كيهان:مخمصه در ليبي
«مخمصه در ليبي»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در ان ميخوانيد؛اكنون بيش از 3 هفته از زماني كه آمريكايي ها حمله به ليبي را آغاز كردند مي گذرد. با وجود اينكه برخي تحليلگران انتظار داشتند موضوع با يك «پيروزي قاطع و سريع» خاتمه پيدا كند (همانطور كه دولت بوش در استراتژي نظامي 2025 ايالات متحده نوشته بود)مي بينيم كه نه تنها مسئله حل نشده بلكه آخرين اطلاعات از تظاهر به نوعي بن بست نظامي غير قابل عبور در ليبي حكايت مي كند كه آمريكا و ناتو قادر به حل آن نيستند.
قبل از اينكه درباره مشخصات اين بن بست چيزي بگوييم اشاره به اين موضوع ضروري است كه حمله آمريكا به ليبي دلايل متعددي داشته است اما يكي از مهم ترين اين دلايل همانطور كه مقام هاي آمريكايي خود گفته اند اين بوده كه مي خواستند پيامي به ايران بفرستند. نگاهي به مباحثات دروني تيم امنيت ملي اوباما قبل از حمله به ليبي كه اندكي از آن به بيرون درز كرده نشان مي دهد يكي از استدلال هاي موافقان حمله اين بوده است كه اگر آمريكا بتواند با يك حمله سريع و برق آسا كار قذافي را يكسره كند آن وقت اين پيام براي ايران هم ارسال خواهد شد كه توان آمريكا وقتي اراده كرده باشد دشمني را شكست بدهد مقاومت ناپذير است و لذا بهتر است ايران هم دست از سرسختي بردارد و پاي ميز مذاكره بيايد. بنجامين جي رودز معاون مشاور امنيت ملي اوباما در امور ارتباطات راهبردي روز 15 فروردين اين موضوع را اينگونه بيان كرده است: «توانايي به كار گرفتن اين شكل نيرو در منطقه با چنين سرعتي حتي با وجود اينكه ماموريت هاي نظامي ديگري در عراق و افغانستان جريان دارد همراه با ماهيت اين ائتلاف گسترده پيامي بسيار قوي درباره توانايي هاي نظامي و ديپلماتيكي ما به ايران مي فرستد.» حالا سوال اين است كه صرف نظر از اينكه دولت اوباما چه قصدي داشته، واقعا ايران از حمله آمريكا به ليبي چه پيامي دريافت كرده است؟ آيا اين حمله باعث شده ايران آمريكا را قدرتمندتر احساس كند؟آنچه عملا در ليبي در حال وقوع است كاملا خلاف اين است. آرايش صحنه اينگونه است.
اول- آمريكا به 3 دليل تمام قد و با تمام قوا به بحران ليبي ورود نكرده و اساسا نمي تواند بكند. دليل نخست اين است كه باراك اوباما كه مبارزات انتخاباتي اش را از هفته گذشته آغاز كرده به خوبي مي داند آغاز يك جنگ ديگر در جهان اسلام كه احتمال دارد به مداخله زميني و نهايتا يك درگيري تمام عيار ختم شود به لحاظ انتخاباتي براي او سم مهلك است. مهم ترين دغدغه مردم آمريكا اكنون -همان طور كه در انتخابات سال گذشته كنگره نشان دادند- مسائل داخلي بويژه مسائل اقتصادي است و در اين شرايط هيچ چيز براي اوباما ناگوارتر از اين نيست كه راي دهندگان آمريكايي به اين نتيجه برسند كه او جان سربازان آمريكايي و پول بي زبان ماليات مردم را صرف جنگي در ليبي مي كند كه اساسا معلوم نيست چه نفع مشخصي براي آمريكا دارد. دليل دوم گرفتاري بيش از حد ارتش آمريكا در عراق و افغانستان و ضعف سرفرماندهي نيروهاي آمريكايي در شاخ آفريقاست. عمليات پروازي آمريكا عليه ليبي از روي فقط يك ناو هواپيمابر در درياي مديترانه هدايت مي شود كه به وضوح ناكافي است. رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا پيش از شروع حمله به صراحت خطاب به نمايندگان كنگره گفته بود كه انجام يك عمليات موفق عليه ليبي كه از جمله مستلزم نابود كردن كامل دفاع هوايي ارتش قذافي است و براي اين كار به نيرويي بيش از آنچه اكنون آمريكا در منطقه دارد نياز است. دليل سوم، مخالفت واضح و بسيار شديد گيتس با درگير شدن ارتش آمريكا در يك عمليات نظامي تمام عيار عليه ليبي است. او روز پنج شنبه گذشته در سنا تاكيد كرد كه مطلقا عقيده ندارد ارتش آمريكا بايد چنين ماموريتي را به دوش بگيرد و بعد هم با زباني كنايه آميز گفت اگر مردم آمريكا مي خواهند ارتش اين ماموريت را انجام بدهد، بايد پولش را بدهند!
دوم- مسئله دوم مربوط به ضعف جدي و تقريبا غيرقابل رفع مخالفان داخلي قذافي است كه باعث شده توان غلبه بر ارتش منسجم و همچنان گوش به فرمان سرهنگ را نداشته باشند. ضعف هاي عمده جبهه مخالف را چنين مي توان فهرست كرد: 1- مخالفان فاقد رهبري موثر هستند و تقريبا هيچ چهره سرشناس و قابل اتكايي در ميان آنها ديده نمي شود. اگرچه اين افراد به آمريكا قول داده اند كه در دوران پس از قذافي به منافع آن وفادار خواهند بود اما روشن است كه اين مخالفان به اندازه كافي معتبر دانسته نمي شوند همچنان كه هيچ نماينده اي از آنها به نشست اخير لندن دعوت نشد.
2- مخالفان سلاح كافي براي غليه بر ارتش مجهز قذافي را ندارند. يكي از مخمصه هاي راهبردي آمريكايي ها اين است كه از يك سو مي دانند مخالفان به اندازه كافي مجهز نيستند و از سوي ديگر در اين باره كه آيا بايد مخالفان را تجهيز بكنند يا نه قادر به تصميم گيري نيستند. بهانه اصلي هم اين است كه برخي از چهره هاي برجسته نظامي و امنيتي آمريكا عقيده دارند آمريكا اساسا شناخت درستي از تركيب نيروهاي معارض قذافي ندارد و تحت اين شرايط مسلح كردن معترضان ممكن است مستقيما به معناي مسلح كردن دشمنان آمريكا باشد. وجود گزارش هايي بويژه از جانب منابع روس مبني بر اينكه نيروهاي عمل كننده در برخي از جبهه هاي مهم درگيري اعضاي القاعده هستند اين تحليل را تقويت كرده است. اگر چه روس ها بنا به دلايلي ترجيح مي دهند كه حامي قذافي باقي بمانند و نظر آنها درباره حضور رگه هايي از القاعده در ميان مخالفان يعني همان ادعاي اوليه قذافي به بررسي بيشتر نياز دارد.
جمعي از نمايندگان كنگره آمريكا روز دوشنبه 15 فروردين به دولت هشدار دادند قبل از ارائه هرگونه كمك تسليحاتي به مخالفان قذافي بايد ابتدا به اندازه كافي درباره آنها اطلاعات كسب كند. مايك راجرز نماينده حزب جمهوريخواه در مجلس نمايندگان كه رياست كميته اطلاعات مجلس نمايندگان را نيز به عهده دارد مي گويد: «در ميان رده هاي انقلابيون احتمال دارد رگه هايي از القاعده ديده شود و نيروهاي ائتلافي ناتو بايد پيش از مسلح كردن انقلابيون در مبارزه با معمر قذافي رهبر ليبي، محتاط عمل كنند.» هري ريد رهبر اكثريت در سنا نيز خواستار سياست انتظار و مشاهده پيش از دادن سلاح هاي بيشتر به نيروهاي مخالف در ليبي شده و گفته است: «فكر مي كنم در اين مرحله واقعا نمي دانيم رهبران انقلابيون چه كساني هستند.» جيمز جونز مشاور امنيت ملي سابق اوباما هم كه پاييز گذشته كاخ سفيد را ترك كرد در اين باره كه آيا مردم ليبي بايد مسلح شوند به سي ان ان گفته است: «نخستين كاري كه بايد صورت گيرد اين است كه بفهميم آنها چه كسي هستند. آمريكا هنوز اين كار را انجام نداده است.»
يكي از نگراني هاي عمده ديگر درباره مسلح كردن مخالفان قذافي در ليبي هم اين است كه برخي كارشناسان اطلاعاتي در غرب مي گويند اگر اين مخالفان واقعا اعضاي القاعده باشند آن وقت مي توانند بعد از آنكه خود را با سلاح هاي آمريكايي تجهيز كردند، دور جديدي از حملات به خاك آمريكا و بويژه اروپا را آغاز كنند و آن وقت است كه فاجعه بزرگ رخ خواهد داد. اين يكي از مواردي است كه ظاهرا به نظر مي رسد آمريكايي ها قادر به جمع و جور كردن آن نيستند.
3-و مسئله سوم در مورد مخالفان، آماتور و غيرحرفه اي بودن آنهاست. اطلاعات موجود نشان مي دهد فقط كمي كمتر از هزار تن از انقلابيون عضو سابق ارتش قذافي هستند و بقيه فقط مرداني هستند كه تفنگ دارند و در نتيجه افرادي كه بتوانند در كوتاه مدت در قالب يك ارتش چريكي منسجم شوند هنوز شناسايي نشده اند. قبايل ليبي هم كه مردان مسلح آموزش ديده در اختيار دارند هنوز به قذافي پشت نكرده اند و به نظر مي رسد تنها زماني اين كار را خواهند كرد كه احساس كنند چاه هاي نفت در حال آسيب ديدن است و ممكن است در آينده پولي به آنها نرسد. آمريكايي ها هم كه ظاهرا براي آينده نفت ليبي كيسه دوخته اند هيچ علاقه اي به حمله به بخش نفتي ليبي از خود نشان نمي دهند.
سوم- و موضوع سوم اختلاف شديد و تقريبا غيرقابل حل
درون كشورهايي است كه به ليبي حمله كرده اند. آمريكا 10 فروردين فرماندهي
عمليات عليه ليبي را به ناتو واگذار كرده و ناتو هم فاقد توان منسجم كردن
ديدگاه هاي خود براي يك طرح ريزي عملياتي واحد است. از يك طرف روشن است كه
آمريكايي ها اول ائتلاف درست كرده اند بدون آنكه درباره مسائل نظامي بحث
كنند و حالا كه نوبت به اين مسائل رسيده با ديدگاه هاي متضاد و غير قابل
جمعي مواجعه شده اند. مثلا در باره موضوع مسلح كردن مخالفان كه در بالا به
آن پرداختيم آمريكايي ها گفته اند موضوع را بررسي مي كنند اما آندرس فوگ
راسموسن دبير كل ناتو گفته است كه اين مسئله قطعا منتفي است. از طرف ديگر
آمريكايي ها به دليل ملاحظات داخلي نمي خواهند نقش اول را در درگيري عليه
ليبي داشته باشند اما اكنون كاملا روشن شده كه اگر آمريكا به مداخله زميني
در ليبي نپردازد تكليف جنگ به اين زودي ها يكسره نخواهد شد و اين احتمال
وجود دارد كه ليبي هم مانند افغانستان به باتلاقي براي ناتو تبديل شود.
به اين ترتيب است كه آشكارا مي توان ديد ليبي به مخمصه اي غيرمنتظره براي آمريكا تبديل شده است.
آمريكايي ها كه خيال مي كردند با شكست سريع قذافي هم پيامي كوبنده به ايران مي فرستند، هم ملت هاي منطقه را متقاعد مي كنند كه سابقه حمايت آنها از ديكتاتورها را فراموش كنند و هم براي شركت هاي نفتي خود كار و كاسبي جور مي كنند حالا دريافته اند كه لقمه اي بسيار بزرگتر از دهانشان برداشته اند. نتيجه چيست؟ مسلما خوي وحشي گري آمريكايي ها به آنها اجازه نمي دهد كه به اشتباه خود اعتراف كنند و به همين دليل هم به عادت قديمي خود يعني معامله پشت پرده با ديكتاتورها روي آورده اند. يك مقام ارشد آمريكايي در حاشيه كنفرانس لندن گفته است: اين احتمال كه عمليات نظامي در ليبي به بن بست برسد جدي است و يكي از سناريوها اين است ليبي به دو منطقه شرق و غرب تجزيه شود! و شما خود حديث مفصل بخوانيد از ...
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقالهي روزهاي پنجشنبه روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛نسيم بهاري در ماه ربيع برگهاي تقويم را جابجا كرد و سال جديد را بر محور تلاش جهادگرانه در عرصه اقتصادي و كوشش مضاعف براي سازندگي كشور و ايجاد رفاه عمومي رقم زد. سال نو با بهار پرطراوت و سبزي و لطافت طبيعت آغاز شد و مردم پس از تعطيلات طولاني نوروزي براي آغاز سالي پرتلاش و با انگيزه آماده شدند. سال 90 نيز با محوريت ويژهاي آغاز گشت كه اميد ميرود با همت مسئولان و كوشش جمعي ملت به بهروزي و سعادت ملي تبديل شود.
رهبر معظم انقلاب در پيام نوروزي خود، سال 90 را به عنوان سال "جهاد اقتصادي" نامگذاري كرده و از مسئولان و مردم خواستند كه در عرصه اقتصادي با حركت جهادگونه فعاليت كنند. ايشان حركت در جاده پيشرفت و تعالي و شتاب در عرصه توليد علم و شكوفايي اقتصادي را وجهه همت عمومي و راهكاري شايسته براي مقابله با تحريمهايي توصيف كردند كه دشمنان انقلاب براي به زانو در آوردن انقلاب طراحي نمودهاند.
البته همانطور كه ايشان تصريح كردند اين نامگذاريها نبايد صرفاً شعاري و در حد تبليغات و پر كردن تابلوها باشد بلكه جهت گيري برنامهها بايد از سر دلسوزي و تعهد و براساس راهكارهاي مشخص انجام شود تا بتوان در پايان سال به يك جمع بندي مطمئن و رضايتبخش از حركتهاي عمومي كشور دست يافت.
بدون ترديد "جهاد اقتصادي" براي كشور ما بويژه در سال 90 كه خاورميانه و شمال آفريقا در طوفان شديد قيامهاي آزاديخواهانه ملتها قرار گرفته و آبستن تحولات بسيار مهمي ناشي از امواج معنوي انقلاب اسلامي ايران است و استكبار جهاني نيز براي تداوم منافع نامشروع خود و حفظ مهرههاي دست نشاندهاش توطئههاي گوناگوني را در منطقه دنبال ميكند، امري لازم و ضروري است ولي قطعاً به اسباب و لوازمي نياز دارد كه بدون آن، طي مسير امكانپذير نيست.
از جمله لوازم "جهاد اقتصادي"، پيشگام شدن مسئولان براي كاهش هزينههاي دولتي در زمينههاي مختلف از مصارف غيرضروري تا هزينههاي بيخاصيت و سمينارهاي پرخرج و بيهوده است. ديگر ملزومات اين جهاد، دادن اطلاعات صحيح به مردم و پرهيز از شعارهاي عوامفريبانه و دهن پر كن از قبيل ريشه كني بيكاري در يكي دو سال آينده، مهار تورم و... است كه نه تنها به حل مشكلات اقتصادي كمكي نخواهد كرد بلكه افكار عمومي را به اقدامات مثبت انجام شده نيز بدبين خواهد نمود. بايد اعتراف كرد برخورد شعاري با مسائل، از آفاتي است كه در سالهاي اخير تحقق اولويتهاي درجه اول كشور را با مشكل مواجه كرده است. همه بايد با تمام توان و بدون شعارهاي گمراه كننده، به فعاليت و جهاد اقتصادي همت گماشته و مردم را بدون كم و زياد در جريان اقدامات انجام شده قرار داد.
حضرت آيتالله خامنهاي همچنين در نخستين روز فروردين با تشرف به بارگاه حضرت ثامن الحجج در مشهد مقدس در جمع زائران و مجاوران حضرت رضا(ع)، انجام جهاد اقتصادي را نيازمند پرهيز از مسائل حاشيهاي و حفظ انسجام ملي دانسته و به مسئولان توصيه كردند اگر گلهاي از يكديگر دارند، آنرا در معرض افكار عمومي مطرح نكنند و با اختلافات سليقهاي و سياسي باعث برهم زدن اتحاد و وحدت ملي نشوند.
ايشان همچنين در تعطيلات نوروزي با حضور در منطقه اقتصادي عسلويه از طرحهاي توسعه ميدان گازي پارس جنوبي بازديد كرده و بر تداوم كار عظيمي كه در اين منطقه صورت گرفته تاكيد كردند.
ديدار جمعي از فرماندهان و مسئولان نظامي و انتظامي با رهبري در روز 14 فروردين نيز از جمله رويدادهاي هفته بود كه ايشان خواستار شتاب، حفظ آمادگي و نشاط در حركت رو به جلوي نيروهاي مسلح شده و بر ارتقاي سطح فناوري و تمركز بر راهكارهاي خلاقانه در تقويت نيروها تاكيد كردند.
در ايام تعطيلات نوروزي، آمريكا كه همواره درصدد مقابله و ضربه زدن به جمهوري اسلامي ايران است، در اقدامي ضد ايراني قطعنامهاي را براي تعيين گزارشگر ويژه در شوراي حقوق بشر سازمان ملل به تصويب رساند. شوراي حقوق بشر سازمان ملل در واقع همان كميسيون ويژه حقوق بشر است كه در سال 85 به شوراي حقوق بشر سازمان ملل تبديل شده و داراي 47 عضو است و به صورت دورهاي و ساليانه، وضعيت حقوق بشر همه 192 عضو سازمان ملل را بررسي ميكند ولي همواره تعيين دستور كار از آمريكا براي اين شورا مشهود بوده و تنها سه كشور پاكستان، كوبا به اين اقدام سياسي و غيرحقوقي آمريكا راي منفي دادند. آنچه در سالهاي اخير قابل مشاهده بوده، سرمايهگذاري گسترده آمريكا براي فشار آوردن به ايران از طريق مسأله حقوق بشر است و اين درحالي است كه آمريكا هرگز اجازه محكوميت جنايات رژيم صهيونيستي و صدور قطعنامه عليه وضعيت حقوق بشر در كشورهاي بحرين، يمن و عربستان را نداده است.
در تحولات بين المللي، طي دو هفته اول سال شاهد ادامه قيامهاي مردمي در كشورهاي عربي بوديم. در بحرين، عليرغم سركوب وحشيانه و خونين مردم معترض، تظاهرات طي روزهاي گذشته ادامه يافت. همزمان، رژيم آل خليفه موجي از دستگيري معترضين به راه انداخت و تقريباً تمامي چهرههاي مخالف و دهها نفر از تظاهر كنندگان را بازداشت و به زندان انداخت. قلع و قمع معترضان و خاموش ساختن صداي حق طلبانه مردم بحرين پس از آن صورت گرفت كه رژيم آل خليفه در برابر گسترش روزافزون قيام مردمي مستاصل ماند و براي بقاي حاكميت ديكتاتوريش به سعوديها متوسل شد.
شيوخ حاكم بر بحرين در اقدامي غيرمتعارف و تحت پوشش پيمانها و همكاريهاي موجود بين اعضاي شوراي همكاري خليج فارس، اجازه ورود 1500 نظامي عربستاني به همراه تجهيزات و ادوات جنگي عظيم را به اين كشور صادر كردند تا در كنار نيروهاي دولتي بحرين به سركوب اعتراضات مردمي بپردازند. قطعاً تاريخ بحرين اين خيانت آل خليفه را عليه ملت خود فراموش نخواهد كرد و اين جنايت، به عنوان برگي قطور در كارنامه سياه اين رژيم باقي خواهد ماند. تعطيلي و اعتراض حوزههاي علميه به كشتار مردم بحرين و اعلام همبستگي ملتهاي مسلمان با آنان نيز واقعه مهمي است كه در روند اين ماجرا موثر خواهد بود.
در ليبي، جنگ ميان انقلابيون و نيروهاي معمر قذافي درحالي ادامه يافت كه آمريكائيها و اروپائيها تلاش براي صيد ماهي از آب گل آلود اين كشور را تشديد كردند. اروپا و آمريكا با تمسك به قطعنامه اخير سازمان ملل درباره ليبي و در اصل براي تامين منافع استعماريشان در اين كشور به تكاپو افتادهاند و دلسوزي آنها براي مردم ليبي، اشك تمساح است.
در جبهههاي نبرد، انقلابيون طي هفتههاي اخير پيشرويهاي قابل ملاحظهاي داشته و برخي شهرهاي ليبي، از جمله شهر استراتژيك و نفتي "اجدابيا" را به تصرف در آوردند. هر چند در چند روز اخير، اين پيشروي، با تشديد آتشباري نيروهاي قذافي متوقف شده است ولي انقلابيون در هفته جاري موفق شدند اولين محموله نفتي خود شامل يك ميليون بشكه به ارزش يكصد ميليون دلار را از بندر اجدابيا به فروش برسانند كه اتفاق مهمي به شمار ميرود و ميتواند به نيروهاي مخالف قذافي جان و توان ببخشد. هم اكنون علاوه بر اجدابيا، شهر بنغازي، دومين شهر مهم و بزرگ ليبي در اختيار مخالفان قرار دارد و نبرد براي تصرف "البريقه"، دومين شهر نفتي ليبي از سوي طرفين با شدت ادامه دارد.
در يمن نيز، اوضاع همچنان بحراني و متشنج است و مردم اين كشور، عليرغم كشتار توسط نيروهاي علي عبدالله صالح، با تظاهرات بيوقفه، ديكتاتور را به شدت تحت فشار قرار داده و در محاصره گرفتهاند. طي هفته جاري نيروهاي ديكتاتور يمن در حملات متعدد دهها نفر از تظاهر كنندگان را قتل عام كرده و شمار زيادي را مصدوم ساختند. اين درحالي است كه مخالفان هرگونه پيشنهاد مذاكره و مصالحه از سوي حكومت عبدالله صالح را تا وقتي كه وي بر سر كار است رد كردهاند. مخالفان ميگويند هيچ اعتمادي به وعدههاي عبدالله صالح ندارند زيرا كه وي درصدد خريدن وقت است و تنها به فكر نجات خود و ادامه حكومتش ميباشد.
اين هفته در خبر ديگري اعلام شد كه دولت آمريكا حمايتش را از علي عبدالله صالح قطع كرده است. روزنامه آمريكايي نيويورك تايمز به نقل از مقامات مرتبط با كاخ سفيد نوشت كه آمريكا ديگر تمايلي به ادامه حمايتش از عبدالله صالح ندارد. اين رخداد، يكبار ديگر اين نكته را مورد تاكيد قرار داد كه استعمارگران، حاكمان وابسته به خود را، تا زمانيكه منافعشان اقتضا ميكند، مورد حمايت قرار ميدهند و به محض عدم بازدهي و سودمندي براي منافع استعمار، آنها را رها ميكنند. نمونه اين رفتار را طي ماههاي اخير در نوع برخورد كاخ سفيد با سران رژيم تونس و مصر مشاهده كرديم.
اقدام خصمانه و شيطاني كشيش آمريكايي در اهانت به قرآن كريم، رخداد ديگري بود كه بازتاب آن طي روزهاي گذشته بسياري از كشورهاي اسلامي را فرا گرفت و موجي از خشم در ميان مسلمانان عليه اين اقدام رذيلانه را برانگيخت. "تري جونز" كشيش اسلام ستيز آمريكايي كه پيشتر نيز در اقدامهاي مشابه به كتاب آسماني مسلمانان اسائه ادب كرده بود، اوايل ماه جاري نسخهاي از قرآن كريم را آتش زد تا كينه و عداوت خود را نسبت به اين دين حنيف ابراز دارد و به زعم خود به روند جهان شمولي اسلام لطمه وارد كند. در پي اين اقدام پليد اعتراضات و تظاهرات گستردهاي در اقصي نقاط جهان صورت گرفت. در افغانستان، شهرهاي مختلف اين كشور شاهد برگزاري تظاهرات متعدد بود كه در چند مورد منجر به خشونت شد و به كشته شدن شماري، از جمله چند تن از امدادرسانان سازمان ملل در شهر مزار شريف، انجاميد. تظاهر كنندگان شعارهايي عليه دولت آمريكا سردادند.
با اينحال از سوي مجامع اسلامي، به خصوص سازمان كنفرانس اسلامي و همچنين دولتمردان كشورهاي اسلامي، واكنشي كه انتظار ميرفت نشان داده نشد و همين مسئله، زمينه ادامه اقدامات اسلام ستيز و موهن در آينده توسط عناصر وابسته به صهيونيسم جهاني را هموار ميسازد.
هفته جاري همچنين منابع صهيونيستي اعلام كردند "گلدستون" بازرس سازمان ملل از گزارش خود درباره جنايت وحشيانه در تهاجم به غزه در زمستان 87 و قتل عام بيش از 1400 فلسطيني عقب نشيني كرده است. هر چند ريچارد گلدستون مسئول كميته حقيقت ياب سازمان ملل روز گذشته منكر اين مطلب و عقب نشينياش شد ولي در عين حال اذعان كرد كه در گفتگو با وزير اسرائيلي، گفته است اگر اطلاعات امروز خود را در زمان تنظيم گزارش مذكور در سه سال قبل در اختيار داشت، گزارش متفاوتي ارائه ميداد! ترديد نيست كه اين مقام سازمان ملل در طول مدتي كه از ارائه گزارش مذكور گذشته است از سوي محافل صهيونيستي تحت فشار قرار داشته و شايد هم تطميع شده است چرا كه آنچه در گزارش مذكور در مورد جنايات وحشيانه صهيونيستها در غزه آمده است كمترين مقدار از حق مطلب ادا شده و ابعاد فاجعه و جنايت در غزه بسيار فراتر از مفاد گزارش مذكور است.
درحاليكه تمامي جهانيان خود ناظر اوج وحشي گري، قساوت قلب و ددمنشي صهيونيستها در قتل عام مردم بيدفاع غزه، آنهم به فجيعترين و تكان دهندهترين شكل بودهاند، معلوم نيست گلدستون چه چيزي را ميخواهد تكذيب كند و تغيير دهد.
رسالت:جهاد اقتصادي؛ گذار از تعارضات بنيادين
«جهاد اقتصادي؛ گذار از تعارضات بنيادين»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛امسال مزين به نام جهاد اقتصادي است. اين عنوان بازتاب واقعيات و الزامات حاکم بر کشور در دوره کنوني است. جهاد اقتصادي در تجانس با گفتمان پيشرفت و عدالت و به عنوان يکي از نشانه ها و پازل هاي اين گفتمان، نويد دهنده حرکت رو به جلو نظام اسلامي است.
حرکت رو به جلو جمهوري اسلامي بيش از آنکه يک شعار باشد يک واقعيت غير قابل انکار است و در عرصه هاي مختلفي چون عرصه هاي علمي، اقتصادي، امنيتي، سياسي و ... قابل لمس و ادراک مي باشد. يکي از مصاديق روشن اين حرکت روبه جلو نظام اسلامي گذار از تعارضات بنيادين و هويتي و فروکاهش آنها به حوزه هاي مديريتي و اقتصادي است.
توافق عمومى برهويت نظام هاي مختلف، نقطه عزيمت پيشرفت محسوب مي شود. يعنى تا زمانى که تضادهاى معرفتى حل نشده باشد و ديالوگهاى نخبگى تنها بوي مناقشات فلسفي بدهد، اميد بستن به حيات پويا و بالنده يک نظام کار بيهوده اى است. بسط استنباطهاي مشترک از مفاهيم بنيادين در بين نخبگان معطوف به کارآمدي نظامهاي سياسي است.در واقع اجماع نخبگان در مسائل اصولي و فروکاهيدن تعارضات فلسفي به اختلاف نظر در روشها و سياستها به تدابير عقلايي براي اداره کشور در يک فضاي سياسي امن مي انجامد. البته سر منزل اين گذار وحدت سياسي سلايق مختلف نيست بلکه رسالت نخبگان معطوف به کارآمدي نظام سياسي و توليد فکر جديد براي حل مسائل جامعه است.در واقع توافق بر مسائل اصولي و در نهايت سازماندهي نخبگان يکي از اصول مهم براي پيشرفت هر کشور محسوب مي شود.فروپاشي جمهوري چهارم فرانسه و سرنگوني دموکراسي در آلمان عصر وايمار مولود يک نظام متنازع بين احزاب سوسياليست چپ و جريانات سياسي و فکري راست راديکال در اين دو کشور بود.
آلمان در فاصله جنگ جهاني اول و دوم دوران نامساعد اقتصادي را سپري کرد. در سال 1929 همزمان با بحران اقتصادي جهاني، کمکهاي خارجي قطع شد. بسياري از صنايع به تعطيلي کشيده شدند و تورم به نحو فزايندهاي افزايش يافت و رقم بيکاران به رقمي قريب به سه ميليون نفر رسيد. همزمان با اين رخدادها، نارضايتي عمومي افزايش يافت. در واقع تورم، بحران حاد اقتصادي و بيکاري توده ها از شاخصهاي اصلي دوره وايمار بود.
بررسي ها در کشورهاي مختلف نشان داده تا زماني که يک توافق جدي بين نخبگان سياسي کشور بر سر هويت نظام سياسي به وجود نيايد اذهان سياستمداران و برنامه ريزان به اداره بهتر جامعه معطوف نمي شود.
طرح عنوان جهاد اقتصادي توسط رهبر معظم انقلاب ناظر به اين واقعيت است که جامعه اسلامي در ادامه حرکت رو به جلو خود از تعارضات بنيادين عبور کرده و وارد مرحله تازه اي از حيات سياسي و اقتصادي خود شده است.
دوره اي در اين مملکت حتي بر سر بديهي ترين موضوعات مثل امکان يا امتناع تجويز الگو هاي توسعه مناقشات فلسفي بسياري وجود داشت اما امروز اجماع مطلوبي بين نخبگان بر سر الگوي اسلامي- ايراني پيشرفت به وجود آمده است. اين اجماع بستر مناسبي را براي حرکت رو به جلو نظام در عرصه هاي مختلف ايجاد کرده است.
به گونه اي که رهبر معظم انقلاب در مشهد در ابتداي سال نو فرمودند:"زمينه براي حركت عظيم و بنياني، يك حركت محسوس كه اثر آن را در زندگي مردم بشود ملاحظه كرد، فراهم است."
ايشان همچنين ضمن بيان برخي الزامات و شروط جهاد اقتصادي به ضرورت توافق و اتحاد عمومي نيز اشاره داشتند: "يك شرط ديگر، حفظ اتحاد و انسجام ملى است. اين اتحادى كه امروز در ميان مردم و در بين مردم و مسئولين وجود دارد، مردم به مسئولينِ خودشان علاقهمندند، به آنها اعتماد دارند، به آنها كمك مي كنند، با آنها همراهى مي كنند، بين خود مردم اتحاد و وحدت وجود دارد، بايستى باقى بماند و روزبهروز تقويت شود. يكى از نقشههاى بزرگ دشمنان ملت ايران، ايجاد تفرقه و شكاف در داخل بوده است؛ به بهانه قوميت، به بهانه مذهب، به بهانه گرايشهاى سياسى، به بهانه جناحبندىها، به بهانههاى گوناگون. اتحاد را بايد حفظ كرد. خوشبختانه ملت ما آگاهند. همه كسانى كه به كشورشان علاقهمندند، به نظام مردمسالارى دينى - كه مايه افتخار امروز ملت ايران است - علاقهمندند، بايد با هم هماهنگى داشته باشند."
گفتمان پيشرفت پس از گذشت سه دهه از عمر انقلاب اسلامي در سال 1357 موجد مطالبات اجتماعي و سياسي جديدي شده است که در صورت ناکارآمدي نظام مي تواند چالش زا باشد.
چشمانداز پيشرفت در جامعه اسلامى ايران برآيند مولفههاى مختلفى از قبيل توليد ثروت، افزايش بهرهوري، بهبود فضاي کسب و کار، انتظام اقتصادي، انضباط مالي، تقويت عزم و اراده ملي، اتحاد ملي، اعتماد به نفس ملي، توليد علم و فناوري، گسترش اخلاق و معنويت، کاهش فاصله طبقاتي، رفاه عمومي، انضباط اجتماعي، وجدان کارى مردم، امنيت اخلاقى و آگاهى و رشد سياسى است.
در افق پيشرفت ايران مانند هر جامعه ديگري اقناع عمومي از گذرگاه اجماع نخبگان بر مسائل هويتي مي گذرد. در واقع نخبگان نقش بسزايي در گفتمان سازي و فرهنگ سازي براي جهاد اقتصادي دارند. امروز با توجه به اولويت هاي اصلي کشور نخبگان سياسي جامعه وظيفه دارند در راستاي تحديد تعارضات فلسفي و جهت دهي آنها به سوي اختلافات مديريتي و اقتصادي گفتمان سازي کنند.
قدس:كشتار در بحرين؛ سنگ به کاخ شيشهاي
«کشتار در بحرين؛ سنگ به کاخ شيشه اي»عنوان سرمقالهي روزنامهي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن ميخوانيد؛در پي فجايع اخير و کشتار مردم بي دفاع بحرين توسط عوامل ديکتاتور بحرين و عربستان و به منظور حمايت از مسلمانان مظلوم اين کشور، اساتيد، فضلا و طلاب حوزه هاي علميه کشور، در محکوميت اين کشتار بي رحمانه، ديروز تجمع اعتراض آميز برگزار کردند.
در پي بيداري کشورهاي اسلامي، بحرين نيز از اين امواج تأثير پذيرفت و مردم براي استيفاي حقوقشان به صحنه آمدند، ولي اين مطالبات مدني توسط حاکميت بحرين به خاک و خون کشيده شد. از آنجا که اولويت نخست خواسته هاي خيزشهاي اسلامي در جهان اسلام، ديني، سياسي و اقتصادي است، اين رخداد، کشورهاي همسايه را نيز تحت تأثير قرار داد. قلع و قمع معترضان که در نوع خود بي حد و حصر شده است، مانع قيام مردمي نبوده و دامنه اين اعتراضها تا جايي پيش رفت که رژيم آل خليفه بحرين دست به دامان کشورهاي عرب منطقه شد، به طوري که عربستان سعودي و امارات، 1500 نظامي خود را براي سرکوب هر چه بيشتر معترضان بحريني، به منامه اعزام کردند.
تجمع کنندگان ديروز در دفاع از مردم بحرين، پيامهايي را به جهانيان مخابره نمودند که به برخي از آنها اشاره مي شود.
مردم ايران در اين شعارها به جهانيان نشان دادند که در هر کجاي عالم صداي استغاثه مسلماني را بشنوند، بر اساس فرمايش پيامبر اعظم(ص) به ياري آنها خواهند شتافت و نسبت به ظلم و شکنجه مردم ستمديده مسلمان، بي تفاوت نخواهند بود، زيرا در مکتب اهل بيت(ع) تحصيل معرفت نموده و همواره حامي مظلومان و دشمن ظالمان خواهند بود.
مراجع بزرگوار ايران اسلامي با اشاره به دخالت
بيگانگان در امور کشورهاي اسلامي، اعلام نمودند: بر همه مسلمانان جهان، چه
شيعه و چه سني لازم است از مردم مظلوم کشورهاي اسلامي به هر نحوي حمايت
کنند. از آنجا که ايران به عنوان يک کشور اسلامي نسبت به مسلمانان منطقه
تعلق خاطر دارد و تاکنون بر اساس همين آموزه هاي ديني از کشورهاي اسلامي
دفاع کرده است، در مقابل فجايع دولت آل خليفه نيز نمي تواند سکوت کند و از
ملت اين کشور دفاع خواهد نمود.
اين همايش گسترده به مسلمانان اعلام نمود
تنها راه رهايي و بازيابي هويت اسلامي و استقلال ملل مسلمان، وحدت و همدلي
است و مسلمانان در هر نقطه اي از گستره جغرافيايي فارغ از رنگ، نژاد، زبان
و ديگر تعلقات ملي، همگي اعضاي يک پيکره واحد به نام امت اسلامي مي باشند و
اگر خواهان رهايي از سلطه بيگانگان مي باشند، بايد در همراهي با خيزشهاي
ايجاد شده در دو قاره آفريقا و آسيا بکوشند تا دشمن را در تحقق استراتژي
تفرقه در بين امت اسلامي، ناکام بگذارند.
تجمع کنندگان به صراحت اعلام کردند آنچه اکنون خشونتها و کشتارهاي بي رحمانه مسلمانان را در کشورهاي اسلامي رقم مي زند، آمريکاست که در پشت پرده، حاکمان وابسته را تا آخرين لحظات به کشتار مردم تشويق و ترغيب مي کند، چنان که کشتار مردم پس از سفر رابرت گيتس به منامه و رياض تشديد شد. دخالت و لشکرکشي رياض به منامه، نوعي اشغالگري و جنايت جنگي تلقي مي شود و بر اساس قراين و شواهد موجود، دولت رياض با تجاوز به بحرين و مشارکت در سرکوب مردم اين کشور، مقابله با خواسته هاي مشروع شيعيان را در کشورش تمرين مي کند.
طلاب عزيز آمدند تا بار ديگر مهر بطلان بر اعتبار سازمانهاي بين المللي مدعي حقوق بشر بزنند و اين موضوع را به آنها گوشزد کنند که شعار دفاع از حقوق بشر نه تنها فاقد جايگاه حقوقي است، بلکه موضوعي صرفاً سياسي است که متناسب با منافع قدرتهاي سلطه گر ترجمه و تفسير مي گردد. به عبارت ديگر، سازمانهاي بين المللي، فاقد هويت مستقل حقوقي و سياسي مي باشند، بلکه عملکرد آنها تا کنون بيانگر اين واقعيت بوده است که اين نهادهاي بين المللي ابزار تحکيم و تثبيت سلطه جهانخواران بر کشورهاي جهان مي باشند. بدون شک، ملامت سازمانهاي بين المللي، مسؤوليت سازمان کنفرانس اسلامي را در اين زمينه سنگين مي کند. به عبارت واضح تر، دولتمردان اسلامي در قبال سکوت نسبت به جنايتها در بحرين، در پيشگاه ملتها بايد پاسخگو باشند. گفتني است، شوراي همکاري خليج فارس در دفاع از حاکمان بحرين و يمن و زدن اتهام واهي به جمهوري اسلامي، نشان داد دولتهاي وابسته منطقه نگران خيزشهاي مردمي کشورهايشان هستند و تلاش مي کنند با اين اقدام، تلاش آزاديخواهانه ملتها را در نطفه خفه کنند که اين آرزو اکنون دست نيافتني است.
بايد به دولتمردان واشنگتن اعلام نمود در مقابل اراده ملتها بيش از اين ايستادگي نکنند و بپذيرند که سياستهاي نخ نماي آنها راهگشا نمي باشد. بر کسي پوشيده نيست، حاکمان کاخ سفيد پس از نااميدي از زمامداران وابسته، الگوهاي جايگزين را تعقيب مي نمايند و زماني که در اين مسير نيز شکست بخورند، براي انحراف حرکتهاي انقلابي، راهکار اصلاحات را در پيش گرفته و چنانچه از بي نتيجه بودن آن نيز مطمئن شدند - که اکنون واقعيتهاي منطقه اين موضوع را تأييد مي کند - تلاش مي کنند حرکت عمومي مردم عليه حاکميت مستبد و وابسته را به يک جنگ داخلي تبديل کنند که هوشياري ملتها اين ترفندها را بي اثر کرده است.
بايد خطاب به مردم منطقه و بحرين اعلام نمود که مردم ايران نيز تجربه کشته شدن و به شهادت رسيدن در 17 شهريور را در نظام طاغوتي شاه دارند و انقلاب اسلامي، نتيجه خونهاي ريخته ملت بي گناهي بود که سرانجام با پيروزي همين مردم به پايان رسيد. لذا تاريخ نشان داده است که اراده ملتها همواره بر ظلم و ستم حاکمان خونريز غلبه کرده است که اين مهم نيز به زودي در مورد کشورهاي اسلامي، بويژه بحرين به وقوع خواهد پيوست.
سياست روز:آب نابخردان عربي به آسياب رژيم صهيونيستي
«آب نابخردان عربي به آسياب رژيم صهيونيستي»عنوان سرمقالهي روزنامهي سياست روز به قلم اميرنيكان فاضل است كه در آن ميخوانيد؛
*
- محمد هايف " نماينده پارلمان كويت در گفتوگو با روزنامه اينترنتي "الآن
در اقدامي تحريك آميز به بهانه آنچه كشف هسته جاسوسي ايران در كويت
ميخواند؛ خواستار كمك عربها براي جدايي و استقلال اهواز و جزاير سه گانه
ابو موسي، تنب كوچك و تنب بزرگ شد و گفت: وقت آن رسيده كه كشورهاي عضو
شوراي همكاري خليج (فارس) خواستار باز پس گيري جزاير اماراتي اشغال شده
توسط ايران و حمايت از همه جنبشهاي جدايي طلب عرب ايران شوند تا اين اقليم
به محيط و اصالت عربي خويش برگردد.
* - عبدالله العسکر عضو کميسيون امور خارجي مجلس مشورتي عربستان سعودي در گفتوگو با شبکه تلويزيوني الجزيره: من از مدت ها به موضع ايران و واکنش هاي کشورهاي حوزه خليج فارس توجه دارم. شاهد دخالت ايران در بحرين و کشف شبکه جاسوسي خطرناک آن در کويت بوديم، اما دولت ايران و مجلس شوراي اسلامي و حتي افراد وابسته به بخش فرهنگ ايران يکصدا، شعار طايفه گرايي و نژادپرستي کينه توزانه ضد کشورهاي خليج فارس سر مي دهند و اگر ايران در جايگاه بين المللي و عربي به ويژه منطقه خليج فارس برگه طايفه گري نداشت، شاهد اين حملات تند از سوي آن در برهه اخير نبوديم.
* - يوسف العطيبه سفير امارات در آمريكا در جشنواره ايده ها (Ideas festeval) در ايالت «کلرادو»ي آمريکا، در پاسخ به پرسشي درباره نظر اين کشور درباره حمله نظامي به ايران به خاطر مسأله هسته اي اش پاسخ داده است که ما مطمئنا با حمله نظامي به ايران موافق هستيم. ما يقينا و مطمئنا با حمله نظامي موافق هستيم. ما بسيار بيشتر از شما در معرض خطر هسته اي ايران هستيم.
اين سه مورد سخنان نابخردانه و فرافكنانه تنها گوشه اي از رفتارهاي اخير سران و مسئولان برخي كشورهاي شيخنشين حاشيه خليج فارس است.
اگرنگاهي
كوتاه و گذرا به جغرافياي منطقه خاورميانه بيندازيم، در مييابيم كه
تعدادي كشور كوچك و ذرهبيني در حاشيه خليج فارس قرار دارند كه چند 10 سال
قبل با توطئه و دسيسه كشورهاي فرامنطقهاي به ويژه انگليس در خاورميانه شكل
گرفتند.
حاكميت اين كشورها كه حتي در برخي موارد قادر به تهيه خوراك و پوشاك روزانه مردمانشان نبوده و مجبور به واردات بيارزشترين محصولات هستند، طي ماههاي اخير اظهارات توهين آميزي عليه ايران و مردم كشورمان بيان كردهاند كه هربار با سعهصدر، مصلحتانديشي و در نهايت پرهيز از تنش و درگيري در منطقه كه به طور قطع خواست اصلي كشورهاي فرامنطقهاي مانند آمريكا و انگليس است، روبرو شد.
عدم بيان پاسخي مناسب و درخور به اينگونه رفتارها و گفتارهاي غيرعقلاني و غيرمنطقي حاكمان برخي كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس كه گذشته از قدمت و چگونگي شكلگيري آنها، حتي به اندازه كوچكترين استان ايران توانايي و امكانات ندارند، موجب گستاختر و جريتر شدن اين كشورها شده است.
نگارنده اين سطور حداقل طي 12 سال اخير كه به عنوان خبرنگار حوزه دولت و وزارتخارجه فعال بوده، تاحدودي با سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در قبال همسايگان عربي آشناست و ميداند كه ايران به دنبال تنش با هيچ يك از همسايگان خود به ويژه مسلمانان نيست.
شايد امروز وقت آن رسيده باشد كه پس از چند سال خاطرهاي از وزارتخارجه دولت اصلاحات را بيان كنم.
در آن دوره توطئه اي توسط يك كشور ذرهبيني عربي عليه ايران طراحي شده بود كه توسط نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي كشور كشف شد.
از خبر فوق اطلاع يافته و طي تماسي با مسئولان وزارت خارجه خواستار انتشار آن شدم كه سخنگوي وقت اين وزارتخانه به شدت از انتشار خبر ممانعت و تاكيد كرد: "بسياري از اين دسيسهها در كشورهاي غربي و حتي رژيم صهيونيستي طراحي شده و آنها به دنبال مخدوش كردن روابط ايران با همسايگان خود به ويژه كشورهاي عربي هستند. لذا ما بايد با احتياط با اينگونه موارد برخورد كنيم و فريب بازيهايي كه غرب در منطقه به راه مياندازد را نخوريم."
اما با وجود اين سياست آشتيجويانه ايران و پرهيز
مقامات كشورمان از ايجاد تنشهاي ساختگي در منطقه، شاهد گستاختر شدن برخي
كشورهاي عربي هستيم و آنها حتي پا را فراتر گذاشته و خواستار تجزيه ايران
شدهاند.
به طور قطع اينگونه رفتارها يك بار ديگر ثابت ميكند كه حاكمان
كشورهاي ذرهبيني عربي از تحليل مسائل منطقهاي و بينالمللي عاجز بوده و
توانايي درك واقعيتها را ندارند.
همچنين مشخص شده كه اين حكومتها از سرنوشت حلقه به گوشان غرب مانند صدام عبرت نگرفته و حتي از نتيجه جنگي كه رژيم بعث عليه ايران به راه انداخت، بيخبرند.
ضمن اينكه سران كشورهاي عربي بايد به چند سوال پاسخ دهند؛
-
آيا نميدانيد كه سياست كشورهاي فرامنطقهاي مانند آمريكا و انگليس و
همچنين رژيم صهيونيستي درگير كردن كشورهاي مسلمان با مسائل حاشيهاي است؟
-
آيا در زماني كه حرفي را بر زبان رانده، تحليلي از توان نظامي، سياسي و
اقتصادي كشورتان داريد و آن را با توانمنديهاي ايران مقايسه ميكنيد؟
-
آيا نميدانيد كه رژيم صهيونيستي و حاميانش مانند آمريكا و انگليس به
دنبال كوچكترين غفلتي از سوي شما هستند تا سرنوشتي مانند صدام و طالبان را
برايتان رقم بزنند؟
- آيا نميدانيد كه زندگي كردن در كنار كشوري مقتدر
و امن مانند ايران به سود شما و دود كوچكترين ناامني در ايران اول بار به
چشمان شما فرو خواهد رفت؟
- آيا براي يك بار هم كه شده نگاهي به نقشه انداخته و متوجه ايد با چه كشوري طرف شدهايد؟
ودر آخر سوالي نيز بايد از مقامات دولتي و مسئولان عاليرتبه كشورمان مطرح شود مبني بر اينكه آيا مصلحت منطقه فراتر از مصلحت ايران و ايراني است كه در برابر زيادهخواهيها، بياخلاقيها و گستاخيهاي كشورهاي كوچك عربي براي حفظ مصلحت منطقه سكوت پيشه ميكنيد؟ آيا احترام هر فرد ايراني كه در برخي كشورهاي دونپايه عربي خدشهدار ميشود، كافي نيست و نبايد واكنشي در خور به اين بيحرمتيها داد؟
مردم سالاري:دونگاه به اعتراض در کشورهاي عربي
«دونگاه به اعتراض در کشورهاي عربي»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم محمدحسين روانبخش است كه در ان ميخوانيد؛نهضت هاي شکل گرفته درکشورهاي عربي که با قيام در تونس آغاز شد و اکثر حکومت هاي غير دموکراتيک را گرفتار کرده است داراي ويژگي هاي مختلفي است اما مهمترين ويژگي آن، مردمي بودن و دموکراسي خواهي آن است و بر همين اساس است که مورد توجه افکار عمومي دنيا قرار گرفته و رفتاري مدرن و مدني ارزيابي مي شود. در اين قيام ها نه حزبي با مرام و مسلک خاص راهبرد مي دهد و نه شخصيتي برجسته آن را رهبري مي کند، ضمن اينکه در مقابل آنها، حکومت هايي قرار دارند که همه، ساختاري غير دموکراتيک دارند. به همين دليل هم بايد صرف نظر از اينکه اعتراضات در کدام کشور صورت گرفته، همه را از يک جنس ديد و مثلا نمي توان بين ليبي و سوريه، تفاوت چنداني قائل شد.
اين دو کشور که اتفاقا در چند سال قبل هر دو از طرف آمريکا، جزو کشورهاي «محور شرارت» قرار گرفته بودند، اگر چه کشورهايي در اردوي مخالف استکبار جهاني بودند اما هر دو داراي حکومتي غيردموکراتيک و بسته هستند که بايد سالها پيش در آنها اصلا حات صورت مي گرفت تا دچار انقلا ب نشوند اما اين اتفاق با قدرت طلبي دو رئيس جمهور نظامي، حافظ اسد و معمر قذافي صورت نپذيرفت. بشار اسد هم دنباله رو راه پدر بود و اگر ظاهرا در اين کشور آرامش سياسي برقرار بود در ليبي هم تا دو سه ماه قبل همين شرايط وجود داشت.
البته اين که ما قيام ها و حرکات مردمي در هر کشور را طبق ديدگاه خودمان تعبير و تفسير کنيم، عادت کهنه و نادرستي است و درست اين است که در تحليل ها به خواسته هاي مردمي که قيام را شکل داده اند توجه کنيم. براين اساس بايد ديد که چه فرقي در بين خواسته هاي معترضان به حکومت قذافي با معترضان به حکومت اسد است که در رسانه هاي ايران بالا خص در رسانه هاي دولتي و شبه دولتي، دو نگاه متفاوت و دو نوع خبررساني با 180 درجه اختلا ف درباره آنها مي شود درست است که سوريه، کشوري برادر و دوست در جبهه ضد صهيونيستي است و مواضع قابل تقديري دراين جهت داشته اما آيا به دليل اينکه سوريه در تقابل با رژيم صهيونيستي است چنين امري را توجيه مي کند؟
ممکن است اين توجيه هم بيان شود که به دليل روابط ديپلماتيک ايران و سوريه چنين اتفاقي افتاده است که اين هم چندان قابل قبول نيست. دولت ليبي هم روابط خوبي با ايران داشت و کشورهاي حاشيه خليج فارس هم اين روزها به دليل حمايت درست و اصولي ايران از قيام مردمي در آن کشورها بالا خص در بحرين و مخالفت با رفتار غيرانساني حکومت ديکتاتوري اين کشور با مردم و همراهي کشورهايي چون عربستان در جنايات اين حکومت، مشکلا تي را براي روابط ديپلماتيک ايران به وجود آورده اند اما هرگز هيچ انسان منصف و آزاده اي توقع ندارد که آزادگي و دفاع از مظلومان فداي چنين مصلحت انديشي هايي شود. دقيقا به همين دليل بود که وقتي دو سال قبل، حکومت ديکتاتوري چين هم دست به کشتار مسلمانان مظلوم اين کشور زد، چنين انتظاري از دولت ايران مي رفت که آن رفتار را محکوم کند و توجيهات مقامات سابق وزارت خارجه مبني بر اين که آن مسلمانان، چيزي شبيه طالبان والقاعده هستند (و در واقع مجازات قبل از وقوع جرم را مجاز مي دانست!) راه به جايي نبرد و خريداري پيدا نکرد.
حکومت سوريه در هفته اخير سعي کرده دست به تغييراتي در کابينه بزند و تقريبا شبيه به حکومت اردن رفتار کرده است و شايد بتواند فعلا فضا را مديريت کند اما مطمئنا اين گونه تغييرات، پايان داستان نيست. آزادي خواهي و دموکراسي خواهي با زور و تهديد و نمايش هاي صوري از ميان نمي رود و مردمي که در دنياي امروز و با مختصات ويژه دنياي امروز زندگي مي کنند با سانسور و تحديد وسايل ارتباط جمعي فراموش نمي کنند چه مي خواهند. بر اين اساس است که بايد گفت عدم حمايت از خواسته هاي مردمي در سوريه، در دراز مدت به ضرر ديپلماسي خارجي کشورمان خواهد بود.
تهران امروز:اتهامات واهي و لزوم پاسخ قاطع
«اتهامات واهي و لزوم پاسخ قاطع»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم دكتر محمد مهدي مظاهري است كه در آن ميخوانيد؛وزيران امور خارجه 6 كشور عضو شوراي همكاري خليج فارس در نشست خود در رياض بار ديگر با طرح اتهامات واهي ايران را مسئول تنشهاي اخير در بحرين و برخي از كشورهاي عضو دانسته و با ناديده گرفتن مطالبات واقعي مردم منطقه و استبداد حاكميت حاكمان خود بر لزوم اتخاذ مواضع قاطع در برابر كشورمان تاكيد كردند، در اين ارتباط كويت كه قبلا در جنگ هشت ساله عملاً با تزريق دلارهاي نفتي به ديكتاتور سابق عراق نقش پررنگي در جنگ افروزي در منطقه داشته با طرح ادعاي كذب، ايران را به جاسوسي و دخالت در امور داخلي خويش متهم ساخته است.
اين نوع برخورد قهري و فرافكنانه با جمهوري اسلامي ايران در حالي صورت ميگيرد كه آمريكا و رژيم صهيونيستي پس از ناكامي در اجراي طرحهاي خويش در شمال آفريقا، با كمكهاي اطلاعاتي و امنيتي به كشورهاي حاشيه خليج فارس، مجوز لازم را براي سركوب و ايجاد خفقان در منطقه دادهاند. در بررسي تحولات اخير منطقه و اين اقدام نسنجيده و صدور بيانيهاي جديد عليه ايران ميتوان به موارد ذيل اشاره نمود:
1 - بارقههاي خيزشهاي مردمي در تونس و مصر زده شد، موج گسترده اعترضات مردمي در ليبي تداوم يافت و كشورهاي حوزه خليج فارس نيز از اين تحولات نتوانستند جان سالم به در برند. در واقع وجه مشترك اكثر كشورهاي عربي، حاكميت رژيمهاي مستبد و ايجاد محدوديتهاي سياسي و اجتماعي و نقض آشكار آزاديهاي مدني است، رژيمهايي كه طي چندين دهه با فروش نفت و حمايت غرب توانستهاند رفاه كاذبي براي تداوم حكومت خويش به وجود آورند اما اكنون با خيزشهاي گسترده مردمي در منطقه سراسيمه به دنبال فرافكني و طرح اتهامات واهي برآمدند. شگرد پوشالي كه همواره اعراب در قبال تحولات داخلي از آن بهره جستهاند ؛ ايران هراسي است. واژهاي كه تصميمسازان كاخ سفيد در راستاي اجراي سياستهاي امنيتي خويش و فروش سلاحهاي پيشرفته به كشورهاي منطقه از آن استفاده ميكنند.
2 - كشورهاي حوزه خليج فارس به جاي فرافكني مشكلات و طرح اتهامات واهي بايد به مطالبات و خواست مردم منطقه مبني بر گذر از حكومتهاي اقتدارگرا به سوي حاكميتهاي مردمي و گسترش آزاديهاي مدني تن دردهند. در اين مورد تونس و مصر الگوي مناسبي براي آنها ميتواند قلمداد گردد. گرچه هنوز هم در اين كشورها معترضين به خواستهاي اساسي خود مبني بر تغييرات ساختاري در قدرت و رسيدن به دموكراسي واقعي نرسيدهاند ولي روند موجود در اين كشورها گوياي اين واقعيت است كه مردم مصر و تونس با حفظ يكپارچگي و از طريق نافرمانيهاي مدني به خواستههاي خويش خواهند رسيد. در سويي ديگر الگوي ليبي در قبال كشورهاي منطقه قرار دارد كه با راه انداختن حمام خون و ارتكات جنايت بشري، كشور خود را عملاً به جنگ داخلي كشانده و شرايط را براي دخالت نيروهاي غرب فراهم ساخته است. بعيد نيست نيروهاي غرب به شكل سازماندهي شده و با بهرهگيري از توانمنديهاي نظامي پيمان ناتو تلاش دارند نقشههاي خويش را براي اشغال ليبي و دست يازي به ثروت هنگفت طلاي سياه مردم ليبي عملي سازد.قيامهاي اخير در بحرين، عمان و عربستان گوياي اين واقعيت است كه استراتژي تز دو ستوني آمريكا (طرح نيكسون) عملا پس از سقوط مبارك متحد اصلي آمريكا و عدم توانمندي عربستان در كنترل اوضاع كاملاً از بين رفته، لذا با ايجاد تعارض و اختلاف بين ايران و عربستان ميخواهند موازنه قوا را به نفع خويش تغيير دهند.
3 - آمريكا و همپيمانانش با اجراي سياست يك بام و دو هوا در مورد پيدايش بيداري اسلامي و خيزش گسترده مردمي درتلاشند كه جايگاه ايران را در منطقه ناديده گيرند در اين راستا پس از تحولاتي كه در شمال آفريقا اتفاق افتاده نگرانيهاي عميقي از تكرار اين حوادث در كشورهاي حوزه خليج فارس دارند. در واقع با سقوط مبارك نگرانيهاي امنيتي رژيم صهيونيستي پس از تحولات شمال آفريقا افزايش يافته و با بروز ناآراميهاي گسترده در رياض و قطع شريان نفت از منطقه، آسيبهاي غرب دوچندان خواهد شد. لذا در چنين موقعيتي آمريكا و رسانههاي همسو با فضاسازي درتلاشند به هر نحو ممكن از قدرت يابي ايران در منطقه و تبديل به يك الگو براي كشورهاي همجوار جلوگيري كنند.
4 - گستاخي و رويا پردازي برخي از شيوخ حاكم منطقه پاسخ قاطع دستگاه ديپلماسي كشور را ميطلبد، از آنجا كه ايران كشوري با اقوام مختلف است كه ساليان سال با حفظ وحدت و همدلي در سايه آموزههاي اسلامي و هويت ملي نسبت به كيان و وطن وفادار بوده و هستند در قبال تحولات اخير برخي از كشورهاي عربي به ظن خود براي تلافي و انتقام گيري از ايران، طرح دخالت و حمايت از اقوام مختلف و اقليتهاي مذهبي را مطرح ميسازند. گرچه اين كشورها در حد و اندازهاي نيستند كه بتوانند روياي جدايي بخشي از خاك ايران زمين را در ذهن آشفته خويش عملي سازند ولي بعيد نيست كه اقدامات تروريستي و حمايت از گروههاي تجزيه طلب را در دستوركار خويش قرار دهند، لذا بايستي ضمن هوشياري از تمام امكانات نظامي و اطلاعاتي براي حفظ منافع راهبردي خويش و دفاع از تماميت ارضي بهره جست.
5 - ايران اسلامي در طول حيات پربركت خويش هيچ وقت به دنبال لشكركشي و اختلاف با كشورهاي عربي و اسلامي نبوده بلكه همواره در معرض تجاوز و خصومت دشمنان قرار گرفته، سند مظلوميت ملت ايران جنگ هشت ساله تحميلي و دفاع مقدس در قبال توطئه شوم غرب و نيز عملكرد مزورانه برخي از كشورهاي عربي در حمايت از رژيم بعثي صدام حسين بود، اصولاً فلسفه تشكيل شوراي همكاري خليج فارس در راستاي دشمني و مخالفت با تشكيل جمهوري اسلامي ايران و ترس از نفوذ معنوي ايران در منطقه بود، اين شورا كه با استناد به قوانين خويش بحث دفاع جمعي و دفع تهديدات مشترك را پيگيري ميكند در قبال تهديدات اصلي و آني رژيم صهيونيستي و قتل عام فلسطينيان سكوت اختيار كرد. به نظر ميرسد اعضاي شوراي همكاري خليج فارس بايد با درك واقعيات موجود ضمن ارزيابي عملكرد و فلسفه تشكيل اين شورا نسبت به تجديد نظر جدي در قبال اقدامات خويش گام بردارند.
آفرينش:صعود قيمت نفت
«صعود قيمت نفت»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم حميد رضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛عامل اصلي کاهش قيمت نفت در سال 2005 چيزي نبود مگر رکود اقتصادي که جهان و به خصوص غرب را فراگرفت و با ورشکست شدن توليدکنندگان و صنعت گران بزرگ غربي، عملا نياز به مواد اوليه و به ويژه نفت کاهش يافت و قيمت نفت سير نزولي گرفت.
البته بسياري از کشورهاي صنعتي نيز در کاهش مصرف سوختهاي فسيلي سرمايه گذاري هاي کلاني کرده بودند که در دهه اول 2000 به ثمر رسيده بود و اين عامل در کاهش قيمت نفت نيز موثر بود.
در حال حاضر جهان در حال پشت سرگذاشتن بحران اقتصادي مي باشد و سرمايه گذاران کوچک و متوسط و حتي برخي بنگاه هاي بزرگ اقتصادي به چرخه توليد بازگشته اند و اين امر ميل به افزايش توليد را به همراه داشته ، موجب افزايش تقاضا در بخش مواد اوليه و واردات بيشتر نفت توسط کشورهاي بزرگ اقتصادي جهان گرديده است. ظهور قدرتهاي بزرگ اقتصادي نظير کشور چين و ترکيه نيز اين روند را تشديد مي کند.
بنابراين، رشد اقتصادي جهان که بنا به آمار و گزارشهاي بانک جهاني در سال 2011 نيز ادامه خواهد يافت زيربنايى محکم براى افزايش يا بالا ماندن قيمت جهانى نفت خام به وجود خواهد آورد.عامل ديگر نوسانات قيمت دلار در برابر يورو است. هرگاه قيمت دلار در برابر يورو کاهش پيدا مىکند، قيمت نفت و طلا در بازار جهاني افزايش پيدا ميکند. در حال حاضر قيمت يورو 1.5 دلار است و يکى از بالاترين ارقام ظرف دو سه سال اخير است به همين نسبت هم قيمت طلا به رکورد جهانى خود نزديک شده است و قيمت نفت هم مجددا به اوج خود رسيده است. در واقع اين دو عامل، عوامل بسيار مهمترى هستند.
اما مهمترين عامل- و البته ناپايدارترين عامل- که قيمت نفت را در چند ماه اخير تحت تاثير قرار داده است تحولات غير منتظره اي است که براي نفت خيزترين منطقه جهان يعني خاورميانه پيش آمده است. از يک سو نا آرامي ها در مصر وتونس، درگيري ها درليبي که يکي از صادرکنندگان نفت به غرب به حساب مي آمد و از سوي ديگر بر هم خوردن ثبات دولت ها در حاشيه خليج فارس که قلب تپنده نفت در جهان به حساب مي آيند، راه را براي صعود قيمت نفت در جهان هموار کرده است.
سازمان اوپک نيز به عنوان بزرگترين نهاد صادرکننده نفت در جهان توانسته است با اهرم هاي کنترلي خود در افزايش قيمت نفت در بازار تاثير بسزايي بگذارد. به طوري که هم اکنون با توجه به افزايش قيمت نفت، اوپک به فشارهاي غرب مبني بر افزايش توليد براي کاهش قيمت نفت توجه چنداني نکرده، توليد خود را افزايش نداده است. به نظر مي رسد با توجه به عوامل فوق الاشاره قيمت نفت در سال جديد کماکان سيرصعودي بپيمايد.
دنياي اقتصاد:درمان سيستم بانكي، بزرگترين جهاد اقتصادي
«درمان سيستم بانكي، بزرگترين جهاد اقتصادي»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن ميخوانيد؛منشا تسهيلات بانكي قاعدتا پساندازهاي مردم است. بخش مهمي از اين تسهيلات بايد براي توليد كالا و خدمات، مورد استفاده قرار گيرد.
بانكها را ميتوان به نوعي شريك توليدكنندگان دانست كه به وكالت از مردم بايد پساندازهاي آنها را به امور توليدي سودآور، هدايت كنند. بنابراين لازم است بانكها نيز داراي مشخصات مشابه و مشترك با كارآفرينان و توليدكنندگان باشند تا در اين شراكت، ضريب موفقيت افزايش يابد. عمدهترين مشخصات يك توليدكننده موفق عبارتند از: علاقه به توليد، پشتكار، دلسوزي و دقت كه اين مشخصات در نتيجه وجود روحيه بيم و اميد در او هست. اما به نظر ميرسد روحيه بيم و اميد آنچنان كه شايسته است در كارگزاران بانكي وجود ندارد.
دليل آن هم اين است كه قرار نيست يك بانك در ايران تحت هيچ شرايطي ورشكست شود، زيرا روساي بانكها، سالهاي سال است اينگونه پرورش يافتهاند كه در صورت زيان، لزومي به پاسخگويي نيست و بانك مركزي منشا يك ثروت بيكران است كه زيان آنها را جبران خواهد كرد. اين موضوع يكي از دلايل معوقات بالاي بانكي نيز هست.
اينكه رييس سابق بانك مركزي موضوع سه قفله كردن خزانه اين بانك را مطرح كرد در واقع حكايت از نهادينه شدن اين سنت غلط در كشور ما داشت و هيچ كس هم در آن موقع، آقاي مظاهري را مورد پرسش قرار نداد كه مگر غير از خزانهداري كل مستقر در وزارت اقتصاد، خزانه ديگري هم وجود داشته است و در صورت وجود، منابع آن براساس چه قانوني مورد استفاده قرار ميگيرد. زيرا ميدانيم منابع خزانه عمومي بر اساس قانون سالانه بودجه، استفاده ميشود و نهادهاي مختلفي از جمله، ديوان محاسبات، بر هزينه آن نظارت ميكنند. در اينجا اين سوال مطرح ميشود كه آيا اين شرايط، زمينه رانت در سيستم بانكي را مهيا نميكند؟ آيا اين احتمال وجود ندارد كه اولويت اول در بسياري از بانكها، تسهيلات رانتي و اولويت دوم، امر توليد باشد. يعني وقتي فردي پيدا ميشود و ميگويد خزانه بانك مركزي را سهقفله كرده خيلي طبيعي است كه در اين شرايط، اولويت دوم فداي اولويت اول شده و داد توليدكنندگان از كمبود پول، به آسمان بلند شود.
شايد اين تصور بهوجود آيد كه با شناورسازي نرخ سود بانكي ميتوان جلوي اين مشكلات را گرفت. اگرچه شناورسازي از شدت مشكل ميكاهد و لازم است، اما ريشه مشكل را نميخشكاند، زيرا سود بالاي بانكي، محرك توليد نخواهد بود و ضروري است با روشهاي درست و غيردستوري، نرخ سود را تا حداقل ممكن كاهش داد حتي كمتر از نرخ سودي كه براي سال 1390 مصوب شد.
پساندازهاي مردم نزد بانكها امانتي است كه با عملكرد تورمزاي بانك مركزي، خيانت در اين امانتها حادث خواهد شد و با پول ناشي از خيانت هم نميتوان كشور را ساخت. همين پولها است كه باعث تورم ميشود و تورم هم محيط جامعه را ربوي ميكند و جالب است كه تورم و ربا هر دو موجب انتقال ظالمانه ثروت ميشوند. اولين لازمه توسعه اقتصادي، گسترش اعتماد در جامعه است در حالي كه خيانت در پساندازهاي به امانت گذاشته مردم(در اثر تورم) تخريب اعتماد عمومي را در پي خواهد داشت.
البته مهمترين دليل معضل فوق در ايران و بسياري از كشورهاي ديگر، نظريات غلط كينز و مكاتب متاثر از او بوده كه به اين اعتقادات نادرست، رنگ و لعاب به اصطلاح علمي نيز داده است. اگر بانك مركزي، حداقل در طول سالهاي پس از جنگ تا امروز به اولين و مهمترين وظيفه خود، يعني مهار كامل تورم عمل كرده بود، هم اكنون نه تنها در كشور معضلي به نام بيكاري نداشتيم كه به امر هدفمندي يارانهها نيز محتاج نبوديم؛ زيرا اين تورم است كه در بلند مدت باعث تشديد اختلاف قيمت كالاهاي انحصاري و ضروري در بازار داخل و خارج ميشود. در واقع، خلق بيش از حد نقدينگي توسط بانك مركزي، سيستم بانكي را معتاد كرده است و مهمترين اصلاح، در سيستم مزبور چيزي نيست جز ترك اين اعتياد كه اگر اينچنين شود بزرگترين و لازمترين جهاد اقتصادي در كشور، اتفاق خواهد افتاد.
*در تحقيقي كه براي تعيين وجود رابطه بين دو متغير بيكاري و تورم در بلند مدت و در 48 كشور از نقاط مختلف جهان انجام گرديد و نتايج آن بزودي در همين روزنامه ارائه خواهد شد، تنها در دو كشور، رابطه معكوس بين دو متغير مزبور در بلند مدت وجود داشت. اين در حالي است كه در 37 كشور، رگرسيون خطي هر دو متغير فوق، همشيب بود، يعني تورم در بلندمدت، بيكاري را افزايش ميدهد يا كاهش تورم در بلند مدت موجب كاهش بيكاري ميشود. در 9 كشور نيز رگرسيون خطي در يكي از دو متغير مزبور، افقي بود كه نشاندهنده عدم وجود رابطه بين آنها است. بنابر اين ميتوان با اطمينان گفت در تنها دو كشوري هم كه رابطه معكوس وجود داشته است اين رابطه، ناظر به دلايل ديگري است كه براي كشف آن بايد تحقيقات مستقل، انجام شود. چه بسا اگر اين دلايل، شناسايي شود 9 كشور مورد اشاره نيز داراي رگرسيون خطي هم شيب در دو متغير بيكاري و تورم باشند.
جهان صنعت:رونق گردشگري با کلام و آمار
«رونق گردشگري با کلام و آمار»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان صنعت به قلم طهماسب طلايي است كه در آن ميخوانيد؛ همه ساله رشد سفرهاي نوروزي و اقبال عمومي براي سفر بيشتر موضوعي است که از سوي مسوولان گردشگري کشور و حتي مسوولان مرتبط در راهوترابري کشور اعلام ميگردد و روند صعودي سفرها به عنوان يک مطلوب ياد ميشود اما در اين ميان آن نکتهاي که سالهاست تکرار ميشود عدم همخواني آمارهاي ياد شده و تطابق معنايي آمار سازمانهاي مختلف در اين موضوع است.
به طور مثال آمارهاي مصرف بنزين از سوي شرکت ملي پخش فرآوردههاي نفتي در نوروز امسال (يکم تا سيزدهم فروردينماه) نشان ميدهد که روزانه به صورت ميانگين 66 ميليون و 900 هزار ليتر بنزين در کشور مصرف شده که در قياس با مدت مشابه سال گذشته کاهش مصرف پنج ميليون ليتري (هفت درصدي) را نشان ميدهد.
حال آنکه آمار گردشگري از رشد 30 درصدي سفرهاي نوروزي خبر ميدهد و با اين آمار در تناقض معنايي قرار ميگيرد فارغ از اين موضوع که به واقع کدام نهاد آمار علميتري ارايه ميدهد. اما بايد به شعور عمومي هم توجه داشت که از اين تناقضها به شگفت آمده و همچون سالهاي گذشته شگفتزده از آمارهاي متناقض تصادفات و ميزان سفرهاست.
چراکه در اين سالها هر مسافر که مبدا و مقصد مشخصي داشته در هر شهر عبوري يک سفر به آمار گردشگري اضافه کرده تا نشان دهيم همه چيز خوب است و صعودي! به هر حال اين آمارها را هم اگر به ديده اغماض بنگريم مشکلات گردشگري تمامي ندارد و از سوي ديگر هم رشد سفرهاي خارجي در ايران نيز همچنان روند صعودي دارد تا يک مهم ديگر را در اين بخش بيابيم.
رشد 13 درصدي مسافران خارجي طي ايام نوروز در بخش هوايي و عبور 800 هزار نفر از مرزهاي زميني به خارج از کشور نشان از رونق گردشگري دارد اما اينکه چرا علاقه به سفرهاي خارجي بيش از گذشته شده است ريشهاي عميق در نرخ گردشگري ايران در ايام نوروز دارد؛ آنجا که براي اجاره هر شب محل سکونت مناسب در شمال کشور مجبور به پرداخت100 تا 400 هزار تومان هستيم و در جنوب کشور و در جزيره کيش تورهاي ميليوني به مسافران پيشنهاد ميشود در اين وضع عطاي ماندن در ايران به لقايش بخشيده شده و هتلهاي زيبا و امکانات ويژه تورهاي خارجي و ارزان که دلارهاي ما را به سمت خود ميکشند، ترجيح داده مي شود.
شايد برخي مسوولان در پاسخ به اين نقد بگويند که در ايران نيز تسهيلات خوبي براي سفر داشتهايم که حجم سفرها رشد يافته است اما بايد اندکي واقعيت را بيشتر ديد و از مشکلات و گراني نرخها در ايام نوروز بيشتر گفت و با آمارهاي تفسيري همه چيز را خوب و موجه جلوه نداد.هرچند که توفيقاتي هم داشتهايم اما نبايد توسعه گردشگري خارجي را صرفا به حساب تلاش داخل گذاشته و سهم ارزي را که از پول نفت به دست ميآيد ناديده گرفت.