عصرایران ؛ صادق حبیب زاده - چند روزی است که موج گرد و غبار دوباره بخش هایی از ایران را فراگرفته است و همچنان ادامه دارد. این گرد و غبار همه بخش های زندگی و حیات مردم را تحت تاثیر قرار داده و آنها را در انجام کارهای روزمره و حتی در برخی مناطق در نفس کشیدن ساده با مشکلات عدیده ای روبه رو کرده است. در همین ارتباط چند نکته ذکر می شود.
1- چند سالی است از تکرار این "حادثه نیمه طبیعی" در کشورمان می گذرد و این مرتبه هم با دفعات قبلی هیچ تفاوتی ندارد. انگار نه انگار که قبل از این هم شاهد چنین حادثه ای بوده ایم. همه دست بر روی دست گذاشته اند که گرد و غبار به مانند گذشته بیاید و زندگی را بر همه سخت کند و برود. واقعا تکرار یک بلا ، نباید مسوولان را به فکر چاره وادار کند و آنها را در رویارویی با عوارض و آسیب های آن آماده و مجهز کند؟ آنچه که هم اکنون در استان های گرد و خاک خیز می بینیم عکس آن را تایید می کند.
2- درباره دلایل و عوامل این گرد و غبار مطالب زیادی گفته شده است. مهم ترین عامل آن وجود صحراها و بیابان های وسیع در کشورهای عربی غرب و جنوب غرب ایران است. پیش از این نیز مقامات ایران از تلاش هایی برای حل این موضوع خبر داده بودند اما این راه حل در پیچ و خم تنش های منطقه ای گم شد. مگر قرار نبود با همکارهای منطقه ای ، اقدام به مالچ پاشی برای تثبیت شن های روان در کشورهای همسایه کرد تا هم خود آنها راحت شوند و هم ما؟ پس چه شد؟
3- یکی از ابتدایی ترین اقدامات برای کاستن عوارض گرد و غبار، هشدار قبل از وقوع آن است. خوشبختانه به وسیله تحلیل های هواشناسی چنین اقدامی ممکن و شدنی است. در این صورت قطعا مردم شهرهای گرفتار گرد و غبار گسترده می توانند قبل از وقوع این حادثه تا آنجا که ممکن است اقداماتی را انجام دهند که در روزهای گرد و غبار نیازی به خروج از منزل نباشد، مثلاً مسابقه و کنفرانسی برگزار نشود ، برنامه پروازها بر اساس شرایط جدید تنظیم شود و ... .
کشور کویت که مانند ما درگیر این موضوع است ، مدت هاست که پیش از گرد و غبار شدید ، به مردم اطلاع رسانی می کند و مردم هم با اقداماتی مانند انجام خریدهایشان قبل از حادثه ، نیاز به خروج از خانه را در ایام بحرانی ، به حداقل می رسانند.
4- یکی از موضوعات حاشیه ای در زمینه گرد و غبار، استفاده برخی از رسانه ها از عبارت "ریزگرد عربی" برای گردو غبار فعلی است. اینکه این گرد و غبارها از بیابان های کشورهای عربی آغاز شده اند مورد پذیرش است اما دلیلی برای ایجاد چنین عبارتی و اضافه کردن صفت نژادی به بلای نیمه طبیعی نیست. مثلا آیا مناسب است بنویسیم زلزله فارسی یا مثلا سیل ترکی؟ قطعا خیر. پس به همین طریقه عبارت "ریزگرد عربی" هم نامناسب است. به ویژه که خود کشورهای عربی نخستین قربانی این وضعیت هستند و در استان خوزستان نیز هموطنان عرب قربانی این بلا هستند. بنابراین بهتر است پسوند نژادی را از این موضوع طبیعی حذف کنیم و همه چیز را با هم قاطی نکنیم.
5- علاوه بر نقش مهم و محوری بیابان های کشورهای عربی منطقه، در موج گرد و غبار، نمی توان از حجم گسترده تخریب محیط زیست در مناطق غربی ایرانی چشم پوشید. از نفس های آخر دریاچه ارومیه و تبدیل این بزرگترین دریاچه ایران به نمک زاری بزرگ تا آتش سوزی و نابودی جنگل های استان های کردستان و آذربایجان غربی تا برداشت بی رویه از آب کارون و انتقال آب آن به مناطق مرکزی، همه و همه زمینه را برای میزبانی از گرد و غبار مهیا می سازد.
از این رو ، هیچ بعید نیست که در همین چند سال آینده ، با خشک شدن دریاچه ارومیه ، نه گرد و غبار ، که توفان نمک از فراز این دریاچه سابق شکل بگیرد و سطح بزرگی از کشور را تحت پوشش قرار دهد و موجب بیماری های ناشناخته و از بین رفتن زمین های کشاورزی شود.
6- در سال گذشته گرد و غبار در میزان بالایی در تهران نیز مشاهده شد که با اقدامات مقطعی رو به رو شد. مثلا تهران برای چند روز به دلیل شدت گرد و غبار تعطیل شد. همچنین آمبولانس هایی در نقاط شلوغ و پر رفت و آمد شهر مستقر شده و ماسک های بهداشتی را به رایگان در میان مردم توزیع کردند. این اقدامات نسبت به اقدامات مقامات محلی در دیگر استان ها پیشروتر بودند. این اقدامات در سطح حداقلی نشان می دهد که دولت برای سلامتی مردم ارزش قائل است. از مقامات استانی در دیگر مناطق ایران هم انتظار داریم که به مردم مناطق خود نشان دهند که برای جان و سلامتی آنها ارزش قائل اند و برای آنها مهم است و به اصطلاح خون پایتخت نشینان رنگی تر نیست.
به علاوه مساله گرد و غبار ، هنگامی به طور جدی تر توسط مسوولان بررسی می شود که به تهران رسیده باشد و این در حالی است که اگر در تهران ، فقط چند روز و آن هم در مقیاسی کمتر این مشکل پیش می آید ، مردم استان های غربی و جنوب غربی مانند خوزستان و ایلام و ... تقریبا در همه فصل های سال با این مشکل ، آن هم در مراتبی شدیدتر از تهران مواجهند ولی چون پایتخت نشین نیستند ، صدایشان کمتر شنیده می شود.
از این رو ، مسوولان باید این موضوع را نه فقط به عنوان "مشکلی هر از گاه برای تهران "، که به عنوان "معضلی دائمی برای چند استان کشور" ببینند و برای آن چاره اندیشی کنند چه آن که نفس کشیدن ، اولیه ترین حق هر انسانی است .
افتادم ياد داستان حضرت موسي كه وقتي قومش بهش گفت خداتو نشون بده اون از خدا خواست و باقي داستان (لرزيدن كوه ها و ترس يهوديان).
شما هم يهودي شدي؟ ميخواي خدارو ببيني؟
بابا بخدا خدا خيلي مهربون تر از حرفاست كه بخواد بنده هاشو اذيت كنه.
بعضي ها بي لياقتي خودشونو ميذارن به حساب قدرت خدا!
تورو خدا كمي مسئوليت پذير باشيم.
سلام
ما ساکنین استانهای جنوب و جنوب غرب مدتهاست که از دولتمردان از اصلاح طلب گرفته تا غیر اصلاح طلب چشم امید بسته ایم . چشم امیدمان فقط به سوی خداست .
آقایان در حال حاضر به این فکر می کنند که چگونه آب را از سرچشمه های دز و کارون به فلات مرکزی ایران منتقل کنند . حالا چه بر سر تالاب شادگان می آید یا مردم خوزستان چه مصائبی را از خشک شدن این تالاب تحمل می کنند بماند , اصلا به آقایان تهران نشین چه مربوط .
ما ساکنان سرزمین نور با دلی دردناک و غمگین فریاد بر می آوریم آقایان و دولتمردان آنقدر که در فصل بهار به تدارک و تامین زائران سرزمین نور همت می گمارید کمی از این همت را هم صرف ساکنان سرزمین نور نمائید .
به امید انتشار این نظر .
اگر مسئولین اینقدری که به فکر مردم ...و... و ونزوئلا و ... بودند به آسایش مردم ایران اهمیت میدادند این معضل طولانی نمی شد
این قضیه مال قبلاها بود
پارسال بخاطر بنزین آلوده فقط چند روز معدود هوای پاک داشتیم
روزهایی بود که واقعا خطرناک بودن اما آنچه البته بجایی نرسید فریاد بود!چه اقدامی کردن ؟هیچی گفتن :تحریم کوچکترین تاثیری نداشته اصلا!