صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۶۵۵۹۲
تاریخ انتشار: ۱۷:۱۲ - ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۰ - 14 May 2011

از دفترچه خاطرات بن لادن: ماشین های ظرفشویی کفرآمیزند؟

پیک امروز آمد: یک پیغام مخفی از القاعده، باتری های AA بیشتری برای کنترل از راه دور و یک کپی از نیوزویک، کاتالوگ ایکیا (هر بار دو تا برایم می فرستند در حالیکه من اصلا سفارش نداده ام) و یک دی وی دی "در جستجوی نمو" که با دیدنش خنده ام می گیرد.

فرارو- یکی از سوالاتی که در پی کشف مخفی گاه بن لادن ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده طریقه گذران روزهای این تروریست جهانی در مخفی گاه اش بوده است.

به گزارش گاردین، کشف دفترچه خاطرات بن لادن دیدی روشن از سیاست ها و عادت های وی را به دست می دهد.

11 سپتامبر 2009
آتش در آسمان برای چند دقیقه، اما همه می گفتند این ایده بدی است. "سر و صدای زیاد، اسامه. تو توجهات را به مخفی گاه ما جلب می کنی." ترسو ها، همه شان ترسو هستند. به طور واقع در حال و هوای تعطیلات نیستم. هیچ کس امروز را در این اطراف جشن نمی گیرد.

19 ژانویه 2010
صبح را با برنامه ریزی برای یک حمله جدید به مراکز اصلی و پر جمعیت آمریکا گذراندم. باید خودم را در چنین محلی مشغول نگه دارم وگرنه دیوانه می شوم. باید کشتارهای جمعی بیشتری را به نمایش بگذاریم، کشتارهای کوچک و بی شمار سیاست آمریکا را تغییر نخواهد داد. آمریکایی ها هر روز با قتل های کوچک روبرو هستند و به نظرم اهمیت چندانی به این امر نمی دهند. حمله هایی در روزهای مهم برای مردم آمریکا: چهارم جولای، تولد مدونا، مراسم ونیتی فر اسکار یا روزهای دیگر.

زمانی که کارم تمام شد همه را به اتاق امنی بردم تا برنامه جدیدم را برای شکست کافران برایشان بگویم: ما به شبکه حمل و نقل عمومی لس آنجلس حمله می کنیم تا سدم مدرن را به زانو درآوریم. یک نفر خندید و گفت : موفق باشید." بعد گفتم: "جهاد بدون این امر صورت نمی گیرد." و ما همگی خندیدیم. احساس خوبی است که دوباره به مرکز وقایع بازگردم.

26 آوریل 2010
امروز خودم را در تلویزیون دیدم، یکی از همان کلیپ های قدیمی که کسی نمی داند مال چه زمانی است، در حالی که پیروان خود را به سرنگونی و منقرض کردن امپریالیست غربی تشویق می کنم. چقدر جوان بودم، چه اتفاقی برای آن رفیق بی باک و چشم خاکستری افتاد؟ او اینجا پیچیده در شالی نشسته، غذا می خورد و لری کینگ نگاه می کند.

5 ژوئن 2010
خیلی گرم است. تمام بعد از ظهر را در حیاط مشغول مطالعه و فکر بودم. اینجا تنها اما همیشه در آرامش هستم. در چنین مواقعی، انگار جنگ و مرگ و امپریالیسم غربی از این صندلی زیر درخت زیتون یک دنیا فاصله دارد. اگر توپ همسایه بغلی یک بار دیگر از آن دیوار به اینجا بیافتد، یک گلوله به آن می زنم و بعد تحویل شان می دهم.

15 آگوست 2010
پیک امروز آمد: یک پیغام مخفی از القاعده، باتری های AA بیشتری برای کنترل از راه دور و یک کپی از نیوزویک، کاتالوگ ایکیا (هر بار دو تا برایم می فرستند در حالیکه من اصلا سفارش نداده ام) و یک دی وی دی "در جستجوی نمو" که با دیدنش خنده ام می گیرد.

3 نوامبر 2010
نمی توانم بگویم از نتایج انتخابات آمریکا راضی هستم یا نه. نظام آنها بسیار پیچیده است. دو مجلس قانون گذار، رئیس جمهور، کابینه، دستگاه قضایی، تا جایی که به من مربوط می شود همه اینها به طور کلی یک شیطان بزرگ را تشکیل می دهند. به نظرم برنده شدن جمهوری خواهان برای اصلاح برنامه بهداشت و درمان بد باشد و بنابراین خوب (آمریکایی های بیشتری می میرند و کار ما کمتر می شود) اما احساس رضایت چندانی ندارم.

22 نوامبر 2010
امروز خیلی خسته ام. دیشب تا نیمه های شب با دوستان بیدار بودیم و در مورد اینکه آیا ماشین های ظرفشویی کفر آمیز هستند یا نه بحث می کردیم. نمی توان گفت " بله" و بحث را خاتمه داد، همه دلیل می خواهند. در پایان به آنها گفتم که، به امید خدا باید تمرکز و تلاش خود را صرف از بین بردن شیطان های بزرگتری مانند آمریکا، اسرائیل و موسیقی کنیم و سوالات کوچک در مورد وسایل منزل را فعلا کنار بگذاریم. حسن می گوید بعضی مدل های جدید ماشین های ظرفشویی آب کمتری را مصرف می کنند، یک راه غیر کفرآمیز برای شستشو اما مطمئناً این مسئله ما نیست.

8 مارس 2011
خدای من، آرسنال چی شد!!! 1-3 چی کار کردند!!!!

30 آوریل 2011
اتفاقات عجیبی در همسایگی مان در جریان است، نمی توانم به مسئله خاصی اشاره کنم اما آنتن های جدیدی روی پشت بام آن طرف جاده نصب شده و آن ون سفید رنگ در آن گوشه حدود 4 روز است که آنجا است. آنقدر نگران شدم که به آی اس آی (سرویس اطلاعات پاکستان) زنگ زدم، اما آنها گفتند خیالاتی شده ام.
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200