اواسط دي 89 دختر جواني به كلانتري 128 - تهراننو - رفت و به مأموران گفت: از چند ماه قبل من و برادرم به خاطر آزارهاي پدرمان كه معتاد به ماده مخدر شيشه است، خانه را ترك كرده و به خانه فاميل و دوستان پناه بردهايم. در اين مدت هر بار كه سعي كرديم مادرمان را ببينيم، با مخالفتهاي پدر روبهرو ميشديم. آخرينبار هم كه به خانه برگشتيم، پدر گفت مادرمان نزد خانوادهاش در شهرستان رفته است و خبري هم از او ندارد، اما فاميلهايمان از سرنوشت مادر اظهار بياطلاعي كردند. تا اينكه به تازگي از چند نفر شنيديم مادرمان به دست پدر كشته شده است. از آنجا كه بشدت نگران سرنوشت مادرمان هستيم، تقاضاي كمك و رسيدگي به موضوع را داريم.
پس از اين شكايت، پرونده براي رسيدگي در اختيار كارآگاهان پايگاه ششم پليس آگاهي قرار گرفت.
دختر جوان در تحقيقات بعدي گفت: «پدرم بشدت بد رفتار و بداخلاق است، بارها شاهد بوديم كه مادرمان را كتك ميزد و او را در طبقه بالاي خانه حبس و شكنجه ميكرد. آخرينبار هم مادرمان را نيمهجان روي زمين ديديم كه به سختي نفس ميكشيد و...
بدينترتيب كارآگاهان براي تحقيق درباره سرنوشت زن ميانسال شوهر وي را تحت بازجويي قرار دادند، اما او منكر قتل همسرش شد و گفت: همسرم پس از مشاجرهاي شديد خانه را ترك كرده و به محل نامعلومي رفته است.
اما در ادامه تحقيقات كارآگاهان با ورود به خانه مرد شيشهاي دريافتند، تمام خانه مجهز به دوربين مداربسته است. سرانجام با كشف چندين حلقه فيلم، راز شكنجههاي وحشتناك زن ميانسال فاش شد.
كارآگاهان از خانه مرد معتاد حدود 100 ساعت فيلم شكنجههاي همسرش را كشف كردند كه نشان ميداد وحيد - 45 ساله - نيمههاي شب همسرش را به زور به طبقه بالاي خانه دوطبقه قديمي در جنوب شهر برده و به شكل فجيعي شكنجه ميكرده است.
بازپرس رسولي - از شعبه پنجم بازپرسي دادسراي جنايي تهران - پس از مشاهده و بررسي تصاوير بهدست آمده، دستور بازداشت متهم را صادر و بالاخره پس از 2 ماه تحقيق و بازجويي مرد جنايتكار لب به اعتراف گشود و گفت: «همسرم را كشتم و جسدش را به جاده عباسآباد در شمال برده و به داخل درهاي پرتاب كردم.»
در ادامه تحقيقات فرزندان مقتول در پاسخ به اين سؤال كه چرا موضوع شكنجه مادرشان را به پليس اطلاع ندادهاند، گفتند: «از پدرمان ميترسيديم، او ما را هم كتك ميزد. ما و مادرمان اجازه خروج از خانه را نداشتيم. پدرمان وقتي ميخواست از خانه خارج شود، ما را در اتاقي حبس ميكرد تا نتوانيم فرار كنيم. از طرفي تصور ميكرديم پدرمان بيمار رواني است و اميدوار بوديم پس از مدتي بهبود يابد. اما وقتي ديگر تحمل نياورديم، از خانه فرار كرديم. چندي بعد هم كه براي نجات مادرمان به خانه برگشتيم، او را نيافتيم، غافل از اينكه پدرمان او را كشته است.
سرهنگ كارآگاه آريا حاجيزاده - معاون مبارزه با جرايم پليس آگاهي تهران - با اعلام اين خبر گفت: پس از اعتراف متهم، كارآگاهان به محل رها كردن جسد رفته و بخشي از بقاياي جسد را كشف كردند. در حال حاضر نيز تحقيقات درباره جنايت هولناك همچنان ادامه دارد.