صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۶۵۹۱۳
تعداد نظرات: ۶۳ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۱ - ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۰ - 17 May 2011

نامه تکان دهنده خواهر "آمنه بهرامی" قربانی پرونده اسیدپاشی

صبحی که پلک آمنه افتاده بود و چشم سوخته بیرون مانده بود و مادر و برادرم در جایشان بی‌حرکت مانده بودند، هیچ یک از ما جرئت نداشتیم به چشم آمنه دست بزنیم؛ می‌ترسیدیم چشم سوخته هر آن بیرون بریزد؛ ولی کسی باید جرئت می‌کرد و پلک را بالا می‌کشید و روی چشم می‌گذاشت و من این کار را کردم

به گزارش پارسینه به نقل از زمانه، شیرین بهرامی‌نوا، خواهر «آمنه» قربانی پرونده جنجالی اسیدپاشی در نامه ای به یکی از منتقدان قصاص خواهرش پاسخ داد، متن این نامه را از نظر می گذرانید:

شما از دور در حال تماشای جریانی هستید که اصلاً درک و فهمش برای‌تان دشوار است؛ فقط خوانده‌اید. ندیده‌اید. «جرم» را در کتاب می‌بینید و از تاثیر آن بر زندگی، توانایی، سرنوشت و به طور کلی آینده، درکی ندارید. سخن گفتن چه زیبا و ساده است وعمل کردن چه دشوار. اگر به جای خواهرم بودید جز قصاص نمی‌خواستید. کما این‌که او به حبس ابد راضی است؛ اما به عملی شدن آن امیدوار نیست. پس بهتر می‌بیند دست دراز مردسالار و مغرور مجید را با قصاص از تجاوز و آسیب مجدد به او کوتاه کند.

در ضمن، آمنه نه «ناموس» مجید بوده و هست و نه دیگری؛ حتی پدرش و برادرانش. پدرم همیشه از این الفاظ دوری می‌کرد و ما را با اندیشه برابری و دور از تعصبات، ناموس و هرآن‌چه جامعه مردسالار علاقه‌مند به نام‌گذاری آن است تربیت کرده. ما آموختیم به «کرامت انسانی» خود و دیگری احترام بگذاریم. لغت «ناموس» شما برایم تهوع‌آور و مشم‍ئزکننده است. متاسفم که اینگونه سخن می‌گویم. اینها امروز در فرهنگ لغت لمپن‌ها یافت می‌شوند نه در اذهان زنان و مردان آزاد‌اندیش که در پی آزادی و آزادگی رنج می‌برند و رد پای جهل و ظلم را بر سر و صورت خود می‌بینند. اگر جهت جدب مخاطب نوشته‌اید مسئله دیگری است.

آیا شما تضمین می‌کنید، اگر مجید موحدی بدون قصاص آزاد شد، خواهر من و خانواده ما و من که شاکی اولیه بودم در امان خواهیم بود؟ شما درمان آمنه را که خانواده موحدی هیچ بخشی از آن را نپرداختند و زحمت تهیه پولش را هم به خود تحمیل نکردند به شکل واقعی و جدی نمی‌بینید؟ شما می‌دانید هر عمل آمنه با وجود تخفیف‌ها چقدر هزینه برداشته است؟ هر عمل، دو الی هفت‌هزار یورو. به آن اضافه کنید هزینه انواع داروها و پمادها و کرم ها را؛ آن هم چندبار در طی روز. روزی که آمنه به تنهایی برای دوش‌گرفتن رفت و کاسه چشمش را خالی یافت وغش کرد، شما کجا بودید؟

آمنه قوی است؛ بسیار قوی. جلوی ما نه گریه کرد نه ناله، نه شکایت. همیشه به همه دلداری داد. حقش نیست که به انتقام‌جویی و سنگدلی متهم شود و قضاوت ناعادلانه و سرخوشانه جهت بذل توجه به دیگری. وقتی از موضوعی سخن می‌گویید اول بسیار فکر کنید. این قصه نیست. حقیقتی است که واقع شده و سرنوشت و زندگی ما را واژگون کرده است. پرستاری شبانه‌روزی، انتظار و دلواپسی همیشگیِ بدتر شدن اوضاع جسم و جانش، محو شدن چشم و ابرو و گونه و از فرم افتادن لب و گونه و این پرسش همیشگی از من که الان خیلی زشتم؟ و من چه داشتم بگویم به خواهرکم. راست یا دروغ یا تعارف؟
تا به حال جای من بوده‌اید که از زیبایی خود و سلامت خود شرمگین شوید؟ نه! اما من هر روز خجالت کشیده‌ام که زیبایی معمولی‌ام را دارم، که هنوز می‌بینم و خواهر کوچک‌ترم نمی‌بیند. احساس گناه و خجالت و شرمندگی کرده‌ام سال‌ها.

وقتی خواهرم می‌پرسد کسی یا اتاقی یا فضایی، چه شکلی یا چگونه است، از درد به خودم می پیچم. وقتی هنگام راه رفتن به در و دیوار می‌خورد و هر که به او تنه می‌زند عذر می‌خواهد که نمی‌بیند، من رنج می‌برم اما سکوت می‌کنم. وقتی تنها و سرگردان- در اوایل که سعی داشت با عصا راه برود- می‌ماند، دنیا بر سرم آوار می‌شود و دلم می‌خواهد نباشم و محو شوم؛ اما شاهد اینها نباشم. شما از رنج حرف می‌زنید و ما آن را برده‌ایم.

وقتی با همه ادبی که آموخته بودم مجبور بودم با دیگران تند برخورد کنم که از جملات مایوس‌کننده در برابر آمنه و مادر و پدر و خواهر و برادران کوچک‌ترم خودداری کنند، نمی‌دانید چه رنجی بردم. نمی‌دانید که وقتی مردم با دیدن آمنه نوچ‌نوچ راه می‌انداختند و با وجود نگاه تند من هنوز به ایجاد رعب و وحشت ناشی از همین حرکت به ظاهر ساده در دل خواهرم در راهروهای بیمارستان «لبافی نژاد» ادامه می‌دادند، دلم فرو می‌ریخت و با حرکات دست و گاه آمرانه‌، آنانی را که نمی‌شناختم‌شان به سکوت فرا می‌خواندم؛ چه رنجی می‌بردم از این همه التهاب وهیجان های یک‌سره منفی.

یادم می‌آید روزی که برادرم بعد از سه ماه دوری از خانه و خدمت در اطراف شیراز، بی‌خبر به خانه آمد تا غافلگیرمان کند، چه بد غافلگیر شد. برادر دیگرم که در شوک و سکوت ناظر بود و ناباورانه فقط نگاه می‌کرد. صبحی که پلک آمنه افتاده بود و چشم سوخته بیرون مانده بود و مادر و برادرم در جایشان بی‌حرکت مانده بودند، هیچ یک از ما جرئت نداشتیم به چشم آمنه دست بزنیم؛ می‌ترسیدیم چشم سوخته هر آن بیرون بریزد؛ ولی کسی باید جرئت می‌کرد و پلک را بالا می‌کشید و روی چشم می‌گذاشت و من این کار را کردم و هنوز هم دلم از یاد‌آوری آن لحظه و لحظه‌های مشابه و گاه بدتر و وخیم‌تر می‌لرزد. برای پرسش‌های برادرم که می‌پرسید چرا مثل مرغ پرکنده دور خودش می‌چرخید و تاب می‌خورد و ایستادن و نشستن را تاب نمی‌آورد، هیچ جوابی نداشتم؛ و چه خوب که آمنه نبود تا گریه دست جمعی ما چهار خواهر و برادر را ببیند. او رفته بود برای پانسمان و بعد از آن گریه بود که ما قول دادیم جلوی آمنه صبور باشیم و او را بخندانیم و امیدوار کنیم .

حال شما ساده‌انگارانه به «قضاوت» نشسته‌اید؟ این حق را از کجا آورده اید؟
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۶۳
در انتظار بررسی: ۶۸
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۳:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۷
نمیدونم جی باید گفت.
ناشناس
۲۲:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
باید قصاصصصصصصصصصصصصص شود. کم ترین مجازات
ناشناس
۲۲:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
به نظر من باید قصاص بشه
john
۲۲:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
بهتراست ازروی دلسوزی واحساسات وبدورازدانش لازم قضاوت نکنیم
در چه جامعه ی این همه توحش گری نسبت به همدیگر(دزدی،دروغ،چاقوکشی، فحاشی و...بنابه به گزارشهای دادگاههای دنیا) خصوصا نسبت به دخترها (مونث)وجود دارد؟
عوامل توحش دراثر چه چیزهای بوجودمی آید؟
ظاهرا اینطور نظر دادنها متاثراز همان عوامل بوجودآورنده اسید پاشی هست که به شکل منفی وبه حالت تدافعی بیان گشته است
لذامنطقی وعلمی بیان کردن در چنین جامعه چندان سهل وآسان نیست
آفرینش بیهوده نبود ونیست مامیتوانیم برای همدیگر مفیدباشیم
بیایم ریشه عوامل را بشناسیم وآنهارا ازبین ببریم
آرزومندم همه انسانها به سعادت همدیگر فکرکنندودراین راستا کوشا باشند
شیرین
۲۱:۴۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
امیدوارم خدا بهتو صبر بده. خیلی خیلی سخته.
ماهرخ
۲۱:۳۰ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
این واقعه اونقدر دردناکه که با قصاص کمترین کار ممکن برای آمنه است
ناشناس
۲۱:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
خانم بهرامی عزیز
در کمال تأسف نوشتار پر از درد و رنج شما را که برگرفته از دلی پاک و معصوم بود خواندم. شما در برابر آزمایشی بسیار سخت قرار گرفتید که به جرأت می توان گفت بسیار قلیل اند انسان هایی که تاب و تحمل چنین رنج های بزرگی را داشته باشند. پروردگار جایگاه والایی را در دنیای ابدی نصیب آمنه معشوم و خواهر و خانواده دردمندش خواهد نمود.
بیش از 95 درصد مردم ایران خواستار قصاص اند.
در پناه حق
علی
۲۱:۱۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
خدا وکیلی اگه یک قاضی درست و حسابی باشد همینه حکم رو عالی زده اما واقعا متاسفم که اجرای اون این همه به تعویق افتاده من خواهر ندارم اما وقتی سر گذشتشو خوندم اشک تو چشمام جمع شد به نظر من باید آمنه خانم یا یکی از خانوادش یه ظرف اسید رو بپاشن تو صورت اون پسر اینجوری میشه قصاص کامل
امیدوارم زودتر حکم اجرا بشه دعا میکنم
ناشناس
۲۱:۱۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۸
!!!!
:''(
بي نام
۱۳:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
هر كسي شمار ا بي انصاف خطاب كرده بي جاكرده من خودم يكي از طرفداران پرو پاقرص اجراي اين حكم هستم تا هر چه سريعتر اين فرد خاطي كور شود تا درس عبرتي شود براي ديگران. به اميد آنروز
ناشناس
۱۳:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
واقعه غم انگیز و دلخراشی است . ضمن آرزوی سلامتی برای ایشان از مسئولین امر میخواهم آن حیوان آدم نما را به سزای عملش برسانند تا دیگر کسی جرات این عمل را به خود ندهد.
ف
۱۳:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
لعنت خدا به ظالمانی که دنیا برای طلافی ظلمشون کم ظرفیته حتی قصاص هم زندگیی رو که این دختر ازدست داده بهش برنمیگردونه
م.م
۱۳:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
من هم کامل با شما موافقم . ما باید خودمونو جای شما بزاریم و بعد قضاوت کنیم . به نظر من که خواسته خواهر شما منطقیه و ما به جای متهم کردن ایشان باید اون آقای ناقص العقل رو به خاطر کار احمقانه ای که کرده شماتت کنیم ...
یاسمن
۱۳:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
باید قصاص شود این که نمیشه هرکس هر غلطی خواست بکنه و بعد ازچند سال بکش بکش آزاد شه و انگار نه انگار-اصلا نباید انقد کشش میدادن همون سال باید قصاص میشد-این موردی نیس که چند سال نیاز به اثبات داشته باشه- این چه وضع اجرای عدالت در دادگاهای این خراب شدس
ره
۱۳:۳۵ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
بله واقعاً سخت است خداوند صبر به شما وشفا به این خانم عنایت فرماید .
ناشناس
۱۳:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
هیچ حرفی برای تسلی نداریم
فقط در برابر صبر چند ساله شما سر احترام پایین می آوریم!
قصاص حقه!
ناشناس
۱۳:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
اينچنين قصاصي جلوگيري از تكرار ظلم است كسي كه جنايت مي كند با نرمي و لطف انسان نمي شود گاهي وقتها انسان در لحظه جنايتي مرتكب مي شود كه مي شود توجيه كرد شايد عصبانيت عقلش را چند لحظه از بين برده است ولي كسي كه ميرود اسيد تهيه مي كند در موقعيت خود را قرار مي دهد واقعاً حيوان است و بايد با او مثل حيوان رفتار كرد
ناشناس
۱۳:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
واقعا تکان دهنده است...تصورش هم سخته که کسی توی چنین شرایطی قرار بگیره
سحر
۱۳:۳۳ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
چيزي براي گفتن ندارم هيچي...فقط از ته دل از خدا ميخوام سلامتي امنه برگرده چون باور دارم براي خدا غير ممكن وجود نداره و از ته دل از خدا ميخوام كه موحدي جواب كارش را تو همين دنيا پس بگيره....
برادر کوچک شما
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
ما هم جزو خانوادۀ شما هستیم!
و با شما می گرییم و بر هر چه شیطان است لعنت می فرستیم.
ناشناس
۱۳:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
آرزو مي كنم خداوند دل شما خانواده بهرامي را شاد كنه و آرامش،سلامتي و خاطر آسوده به خانواده شما برگردد.
ناشناس
۱۳:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
شما بگيد من چه بگم؟
ناشناس
۱۳:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
قصاص کمترین حق آمنه است!
ناشناس
۱۳:۲۴ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
واقعا درد شما را هیچ کس جز خدای متعال و خود شما درک نمی کند تا حالا چند مورد اسید پاشی در سطح جامعه داشتیم ولی چرا این مساله پایان نمی یابد چون مطابق عمل مجازات نمی بینند اگر در همه اون موارد قصاص اجرا می شد دیگه کسی جرات نمی کرد که با زندگی یک انسان اینگونه بازی کنند و بعد بدون تحمل رنج و سختی از کنار قضیه رد شوند
amin
۱۳:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
با سلام فقط قصاص شود....نميدانم چرا اين همه صبر مي كنند .ما حتي نمي توانيم عكس او را ببينيم، تا درس عبرتي شود براي امسال اين حيوانات ببخشيد حيوان به همنو خودش رحم ميكنه؟
ناشناس
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
خدا بهتون صبر بده ! خیلی سخته
a
۱۳:۱۳ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
واقعا متاسف شدم باید زودتر حکم اجرا شود
زهرا
۱۳:۰۸ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
حكم قصاص ساده ترين و منطقي ترين حكم براي همجين ادميه كه زندكي يه دختر و خانوادش رو از بين برد
عادلانه اش اينه كه بدون بيهوشي قصاص بشه تا بفمه امنه جه كشيده
ناشناس
۱۳:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
خدا صبرتان دهد.
ناشناس
۱۳:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
اين مردك بايد قصاص شود
ناشناس
۱۳:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
باید قصاص شود
من هیچ کدام را نمی شناسم اما اگر آمنه خواهر یا مادر یا یکی از فامیل های هرکدام از ما بود آیا به کمتر از قصاص رازی می شدیم؟
اگر قصاص صورت گیرد دیگر کمتر کسی جرات جنین عملی را پیدا می کند
تعداد کاراکترهای مجاز:1200