و تحقق بخشي از وعده ها باشيم.
آفرينش: «شبكههاي جديد»
«شبكههاي جديد» سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي خوانيد:
چندي
پيش رييس سازمان صداوسيما اعلام كرد كه تا پايان امسال پنج شبكه جديد
تخصصي در تلويزيون راه اندازي ميشود که به نظر ميرسد شامل شبكه «شما» و
نيز شبكههاي تخصصي فيلم و سريال، ورزش و كودك و نوجوان و شبكه «معرفي كالا
و خدمات» باشد.
در اين ميان اين توجه به افزايش تعداد شبکه اي صدا
وسيما و افزايش تعداد كانالهايي كه به صورت ديجيتال از 14 به 20 كانال در
اختيار مردم قرار ميگيرد در جايگاه خود قابل تامل بوده و مي تواند
پيامدهايي نيز براي صدا وسيما داشته باشد. در اين بين از آنجا که اين امر
براي فضاي رسانه اي کشور و همچنين مردم داراي اهميت بسياري است مي تواند از
چند بعد نگريسته شود.
نخست آنکه در چند سال گذشته و همزمان با افزايش
آمار استفاده کنندگان از ماهواره (بنابه برخي از آمارها 60 درصد مردم از
اين ابزار رسانه اي استفاده مي کنند) از يک سو و از سويي نيز رشد قارچ گونه
شبکه اي فارسي زبان ماهواره اي (همچون من و تو ، زمزمه، فارسي وان ، جم و
ده ها کانال ديگر) امري که مشهود و آشکارا بوده است کاهش مخاطبان صدا وسيما
در داخل کشور بوده است.
کاهشي که هر چند بطور دقيقي برآورد نشده
است اما بي شک بنا به دلايل گوناگون اکنون به وضعيت نامطلوبي رسيده است و
به نوبه خود مي تواند زنگ هشداري براي مسئولان صدا وسيما نيز باشد.
دوم اينکه در سال هاي گذشته و با افزايش دامنه
رقابت در دنياي رسانه هاي فارسي زبان در گستره گيتي امري که همواره مد نظر
بسياري از کارشناسان و منتقدان صدا وسيما بوده است افزايش، بهبود و
بالابردن شمار شبکه ها و کيفيت انها براي مقابله با کاهش مخاطب و همچنين
غلبه بر شبکه هاي فارسي زبان خارج از کشور بوده است.
در اين بين
قابل توجه است که حتي اکنون نيز انتقادات بسياري بر عملکرد صدا وسيما وارد
شده و برخي کارشناسان و حتي نمايندگان مجلس در خصوص کيفيت و تاثيرگذاري
سريالهاي ماه رمضان انتقاداتي را برآن وارد کرده اند.
سوم اينکه آنچه مشخص است رويکرد اخير صدا و سيما در افزايش شبکهها هر چند حرکتي قابل تقدير در جاي خود است اما بايد در نظر داشت که اصل مهمي به نام کيفيت نبايد از ياد رود چه اينکه گاه يک شبکه يک تنه مي تواند در مقابل خيل دهها شبکه تلويزيوني قد علم کرده و به تنهايي تمام مخاطبان را جذب خود کند.
در اين راستا بايد گفت که شبكههاي راديويي و
تلويزيوني جديد وقتي موفق محسوب ميشوند كه بيننده براي شنيدن يا ديدن
برنامههاي آنها لحظهشماري كند نه اينکه عملا جدا از برنامه اي تکراري
ساير شبکه ها تاثيري در جذب بيشتر مخاطب نداشته باشند لذا بايد توجه داشت
که با سياستگذاري مناسب کيفيت مهمترين اصل در شبکه اي جديد باشد.
شبکه هايي که اميد مي رود در پرتو عملکرد دقيق و مناسب از شمار بينندگان شبکه اي ماهواره اي فارسي زبان خارج از کشور بکاهد.
خراسان: «زمينه هاي بروز فساد شبکه اي در نظام بانکي»
«زمينه هاي بروز فساد شبکه اي در نظام بانکي» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدي حسن زاده است كه در آن مي خوانيد:
اختلاس
يا سوء استفاده ۳ هزار ميليارد توماني از بانک صادرات و برخي بانک هاي
ديگر هشداري جدي براي نظام اقتصادي کشور محسوب مي شود که بايد جدي گرفت و
هر گونه سهل انگاري در برابر آن مي تواند لطمات جبران ناپذيري به اقتصاد
ايران که در شرايط حساس جهاني، منطقه اي و داخلي به سر مي برد وارد کند در
ابتدا بهتر است شرايط حساس جهاني، منطقه اي و داخلي اقتصاد ايران را مرور
کنيم:
۱ - در شرايط فعلي اقتصاد جهان و رکود و بحران جدي در اقتصادهاي بزرگ دنيا، برخي قدرت هاي نوظهور اقتصادي که مهمترين آن ها چين و کشورهاي شرق و جنوب شرقي آسيا، هند و در مرتبه هاي پايين تر ترکيه مي باشند تلاش دارند نقش مهمتري در اقتصاد جهاني بازي کنند اين برهه زماني را مي توان دوران گذار اقتصاد جهاني و افول تدريجي برخي اقتصادها و ظهور برخي قدرت هاي جديد ناميد. لذا در اين برهه از تغيير تدريجي قدرت هاي اقتصادي جهان بهترين فرصت براي حرکت اقتصاد ايران از حاشيه به نزديکي متن اقتصاد جهان و رشد حداقل چند پله اي آن در مقايسه با رقباي جهاني که تحت تأثير بحران در کشورهاي غربي دچار رکود شده اند، مي باشد. در اين شرايط تحريم هاي اقتصادي چالش هايي به وجود آورده که بايد براي خنثي کردن و دور زدن آن براي عقب نماندن از قافله رقابت جهاني اقتصاد تدبير کرد.
۲ - «تا سال ۱۴۰۴ ايران بايد به رتبه نخست اقتصادي و علمي منطقه دست يابد.» ۶ سال از ابلاغ سند چشم انداز با اين هدف اعلام شده گذشته و تنها ۱۴ سال باقي مانده است. رقباي منطقه اي به شدت مشغولند از بهره برداري منابع نفتي و گازي گرفته تا تلاش براي کمرنگ کردن سهم ايران در بازارهاي کشورهاي همسايه و جايگزيني ديگر کشورها به جاي ايران در چنين شرايطي فاصله اقتصاد ايران با برخي اقتصادهاي منطقه به ويژه در شاخص هايي کليدي نظير نرخ رشد اقتصادي، نرخ بهره وري و نرخ بيکاري نگران کننده است ولي قابليت هاي اقتصاد ايران و اميد به تأثيرات مثبت هدفمندي يارانه ها در بلند مدت ضروري مي سازد تا مسئولان براي محقق شدن هدفي که از سوي رهبر انقلاب به عنوان يک ضرورت جدي مطرح شده است با جديت و تدبير بيشتري عمل کنند.
۳ - اقتصاد ايران در شرايط حساس داخلي با اجراي فاز نخست قانون هدفمندي يارانه ها و اجراي اصل ۴۴ قرار دارد و در اين برهه که اقتصاد ايران به تدريج بايد خود را از قالب يک اقتصاد دولتي و متکي بر انرژي ارزان به يک اقتصاد بهره ور و متکي به حضور آحاد مردم و بخش خصوصي تبديل کند، ضرورت رونق اقتصادي و روان تر شدن چرخ فعاليت هاي مولد و دور شدن از فضاي سفته بازي در اقتصاد ايران ضروري است و اگر در اين برهه از تاريخ ايران عملکرد اقتصادي کارآمد نباشد علاوه بر از دست دادن فرصت هاي بين المللي و منطقه اي، فرصت کارآمد کردن اقتصاد نيز از دست مي رود. با توجه به وجود حساسيت هاي فوق در عرصه اقتصاد کشور اختلاس ۳ هزار ميليارد توماني در بانک صادرات از آسيب ها و خلاءهاي نگران کننده اي حکايت دارد که مرور اين آسيب ها براي رفع آن ضروري است:
۱ - سودآوري بالاتر سوداگري در مقايسه با توليد: ريشه اقتصادي اختلاس و سوء استفاده از منابع بانکي کشور به سودآوري نظام سوداگري و دلالي در مقايسه با توليد برمي گردد. بنا بر اطلاعات منتشر شده سوء استفاده کنندگان تسهيلات ارزي را که سود اندکي دارد براي سپرده گذاري در بانک هاي داخلي و احتمالا فروش ارز در بازار آزاد داخلي اختصاص داده اند که در هر ۲ صورت سود کلاني به دست مي آورند که از سود تسهيلات ارزي بيشتر است و اين همان نقطه کانوني فساد در اقتصاد ايران است يعني سودآوري نظام دلالي ولي همه زمينه هاي مساعد فساد اين نيست.
۲ - مفسدان اقتصادي براي موفقيت علاوه بر وجود زمينه هاي مساعد اقتصادي نظير نظام ۲ نرخي قيمت گذاري و سودآوري دلالي در صورتي اقدام به فعاليت هاي غيرقانوني مي کنند که نظارت هاي نهادهاي مسئول کمرنگ باشد و به عبارت ديگر هزينه فساد کمتر از سودآوري آن باشد. متأسفانه در موضوع تکان دهنده اختلاس ۳ هزار ميليارد توماني ضعف جدي نظارت مشهود است. رئيس کل بانک مرکزي از هشدارهاي قبلي به بانک صادرات خبر مي دهد و مي گويد قبل از عيد تذکر داده بود که تسهيلاتي به فرد متقاضي که از قضا سهامدار بانک در حال راه اندازي آريا نيز بود پرداخت نشود ولي آن چه در عمل رخ داد خلاف تذکرات وي بود. البته پيش از اين نيز بسياري از تذکرات بانک مرکزي درباره نرخ هاي سود سپرده و تسهيلات و عمليات بانکداري به روشني از سوي بسياري از بانک ها و موسسات مالي ناديده گرفته شده بود و زنگ خطر بي اعتبار شدن نهاد قانوني ناظر بر عملکرد بخش حياتي و تأثيرگذار بازار پولي کشور شنيده شده بود. تأسف برانگيزتر اين که دخالت چند بانک ديگر در اين پرونده و تداوم روند فساد طي ۴ سال نشان مي دهد حفره هاي نظارتي بانک مرکزي و ساير نهادهاي مسئول به اندازه اي فراخ است که فساد سازمان يافته و شبکه اي بخشي از بدنه بانکي کشور طي مدت ۴ سال از نظرها مخفي مانده است.در مجموع به نظر مي رسد اصلاح نظام بانکي و تلاش براي تغيير هنجارهاي نظام اقتصادي از سودآوري دلالي به سودآوري فعاليت مولد ضرورتي است که با تقويت نهاد نظارت بر بازار پولي کشور، افزايش هزينه هاي فساد و تلاش براي سودآوري بيشتر فعاليت هاي مولد اقتصادي و دور شدن نظام اقتصادي از دلالي در بازار پول، طلا و ارز ممکن است و در اين ميان روشن تر شدن هر چه بيشتر زواياي اصلاح نظام بانکي و پيگيري جدي تر آن از سوي مسئولان ارشد اجراي کشور ضروري است، چرا که غفلت در اين زمينه قدرت رقابت اقتصاد ايران در عرصه جهاني و منطقه اي و توان گذار از اقتصاد رانتي به اقتصاد مولد را کاهش مي دهد.
حمايت: «مهریه و رابطه آن با زندانی شدن زوج»
«مهریه و رابطه آن با زندانی شدن زوج» عنوان يادداشت روزنامه حمايت است كه در آن مي خوانيد:
شکی
نیست که خانواده از بنیادی ترین و اساسی ترین موسسات حقوقی است که از
دیرباز ، بویژه قرون اخیر مورد توجه جوامع مختلف واقع شده و از درجه اهمیت
شایانی برخوردار شده است.
همانگونه که همگان می دانند به محض انعقاد نکاح
بین زوجین ، زوجه مالک مهریه می شود و زوج مالی را که از آن به عنوان مهریه
نام برده می شود ، به زوجه پرداخت می کند البته تعیین میزان مهریه به
تراضی طرفین در هنگام عقد نکاح است.
لیکن آنچه که در بحث بازپرداخت
مهریه از سوی زوج به زوجه مانع ایجاد می کند ، غالبا» تعیین مهریه های
سنگین و بعبارتی نجومی ! است که متاسفانه از گذشته نه چندان دور انجام و با
گذشت زمان در بین خانواده های ایرانی به صورت عرف و یا رسم هر منطقه با
توجه به شرایط و ویژگیهای جغرافیایی آن درآمده است.
آنچه که نگارنده را واداشت تا این سطور را به نگارش درآورد ، سوالات بی پاسخ متعددی است که در خصوص تعیین میزان مهریه وجود دارد که خود ، منشاء بروز این ناهنجاری اجتماعی در جامعه اسلامی شده است. همه به خوبی می دانند که در مشاجرات زوجین و به تبع آن دعاوی مطروحه در دادگاه های خانواده ، بحث گسترده و دامنه دار مهریه از جایگاه مهمی برخوردار است.
که پرداختن به آن در دعاوی یادشده حتمی است زیرا طبق قانون ، این حق زوجه است که نسبت به مطالبه مهریه (حتی در محیط آرام خانواده و خارج از هرگونه مشاجره ) اقدام نماید ولی در دعاوی خانوادگی ، مهریه به خودی خود از مهمترین مسایل قابل طرح و رسیدگی خواهد بود.
به نظر می رسد مبحث مهریه و تعیین مقدار آن از مباحث کلیدی است که در این رخداد و ناهنجاری اجتماعی که منجر به زندانی شدن بسیاری از مردان و به تبع آن پر شدن زندانها از افرادی که توانائی پرداخت مهریه را ندارند و به دنبال آن به لحاظ هزینه هایی که در نگهداری آنان در زندانها و سایر مراکز مرتبط بر دوش دولت از بیت المال کشور گزارده ، تاثیر گذار خواهد بود.
در یک محاسبه ساده و با نظرداشت به آمار زندانیان ناشی از عدم توانایی در پرداخت مهریه در کل زندانهای کشور ، به سهولت می توان فهمید که سالانه چه مقدار از بودجه و بیت المال که مشمول همه افراد جامعه بوده و باید صرف آنان شود ، متاسفانه مصروف در نگهداشت این قشر و اخیرا» صرف آزادی این افراد (که خود در هنگام عقد نکاح با بی تدبیری و پس از آن با مشاجره و درگیری طرفینی باعث آن شده اند می شود؟
دنياي اقتصاد: «بررسي سياست بانكمركزي در بازار سكه طلا»
«بررسي سياست بانكمركزي در بازار سكه طلا» سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم فرشاد وكيلزاده است كه در آن مي خوانيد:
در
حالی که ارزش واقعی سکه بهارآزادی بر اساس پارامترهایی مانند قیمت جهانی
طلا، قیمت دلار، وزن، عیار طلا (و هزینههایی مانند هزینه ضرب، تعرفه
واردات و هزینه حمل که به دلیل کوچکی معمولا صفر در نظر گرفته ميشوند)
تعیین ميشود، در ماههای اخیر و به خصوص پس از
وضع مالیات بر ارزش افزوده روی سکه (اول خرداد 90)، شاهد رفتارهای ضد و
نقیضی از طرف بانک مرکزی بودهایم.
این رفتارها در مواقعی منجر به قیمتگذاری پایینتری از ارزش واقعی (در محاسبه ارزش واقعی سکه از قیمتهای ثابت شده لندن در قبل از ظهر و قیمت دلار در بازار آزاد استفاده شده، زيرا در صورتی که ارزش واقعی سکه بر اساس نرخهای رسمی بانک مرکزی محاسبه شود، این شکاف به مراتب افزایش خواهد یافت) و در مواقعی بیش از ارزش واقعی شده است، آن چنان که در 18 مردادماه سال جاری شاهد قیمتگذاری سکه با بیش از 52 هزار تومان زیر ارزش واقعی و در سوم شهریور و روزهای اخیر شاهد قیمتی بیش از 40 هزار تومان بالاتر از ارزش واقعی بودهایم.
همان طور که از نمودار پیدا است، در اکثر روزهای خرداد تا مرداد سال جاری ما شاهد فروش سکه به قیمتی کمتر از ارزش واقعی آن بودهایم، اما از شهریور سال جاری این روند برعکس و در روزهای اخیر شاهد اوج گرفتن آن هستیم.
به طوری که در روز یکشنبه (20 شهریور) در حالی که به علت تعطیلی در بازارهای جهانی ثبات قیمت طلا و در بازار داخلی شاهد ثبات نرخ دلار توسط بانک مرکزی (10638 ريال) و حتی کاهش آن در بازار آزاد از نزدیک هر دلار 1250 تومان به 1225 تومان بودیم، بانک مرکزی (بانک ملی) اقدام به افزایش 2.11 درصدی قیمت سکه كرد؛ به طوری که قیمت فروش سکه توسط بانک ملی از نزدیک 591 هزار تومان به بیش از 603 هزار تومان رسید که به دنبال آن موجب افزایش قیمت سکه به نزدیک 620 هزار تومان در بازار شد.
این عمل بانک مرکزی و صحبتهایی که در روزهای اخیر
از طرف مسوولان و فعالان این بخش مطرح شده چنان بر بازار تاثیرگذار بوده که
در روز دوشنبه بهرغم ثبات نرخ فروش سکه توسط بانک ملی و حتی کاهش
قیمتهای جهانی و ثبات نسبی در بازار ارز داخلی، ما شاهد افزایش شدید قیمت
سکه حتی تا 640 هزار تومان بودیم که ميتوان آن را یک حباب قیمتی دانست؛
حبابی که اگر مسوولان قصد افزایش آن را نداشته باشند، به زودی خواهد ترکید.
همان طور که در نمودار مشاهده ميشود از اوایل شهریور سال جاری و
همزمان با افزایش قیمتهای سکه از طرف بانک ملی، ما شاهد افزایش شکاف بین
قیمت سکه در بازار و ارزش واقعی آن بودهایم.
حال سوالاتی که برای فعالان اقتصادی و کارشناسان پیش ميآید آن است که:
1-
دلیل نوسانات گسترده در ارزشگذاری سکه توسط بانک مرکزی (بانک ملی) چیست؟
آیا در تعیین قیمت سکه علاوه بر پارامترهای فوق، پارامترهای دیگری نیز لحاظ
شده است؟ این پارامترها کدامند؟ چرا نباید بانک مرکزی رویه ثابتی در تعیین
نرخ سکه داشته باشد؟
2- علت افزایش بیش از حد و بیش از ارزش واقعی سکه در روزهای اخیر چیست؟ آیا بانک مرکزی به دنبال جمع آوری نقدینگی است یا اهدافی دیگر را دنبال ميکند؟
3- آیا نتیجه این نوسانات با هر هدفی هم که باشد غیر از افزایش سفته بازی و ایجاد سودهای هنگفت برای واسطهها است؟
4- آیا کسب بازده بیش از 10 درصدی در طول تنها یک هفته (در شرایطی که قیمت جهانی طلا در همین مدت بیش از 2 درصد کاهش داشته) منجر به خروج نقدینگی از بخشهای مولد به سمت این بازارها و افزایش واسطهگری نخواهد شد؟ به ویژه در شرایطی که به دلیل طرح هدفمند کردن یارانهها، وضعیت بازار ارز در کشور، افزایش فشارهای بینالمللی، وضعیت سیستم بانکی و عدم تامین نقدینگی مورد نیاز تولیدکنندگان، این بخشها به شدت دچار کمبود نقدینگی هستند!
این چراها و صدها چراي دیگر سوالاتی هستند که مردم و کارشناسان اقتصادی از دولت و مسوولان قصد شنیدن پاسخ آن را دارند. چراهايي كه بايد به آنها پاسخ منطقي داده شود.