فارس: دیدار با عباس آقازمان مشهور به ابوشریف، نه به عنوان یکی از اولین فرمانده سپاهان پاسداران انقلاب اسلامی یا سفیر سابق ایران در پاکستان، که به عنوان یک روحانی و عالم علوم دینی آنهم با پوشش مخصوص علمای پاکستان، عالمی که سالهاست در افغانستان و سپس پاکستان حضور پیدا کرده تا ضمن تکمیل معارف دینی خود، گامی در جهت وحدت مذاهب اسلامی و تقریب شیعه و سنی بردارد.
عباس آقازمانی (ابوشریف) از جمله چهرههای رازآلود دوران معاصر است که علاوه بر سوابق مبارزاتی پیش از انقلاب، در اوایل انقلاب نیز مسئولیتهای متعدد مهمی را برعهده داشته اما از سالها پیش به کشور پاکستان رفته و به عبادت و مطالعات دینی مشغول بوده است.
ابوشریف که پیش از انقلاب در قالب گروههای مختلفی مانند حزب ملل اسلامی و گروه حزبا... به مبارزه با رژیم ستمشاهی پرداخت، در تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقش اساسی داشت و در اردیبهشت 1358 از طرف شورای انقلاب به سمت فرماندهی عملیات سپاه پاسداران منصوب شد.
او همچنین در آرام کردن آشوبهای گنبد، کردستان و غائله حزب جمهوری خلق مسلمان تبریز به عنوان فرمانده عملیات سپاه نقش اساسی داشت و در کنار آزادسازی پاوه در کنار مصطفی چمران بود.
ابوشریف در تاریخ 2 خرداد 1359 طی حکمی از طرف ابوالحسن بنیصدر (رئیسجمهور وقت و فرمانده کل نیروهای مسلح ج.ا.ا) به فرماندهی کل سپاه پاسداران منصوب گردید اما پس از یک ماه در تاریخ 27 خرداد 1359 از این سمت استعفا کرد.
فرماندهی عملیات غرب کشور، رئیس ستاد جنگی غرب کشور، نمایندگی شورای عالی دفاع در غرب کشور، قائممقامی کل سپاه و نمایندگی تامالاختیار سپاه در سازمان کمک به نهضتهای آزادیبخش جهان از دیگر مسئولیتهای ابوشریف بوده است. عباس آقازمانی در شهریور 1360 به سمت کاردار ایران در پاکستان منصوب شد و در فروردین 1361 به سمت سفیر ارتقا یافت. پس از سه سال مأموریت وی پایان پذیرفت و از وزارت امور خارجه رفت.
او سپس برای ادامه و تکمیل تحصیلات حوزوی در مقطع خارج فقه و اصول به قم رفت. در هنگام اقامت در قم (1364 تا 1366 ه.ش) نمایندگی قائممقام وقت رهبری در امور افغانستان را عهدهدار شد و تحت همین عنوان، عضو شورای عالی افغانستان بود و زیرنظر ریاست جمهوری وقت (آیتا... سیدعلی خامنهای) فعالیت میکرد.
پس از آن رهسپار پاکستان شد و ارتباطات خود را با نیروهای جهادی و احزاب شیعه و سنی افغانستان عمیقتر کرد و تجربیات خود را در اختیار مجاهدان افغان گذاشت و با تشکیل کلاسهای عربی و قرآن، در تقویت ایدئولوژی و نیز ایجاد وحدت بین مجاهدان فعالیت میکرد. او در هنگامه سقوط دولت کمونیستی نجیبا... در کنار مجاهدان افغان وارد کابل شد.
پس از آن که گروه طالبان بخشهای عمده افغانستان را به اشغال خود درآورد و کابل در آستانه سقوط قرار گرفت، ابوشریف به همراه تعدادی از مجاهدان و نیروهای جهادی افغان، قبل از سقوط کامل پایتخت با تغییر چهره و ظاهر، از کابل خارج شد و پس از تحمل دشواریهای فراوان وارد پاکستان شد.
او از آن زمان به بعد به زندگی در میان طلاب علوم دینی پاکستان بسنده کرد و به فعالیتهای علمی و مذهبی در آن کشور مشغول شد. ابوشریف عباس آقازمانی به زبانهای عربی، انگلیسی، اردو و پشتو مسلط است.
او که مدتهاست در خارج از ایران به سر می برد، جزو چهره های کمتر شناخته شده انقلاب اسلامی است که سخنان ناگفته زیادی از سالهای آغاز انقلاب دارد، اما ترجیح می دهد که به مسائل روز جهان اسلام بپردازد و آینده ای که از زمان آغاز موج بیداری اسلامی در پیش روی ما قرار گرفته است.
حاکمیت استکبار بر مسلمانان به پایان رسیدهخداوند می فرماید فساد سراسر جهان را فراگرفته است. فساد همین ظلمی است که استکبار جهانی بر مسلمانان و دیگر ملتهای مستضعف اعمال می کند. به نحوی که مردم این کشورها از ابتدایی ترین نیازها و ملزومات زندگی محروم اند، در مقابل غرب با تکیه بر ثروتهای ملتهای محروم به رفاه رسیده اند. همینها خودشان را داعیه دار دموکراسی و آزادی و تمدن می دانند و به کشورهای محرومی مثل عراق، افغانستان و پاکستان حمله می کنند و مردم را به خاک و خون می کشانند.
اما همانطور که در قرآن آمده خداوند شر عده ای را بهوسیله عده دیگری دفع می کند. یک گروه مجاهد و مخلص هستند که ریشه این فساد را بر کند و این از فضل خداوند است که "ذوفضل عظیم" است. لذا می بینیم همانطور که کشورهای اسلامی زیر بمبارانهای ناتو و امریکا هستند، از سوی دیگر خود غرب هم از مقاومت مجاهدین مسلمان و حملات انتحاری در امان نیستند.
و اما همانطور که در قرآن آمده: "و نرید ان نمن الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم وارثین" خداوند متعال اراده فرموده که مردمی مستضعف را از زیر ظلم استکبار و کفر و شرک جهانی نجات بدهد و رهبری جهان را به ایشان عطا فرماید. امثال ریگان، بوش و کلینتون که ادعای رهبری جهان را داشتند، شکست خوردند و الان نوبت سروری و رهبری جهان به دست مردم مسلمان و مستضعف است.
عوامل بازدارنده گسترش انقلاب از میان رفتهانقلاب اسلامی ما هم به رهبری امام خمینی (ره) نور امیدی در دل مستضعفان جهان ایجاد کرد که نشان داد ظلم کنونی بر مسلمانان، جبر تاریخی و ابدی نیست و بهزودی عدل الهی حاکم خواهد شد. انقلاب اسلامی ما درسی بود برای همه ملتهای جهان که به پا خیزند و با ایجاد یک حکومت اسلامی، عدل الهی را در کشور خودشان مستقر کنند. کما اینکه می بینیم حرکت هایی پس از انقلاب ما در کشورهای منطقه ایجاد شده. اما در مقابل دشمنان هم ساکت نمی نشینند که رهبری الهی و پیامبرگونه امام خمینی (ره) به جهان سرایت نکند.
مثلا در افغانستان شوروی وارد شد و در جاهای دیگر هم امریکا رژیم های وابسته را تحریک کرد. اما با این همه دیدیم که هم شوروی از مجاهدان مسلمان شکست خورد و هم رژیم های مستبدی مثل صدام سقوط کردند تا عوامل بازدارنده انقلاب اسلامی از میان بروند. کما اینکه الان هم موج جدیدی از حرکتهای اسلامی بهراه افتاده که رژیم های دست نشانده استکبار و امریکا را از میان بر می دارد.
مردم ایران با رهبر پیوستگی عمیق دارنداگر انقلاب اسلامی در ایران بوجود آمد، بهواسطه یک اراده الهی بود و امام هم یک وجود الهی ماذون از پروردگار بودند بر اساس تفکر ولایت و امامت. اما این اراده الهی مختص به ایران نبوده و نیست، باید به سراسر جهان صادر شود و در همه جا استمرار یابد. البته موانعی هست، همانطور که بر سر پیامبر(ص) بود و 23 طول کشید تا ماموریت ایشان اتمام یابد.
در جامعه شناسی بحثی وجود دارد بر سر موضوع رهبری و جامعه. برخی معتقدند که رهبران هستند که جوامع را می سازند و متحول می کنند. برخی دیگر رهبر را برآمده از تکاپوی جامعه می دانند و معتقدند که جوامع خودشان رهبران خود را می سازند و مطرح می کنند. اما دیدگاه سومی هم وجود دارد که معتقد به تاثیر متقابل رهبر و جامعه است. ملت ایران هم بهواسطه اعتقادی که به امامت و ولایت به عنوان یکی از اصول دین دارد؛ تقدسی برای رهبران مذهبی خود قائل است که همین تاثیر متقابل را ایجاد کرده.
چنین ارتباط عمیقی میان مردم و رهبران دینی در کشورهای مسلمانی که پیرو مذهب جعفری نیستند، وجود ندارد. لذا تفرقه و اختلاف میان رهبران و علمای دین از یک سو و عدم وحدت میان مردم و رهبران از سوی دیگر مانع از پیروزی حرکتهای انقلابی در این جوامع شده است.
علمای اهل تسنن به رهبری شیعه ایمان دارنداما در میان ما پیروان مذهب جعفری، امر مرجع تقلید به مردم واجب الاطاعه است، مرجع تقلید حتی اگر در اجتهادش اشتباه کند، از نظر مقلدینش، همان حکم اشتباه هم حکم خداست. اما در عالم تسنن چنین اعتقادی به نقش رهبری و علما وجود ندارد. لذا حرکتهای متفرقی بهوجود آمده که مانع از پیروزی انقلاب می شود. چراکه رهبر انقلاب و جامعه انقلابی لازم و ملزوم یکدیگرند. لذا یا حرکت مسلمین به پیروزی نمی رسد یا اگر برسد، در ادامه دچار اختلاف می شود. یا می بینیم امریکا و غرب این ملت ها و قبایل را علیه هم بسیج می کند و به جان هم می اندازد. کمااینکه قرن ها مسلمانان در آتش اختلافات سوخته اند. جنگ بین شیعه و سنی و اخیرا اختلافاتی که می خواهند بین شیعیان به راه بیندازند.
من به شما یک بشارت بدهم و آن اینکه به واسطه اطلاعاتی که از وضعیت افغانستان و پاکستان دارم، علمای تراز اول اهل تسنن الان به این نتیجه رسیده اند که مشکلشان نداشتن یک رهبر جامع و دارای تقدس و پایگاه اجتماعی است و لذا می گویند که چون شما شیعیان دارای رهبر واحدی هستید که تقدس دارد، ما هم به ایشان روی بیاوریم و با ایشان بیعت کنیم.
همه ملتهای جهان از این رهبری بهره مند شونداز طرف دیگر، رهبری کنونی جمهوری اسلامی را هم نباید به درون ایران محدود کرد و باید افکار و آرای ایشان را به جهان معرفی کرد. باید ولایت فقیه را به جهان صادر کنیم. نه تنها مسلمانان بلکه همه ملتهای جهان باید از این رهبری بهره مند شوند. چراکه طبق آیات و روایت دینی ما، اسلام و قرآن، نه تنها ادیان و کتب الهی قبلی را تایید که از آنها در برابر تحریف محافظت می کند. پس ما در برابر دیگر ملت های جهان هم وظیفه داریم.
نباید انقلاب ما به مرزهای ایران محدود شود، چراکه این رهبری بهترین رهبر جهان است، رهبری که متکی به کتاب و سنت انبیا و فرمان الهی است. همچنانکه در قرآن تاکید شده، حکومت تنها از آن خداست و در مقابل فرمان خدا همه حکم ها و اراده ها، حکم جاهلی است، بهترین حکومت همین حکومت الهی در ایران است و حکم آن حکم خداست.
امام خمینی(ره) و آیت الله خامنهای هم جایگاه الهی داشتهاند هم ارتباط عمیق با مردمدر این میان نقش رهبری امام خمینی (ره) و آیت الله خامنه ای برجسته می شود که هم جایگاه الهی داشته اند و هم ارتباط عمیق با مردم. مردم به تنهایی نمی توانستند انقلاب کنند و انقلاب را به پیش ببرند و رهبری هم بدون پشتوانه مردمی نمی توانست فرمان الهی را پیاده کند. کما اینکه پیامبر هم بدون پذیرش دعوت شان توسط مردم، ماموریتشان ناتمام می ماند.
از زمان خلفای اموی و عباسی تاکمنون سیاست بر این بود که مسلمانان را به بهانه های واهی عرب و عجم به جان هم بیندازند و خودشان سلطنت و سیادت کنند. در انقلاب اسلامی ما هم سیاست استکبار جهانی این بود که قومیت ها و اقلیت های مذهبی را بر انقلاب بشورانند. بلوچ و ترکمن و کرد را به بهانه اینکه فارس ها و شیعه حق شما را خورده اند تحریک کردند، حتی مردم خوزستان و آذربایجان را هم که جزو شیعیان هستند و علما و رهبرانشان هم علمای شیعه، به بهانه اینکه حکومت دست فارس هاست بر علیه انقلاب بسیج کردند. اینها ادامه سیاست انگلیسی "تفرقه بینداز و حکومت کن" است.
ناتو در مقابل اسلامهمه تلاشهای غرب و شرق برای محدود کردن نفوذ انقلاب اسلامی بود. اما با موفقیت همراه نشد. مثلا در افغانستان از آنجایی که کتابهای امام خمینی(ره) و دیگر علمای حوزه علمیه قم هم وجود داشت و همچنین کتابهای آیت الله خامنه ای -از جمله ترجمه ایشان درباره سید قطب- انقلاب اسلامی نفوذ پیدا کرد و اتحاد شوروی نتوانست در افغانستان نفوذ کند.
شوروی اگرچه بعد از این شکست دچار فروپاشی شد و سیطره آن در جهان بوسیله پیمان ورشو از میان رفت، اما غربی ها هنوز حضور دارند و از جمله آنکه پیمان ناتو را که در مقابل ورشو ایجاد کرده بودند، حفظ کردند. همان موقع نخست وزیر بریتانیا خانم مارگارت تاچر اعلام کرد که علیرغم انحلال پیمان ورشو، ناتو می ماند تا با بنیادگرایی اسلامی مقابله کند. کشورهای مثل ایران و افغانستان و پاکستان و... لذا الان می بینید که همچنان در افغانستان حضور دارد تا با گسترش انقلاب اسلامی مقابله کند.
رابطه علمای اسلام و رهبری باید شاگرد- استادی باشدما باید برای جهانی شدن انقلاب اسلامی و جهانی شدن ولایت فقیه و این امامت و ولایتی که شیعیان دارند، زمینه های توطئه را از میان ببریم. مهمترین توطئه هم، اختلاف میان شیعه و سنی است. ارتباط میان رهبران مذاهب اسلامی در گذشته، مثلا رابطه میان ابوحنیفه و امام شافعی و امام جعفر صادق(ع)، همه رابطه شاگرد و استادی بوده، امروز هم رابطه میان رهبران دینی و علمای مذهبی جهان اسلام با رهبر انقلاب اسلامی، رابطه اینچنینی باشد. باید برگردیم به کتاب خدا و سنت رسول (ص) که وحدت حاصل شود.
علیرغم پیشرفت تکنولوژی غرب که نمونه اش تسلیحات پیشرفته ای است که در پاکستان به کار می گیرد که کوچکترین هدفی را هم نشانه می گیرد، اما همین آمریکا در افغانستان زمین گیر شده و مجبور است تا سال 2014 از آنجا عقب نشینی کند. حتی رئیس جمهور امریکا دو بار در مجلس درخواست کرده که زودتر از این موعد خارج شوند. این همان اراده الهی است که شکست مشرکین و کفار و حاکمیت مسلمانان را رقم خواهد زد، البته با بیداری و همت مسلمانان.
الان وظیفه همه مردم ایران و سایر مسلمانان جهان آن است که رهبری انقلاب اسلامی را تقویت کنند و مانع از هرگونه خطری که آنرا تهدید کند، شوند.