كيهان:گرگ و ميش تحولات يمن
«گرگ و ميش تحولات يمن»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛حدود يك ماه و نيم از زماني كه علي عبدالله صالح به عنوان معالجه، يمن را ترك كرد مي گذرد. او زماني وارد عربستان شد كه بيش از 70 درصد سرزمين يمن در اختيار مخالفانش قرار داشت و مخالفان در حال پيشروي به سمت مناطق باقي مانده بودند.
وضعيت در يمن در فاصله اين 45 روز تفاوت عمده اي نكرده و حضور مردم در صحنه از يك سو و مقابله با مردم از سوي ديگر با همان گرمي ادامه دارد. البته در اين ميان تداوم حضور مردم و حتي گسترده تر شدن آن نشان داد كه عزم مردم براي سرنگوني رژيم حاكم بر يمن كاملا جدي است.
تصاويري كه دو روز پيش از تلويزيون دولتي «اليمن» پخش شد نشان مي داد كه علي عبدالله صالح بشدت بيمار است و در عين بيماري صندلي خود را در صنعا فراموش نكرده است. در عين حال ظاهر اسلامي و محلي او هم حكايت از آن داشت كه او غلبه قدرت مردم يمن بر قدرت هاي بين المللي و منطقه اي و نيز انگيزه قوي اسلامي در سقوط رژيم هاي ديكتاتوري و وابسته را فهميده است. صالح در عين اينكه مي داند، بركناري الاحمر از قدرت به دليل فساد و وابستگي اين خاندان به عربستان و آمريكا خواست اصلي مردم است از يمني ها خواست به خانه هاي خود برگردند و نمايندگان خود را براي مذاكره با نمايندگان او به كاخ رياست جمهوري بفرستند. پخش اين سخنان از رياض و تحت حمايت آل سعود هم نشان داد كه رژيم سعودي به بقاي خاندان الاحمر در قدرت تاكيد دارد و به هيچ وجه مايل نيست موقعيت خود را در اين كشور استراتژيك به خطر بياندازد. اعتراضات شديد مردم يمن پس از نطق صالح نشان داد كه طولاني شدن دوره انتقال قدرت آنان را خسته نكرده است. در خصوص تحولات يمن نكات قابل ملاحظه اي وجود دارد:
1- تاكيد دوباره بر بقاي الاحمر در قدرت به خوبي نشان داد كه عليرغم اينكه شش ماه از آغاز انتفاضه يمن مي گذرد، غرب و رژيم هاي وابسته به آن نتوانسته اند آلترناتيوي براي اين خاندان پيدا كنند چرا كه آلترناتيوي كه توامان مورد پذيرش مردم و غرب باشد وجود خارجي ندارد. اين در حالي است كه از يك سو غرب به خوبي مي داند امكان تداوم زمامداري الاحمر در يمن به سر آمده و از اين رو تاكيد آنها بر بقاي اين خاندان در حكومت را بايد ترفندي براي به دست آوردن زمان تلقي كرد و از سوي ديگر غرب مي داند كه آلترناتيو طبيعي هر رژيمي كه فرو مي ريزد «انتخابات» است. اين انتخابات به غير از اينكه باعث روي كار آمدن رژيمي مردمي و طبعا در نقطه مقابل منافع غرب و همگرايان منطقه اي آن مي شود در همان حال مي تواند به عنوان يك فرمول به ساير كشورهاي منطقه كه رژيم هايي وابسته به غرب دارند، تسري يابد و مطلوبيت هاي استراتژيك منطقه اي غرب را بشدت واژگون نمايد. از اين رو از منظر غرب، تداوم شرايط هرج و مرج گونه كنوني و سرپا نگه داشتن خاندان الاحمر مي تواند از سرعت تحولات بكاهد و مهار آن را آسان گرداند.
2- خاندان الاحمر- علي عبدالله صالح، احمد پسر صالح، شيخ صادق الاحمر (رئيس خاندان) و علي محسن الاحمر (چهره نظامي اين خاندان) به دليل وابستگي شناخته شده به آل سعود البته جايگاهي در ميان مردمي كه خواستار تغييرند ندارند اما شيخ صادق و علي محسن توانستند با بالا بردن تابلوي اعلام برائت از ديكتاتور يمن جايگاهي در ميان رهبران تظاهرات پيدا كنند. در طول اين مدت هرگاه جوانان انقلابي خواسته اند كار را يكسره نمايند و دولت موقت انتقالي را تشكيل دهند، شيخ صادق و علي محسن الاحمر بهانه هايي را آورده و كار را عقب انداخته اند. در اين ميان از آنجا كه شيخ صادق الاحمر رياست قبيله حاشد- كه شامل حدود 70 درصد از مردم مي شود- را بعهده دارد، رهبران جوان تظاهرات در مورد عبور از اين خاندان گرفتار ملاحظاتي مي باشند البته به ميزاني كه از اقتدار علي عبدالله صالح كاسته شده نفوذ قبيله اي خاندان هم دچار نزول شده بخصوص شيخ صادق در دو سال اخير در غياب پدر در رهبري اين قبيله ناتوان بوده و نافرماني در درون اين قبيله افزايش يافته است كما اينكه پيوستن رهبران طوايف و خاندان ها به اعتراضات و شركت آنها در روند سقوط نظام حاكم نشان دهنده موقعيت ضعيف شيخ صادق در رهبري قبيله حاشد مي باشد.
3- طي شش ماه گذشته، رژيم سعودي و غرب تلاش كرده اند تا «شوراي همكاري خليج فارس» را به عنوان تنها نهاد «حل منازعه» و فيصله دهنده جا بياندازند و در نهايت رهبران معترضين را به اين شورا و پذيرش نظرات شورا گسيل نمايند. در اين ميان «جفري فيلتمن»- معاون وزارت خارجه آمريكا در امور خاور نزديك- به عنوان مسئول پرونده يمن بارها به رهبران معترضين يادآور شده است كه آمريكا جابه جايي قدرت در صنعا را مي پذيرد مشروط بر اينكه رهبران نقش شوراي همكاري و به عبارتي نقش عربستان را در حل و فصل نهايي ماجرا بپذيرند. به بيان ديگر آمريكا و عربستان پذيرفته اند كه دوره حكومت صالح در يمن به پايان رسيده اما جابجايي قدرت به روش انقلابي و شيوه مردمي را خطر جدي ارزيابي مي كنند و براي مصون ماندن از آثار جدي آن بر شيوه مذاكره و توافق تأكيد مي نمايند.
4- بررسي وضعيت كنوني يمن به خوبي نشان مي دهد عليرغم آنكه حضور مردم در صحنه بسيار جدي و فزاينده است و حتي مي توان از اين منظر انقلاب يمن را فراگيرتر از انقلاب هاي مصر، تونس و ليبي دانست اما در عين حال عليرغم توافق همه مردم و سران گروههاي معترض به اسقاط نظام سياسي و برپايي نظامي مردمي و ديني، در مورد شيوه رسيدن و نحوه ارتباط با عوامل اثرگذار بر تحولات يمن توافق كاملي ميان آن ها وجود ندارد. سه گروه عمده جنوبي ها، حوثي ها و جوانان طي ماههاي اخير به توافقاتي رسيده اند ولي اين توافق در صحنه عملي چندان كارساز نبوده و به نظر مي آيد آنان هنوز اختلافات خود را درباره «يمن جديد» حل و فصل نكرده اند. نگاه به وضع داخلي و فكري اين سه گروه از چنين موضوعي حكايت مي كند از نظر ايدئولوژيكي حوثي ها خواستار حكومتي ديني هستند اما اين خواسته از سوي نيروهاي جنوب- به رهبري ابوبكر العطاس- مورد پذيرش قرار ندارد جوانان بر روش توافق با خاندان الاحمر وحضور بخشي از آنان در ساختار قدرت تأكيد مي كنند و حال آنكه اين موضوع مورد پذيرش جنوبي ها و حوثي ها نيست. اين اختلاف تا اندازه اي در بخش هاي ديگري از جامعه متكثر يمن نيز ديده مي شوند بعنوان مثال در «تعز» كه ناصريست ها كنترل شرايط را بدست دارند بر مقابله با ارتش تأكيد مي كنند و حال آنكه اين روش مورد پذيرش حوثي ها و جوانان نيست هر چند جنوبي ها از آن استقبال مي نمايند. اين روند به نوعي گروههايي كه تأثيرگذاري عمده اي در صحنه دارند نظير حوثي ها- كه بر 4 استان شمالي يمن تسلط دارند- و جنوبي ها- كه بر 6 استان مسلط مي باشند- را به حالت انتظار و انفعال كشانده است، اين موضوعي است كه رهبري حركت مردم را با كندي زياد مواجه كرده است.
5- همه شواهد و قرائن بيان گر آن است كه احتمالا دوره انتقال قدرت و حاكم شدن شرايط بلاتكليفي و تا حدودي هرج و مرج به طول بيانجامد و ممكن است اين دوره خطير و پرحادثه نزديك به يك سال به درازا بكشد اين البته شرايطي است كه عربستان و آمريكا كه هيچ گزينه «قابل قبول» براي ادامه حاكميت بر يمن در اختيار ندارند را وسوسه كرده و وارد ميدان مي كند. البته در عين حال مي توان گفت يمني ها در طول ماههاي اخير آرام آرام به سمت سطحي از توافق حركت كرده اند همين كه عليرغم مسلح بودن مردم به انواع سلاح هاي نيمه سنگين و سبك، درگيري داخلي چنداني در يمن به وقوع نپيوسته از بلوغ نسبي حركت و رهبران آن حكايت مي كند.
6- آمريكايي ها در آخرين اظهارنظرها و رايزني ها گفته اند تركيب آينده اولا بايد از طريق مذاكره و توافق مشخص شود ثانياً متضمن پذيرش شوراي همكاري بعنوان نهاد حل منازعه و داوري ثالثاً بايد تركيبي از مخالفان و موافقان حكومت فعلي باشد رابعاً حضور نيروهاي جنوب و حوثي ها در اين تركيب بايد حداقلي و غيرمؤثر باشد در واقع فرمول مشترك غرب و سعودي بر حضور احزاب سنتي- شش حزب تشكيل دهنده ائتلاف اللقاء المشترك- نظير حزب اصلاح كه در گذشته رابطه نزديكي با عربستان و آمريكا داشته و طي ماههاي اخير و با مشاهده دامنه وسيع اعتراضات مردمي به صفوف مردم پيوسته اند، تأكيد دارد و اين يعني مصادره انقلاب و ناكام گذاشتن آن اما تظاهرات دو روز گذشته در يمن به خوبي نشان از هوشياري مردم داشت. مردم يمن ضمن سردادن شعار عليه رژيم صالح در همان حال با شدت عربستان و آمريكا را آماج اعتراضات شديد خود قرار دادند. اين نشان مي دهد كه ميان تكاپوي آمريكا و وابستگان آن و آنچه در روي زمين- صحنه عملي- اتفاق مي افتد تفاوت زيادي وجود دارد.
7- يمن اهميت راهبردي فوق العاده اي دارد ولي جايي نيست كه پذيراي هر فرمولي باشد دقيقاً از اين روست كه عربستان به بحرين لشكركشي مي كند ولي در يمن به مراودات سياسي و اجبار از طريق اهرمهاي سياسي بين المللي و منطقه اي چشم مي دوزد. آمريكا نيز با توجه به موقعيت راهبردي يمن، در شرايطي كه چاره اي جز پذيرش تغيير ندارد به عربستان فشار مي آورد تا اينقدر روي بقاياي الاحمر- بطور خاص علي محسن الاحمر- پافشاري نكند و به خارج از اين خاندان فكر كند اما عربستان در شرايطي كه آلترناتيوي براي الاحمر ندارد به هرج و مرج چشم دوخته است از اين رو نبايد در نقش ويژه وابستگان سعودي در درگيري هاي اخير كه با دستور وارد شده اند ترديد كرد اين ها شامل نيروهايي از ارتش، گروههاي سلفي كه عمدتاً در بخش جنوبي منطقه يمن شمالي واقع شده اند و نيروهاي القاعده مي شوند اما به موازات اين هرج و مرج غرب نگراني جديدي پيدا كرده است همين چند روز پيش يك نهاد اطلاعاتي آمريكا پيش بيني كرد كه: «شرايط هرج و مرج مي تواند مخالفان آمريكا را به قدرت برساند و باعث انزواي نيروهاي وابسته به ايالات متحده شود.»
خراسان:نامه يک مادر خانه دار به رئيس جمهور
«نامه يک مادر خانه دار به رئيس جمهور»عنوان يادداشت روزنامهي خراسان به قلم محمدسعيد احديان است كه در آن ميخوانيد؛
ابتدا اين نامه را بخوانيد.
آقاي رئيس جمهور محترم سلام
من يک زن ايراني ام. يک زن مسلمان ايراني. نه معني راست و چپ را مي فهمم و نه کاري به آبي و سبز و قرمز دارم. اصلا اهل سياست نيستم. من يک زن و يک مادرم که مانند همه زن ها و مادرهاي ديگر بايد چرخ زندگي ام را بچرخانم. آقاي رئيس جمهور روزي که شما پا در ميدان رقابت گذاشتيد و شعار عدالت و دفاع از محرومان را سر داديد نور اميدي در دلمان روشن شد که پس از سال ها جنگ و دوران سازندگي بتوانيد اندکي از مشکلاتمان را کاهش دهيد روزي که حرف از هدفمندي يارانه ها شد و بر اين تصميم خود اصرار مي کرديد زيرا معتقد بوديد که با نقدي شدن يارانه ها اين پول به طور مساوي و بين همه تقسيم خواهد شد. با خود گفتيم ما که خانه هاي چند هزارمتري ، ويلا ، استخر و جکوزي نداريم که پول مصرف انرژي مان سر از ناکجاآباد درآورد. مانند آدم هاي پولدار چند تا، چندتا، ماشين چند صدميليوني هم نداريم که غصه بنزين آن را بخوريم پس حتما از پول يارانه ها چيزي برايمان مي ماند تا اندکي از چاله هاي زندگي مان را با آن پرکنيم و چه نقشه هايي که براي اين يارانه ها نکشيديم. اما با برداشتن يارانه ها و آزاد شدن قيمت ها آن قدر همه چيز گران شد که وجود اين پول اصلا در زندگي ما احساس نمي شود حتي اگر آن مبلغي را که بر کالاها و اجناس افزوده شده حساب کنيم مي بينيم که از پول يارانه ها نيز بيشتر است. من اقتصاددان نيستم و معني رشد اقتصادي و تورم تک رقمي را هم نمي فهمم اما مي بينم که قيمت گوشت آنقدر زياد شده که بايد به طور کلي از صفحه زندگي مان حذف کنيم بايد به بچه هايمان آموزش دهيم که ديگر از ما ميوه نخواهند زيرا قيمت آن با پول جيب ما جور در نمي آيد و در بعضي موارد اجناس حتي تا صددرصد هم گران شده اند.آقاي رئيس جمهور گراني هاي بي حد و حصر کمر مردم را شکسته است. اجاره هاي بالا داد مردم را درآورده است. قبل از هدفمندي يارانه ها بارها گفتيد که با اجراي اين قانون سفره هاي قشر محروم جامعه رنگين تر خواهد شد اما چيزي که ما امروز مي بينيم سفره هايي است که هر روز خالي تر مي شود. ديگر نمي توانيم سر سفره گوشت بگذاريم زيرا توان خريد آن را نداريم حتي نان خالي را با قناعت بايد بخوريم و حالا بايد کم کم يادبگيريم که شير هم نخوريم. وقتي مجري برنامه تلويزيون از يک مسئول مي پرسد اگر شير گران شود ممکن است مردم نتوانند آن را بخرند و اين موجب مي شود شيرها بمانند و دامدار ضرر کند اين مسئول مي فرمايند اگر چنين شد ما شيرها را تبديل به شيرخشک مي کنيم و آن را صادر مي کنيم. اين يعني اين که براي ما مهم نيست مردم نتوانند از شير استفاده کنند براي ما مهم نيست کودکان فقر آهن بگيرند، دچار کمبود کلسيم شوند و يا حتي بميرند. من در حدي نيستم که بتوانم نظريه بدهم يعني سواد لازم را ندارم. اما با عقل ناقص خود اين را مي فهمم که هدفمندي يارانه هابه معني قطع کامل يارانه ها نيست بلکه هدف حذف يارانه کالاها و خدماتي است که بايد کمتر مصرف شوند تا بدينوسيله مردم مجبورشوند صرفه جويي کنند و در عوض اختصاص يارانه بيشتر به کالاها و يا خدماتي است که بايد بيشتر مصرف شوند. برداشتن يارانه شير در حالي که مصرف بيشتر آن در جامعه ما احساس مي شود
کار درستي نيست. شما اگر يارانه بنزين را بر مي داريد بايد يارانه حمل و نقل عمومي را افزايش دهيد تا بدينوسيله مردم تشويق شوند بيشتر از آن استفاده کنند و اين است معني هدفمند کردن.
آقاي رئيس جمهور درآمد کم و مخارج بالاي زندگي هر پدري را نزد فرزندش شرمنده مي کند و هزينه هاي بالاي زندگي انسان را به زانو در مي آورد. باور کنيد همه واقعيت آن چيزي نيست که شما در تلويزيون مي گوييد و همه چيز را خوب و زيبا جلوه مي دهيد، واقعيت آن چيزي است که ما با آن دست و پنجه نرم مي کنيم.
من مي دانم شما تمام توان و تلاش خود را به کار مي بريد تا ما بتوانيم راحت تر زندگي کنيم و به عنوان کسي که به شما راي داده هنوز هم شما را حامي قشر محروم و مستضعف جامعه مي دانم اما خواهش مي کنم هر تصميمي که مي گيريد تمام جوانب آن را بسنجيد زيرا عمر ما کفاف آزمون و خطا را به ما نمي دهد و مردم ما به اندازه کافي امتحان خود را پس داده اند.
با آرزوي موفقيت روزافزون براي شما
مسئولان محترم روزنامه خراسان
از شما خواهش مي کنم نامه مرا چاپ کنيد، چون من هرگز رئيس جمهور را نمي بينم تا نامه ام را به او بدهم شايد بدين ترتيب حرف من به گوش ايشان برسد.
شايد اين نامه اديبانه نوشته نشده باشد و يا شايد داراي غلط ادبياتي زيادي باشد اما نامه «يک مادر خانه دار و کم سواد است به رئيس جمهور کشورش.»
با تشکر از شما
معصومه کمالي
صداقت، دلسوزي و خيرخواهي به قدري در کلمه کلمه نامه اين بانوي فهيم عجين شده است که اضافه کردن توضيح ونوشتن حاشيه اي برآن برتواناترين نويسندگان و تحليلگران بسيار سخت مي باشد تا چه رسد به بضاعت ناچيز صاحب اين قلم. اما بنا به ضرورت تنها چند نکته کوتاه:
1.منطقي است اگر از مردم بخواهيم افزايش معقول هزينه هاي برخي کالاهاي وابسته به بخش هاي خصوصي را تحمل کنند اما نمي توان براي سوءاستفاده برخي سودجويان و از آن مهمتر افزايش بيش از اندازه برخي خدمات دولتي و عمومي توجيهي را پذيرفت. افزايش چندده برابري نرخ خدمات پستي، هزينه مکالمات تلفن ثابت و از همه مهمتر افزايش تا دوبرابري بليت اتوبوس ها که قرار بود بعد از هدفمندي يارانه وضعيتي مناسب تر داشته باشد تنها نمونه هايي است که ذهنيت مناسبي از برخي مسئولان در مردم ايجاد نمي کند.سوالات اين مادرخانواده درباره شير، حمل و نقل عمومي و تعريف کاملا دقيقي که از هدفمندي يارانه ها ارائه کرده بود حرف بسياري از مردم است.
2.آن دست از مسئوليني که بي توجه به واقعيت هاي قطعي وتجربه تمام کشورهاي دنيا، مدام وعده عدم افزايش هرنوع قيمت و حتي کاهش قيمت ها را پس از اجراي هدفمندي يارانه ها مي دادند، اکنون کجا هستند؟ اگر به جاي وعده هاي غيرقابل تحقق، صادقانه وعقلاني با مردم سخن مي گفتند تا مردم خود را براي روزهاي سخت آماده کنند، آيا اکنون نيازي بود که با وعده هايي جديد از پاسخ گويي به مطالبات ايجاد شده مردم فرار کنند؟ واقعيت اين است که دولت در صفرکردن تورم انتظاري در شروع اجراي هدفمندي تجربه بي نظيري را به دنيا عرضه کرد اما آيا مي شد تورم واقعي ناشي از افزايش هزينه هاي انرژي و...را نيز از بين برد و به تبع آن آيا ممکن است که تورم انتظاري را براي هميشه صفرنگه داشت؟ سکوت يا ارائه بحث هاي انحرافي در برابر سوال مردم از گراني ها نه تنها حتي مسکن کوتاه مدت نيز نيست بلکه عوارضي خطرناک به نام بي اعتمادي به مسئولان اجرايي را به دنبال دارد.
3.و کلام آخر خطاب به دولتمردان، نمايندگان مجلس، فعالان سياسي، سخنرانان ، مسئولان اجرايي استاني و شهري و....
اين نامه به خوبي نشان مي دهد که چرا رهبرانقلاب از ابتداي سال 90 با نامگذاري سال جهاد اقتصادي و سخنراني هاي متعدد خود تاکيد بر وحدت و عدم حاشيه سازي داشتند و دارند. با اين وصف اگر دغدغه "اصلي" شما هنوز هم چيزهاي ديگري غير از معيشت مردم است يکبارديگر اين نامه را بخوانيد.
جمهوري اسلامي:ميدانداري راهزنان عقيده
«ميدانداري راهزنان عقيده»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛بيانات روز شنبه رهبر معظم انقلاب درباره موضوع مهدويت و مدعيان دروغين، پاسخ روشني بود به يكي از انتظارات افكار عمومي كه مدتها در جامعه مطرح بود. اين انتظار، هر چند با تأخير برآورده شد، اما چون قاطع، روشن و جامع بود، توانست خلأ موجود را پر كند.
جامعه انقلابي و اسلامي ايران، علاوه بر توطئههاي سياسي، تبليغاتي، نظامي و تهاجم فرهنگي از بيرون، متأسفانه با تهاجم فرهنگي از درون نيز مواجه است و البته اين مورد اخير از ساير توطئهها خطرناكتر ميباشد. در طول 32 سال گذشته ديديم كه مردم و مسئولان چگونه با اتحاد و همبستگي توانستند همه توطئههاي سياسي، تبليغاتي و نظامي را خنثي كنند و تداوم انقلاب و بالندگي نظام جمهوري اسلامي را ميسر سازند. در بخش مقابله با تهاجم فرهنگي از بيرون نيز توفيقاتي نصيب شده هر چند به دلايل گوناگون جامعه ما هنوز با اين مشكل دست و پنجه نرم ميكنند، اما در مورد تهاجم فرهنگي از درون، واقعيت اينست كه مقابله دشوارتر است و عزم قويتري را طلب ميكند.
از صبح پيروزي انقلاب اسلامي، تهاجم فرهنگي از درون در قالب ايدئولوژيهاي افراطي، تحجر، التقاط و مقدسنمائيها به جنگ انقلاب آمدند و تلاش كردند افكار انقلابي را سست كنند و حتي رهبران انقلابي را به انحراف فكري متهم نمايند و از مردم جدايشان كنند. اين تهاجم، از آغاز نهضت روحانيت در سال 1341 وجود داشت بطوري كه امام خميني با فريادي بلند از آن شكوه ميكردند و خطر آنرا از گلوله و سرب داغ حاكمان طاغوتي نيز كاريتر معرفي ميكردند: "اولين و مهمترين فصل خونين مبارزه در عاشوراي 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله و تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان مينمود. بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودي گلوله حيله و مقدسمآبي و تحجر بود، گلوله زخم زبان و نفاق و دوروئي بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را ميسوخت و ميدريد. در آن زمان، روزي نبود كه حادثهاي نباشد، ايادي پنهان و آشكار آمريكا و شاه به شايعات و تهمتها متوسل شدند و حتي نسبت تارك الصلوه و كمونيست و عامل انگليس به افرادي كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند ميدادند. واقعاً روحانيت اصيل در تنهائي و اسارت خون ميگريست كه چگونه آمريكا و نوكرش پهلوي ميخواهند ريشه اسلام را بر كنند و عدهاي روحاني مقدس نمايناآگاه يا بازي خورده و عدهاي وابسته كه چهره شان بعد از پيروزي روشن گشت، مسير اين جنايت بزرگ را هموار مينمودند." (صحيفه امام جلد 21 صفحات 279 و 280)
آنچه امام خميني در اين پيام آوردهاند هر چند مربوط به سالهاي آغازين دهه 40 ميباشد، اما در ساير فرازهاي پيام كه در اسفند سال 1367 صادر شده شكوههاي زيادي از ادامه تحجر و مقدس نمائيها موج ميزند كه نشان ميدهد شكايت پيامبر اكرم كه ميفرمود: "قصم ظهري رجلان، عالم متهتك و جاهل متنسك" در سالهاي بعد از پيروزي انقلاب نيز مصاديق فراواني داشته كما اينكه امروز نيز دارد. بخش عمده بيانات روز شنبه رهبر انقلاب، پاسخ به شبهاتي بود كه جبهه متحد جاهلان متنسك و عالمان متهتك در سالها و ماههاي اخير در فضاي جامعه پراكندند. اين عناصر، كارا را به جائي رساندند كه يك خيزش عمومي عليه خرافات و انحرافات در حوزه و دانشگاه و ساير بخشهاي جامعه سامان گرفت و پرده تزوير از چهره عناصر فرصت طلب و سوداگري كه با استفاده از ساده لوحي عدهاي از مردم تلاش ميكردند ريشه اعتقادات صحيح را بخشكانند و با تكيه بر دروغ و خرافات، حاكميت خود را در جامعه تحكيم نمايند، فرو افتاد. اين خيزش اعتقادي، علاوه بر رسوا ساختن منحرفان، بسياري از خطرها را نيز از انقلاب و نظام اسلامي دور كرد هر چند نبايد از دامهاي بعدي اين زمره منحرف و عقبههاي آنها در آينده غافل بود.
نكات مهمي كه در بيانات اخير رهبري در موضوع مهدويت آمده، به خطري كه در آينده نيزدر كمين است عنايت دارد. ايشان با تكيه بر ضرورت انجام كارهاي عادلانه، دقيق و مستند در موضوع مهدويت، كارهاي جاهلانه، غيرمستند و متكي بر تخيلات و توهمات را زمينه ساز فعاليتهاي مدعيان دروغين و دوري مردم از حقيقت واقعي انتظار دانستند و با اشاره به مدعيان دروغيني كه در طول تاريخ برخي علائم ظهور را بر خود ديگران تطبيق ميدادند، افزودند: همه اين موارد غلط و انحرافي است زيرا برخي مطالب درباره علائم ظهور، غيرقابل استناد و ضعيف است و مطالب معتبر را هم نميتوان براحتي تطبيق داد و اينگونه مطالب غلط و انحرافي، باعث ميشود، حقيقت اصلي مهدويت و انتظار مهجور بماند، بنابر اين، بايد به شدت از كارها و شايعات عوامانه پرهيز كرد.
نكته مهم ديگري كه در بيانات رهبري بايد مورد توجه قرار گيرد اينست كه كار عالمانه درباره مهدويت از هر كسي بر نميآيد و فقط كساني ميتوانند وارد اين مقوله شوند كه اهل اين فن باشند: "البته كار عالمانه و مستند درباره موضوع مهدويت و انتظار نيز برعهده اهل فن و متخصصاني است كه علم حديث و رجان را به خوبي ميدانند و با مسائل و تفكرات فلسفي آشنائي كامل دارند."
مشكلاتي كه در سالها و ماههاي اخير پيش آمد و فضاي جامعه را پر از شبهات و ابهامات كرد، به اين دليل بود كه افراد غيرمتخصص و بيخبر از فنون و علوم مربوط به مهدويت و بيگانه از معارف اسلامي وارد صحنه اظهارنظر درباره موضوع مهم مهدويت و ظهور امام زمان عليه السلام شدند و افراد فرصت طلب و تشنه قدرت نيز با ترفندهاي عوام پسندانه و بهرهگيري از اين عناصر توانستند اهداف خود را با تكيه بر اظهارنظرهاي جاهلانه آنان دنبال نمايند. هشدارهاي اهل فن و روشنگريهاي آنان نيز در برابر اين زمره منحرف كه امكانات فراواني در اختيار داشتند كاري از پيش نميبرد و فضاي جامعه در اثر گسترش اين شبهات هر روز آلودهتر ميشد.
واقعيت اينست كه از رهگذر اين ابهام آفرينيها و شبهه افكنيها ضربههاي مهلكي بر اعتقادات مردم وارد شد و اگر اين روند ادامه مييافت خطر بزرگي در كمين باورهاي ديني مردم بود بويژه آنكه اين انحرافات به نوعي از بعضي مجاري رسمي نيز تأييد و حمايت ميشد. اكنون كه از هر نظر حجت بر همه تمام است، وظيفه مهم اهل فن اينست كه با تلاشهاي علمي و روشنگريهاي مستمر، راه را بر راهزنان عقيده ببندند و هرگونه فرصت و مجالي را از منحرفان بگيرند. در نظام جمهوري اسلامي فضاي فكري و اعتقادي بايد آنقدر شفاف باشد كه هيچ جائي براي ميدانداري عالمان متهتك و جاهلان متنسك باقي نماند.
رسالت:عربستان قديم در دنياي جديد
«عربستان قديم در دنياي جديد»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم دكتر حشمتالله فلاحت پيشه است كه در ان ميخوانيد؛عربستان سعودي يكي از بازيگران عمده تحولات خاورميانه است كه بيش از ديگران از موج جديد بيداري اسلامي و تحولات مرتبط به آن آسيب ديد. تكرار و ادامه اشتباهات، به روند فزاينده آسيبهاي اين كشور دامن زده است.
جمهوري اسلامي ايران، بازيگر عمده ديگري است كه اين تحولات در مجموع موضع آن را تقويت كرده است. طراحان راهبرد "ايران هراسي" تلاش كردند كه فرصتهاي به وجود آمده براي ايرانيان در تحولات اخير را نيز در قالب ظرف سنتي ترس از ايران به تهديدي براي آن تبديل كنند، اما واقعيتهاي جديد منطقه روز به روز نقش راهبردهاي انحرافي از نوع فوق را نيز تضعيف ميكند. بعد از اظهارنظرهاي متقابل مقامات ايران و عربستان اكنون نگاه تحليلگران به ديپلماسي تازهاي است كه ميتوان با چند چراغ سبز ديگر ميان تهران و رياض شكل گيرد.
عربستان، در اوج حركتهاي مردمي دنياي اسلام و زماني كه اين پديده از دو طرف يمن و بحرين به خاك آنها رسيد و زمزمههاي قيام مردمي از ناحيه شرقيه آن كشور برانگيخته شد، به بدعت تازهاي روي آورد. آنها با تانك و زرهپوش به سركوب انقلاب پرداختند. برخي از مقامات ارشد رياض وعده داده بودند كه در طول چند هفته اوضاع را مديريت نمايند و همين موضوع منجر به سكوت تأييدآميز اوليه از سوي مقامات غربي شد.
اما پس از يك ماه،نخستين درگيريهاي لفظي ميان شاهزادگان عربستان شكل گرفت و همراهان غربي و خاصه آمريكايي رياض نيز، تلاش نمودند تا به گونهاي از اين اقدامات برائت جويند. اين رفتار هرچه بيشتر عربستانيها را نسبت به دوستان آمريكايي خود مشكوك ساخت. آنها معتقدند براي واشنگتن عزيزتر از زينالعابدين بن علي و حسني مبارك نيستند و اصولا براساس تجربه تاريخي، هر سياستمدار خاورميانهاي كه فاقد پشتوانه مردمي باشد، در دستگاه سياست خارجي غرب تاريخ مصرفي خاص دارد.
از طرفي لشكر كشي به بحرين برخلاف انتظار عربستانيها، براي اعضا
نه
تنها تبديل به نقطه قوت نشد، بلكه يكي از مهمترين نقاط ضعف خود ساخته
عربستانيها را شكل داد رژيم صهيونيستي و رسانههاي مرتبط با آن در غرب،
سعي كردند تا موضوع شناسايي رسمي دولت اسرائيل ازسوي رياض را به عنوان موضع
تازه اين حكومت در كانون سياستهاي تبليغاتي خود قرار دهند. غرب اقتصادي از
عربستان براي تحميل بيثباتي به اوپك و كاهش قيمت نفت استفاده كرد و غرب
سياسي با ترسيم نقشه جديد ايران هراسي به ايجاد تنشهاي تازه ميان رياض و
تهران روي آورد و از اين گذر قراردادهاي نظامي سنگيني را به عربستان تحميل
نمود. لذا حمله به بحرين نه تنها جايگاه منطقهاي- جهاني عربستان را تقويت
نكرد، بلكه آن را تضعيف نمود و اگر چرخشهاي نيم بند اخير در مواضع
سعوديها نبود، اين سراشيبي براي آنها ادامه داشت.
در اين ميان اوضاع از زماني براي رياض تعديل گرديد كه برخي از مقامات آن كشور بويژه در وزارت امور خارجه موضوع مذاكره با ايران را مطرح كردند و به عنوان يك چراغ سبز به ايرانيان و ديگر مسلمانان معترض دنيا، بخشهايي از نيروهاي زرهي خود را از بحرين خارج ساختند. مذاكره در شرايط اشغال نظامي بحرين معنايي ندارد و تنها ميتواند توجيه كننده استفاده از ابزارهاي نامشروع سياست خارجي براي كسب امتيازات سياسي باشد و به همين دليل بود كه پيش از فعل و انفعالات چند هفته اخير، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ايران با هرگونه مذاكره با طرف عربستاني مخالفت ميكردند.حال اگر فرايند اشغال و مداخله ضدانقلابي در بحرين پايان يابد، مذاكره ايران و عربستان ممكن ميشود. مذاكرهاي كه در شرايط تنش آفريني دشمنان سنتي دنياي اسلام، ضروري به نظر ميرسد. به هر حال اقدامات اخيرسعوديها، حاصل ده سال تنش زدايي في مابين در كشور را برهم زد.
عربستانيها به خوبي ميدانند كه تبديل شدن آنها به كانون اقدامات ضدانقلابي تبعات خطرناكي را براي جايگاه منطقهاي و ديني آن كشور خواهد داشت. ساليانه ميليونها مسلمان جهت انجام مراسم حج تمتع و عمره وارد عربستان ميشوند و روزبه روز به تعداد مسلماناني اضافه ميشود كه نوع نظام سياسي آنها با نظام سياسي مستقر در عربستان متفاوت بوده و در دنياي مجازي نيز حمايت از انقلاب يك زنجيره ارتباطي را ميان مسلمانان شرق تا غرب عالم به وجود آورده است. برائت از مشركين هر ساله در حج با وسعت و فراگيري بيشتري شكل خواهد گرفت. با رسيدن موج انقلاب يا حداقل اصلاحات به عربستان، امكان تداوم همراهي منفعل آن كشور با سياستها و راهبردهاي فرا منطقهاي كمتر ميشود.
از طرفي آسيبپذيري عربستان سعودي در مقابل حركتهاي آزاديخواهي جدي است.به عنوان مثال آنها در تحولي كه شايد براي دنيا شوخي قلمداد شود هنوز دست به گريبان بحران رانندگي زنان هستند.
اگر عربستان بعد از ترديدهاي اخير به راهبردهاي فرا منطقهاي به سوي راهبردي منطقهاي گام بردارد، هم صلاح منطقه و هم سود خود را تأمين كرده است. تداوم تنش داخلي مسلمانان منجر به تداوم امتياز دادن آنها به بيگانگان شده است. ايران و عربستان ميتوانند مذاكره كنند اما نه برسر سرنوشت بحرين يا هر كشور ديگر، بلكه بر سر اولويت بخشي به راهبردهاي منطقهاي در مقابل راهبردهاي فرا منطقهاي. نه ايران حق مداخله در بحرين، يمن و ديگركشورها را دارد و نه عربستان.
حتي مجوزشوراي همكاري خليج فارس براي مداخله نيز درصورتي اعتبار دارد كه يك كشور خارجي به عضوي از شورا حمله كند. نه اينكه اين اقدام با هدف سركوب يك حركت مردمي شكل گيرد. اگر دو طرف اين موارد چالشزا را به خود ملتها واگذار نمايند، مذاكره براي رفع تنشهاي موجود و رسيدن به راهبردهاي مشترك منطقهاي دشوار نخواهد بود.
تهران امروز:دخالتهاي بيثمر این بار بازار مسكن
«دخالتهاي بيثمر این بار بازار مسكن»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم امير دبيريمهر است كه در آن ميخوانيد؛اجراي قانون هدفمندي يارانهها بهطور كاملا طبيعي پيامدهايي دارد كه در كوتاهمدت برخي از پيامدها ناخوشايند مينمايد اما اين ناخوشي كوتاهمدت نبايد منافع بلندمدت اين سياست درست اقتصادي را تحتالشعاع قرار دهد. از ابتداي اجراي اين طرح كارشناسان تذكر دادند كه ضروري است پيامدهاي خواسته و ناخواسته اجراي قانون هدفمندي يارانهها شناسايي شده و هم مسئولان و تصميمگيران و هم مردم با اين پيامدها مواجه و برخورد معقول داشته باشند و از واكنشهاي هيجاني و احساسی پرهيز نمايند. يكي از پيامدهاي اجراي قانون هدفمندي يارانهها، افزايش و رشد قيمتها در همه بخشهاست كه بهرغم تبليغات گسترده دولتي مبني بر بيمورد و بلاوجه بودن افزايش قيمتها و برخوردهاي تعزيري و جريمهاي با آن تقريبا اين روند افزايش قيمتها مسير طبيعي خود را طي ميكند. توليدكنندگان هم با استناد به افزايش هزينههاي تمام شده توليد در همه بخشها از شيب آرام افزايش قيمتها دفاع ميكنند و از سياستهاي اجباري و دستوري دولت ناراضي و گلهمند هستند. البته حقوقبگيران، غيرشاغلين (تعبیرمحترمانه بیکاران)، مستمريبگيران و بازنشستگان و ديگر اقشار آسيبپذير هم به حق روند رشد قيمتها را به ضرر خود ارزيابي كرده و از آن ناراضي هستند. در اين تزاحم منافع، عامل تعيينكننده و آرامشبخش رفتار صحيح، سنجيده و كارشناسی دولتهاست كه ميتواند راه چاره باشد. متاسفانه مشاهده ميشود در اين فضا برخي رفتارها و سياستها نهتنها پيوندي با صحت و دقت و منطقهاي مستحكم حاكم بر بازار ندارد بلكه منجر به آشفتهتر شدن بازار ميشود. براي مثال ميتوان درباره افزايش قيمت اجارهبهاي مسكن در هفتههاي اخير سخن گفت.
طبيعي است هدفمندي يارانهها بر قيمت تمام شده 300 نوع كالاي مصرفي در ساخت و نگهداري مسكن تاثير قطعي دارد و از اينرو افزايش قيمت خريد و اجاره بهاي مسكن امر طبيعي است. برخي سياستها مثل مسكن مهر هم عليرغم چشمانداز رويايي و دلنوازي كه براي افراد فاقد مسكن ترسيم كرده است، در عمل تغيير مهمي در بازار مسكن محسوب نميشود.
در اين شرايط ورود دولت به بازار مسكن و تعيين سقف قيمت براي اجارهبها هرچند در ظاهر از دلسوزي دولت به نفع مستاجران حكايت ميكند ولي از سه جهت به آشفتهتر شدن بازار مسكن منتهي ميشود. اين سه وجه عبارتند از: ابهام در جواز شرعي و قانوني دخالت دولت، ابهام در كارآمدي و تاثيرگذاري اين دخالت و پيامدها و تبعات اين تصميم.
1 - جواز شرعي و قانوني: مالكيت در اسلام و قانون منبعث از شريعت اسلام محترم است و نه ميتوان از مالك سلب مالكيت كرد و نه ميتوان در تصرف مالك در ملك حد و حدود تعيين كرد جز در موارد معدود و استثنا. براي مثال در نمونه اخير سادهترين رفتار مالكان و موجران در برابر دخالتها دولت، عدم اجاره ملك و خالي نگهداشتن خانههاست، بهگونهاي كه برخي گزارشها از وجود بالغ بر300 هزار مسکن خالي از سكنه در تهران خبر ميدهد. طبق آخرين گزارشها از مراجع تقليد، حضرات معظم نيز جواز شرعي به دخالت دولت در قيمتگذاري مسكن ندادهاند.
2 - كارآمدي و تاثيرگذاري دولت:شاخص بسيار مهم در سنجش سياستها و تصميمگيريها در همه بخشها تاثيرگذاري مثبت و كارآمدي آنهاست نه اهداف و نيتها و انگيزهها و تبليغات پيرامون آن. بهطور كلي دخالت دولت در حوزه اقتصاد هم در مواقعي مجاز است كه كارآمد و ثمربخش باشد مانند اتخاذ سياست حمايتي از اقشار آسيبپذير يا سرمايهگذاري در بخشهاي عمومي و عامالمنفعه كه سودآوري كمي دارد و براي بخش خصوصي به صرفه نيست. در مورد اخير نهتنها دخالت دولت منشأ خير و تعالي در بازار نشده است بلكه نوعي تقابل را نيز بين موجر و مستاجر و مردم و سازمانهاي نظارتي دامن زده است. ضمن اينكه به برخي رفتارهاي غيرقانوني در تنظيم دو نسخه از قراردادهاي فيمابين منجر شده است كه ميتواند در آينده پيامدهاي حقوقي و حتي طرح دعوا در دستگاه قضايي داشته باشد.
3 - پيامدها و تبعات: پيامدهاي دخالت دولت در تعيين قيمت اجارهبها نيز چندان مثبت و مطلوب نيست. تصور غلطي درباره موجران در فرهنگ عمومي وجود دارد كه گويا هر كس صاحب خانه براي اجاره است در زمره ملاكين و ثروتمندان قرار ميگيرد و پول و مال دريافتي از اجارهبها را صرف پسانداز بيشتر يا عيش و نوش مصرفانه ميكند، در حالي كه بخش عمده و حداكثري صاحبخانههايي كه ملك خود را اجاره ميدهند هم با زحمت و مشقت و در طول زمان به اين سرمايه دست يافتهاند و هم روي درآمد حاصل از اين مالكيت در معاش خود حساب ويژه باز كردهاند و نبايد با پيشفرضهاي غلط با صاحبان ملك و خانه برخورد كرد، ضمن اينكه آمارهاي رسمي حكايت ازاین دارد که اكثريتی بالغ بر 60 درصد جمعیت کشور مالک حداقل یک ملک مسکونی هستند و نبايد با اين پيش فرضها به تضاد و تعارض با اين اكثريت پرداخت. در نتيجه بايد گفت واقعیت های اقتصادي يك شبه و خلقالساعه نيستند بلكه تدريجيالحصول هستند و با آنها نميتوان ضربالعجلي و آني و با تصميمهاي فوري برخورد كرد زيرا ممكن است نتايج برعكس و ناخواسته داشته باشد. بازار مسكن هم از اين قاعده مستثني نيست. براي مثال به نظر اغلب كارشناسان دولت فقط زماني ميتواند در بازار مسكن نقش مثبت بازي كند كه با سياستگذاري مسكن را از يك كالاي سرمايهاي به كالاي مصرفي تبديل كند، بهگونهاي كه صاحبان پول و منابع مالي به جاي صرف هزينه براي خريد زمين و مسكن به سوي ديگر مقاصد كالايي سوق يابند و سود سرشار بازار مسكن آنها را وسوسه نكند. بديهي است دولتها در ميان و بلندمدت ميتوانند در اين بخش با سياستگذاريهاي صحيح نقش سازنده و موثر ايفا كنند، چنانچه بسياري از دولتها چنين كردهاند و با آرامش و البته هوشمندي و قاطعيت از معضل مسكن عبور كردهاند.
ابتكار:وقتي رسانه وظيفه امنيتي پيدا ميکند
«وقتي رسانه وظيفه امنيتي پيدا ميکند»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن ميخوانيد؛براي ما که در ايران زندگي ميکنيم، تعطيلي يک رسانه به دلايلي همچون «تشويش اذهان عمومي»، «تبليغ عليه نظام»، «نشر اکاذيب» و... امري معمول بهنظر ميرسد. اما عجيب است که ناگهان اعلام شود رسانهاي به دليل آنچه «رسوايي شنود و مکالمات خصوصي شهروندان» خوانده ميشود، تعطيل شود، آنهم در کشوري که ادعاي رسانههايش در حفظ حريم خصوصي گوش فلک را کر کرده است.
ماجرا از اين قرار است که هفتهنامه «اخبار جهان» از زيرمجموعه گروه رسانهاي «نيوز اينترنشنال» متعلق به «رابرت مرداک»، مرد افسانهاي دنياي رسانه، متهم به استخدام کارآگاهان خصوصي براي شنود غيرقانوني مکالمات برخي از شهروندان انگليس ميشود.
اگرچه پيشازاين بارها از ارتباطات پنهان و آشکار رابرت مرداک با آنچه «مافياي رسانه» خوانده ميشود، گفته شده است، اما اتفاق اخير بهوضوح نشان داده که تنها خطرات حکومتها و رقبا نيست که رسانه را تهديد ميکند، بلکه در درون خود رسانه دامي نهفته است ککه هرلحظه ممکن است باز شود و آن را ببلعد، اتفاقي که براي اين هفتهنامه پرتيراژ افتاده است.
اين موضوع نشان ميدهد که هر زمان که رسانهاي کارکرد و وظيفه اطلاعرساني خود را کنار گذاشته و وارد حيطههاي ديگري شود، بيشازآنکه به ديگري زيان بزند، اسباب نابودي خودش را فراهم کرده است، حتي اگر تعطيل و توقيف و لغو مجوز هم نشود.
اين تجربه نشان داده است که رسانه اي که فلسفه وجودي اش وابسته به مخاطبان است، هرگاه به جبهه قدرت بپيوندد( قدرت حکومت ها يا قدرت باندهاي مافيايي) مخاطبان از آن رويگردان ميشوند با آن همان ميشود که با اين نشريه انگليسي 167 ساله شد. حتي اگر دستي به دامن قدرت آويخته باشد.
در اين دگر ديسي چند اتفاق خواهد افتاد:يکي اينکه مهمترين سرمايه رسانه را که همان اعتماد مخاطب است، از دست ميدهد. ديگر اينکه در مقابل مخاطب ميايستد که اين امر به چيزي فراتر از بياعتمادي يعني «دشمني مخاطب» ميانجامد. آخر اينکه بايد عنوان رسانه را از خود بردارد و مثلاً بنگاهي تجارتي يا تشکيلاتي امنيتي شود.
اين گفته شد تا آنچنانکه جوالدوزي به رسانههاي غربي ميزنيم، سوزني هم به رسانههاي خودمان بزنيم، بهويژه آنان که سالهاست کارکرد رسانهاي خود را از دست دادهاند.
در کشور ما هم بدون اينکه ماجراي «واترگيت» اتفاق بيفتد و يا رسوايي مجله انگليسي «اخبار جهان» رسانهاي شود، برخي رسانهها بيهراس از اين سرنوشت، به اقداماتي از اين نوع دست ميزنند. چند سال پيش، يک فيلمساز منتقد نظام گفته بود: «مسائل مربوط به مادرم از سوي روزنامه.... ملي اعلام شده است.» اشاره وي به اطلاعاتي بود که درباره زندگي شخصياش در روزنامهاي ملي و متعلق به نظام درج شده بود.
بارها مطالب خصوصي برخي از احزاب و افراد در مطبوعات خاصي درج و منتشر شده است. اين مطالب اگرچه از تازگي و جذابيت خاصي برخوردار است و احتمالاً مخاطبان زيادي را هم جلب ميکند، اما هر فرد آشنا به رسانه ميداند که اين خبررساني نيست و يا حداقل در اين خبررساني پردههايي از قانون دريده شده است. يکي اينکه حريم خصوصي افراد نقض ميشود و ديگر اينکه قانون در منظر مردم بياعتبار ميشود.
در رسانههاي ديداري و شنيداري کشور که بيهراس از هيچ رقيبي برنامههاي خود را تهيه و پخش ميکنند نيز ديده ميشود که اطلاعات و اخباري منتشر ميشود که نه هيچ مقام رسمياي آنها تأييد ميکند و نه منبع آن معلوم است.
اين موضوعات نشان ميدهد که اين نشريات و رسانهها اگرچه در جايگاه يک رسانه معتبر و طرف توجه بسياري از مخاطبان واقع شدهاند، اما اعتبار تابلوي خود را به حراج گذاشتهاند. آيا صرف دسترسي به اطلاعاتي که متولي قانوني دارد، ميتواند مجوز انتشار آن اخبار هم باشد؟ آيا به نفع رسانه از اعتبار نهادهاي قانوني متولي آن اطلاعات کاسته نميشود؟ مهمتر از همه آيا دهنکجي آشکار به قانون و قانونگذار نيست؟ و در آخر اين که آيا رفتارها تشويق ضمني افراد جامعه به جرائمي نظير افشاي اسرار، آبروريزي، تهمت، دروغپراکني و... نيست؟
آفرينش:پيامدهاي کشور مستقل جنوب سودان
«پيامد هاي کشور مستقل جنوب سودان»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري اس3ت كه در آن ميخوانيد؛سودان بزرگترين كشور آفريقا مي باشد. جمهوري سودان در شمال شرقي قاره آفريقا قرار دارد. اين کشور، دهمين کشور جهان از نظر وسعت است. سودان از شمال با کشورهاي مصر و ليبي، از غرب با چاد و آفريقا مرکزي ، از جنوب با کنگو، اوگاندا و کنيا و از شرق با اتيوپي و اريتره همسايه است و درياي سرخ اين کشور را از عربستان سعودي جدا ميکند.
براساس توافقنامه اي که عمرالبشير در سال 2005 در مورد جنوب سودان امضا کرد، قرار شد كه در مورد جدايي جنوب سودان همه پرسي برگزار شود كه پس از برگزاري اين همه پرسي اكثر مردم جنوب سودان به جدايي آن از كل سودان راي دادند. كشور استقلال يافته جنوب سودان قرار است ظرف چند روز آينده از سوي سازمان ملل به رسميت شناخته شود و به عنوان صد و نود و سومين عضو سازمان ملل معرفي شود.
حدود 70 درصد مردم سودان از دين اسلام پيروي ميکنند و اکثرا ساکن مناطق شمالي هستند. و پيروان اديان بومي حدود 25 درصد و مسيحيان حدود 5 درصد جمعيت سودان را تشکيل ميدهند و عمدتا در جنوب اين کشور سکونت دارند و خارطوم، پايتخت، نيز داراي يک جمعيت قابل توجه از مسيحيان است. اما از آنجا که جنوب سودان مورد حمايت هاي غرب قرار دارد و دولت هاي غربي تاثير فراواني در اين روند داشته اند، اقليت مسيحي از قدرت فراواني برخوردارند و به عبارتي دولت مستقر در جنوب يک دولت مسيحي خواهد بود.
کشور سودان با اين پهناوري به دو تکه تقسيم مي شود که در شمال آن يک حکومت اسلامي و در جنوب آن يک حکومت مسيحي مستقر خواهد شد. از آنجا که حکومت عمرالبشير به عنوان يک عامل ضد غرب شناخته مي شود که همواره درراستاي مقابله با غرب و سياست ها آمريکا عمل کرده است لذا حمايت غرب از جدايي و استقلال جنوب عاملي براي کاهش قدرت بشير و فشار بر حکومت وي خواهد بود.
از آنجا که جنوب سودان به لحاظ اقتصادي بسيار ضعيف هستند به کشورهاي ديگر وابستگي شديدي دارند و از اين رو مجبورند در راستاي اهداف غرب حرکت کنند. با توجه به حمايت هاي فراوان از اقليت مسيحي، روي کار آمدن يک حکومت مسيحي در قلب آفريقا يک نقطه اتکا براي غرب در اين منطقه محسوب مي شود. علاوه بر اينکه حدود 80 درصد از ذخاير نفتي سودان در قسمت جنوب قرار دارد و بخش اعظم زمين هاي زراعتي و بخش عمده آب نيل نيز در اين قسمت قرار گرفته است. و بيشترين بخش از سرزمين هاي شمالي را بيابان هاي لم يزرع پوشانده است. پس با جدايي جنوب سودان يک سند تضميني براي غرب هم به لحاظ سياسي و هم به لحاظ اقتصادي ايجاد شده است.
همچنين از آنجا که تا کنون سودان تحت تحريم هاي اقتصادي بوده است ذخاير نفتي اکتشاف نشده فراواني در اين منطقه نهفته است و از اين پس شرکت هاي بزرگ نفتي مي توانند بدون هيچ محدوديتي به انجام اکتشافات در جنوب سودان بپردازند. و به لحاظ انرژي نيز مي توانند پايگاه مطمئني را براي خود تشکيل بدهند.
حمايت:خيانت به آرمان فلسطين
«خيانت به آرمان فلسطين»عنوان يادداشت روز روزنامهي حمايت به قلم قاسم غفوري است كه در آن ميخوانيد؛رويكرد جهان به شكستن محاصره غزه در حالي فلسطين در اولويتهاي افكار عمومي جهان قرار گرفته كه منابع خبري از سفر بدون نتيجه نمايندگان ابومازن رئيس تشكيلات خودگردان به آمريكا گزارش دادهاند. سفر از اين سفر درخواست تشكيلات خودگردان براي لغو مصوبه كنگره آمريكا در زمينه قطع كمكهاي اقتصادي به تشكيلات خودگردان بوده است.
هر چند كه ابومازن ادعا ميكند كه اين رويكرد براي كمك به فلسطين ميباشد اما بررسي ريشهاي درخواستهاي ابومازن از آمريكا و تعهداتي كه واشنگتن در قبال آن طلب كرده، نشانگر خيانتي بزرگ به آرمان ملت فلسطين است كه تشكيلات خودگردان خواسته يا ناخواسته در آن گرفتار شده است.
ادعاي آمريكا براي قطع كمك به تشكيلات خودگردان به دليل نارضايتي از عدم آزاد شدن شاليت اسير صهيونيست در بند مقاومت و درخواست فلسطيني ها براي آزادي اسراي فلسطيني در ازاي آزادي وي، هراس واشنگتن از رويكرد جهاني به پذيرش كشور مستقل فلسطين، رويكرد فتح و حماس به آشتي ملي و ناتواني ابومازن در شكست اين اتحاد، ادامه مقاومت در غزه و عدم سازش پذيري فلسطينيها، تشديد مقاومت و شكست تشكيلات خودگردان در سركوب قيام ملت فلسطين در كرانه باختري، و... است.
ابومازن به جاي مذاكره براي تحقق حقوق ملت فلسطين
و تاكيد بر استمرار آنچه آمريكا را به هراس واداشته ، مطالبهاي سطحي مبني
بر نارضايتي از قطع كمكهاي اقتصادي آمريكا به تشكيلات خودگردان را مطرح
كرده است.
كمكهايي كه تاكنون نيز براي مردم فلسطين صرف نشده و
اسناد از ثروت اندوزي نزديكان ابومازن و نيز متاسفانه هزينه شدن اين بودجه
ها در سركوب مردم فلسطين حكايت دارد.
نكته بسيار مهم آنكه تشكيلات خودگردان با چنين درخواستي عملا آرمانها و حقوق ملت فلسطين را از آزادسازي سرزمينشان از چنگال اشغالگران به تامين نان شب، تقليل داده است در حالي كه ملت فلسطين نشان داده كه مقاومت آنها براي رسيدن به حقوقي همچون آزادي سرزمينشان و بازگشت آوارگان به وطن است.
اگر آنها براي رسيدن به نان و لباس مقاومت ميكردند هرگز به جنگ با اشغالگران نپرداخته و يا 5 سال در محاصره غزه باقي نميماندند، بلكه از ابتدا با صهيونيستها مصالحه كرده و در ازاي آن نيز زندگي روزمره خود را سپري ميكردند.
بر اين اساس درخواست مالي ابومازن از آمريكا ،
خيانتي بزرگ به ملت فلسطين بويژه شهداي انتفاضه است چرا كه ضمن كوچك كردن
جايگاه مقاومت نگاه جهاني را نيز به فلسطين متزلزل ميسازد.
هدف
صهيونيستها آن است كه خواست مردم فلسطين را به اقتصاد و زندگي روزمره
تقليل دهند تا به جهان چنان وانمود سازند كه فلسطينيها حقي به نام آزادي
وطن و بازگشت به ميهن ندارند تا در لواي اين ادعا ،به اشغالگري و سركوب
فلسطينيها ادامه دهند. حركت در اين مسير بزرگترين خيانتي است كه متاسفانه
ابومازن در آن گرفتار شده، هر چند كه تاكيد ملت فلسطين بر اصل مقاومت تا
آزادي وطن تاكنون اين تحركات را با شكست مواجه كرده است.
دنياي اقتصاد:سياستهاي متناقض پولي
«سياستهاي متناقض پولي»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در آن ميخوانيد؛شوراي پول و اعتبار در راستاي تشويق بانكهاي خارجي براي فعاليت در ايران از طريق تاسيس شعب خود در داخل كشور، يك تبصره به ماده 15 «دستورالعمل اجرايي نحوه تاسيس، فعاليت، نظارت و تعطيلي شعب بانكهاي خارجي در ايران» افزود.
براساس اين الحاقيه، «نرخ سود سپردههاي ارزي، وام و تسهيلات اعطايي به ارز و ميزان كارمزد عمليات و خدمات ارزي بانكي، براساس عملكرد و به تشخيص شعبه تعيين خواهد شد.»
اين الحاقيه با توجه به بالا بودن ميزان تقاضا براي تسهيلات در داخل، اين امكان را به شعب بانكهاي خارجي ميدهد كه نرخ سود تسهيلات خود را بالاتر از نرخهاي اعطايي در خارج از كشور تعيين كنند و با استفاده از اين اهرم، نرخ سود بالاتري به سپردههاي سرمايهگذاري تخصيص دهند؛ شرايطي كه در مجموع به افزايش مطلوبيت سپردهگذاران و گيرندگان تسهيلات منجر ميشود.
در اين ميان اتخاذ چنين سياستي از سوي شوراي پول و اعتبار در صورت جذابيت براي بانكهاي خارجي ميتواند تا حدي محدوديتهاي بينالمللي فعلي درخصوص نقلوانتقال ارز را خنثي كند. از سوي ديگر گشايش شعب بانكهاي خارجي در داخل و آزادي عمل اين شعب در تعيين نرخ سود سپرده و تسهيلات ميتواند به واردكنندگان در زمينه تامين ارز مورد نياز و به صادركنندگان در زمينه سپردهگذاري منابع مازاد ارزي ناشي از صادرات كالا كمك شاياني كند. در همين حال، اشخاص حقيقي و حقوقي نيز از امكان سپردهگذاري ارزي در اين شعب بهرهمند ميشوند. اشخاصي كه در حال حاضر مجبور به افتتاح سپرده ارزي با تحويل اسكناس به بانكهاي داخلي هستند؛ در حالي كه در موعد نياز به ارز واريزي، بانكها معادل ريالي ارز موجود در سپردهها را آن هم به نرخ مرجع (دولتي) به سپردهگذاران حواله ميدهند. در اين شرايط، سپردهگذاران ميتوانند از سود بالاتر منابع ارزي خود در كنار افزايش احتمالي نرخ ارز منتفع شوند.
اما مهمترين نكته در الحاقيه شوراي پول و اعتبار، تبعيض موجود در اين تصميم با مفاد موجود در بسته سياستي – نظارتي بانك مركزي در سال 90 است. به بيان ديگر، در حالي كه شوراي پول و اعتبار، با وجود انتقاد كارشناسان و تلاشهاي بانك مركزي، نرخ سود سپردهها و تسهيلات را در بسته پولي 90 نسبت به سال قبل كاهش داده و در مقابل افزايش نرخها نيز مقاومت ميكند، با قائل شدن شرايط تبعيضآميز براي بانكهاي خارجي، سياستي كاملا متناقض را در پيش گرفته است.
در واقع كارشناسان اقتصادي و بانك مركزي، با پيشبيني افزايش نرخ تورم در سالجاري، انتظار افزايش نرخ سود سپردهها و به تبع آن تسهيلات را به منظور جبران كاهش قدرت خريد سرمايه سپردهگذاران و جلوگيري از خروج نقدينگي از سيستم بانكي داشتند؛ در حالي كه شوراي پول و اعتبار با استدلال لزوم كاهش نرخ تسهيلات به منظور كاهش هزينه تمامشده واحدهاي توليدي، سياست نزولي را در نرخ سود سپردهها و تسهيلات در پيش گرفت. سياستي كه به اعتقاد فعالان اقتصادي، سرمنشا تلاطم بازار داراييهايي همچون سهام، طلا، ارز و مسكن طي ماههاي ابتدايي سالجاري است.
هر چند در حال حاضر شوراي پول و اعتبار بر سياست كاهش نرخ سود پافشاري دارد و نوسانهاي هيجاني بازار داراييها را مولود بسته پولي 90 نميداند؛ اما بدون شك فارغ از درستي يا نادرستي ديدگاه شورا در اين خصوص، آزادسازي تعيين نرخ سود براي بانكهاي خارجي و سركوب همزمان نرخها براي بانكهاي داخلي، توجيهناپذير است.