صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۶۲۳۲۷
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۱ - ۲۴ فروردين ۱۳۹۰ - 13 April 2011

گزارشي دردناك از وضعيت ايراني‌ها در زندان كوالالامپور

چند نفر به فارسي پاسخ مثبت دادند و التماس مي‌کردند و قسم مي‌دادند به ايراني‌ها بگوييد فريب ساک‌هاي خالي را نخورند که به سرنوشت ما دچار نشوند. گفتم جريان ساک‌هاي خالي چيست؟ گفتند: تهران يک ساک يا چمدان خالي مي‌دهند و مي‌گويند وسايلتان را داخل آن بگذاريد به فرودگاه کوالالامپور که رسيديد چمدان را تحويل دهيد و دو ميليون تومان بگيريد.

«تن تمامي ايرانيان بازداشتي تاول‌هاي قرمز رنگ داشت که علت را سئوال کردم گفتند اينجا به يک بيماري پوستي دچار شديم که اسمش "خارشک" است. تن ما مستمراً خارش شديد دارد و کورک و تاول مي‌زند. وقتي هم به پزشک زندان مراجعه مي‌کنيم، پزشک مي‌گويد شما که اعدامي هستيد چه ضرورتي دارد که معالجه شويد»

به گزارش ايسنا، حسين عسکري راد، عضو هيات مديره كانون وكلاي دادگستري مركز به ارائه گزارشي از بازديد هيات اعزامي از کانون وکلاي دادگستري مرکز از زندان كوالالامپور در سايت كانون وكلاي دادگستري مركز پرداخته است. متن اين گزارش به شرح زير است:‌

«در ساعت ‌‌٤ بعد از ظهر روز ‌‌١٥ اسفند ‌‌٨٩ هيات اعزامي از کانون وکلاي دادگستري مرکز به همراه گروه اعزامي از کانون بين المللي وکلا (IBA) و گروه حقوق بشر کانون وکلاي دادگستري مالزي با هماهنگي قبلي وارد زندان کوالالامپور شديم و مستقيماً مورد استقبال رييس زندان که افسري هندي الاصل خوش برخورد، خوش قامت و مسلط به زبان انگليسي روان و مديري با تدبيربود قرار گرفتيم و وارد سالن مخصوصي که از قبل آماده پذيراي ما بود شديم. پس از استقرار در پشت ميز بزرگ بيضي شکل، رئيس زندان توضيحات کلي در مورد زندانيان و اتهامات ايشان و تعداد مليت‌هائي که زنداني در مالزي دارند ارائه كرد. تقريباً بيشترين تعداد زنداني خارجي متعلق به ايران بود که اتهامشان قاچاق مواد مخدر بود.

زندان مزبور در محوطه‌اي بسيار زيبا و خوش منظره قرار داشت که هر کسي با عبور از آن محل از طبيعت زيباي آن بهره مي برد به جز افرادي که داخل آن حبس بودند.

هنگاميکه رئيس زندان در مورد شيوه نگهداري زندانيان، نحوه تغذيه و بهداشت و درمان آنها با استفاده از اسلايد و پاورپوينت توضيح مي‌داد مترصد بودم امتيازات آن را يادداشت و به مسئولين زندان خودمان بدهم تا الگوئي براي نگهداري زندانيان باشد. رئيس زندان توضيح داد که هرروز پنج وعده زندانيان پذيرايي مي‌شود. ‌‌١- صبحانه، ‌‌٢- ساعت‌‌١٠ چاي ‌‌٣- ساعت ‌‌١٢ نهار‌‌٤- ساعت ‌‌٤ بعد از ظهر چاي با بيسکوييت و ‌‌٥- شب هم شام.

سئوال کردم هزينه سرانه هر زنداني چقدر است؟ گفت: ‌‌٧٧ رينگت که هر رينگت حدوداً معادل ‌‌٣٣٠ تومان است. سئوال کردم اين هزينه تغذيه است؟ گفت: خير، شامل آب و برق، هزينه پليس و زندانبانان کليه تجهيزات و خدمات و از جمله بهداشت و غذا که البته در ملاقات با يکي از مقامات کشورمان ايشان عدد مزبور را ‌‌٦٦ رينگت اعلام نمودند که اگر رقم مزبور صرفاً براي تهيه غذا خرج شود يک انسان متعارف سير نمي‌شود. پس از پذيرايي مطلوبي که از ميهمانان صورت گرفت و عکس‌هاي يادگاري که گرفته شد رئيس زندان ما را به بندهائي هدايت كرد که از حيث طبقه بندي، زندانيان آن اولين بار بود که بازداشت شده بودند ساعت حدود ‌‌٥ بعدازظهر به داخل بندها هدايت شديم، صداي فريادهاي دسته جمعي به گوش رسيد. از رئيس زندان سئوال کردم در سالني که صدا مي‌آيد استاديوم ورزشي زندانيان است؟ گفت: نه، چون نهارشان دير شده فرياد مي‌زنند. اولين جائي بود که تعارضي بين آنچه شنيده بودم و آنچه مي‌ديدم احساس کردم. برنامه غذايي زندانيان ساعت ‌‌١٢ تا ‌‌١٣ بود ولي به دليل انتظار براي بازديد گروه حقوق بشري، نهار زندانيان تا غروبگاه داده نشده بود. با خودم گفتم اگر حقوق زنداني اين قدر رعايت مي‌شود نبايد ‌‌٦-5 ساعت زندانيان را گرسنه نگه دارند تا غذايشان را نشان گروه بازديد کننده بدهند.

از دفتر زندان به داخل محوطه، از محوطه به بخش بازديد بدني و از قسمت مزبور به بخش ورودي بند، از بخش ورودي به داخل بند و هر قسمت از درهاي پولادين چند جداره بهره‌مند بود که تا زمانيکه در ورودي کاملاً و به طور اتوماتيک بسته و قفل نمي شد، درب خروج آن قسمت باز نمي‌شد تا بالاخره پس از عبور از درهايي که واقعاً معناي زندان مي‌داد به داخل بند رسيديم. قريب ‌‌١٥٠ نفر در يک سالن با شلوارک‌هاي نازک و بدون پيراهن در انتظار بودند. هواي کوالالامپور بين ‌‌٣٠ تا ‌‌٣٥ درجه سانتيگراد بود و مالزي تقريباً مجاور خط استواست. گرماي طاقت فرسا و هواي شرجي اجازه نمي‌داد که بتواني خيلي در يک نقطه توقف کني. نه سيستم (خنک کننده) نه يک پنکه سقفي و نه حتي يک هواکش ساده، گرماي آزار دهنده، محيطي تنگ با ديوارهاي بدون پنجره، تعريق زندانيان و حضور تعداد مزبور در حدود ‌‌١٥٠ متر مربع، حال انسان را به شدت دگرگون مي‌کرد زيرا توقف براي چند دقيقه هم ما را به شدت آزرده مي‌ساخت و درآنجا زندانياني بودند که سال‌هاي سال بلاتکليف در همان مکان و در همان آب و هوا بايد زيست مي‌کردند.

اين شرايط دردناک بود اما نکات غم انگيز امور ديگري است. با صداي بلند گفتم بين شما ايراني وجود دارد چند نفر به فارسي پاسخ مثبت دادند و التماس مي‌کردند و قسم مي‌دادند به ايراني‌ها بگوييد فريب ساک‌هاي خالي را نخورند که به سرنوشت ما دچار نشوند. گفتم جريان ساک‌هاي خالي چيست؟ گفتند: تهران يک ساک يا چمدان خالي مي‌دهند و مي‌گويند وسايلتان را داخل آن بگذاريد به فرودگاه کوالالامپور که رسيديد چمدان را تحويل دهيد و دو ميليون تومان بگيريد.

با ورود به فرودگاه، پليس مالزي جدارهاي چمدان را پاره مي‌کند و مواد مخدر را کشف و ما را به زندان هدايت مي‌کنند.

يکي از آنها گفت من خودم در اين زندان هستم همسر و مادرزنم در زندان زنان و بچه هايم را پليس با هماهنگي سفارت به ايران برگرداند.

تن تمامي ايرانيان بازداشتي تاول‌هاي قرمز رنگ داشت که علت را سئوال کردم گفتند اينجا به يک بيماري پوستي دچار شديم که اسمش "خارشک" است تن ما مستمراً خارش شديد دارد و کورک و تاول مي‌زند و جالب اين بود که ازميان زندانياني که از ‌‌٣٦ مليت بودند فقط زندانيان ايراني به اين بيماري مبتلا بودند.

گفتند وقتي که به پزشک زندان مراجعه مي‌کنيم، پزشک مي‌گويد شما که اعدامي هستيد چه ضرورتي دارد که معالجه شويد.

به بند ديگري هدايت شديم که فقط ايرانيها بازداشت بودند و آنها را آماده کرده بودند که ما ملاقاتشان کنيم.

توالت‌ها بدون در و حتي پرده بود هرکس مي‌خواست قضاي حاجت کند بايد جلوي ديگران انجام مي داد و حتي يک هواکش ساده هم نصب نبود.

به رئيس زندان که همراه ما بود گفتنم اينها مسلمانند و از لحاظ ديني قضاي حاجت در انظار ديگران معصيت دارد گفت اگر پرده بگذاريم پشت آن سکس مي‌کنند. زندانيان مي‌گفتند مدتها بلاتکليف هستند و اين بلاتکليفي به ‌‌٥/ ‌‌٢ و ‌‌٣ سال و گاه تا ‌‌٥ سال هم طول مي‌کشد و پتويي که استفاده مي‌کردند از جنس پتوي سربازي خودمان با ابعاد ‌‌٥/ ‌‌١ متر بود که همواره سر و پايشان بيرون از آن بود و زندان اجازه نمي‌داد که حتي با هزينه‌هاي خود پتوي مناسب داشته باشند علت را جويا شدم رئيس زندان گفت اگر پتو بزرگ باشد زير آن سکس مي‌کنند. ماجراي پنج وعده پذيرائي را از زندانيان جويا شدم آن را تأييد کردند اما گفتند هم آب زندان آلوده است که بايد مصرف کنيم و هم مقدار غذا بسيار ناکافيست و بايد به آن تفاوت فاحش ذائقه ايراني با غذاهاي مالزيايي را اضافه كرد که حتي در رستوران‌هاي خوب کوالالامپور هم آدم يک غذاي خوب که با ذائقه ايراني سازگار باشد کمتر پيدا مي‌کند. زندانيان گفتند، تلفن زندان پنج ماه قطع بوده است. يک هفته قبل از ورود ما وصل شده است برابر توضيحات رئيس زندان هر زنداني در ماه مي‌تواند مکالمه کوتاه داشته باشد ولي زندانيان از خرابي مستمر تلفن ها شکوه داشتند.

شکايت ديگري که زندانيان ايراني داشتند از نحوه دسترسي به وکيل بود که مي‌گفتند معمولاً يک سري دلال پول از آنها اخذ مي‌کنند که برايشان وکيل بگيرند ديگر نه دلال را پيدا مي‌کند و نه وکيل را و البته باتوجه به اينکه زندانيان مواد مخدر اغلب مواجه با اعدام هستند دادگاه برايشان وکيل تسخيري انتخاب مي‌کند اما چه زماني وقت دادگاه مي‌رسد خدا مي داند . زندانيان مي‌گفتند اين بند که مي‌بينيد بهشت است و زندانيان آرزو مي‌کنند براي تحقيق يا دادسرا يا دادگاه نروند زيرا که يک هفته قبل از اعزام و يک هفته بعد از تحقيق بايد به قرنطينه بروند و هر کسي که اسم قرنطينه را مي‌شنود آرزو مي‌کند اعدام شود ولي به قرنطينه نرود. سئوال کردم يعني چه محدوديت‌هايي وجود دارد که اين قدر وحشت از قرنطينه داريد گفتند بقدري وحشتناک است که قابل توصيف نيست. سئوال کردم آيا شما را کتک هم مي زنند؟ گفتند: خير.

ديگر وقت ملاقات و بازديد تمام شده بود و ناچار بايد زندان را ترک مي‌کرديم با کوله باري از اندوه تمامي گروه ‌‌٣٠ نفره زندان را ترک کرديم و در ميني بوسي که به شهر برمي‌گشتيم هيچکس حرفي نمي‌زد و سکوت همگي يک فرياد بزرگ بود.

واقعيت اين است که مواد مخدري که حمل و قاچاق مي‌شود گويا در ايران هر کيلو چهار ميليون تومان تهيه مي‌شود و به مالزي که مي‌رسد هشتاد ميليون تومان و با دوساعت فاصله در تايلند يکصد و بيست ميليون تومان به فروش مي‌رسد. اين فاصله زياد سود آن هم در حجم زياد مواد مخدر تمامي موانع پليسي و امنيتي را از کليه مرزهاي کشورها بر مي دارد تا به مالزي برسد و در آنجا در اختيار باندهاي مخوف قرار گيرد که گويا متاسفانه بعضي از سران آنها هم ايراني هستند و آنها که به دام پليس مي‌افتند کساني هستند که خارج از شبکه پاي در کفش بزرگان کرده اند و بعضاً توسط همين باندها به پليس معرفي مي‌شوند. ايرانيان، اعم از قاچاقچي، محصل، تاجر و توريست همگي کالاهاي ارزشمندي براي مالزي محسوب مي‌شوند قاچاقچياني که مواد با ارزششان مصادره مي‌شود. هزينه هاي پيگيري پرونده که مي‌پردازند توريست‌هايي که براي خريد و تفريح در آنجا پول خرج مي‌کنند محصليني که براي فرار از خدمت سربازي به کلاس زبان مي‌روند کلاسهايي که از ‌‌٣٠ نفر، ‌‌٢٥ نفرشان ايراني است و همه فارسي صحبت مي‌کنند و ديگراني که به هر انگيزه که مي‌روند احتمالاً ماهيانه به پنجاه هزار نفر بالغ مي‌شوند حداقل با ‌‌٢٠٠٠ دلار مي‌روند و با جيب خالي برمي‌گردند و شهريه‌هاي گزافي که براي مدارس و دانشگاهها پرداخت مي‌شود.

جالب است که بدانيم مالزي با ‌‌٢٤ ميليون و ‌‌٧٠٠ هزار نفر جمعيت در سال ‌‌٢٠١٠، بيست و پنج ميليون نفر توريست جذب كرده است. بزرگترين قمارخانه دنيا و بزرگترين برج هاي دوقلو دنيا را در خود جاي داده است.

اگر ايران بتواند با اين همه جذابيت تاريخي و طبيعي و علمي با برنامه‌ريزي مناسب بستر جذب گردشگر را فراهم کند هم جلوي خروج سرمايه را مي‌گيرد و هم سرمايه هاي هنگفتي به مملکت وارد مي شود. براي جلوگيري از گرفتاري شهروندان که براي کسب درآمد اندک اما ناگهاني در دام قاچاقچياني که هرگز خود به دام نمي افتند از پليس فرودگاههاي کشورمان درخواست مي‌كنيم چنانچه از لحاظ فني چنين امکاني وجود دارد چند قلاده سگ را در دروازهاي خروجي بارو مسافرقرار دهند. تا حاملان مواد مخدر قبل از عزيمت شناسايي شوند و آسيب‌هاي گسترده اين بلا محدودتر شود.»


ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200