اینجا مکه است ،شهری در میان صحراهای خشک ولم یزرع و صدای مبهمی در برهوت بیابانهای گرم وسوزان که از آن جز جهل وخشونت برنمی خواست ومردمش زیر یوغ بندگی قدرت های زمانه ودر اوج فقر وفلاکت قتل وراهزنی عادت روزهایشان بود وعشرت و لاقیدی کار شب هاشان.
زنانشان در بدترین شرایط با شخصیتی در هم کوفته و ضمیری رانده شده با سایه ای از انسانیت زیر شلاق های مردان سیاه چال تاریخ را تجربه می کردند ...در چنین فضایی سخت و سنگین محمد(ص) از میان قوم خویش برخواست و امت خواب زده و نفرین شده خویش را به فلاح و رستگاری فراخواند،او پیام زندگی بخش خداوند را بر مردم ابلاغ کرد ویا تحمل شدیدترین مصائب ملتی را از قعر تاریخ تا اوج قدرت و مکنت و تمدن واخلاق راهبری کرد.
پیامبر خدا تابلویی بی نقص و فراگیر از انسان متخلق والهی به جهانیان عرضه داشت که در آن دلیری با تدبیر وعدالت با کرامت وزندگی با آزادگی توام بود.
محمد همانگونه که نمونه ای کامل از مرد خدایی چون امیر مومنان به منصه ظهور رساند مثالی عالی از زن الهی چون فاطمه (ع) تربیت کرد تا در خاندان خود اسلام مجسم عینیت پیدا کند و مکتب بزرگ نبوی اسو ه های بی بدلیل مرد و زن دین مدار را به بشریت عرضه کرده باشد.
درست در زمانه ای که مردان ارزش انسانی خود را از دست داده بودند و زنان به حساب نمی آمدند تا قدری داشته باشند دختر رسول خدا با شخصیتی بی نظیر در افق تاریخ ظهور یافت وتشعشع انوار قدسی خویش را به جویندگان زلال حقیقت رساند .
فاطمه با قلت سنی که داشت در دوران مبارزه دختری صبور در دوران حاکمیت زنی متواضع و دلسوز ودر دوران انزوا سیاستمداری آینده نگر و شجاع بود، وی در اوج عرفان وخداشناسی متصل به عوالم غیب مفسر حکمت الهی برای بندگان بصیر خدا ودر تقوا وپاک دامنی خدا گونه و اعجاب آور بود.عشق وعلاقه نبی خدا به فاطمه (ع) هرگز در محدوده پدر وفرزندی قابل توجیه وتاویل نیست ، اگر قطب عالم امکان فاطمه را پاره جگر خود خطاب می کند و وقت و بی وقت بر دستانش بوسه می زند نشانه آن است که کل هستی در برابر شخصیت این دختر خاضع و خاشع است. تا شخصیت عظیم و متخلق در درون فاطمه شکل نگرفته باشد و انوار هدایت لدنی خداوند تا عمق جان زهرای اطهر نفوذ نکرده باشد فرستاده خداوند آن همه تکریم ناباورانه را در حق این انسان فرهیخته ابراز نمی کند . در واقع رابطه محمد (ص) با فاطمه (ع)
فراتر از زمان ومکان و خانواده رابطه ای الهی و رازناک با محتوایی از سر حکمت و معرفت است.
فاطمه بعنوان طراز کامل انسانی توجه رسول خدا را به خود جلب می کند ودر همه ابعاد وجودی از عرفان گرفته تا سیاست و از خانه تا اجتماع از زمانه خویش تا همه تاریخ مثال بالای انسان الهی است . همین جامعیت زهرا(ع) است که بعد از رحلت جانگداز رسول اکرم وی را به تکاپو می افکند تا از انحراف در مسیر اسلام واقعی جلوگیری کند و تداوم دهنده راه پدر بزرگوار خویش باشد.
فاطمه (ع) به درستی و آینده نگرانه هنگام غیبت رسول خدا خطر انحراف را تشخیص می دهد و تلاش می کند تا پیوند ناگسستنی ولایت و نبوت را به اذهان عمومی اثبات نماید.فاطمه (س) چون کوثر ناب محمدی خوب می داند که آسیب ها درست از دوری مردم از ولایت سرچشمه می گیرد و برای همین هم بر امت پدر خروش بر می آورد تا جایگاه ولایت علی (ع) را روشن سازد .
امروز هم همچنان ندای آسمانی زهرای اطهر از عمق تاریخ به گوش می رسد تا مارا به اهمیت ولایت و استمرار آن آگاه سازد ،درست در زمانه بیداری اسلامی که منطقه را فرا گرفته است نیاز به استمرار ولایت واتصال حرکت های اسلامی به منشاء ناب نبوی بیش از پیش احساس می شود و خطر انحراف و کجروی از مسیر مسقیم ولایت امر بیش از هر زمان دیگر آسیب رسان خواهد بود. غمی که فاطمه (ع) با خود به سرای باقی برد جز این نبود که آثار انحراف از رسالت را به عینه می دید و خوب می دانست که بنای کجی که آن زمان درحال ساخت بود تا ثریای انحراف و کجروی پیش خواهد رفت .
اکنون که موج اسلام خواهی و اسلام گرایی نوید زنده شدن عظمت مسلمین را می دهد بیش از هر زمان دیگر باید به فریادهای دقیق و هشدار دهنده فاطمه (ع) گوش فرا دهیم و در پیوند میان رسالت و نبود با بانوی دو عالم هراه شویم.