صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۶۶۶۹۲
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۳ - ۰۲ خرداد ۱۳۹۰ - 23 May 2011

کابوس دوباره روستای گاودانه (+عکس)

از شهرستان دهدشت کهگیلویه و بویر احمد به سمت روستای اندرون باید سه ساعت و نیم با یک خودروی مناسب راههای کوهستانی را بالا رفت. تازه اگر ماشین شاسی بلند یا پیکان سرحال پیدا شود باید بابت رفت و برگشت به روستا هشتاد هزار تومان پرداخت درغیر این صورت باید عطایش را به لقایش ببخشید.
روستانشینانی که در مناطق کوهستانی کهگیلویه و بویراحمد مجبورند برای عبور از رودخانه مارون و ارتباط با دنیای خارج، از تله کابینی دستی به نام گرگر استفاده کنند کم نیستند. بسیاری از آنها به جای انگشت به گرگر جان می‌دهند!

به گزارش مهر، وقتی خبر قطع انگشتان روستاییان گاودانه به دلیل استفاده از تله کابین دستی "گرگر"  برای نخستین بار توسط خبرگزاری مهر منتشر شد شاید برخی تصور می کردند که این روستا تنها مکانی است که مردمش برای ارتباط با دنیای خارج از روستا مجبورند از رودخانه عریض مارون بگذرند و مرگ عزیزان و قطع انگشت کرایه استفاده آنها از تله کابین دستی (گرگر) باشد. اما گاودانه ای ها تنها روستاییانی با انگشتان بریده نیستند. روستاهای دیگری هم در مجاورت رودخانه عریض مارون قرار دارند که مجبورند برای عبور از این رودخانه و ارتباط با دنیای خارج از گرگر استفاده کنند برخی از این روستاها اندرون بیدانجیر و آبریز نام دارد.

از شهرستان دهدشت کهگیلویه و بویر احمد به سمت روستای اندرون باید سه ساعت و نیم با یک خودروی مناسب راههای کوهستانی را بالا رفت. تازه اگر ماشین شاسی بلند یا پیکان سرحال پیدا شود باید بابت رفت و برگشت به روستا هشتاد هزار تومان پرداخت درغیر این صورت باید عطایش را به لقایش ببخشید.

چهار ساعت به سمت داخل کوههای شهرستان دهدشت همان جایی که غیر از کوه و درختهای بلوط و دور از شهر، هیچ تکنولوژی دیگری را نمی بینی، خانه های کپرنشینان روستای اندرون بید انجیر و آبریز پیداست.



روستای اندرون 37 خانوار دارد. اغلب دامپرور و کشاورز هستند و خودشان همه مایحتاجشان را تهیه می کنند. روستای آبریز هم با جمعیت کمتری نسبت به اندرون در طرف دیگر رودخانه قرار دارد. این روستاییان نیز باید مانند اهالی روستای گاودانه برای گذر از رودخانه و رفتن به شهرستانهای دهدشت و لوداب از گرگر استفاده کنند.

آبریزی ها برای رفتن به شهرستان دهدشت و اندرونی ها برای رفتن به لوداب چاره ای ندارند جز اینکه از رودخانه رد شوند.

در این رفت و آمدها بودند و هستند بسیاری از روستاییانی که گرگر برای اینکه آنها را به طرف دیگر رودخانه برساند، یا انگشت دستشان را به یغما برد یا جانشان را.



تعداد فوت شدگان روستای اندرون بیشتر از نقص عضو شده هاست

اما تفاوت این روستا با روستای گاودانه در این است که اهالی اندرون دستان سالمتری دارند. چون به کودکانشان اجازه نمی دهند به تنهایی از این وسیله استفاده کنند اما در عوض تعداد افرادی که از بالای گرگر به داخل رودخانه افتاده و فوت کرده اند بیشتر از نقص عضو شده هاست.

با این حال مدتها پیش یکی از کودکان این روستا یک شبانه روز بین آسمان و زمین درست وسط رودخانه گیر کرده بود و کسی نمی توانست گرگر را به سمت دیگر رودخانه بکشاند از آن به بعد بود که روستایی ها یک طناب محکم به گرگر بستند تا اگر دوباره چنین اتفاقی افتاد، فرد دیگری طناب را بکشد و گرگر را به سوی دیگر رودخانه هدایت کند.

چون گرگر در مسیر رفت از روستای اندرون به سمت آبریز به دلیل شیب زیاد سریع حرکت می کند و بیشتر در همین موقع است که انگشتان دست روستاییان لابه لای چرخهایش گیر می کند اما در راه برگشت آنقدر کند می رود که باید افراد دیگر روستا به کمک فرد نشسته در گرگر بیاید.

برخی از افراد روستا برای اینکه مشکلات سوارشدن روی گرگر را نداشته باشند از داخل رودخانه رد شده اند اما چون جلبکهای کف رودخانه زیاد است، لیز خورده و با دست و پاهای شکسته به آن سو رسیده اند.



محمد طلا چرسی، عضو شورای روستای اندرون به خبرنگار مهر می گوید: هر از گاهی انگشتان دست روستاییان به وسیله  گرگر قطع می شود. خیلی از افراد بعد از اینکه این حادثه برایشان رخ داد از روستا به شهر مهاجرت کردند و بسیاری دیگر جزو مهمانان و عابرانی بودند که یا نقص عضو شدند و یا فوت کردند. بنابراین آمار دقیقی از افراد حادثه دیده وجود ندارد.



به گفته چرسی؛ 6 نفر در روستا باقی مانده اند که یا انگشت ندارند و یا انگشت دستشان زخمی شده است. اما حدود 12 نفر دیگر را تا جایی که مردم روستا می توانند به یاد بیاورند، یا از گرگر سقوط کرده اند و یا رودخانه مارون آنها را در خود غرق کرده است. سهراب 45 ساله، عین اله فرزند محمد علی، پسر گرجعلی،عین الله و سیف الله ، م‍‍ژگان فرزند عبدالکریم. سیفی، و یک زن برخی از افرادی هستند که جسدشان هنوز به خانه نرسیده است.

چرسی می گوید: اهالی این چند روستا فاصله زیادی با شهر دارند به همین دلیل فقط برای کارهای ضروری به شهر می روند. چون در این منطقه نه ماشینی هست که جاده های کوهستانی را تا شهر طی کند و نه کسی که بتواند این راه را پیاده برود و بیاید. به همین دلیل برخی از افراد این روستا مانند پیرمردها و پیرزنهای ناتوان هنوز شهر را ندیده اند.

 روستاییان خوزستان و چهارمحال هم از گرگر استفاده می کنند

اشکان رحیمی زاده، مدیرکل سازمان امور عشایر استان کهگیلویه و بویراحمد به خبرنگار مهر می گوید: سازمان امور عشایر سالها پیش در استانهای مختلف  برای رفت و آمد عشایر در مناطق صعب العبور تله کابین دستی نصب می کرد اما از حدود 17 سال پیش که من این سمت را بر عهده گرفتم به یاد ندارم گرگر جدیدی در مناطق صعب العبور نصب شده باشد.

وی با بیان اینکه هنوز بسیاری از روستانشینان در استانهای زاگرس نشین مانند کهگیلویه و بویراحمد، خوزستان و چهارمحال و بختیاری از گرگر استفاده می کنند می گوید: رسیدگی به عشایر به عهده سازمان امور عشایر بوده و هست اما رسیدگی به مسائلی از جمله مشکلات رفت و آمد آنها در مناطق صعب العبور عشایری که سالهاست روستانشین شده اند به امور روستاییان استانداری ها مربوط می شود.



تنها بشکه نفت روستاییان شهرستان دهدشت،مدتهاست خالی مانده است

اما مشکلات روستاییان آبریز و اندرون بیدانجیر تنها استفاده از گرگر و قربانی دادن به این تله کابین دستی نیست. به گفته عضو شورای روستای اندرون بیدانجیر؛ هفت سال پیش سازمان امور عشایر برای استفاده مردم از نفت یک بشکه بزرگ نزدیک میان دو روستای آبریز و اندرون قرار داد و هر زمستان آن را برای استفاده مردم پر از نفت می کرد اما مدتهاست که این بشکه دیگر رنگ نفت را به خود ندیده است چون راننده نفتکش می گفته راه خراب است و ماشین نمی تواند تا اینجا بیاید آن هم برای پر کردن فقط یک بشکه نفت!

از خانه بهداشت روستا فقط یک ساختمان خالی باقی مانده است

رئیس شورای روستای اندرون هم می گوید: تا چند سال پیش دختر خانمی در خانه بهداشت اینجا به داد مریضانمان می رسید اما او هم شوهر کرد و از اینجا رفت. بنابراین مدتهاست که از خانه بهداشت تنها یک ساختمان باقی مانده است این درحالی است که اگر مریضی را به شهر ببریم مسئولان بیمارستان می گویند باید دفترچه درمان شما توسط مسئول خانه بهداشت مهر زده شود!

کرامت خلیلی می گوید که این موضوع را از اداره بهداشت شهرستان دهدشت پیگیری کرده است اما آنها جواب داده اند که چون جمعیت روستا کم است نمی توانیم نیروی جایگزین برای روستا بفرستیم به همین دلیل پیرمردان و پیرزنان مریض روستا روی دستمان می مانند!

آب تصفیه خانه اندرون به مارگون می رود

در کنار رودخانه مارون و ما بین روستای آبریز و اندرون شرکت آب و فاضلاب استان کهگیلویه و بویراحمد کارگاه تصفیه آب را راه اندازی کرده است تا آب رودخانه مارون را برای استفاده مردم شهرستان لوداب و مارگون و بعد از آن برای روستای آبریز تصفیه کند برخی از روستاییان این محدوده در این کارگاه کار می کنند. اما حتی یک قطره هم از این آب تصفیه شده نصیب روستاییان اندرون که آن سوی رودخانه هستند نمی شود چون اداره آب و فاضلاب لوداب اعلام کرده که مسئولیت تهیه آب تصفیه شده روستای اندرون با شهرستان دهدشت است نه آنها!



کودکان این روستاییان برای پر کردن اوقات فراغتشان کمتر از تنقلات معمول شهری استفاده می کنند. بیشتر مدت سال اصلا میوه ای پیدا نمی کنند که بخورند چون در این منطقه درخت میوه کشت نمی شود.. اینجا فقط تا چشم کار می کند درخت بلوط است. این میوه سهم عمده ای در تغذیه روستاییان دارد به صورتی که نان بلوط قوت اصلی زندگی آنهاست.



عکس و گزارش از فاطیما کریمی
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200