صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۵۷۹۱۴
تاریخ انتشار: ۲۱:۳۸ - ۰۹ اسفند ۱۳۸۹ - 28 February 2011

خاطرات دو نیروی امنیتی از ناآرامی های بعد از انتخابات

اگر اينها مردم عادي بودند كه از اين دست كارها نمي كردند؛ آنها آموزش ديده بودند؛ با تجهيزات بودند. اغتشاشگران در هر محلي يكسري خانه هاي تيمي خاصي داشتند

به گزارش خبرنگار گروه "فضاي مجازي " خبرگزاري فارس، پس از 22خرداد 88 و اعلام دروغ تقلب و به صدا درآمدن ناقوس اغتشاش توسط بازندگان از راي مردم، وقايعي رخ داد كه هنوز كه هنوز است وجوه ناگوار آن بيان نشده است.

ظلم هاي در حق مردم روا شد كه بخش كوچكي از آن در رسانه ها بيان شده است.
(ف.ا) و (ع.ن) دو نفر از كساني هستند كه به طور مستقيم از همان ساعات پس از انتخابات و از نزديك با اغتشاش گران رويارويي داشته اند، حوادث ناگواري از اين رويارويي بيان كرده كه به گفته خودشان اندكي از هزارها بوده است.

خبرنگار "خبرنامه دانشجويان ايران "، در گفت‌وگو با اين دو نيروي امنيتي كه به سبب ماموريت خود ناچار بوده اند در ميان اغتشاشگران حاضر باشند خاطرات ناگواري از اين روزها گفته اند كه بخش اول آن در ذيل مي آيد:

*(ف.ا) و (ع.ن) دو نفر از ماموران امنيتي هستند كه به طور مستقيم در صحنه اغتشاشات حضور داشته اند كه به جهت عدم حفظ مراتب حفاظتي از ذكر نام آنها و همكاران آنها معذوريم.

خبرنامه دانشجويان ايران: جناب (ف.ا) شما بعنوان كسي كه از ابتداي شروع اين بلوي‌ها يعني از از شب22خرداد كه انتخابات هنوز تمام نشده و آقاي موسوي خود را پيروز اعلام كرد تا همين حوادث اخير به عنوان فردي كه در صحنه ظهور اغتشاشات حضور داشتيد، برآورد جامعه شناسي شما از جمعيت حاضر در اين تجمعات از لحاظ تيپولوژي و اعتقادات از شروع اغتشاشات تا همين الان چيست؟

-بنده شروع غائله را از 25 خرداد نمي‌دانم؛ اين برنامه ريزي از چند سال قبل شروع شد يعني از زماني كه آقاي احمدي نژاد راي آورد و عده اي دستشان از يكسري جاها كوتاه شد و شروع كردند به كارهاي تبليغاتي و تبليغات رواني كه يك عده از مردم را عليه دولت احمدي نژاد بشورانند وگرنه همچين جمعيتي نمي آمدند و فريب نمي خوردند.

آن ابتداي بلوي‌ها قريب به بيش از90 درصد مردم كه درخيابان آمدند واقعا فريب خورده بودند و ما كه عملا در بطن كار بوديم، مي ديديم كساني آن روزهاي اول آمده بودند كه اكثر قريب به اتفاقشان فريب تقلب در انتخابات را خورده بودند. اما در 13آبان كه اين جمعيت ريزش 90درصدي داشت اصلا قابل قياس با روهاي اول نبود. هرچه به سمت جلو مي رويم ريزش بيشتر مي شود تا 25 بهمن كه جمعيتي بسيار كم حاضر بودند كه شبكه هاي رسانه اي آنها مجبور شد تصاوير كوتاه چند ثانيه اي يا آرشيوي نمايش دهد كه جلوتر خدمت شما عرض مي كنم كه چطور افرادي در اين بين حضور داشتند.

روزهاي اول وقتي با مردم صحبت مي كردي گمان آن داشتند كه تقلب شده ولي به مرور كه اين شبهه رفع شد ديگر براي جمعيت هاي حاضر نمي توان لفظ مردم را اطلاق كرد.

اصلا به خود اين آقايان هم ثابت شده بود كه تقلب در مملكتي كه اين همه سيستم نظارتي دارد امكان پذير نيست.

خود آقاي موسوي لاري اعلام كرد كه ميدانيم در انتخابات تقلب نشده چرا كه قبلا وزير كشور بود ولي با اين حال اينها به قدري روي ذهن مردم كار كرده بودند كه القا كردند كه نه صدهزار و يك ميليون بلكه 11ميليون تقلب شده است.

خبرنامه دانشجويان ايران: اشاره كرديد كه روزهاي قبل از انتخابات نيز نوع خاصي از رفتار ها را مي ديد؟

-بله. روزهاي قبل از انتخابات كه با دوستان به گشت مي رفتيم، مي ديديم از هر تيپي در كاروانهاي شادي جريان موسوم به سبز ديده مي شد؛ درجنت آباد بزن و برقص راه مي انداختند، كشف حجاب مي كردند، وقتي براي تذكر رفتيم، متوجه شديم كساني كه اصلا قصدشان انتخابات نيست، در اين كارناوال ها حضور دارند و قصدشان فقط ارضاي اميال ضدانقلاب بوده است و از همان قبل انتخابات نفرات مشخص بود و عينا مي توانستي مخالفين نظام را كه قصد نفوذ در بين مردم براي انحراف حركت مردمي داشت را ببيني.

4روز قبل از انتخابات دور ميدان آذر شهر 3 ماشين به صورت هماهنگ پشت سر هم آمدند، وسط خيابان ايستادند و با ولوم بالاي ضبط، كشف حجاب كردند و شروع به رقصيدن كردند!

در فرمايش حضرت امير(ع) هست كه اگر فردي را ميخواهي بشناسي، از آدمهاي اطرافش او را بشناس. ما اطراف آقاي موسوي بهايي هم ديديم تا جائيكه همه آنهايي كه با نظام مشكل داشتند و يا آن را قبول نداشتند، پشت سر آقاي موسوي قرار گرفتند.

اگر آن شبها را در كف خيابان به تصوير بكشيد وقايع تلخي را خواهيد ديد، وقايعي كه هيچ جا گفته نشده است و ما مانند آدمي بوديم كه انگار يكهو او را از خوابي طولاني بيدار مي كنند و چيزهايي را مي بيند كه تا به حال نديده است.

خبرنامه دانشجويان ايران: آقاي (ع.ن) شما به عنوان دستيار همواره كنار آقاي (ا) بوديد، كمي از اين وقايع را بيان مي كنيد؟

-4 بعد از ظهر فرداي انتخابات آقاي (ف.ا) با من تماس گرفتند كه بيا حوزه مقاومت و وقتي با ناحيه تماس گرفتيم، اعلام كردند تظاهراتي صورت گرفته است و بايد آماده باش باشيم؛ تا ساعت 6 هم نمي دانستيم قضيه چيست؟ چيزخاصي نديديم تا 8شب كه در محدوده وليعصر صحنه هايي ديديم كه 18تير78 هم نديده بوديم با بهترين ماشينها مي آمدند سنگ پرت مي كردند.

خبرنامه دانشجويان ايران: جريان به اصطلاح سبز مدام القا مي كنند كه ما خيلي آروم فقط راهپيمايي كرديم!

-پس بنده چند مطلب را براي نشان دادن مظلوميت بسيج مي گويم با اينكه بنده وظيفه ام بود اما جاهايي واقعا دلم شكست. در شبهاي پرتنش بسيج، خيلي ازحرفهايي كه به بسيج مي بستند دروغ بود.

مي گفتند بسيج ظلم مي كند و اين نتيجه اين بود كه خيلي وقتها بسيج را با دروغ كوبيده بودند اما آن شب ها يك اتفاقات ديگري افتاد. مي گفتند بسيج مي كشد، سر مي برد، همه را زير سوال بردند ولي ما در صحنه بوديم و اتفاقات چيز ديگري بود مثلا وقتي يك بسيجي در شهرك غرب، دعوت به آرامش مي كند كه آقا برويد به خانه اما يكدفعه ظرف شيشه اي ترشي از بالاي يك ساختمان به سر او پرتاب مي كنند.

اينها را مي گويم كه بقيه متوجه مظلوميت بسيج شوند. عده اي در ساختماني ازشب تا صبح سطل آشغالي را آتش مي زدند؛ بسيجي آمد تذكر داد بفرماييد داخل و خدا را شاهد مي گيرم كه فقط همين جمله را گفت؛ اما تعدادي شروع كردند به فحش ركيك و ناموسي دادن به ايشان. ولي همكار ما سكوت كرد گه شايد اگر من بودم جواب مي دادم اما همزمان با سكوتش يك ظرف شيشه اي به به سر او پرتاب كردند؛ با اينكه بر سرش چوب زدند او حتي بي احترامي هم نكرد.

شب سوم اغتشاشات در بلوار كمالي راه مي رفتيم طوري با بلوك به كمر آقاي (ف.ا) زدند كه ايشان چند متر پرت شد و تا مدتي نفسش بالا نمي آمد با اينكه ما مشغول راه رفتن بوديم اما فقظ ظاهري مذهبي داشتيم.

يا نيروي حوزه 115 صادقيه در پارك استقلال؛ كه به يك بسيجي حمله كردند با اينكه كاري نمي كرد اما تعدادي دختر او را دوره كردند و روي او ايستادند و به او حمه كردند.

يا داخل پيتزا فروشي بوديم كه اصلا غائله تمام شده بود؛ ناگهان ديديم چند نفر با قمه در پيتزا فروشي ريختند و 3 نفر از بچه ها كاملا با چاقو و قمه توسط اغتشاشگران زخمي شدند فقط به اين دليل كه محاسن داشتند.

جالب اينكه همان شبها شهرداري خيابانها را كنده بود و بلوك گذاشته بود؛ به سمت بالاي پارك وي مي رفتيم آنها اول سكوت كردند بعد ناگهان بسيجيها را دوره كردند و از همه طرف سنگهاي از قبل مشخص شده يك قد و يك شكل را پرتاب كردند.

آقاي (م) در دهكده المپيك گفتند عده اي مي خواهند حوزه را به آتش بكشند (سازمان برنامه شقايق) 10تا موتورسوار براي كمك فرستاديم وقتي حركت كردند اول جمعيت كنار رفت 2موتور سوار آخر را با چوب زدند كه بر روي زمين افتادند؛ من هيچ موقع يادم نمي رود كه يك خانومي با آجر به سر آن بنده خدا مي زد كه ما فكر كرديم او(آقاي ب.پ) در جا مي ميرد اما خدا را شكر يكي از همسايه ها او را به درمانگاه برد؛ دكترها با ديدن وضعيت وي گفته بودند قابل معالجه نيست و بعد از دو روز به هوش آمد.

اگر اينها مردم عادي بودند كه از اين دست كارها نمي كردند؛ آنها آموزش ديده بودند؛ با تجهيزات بودند. اغتشاشگران در هر محلي يكسري خانه هاي تيمي خاصي داشتند مثلا يك سطل آشغالي را با اينكه خاموش مي كرديم اما دوباره كه مي آمديم روشن بود بسيجي مي آمد آتش را خاموش كند، سنگ بر سر او مي زدند.

جالب است بدانيد كه جديدا با ادبيات سايت منافقين از بنده پذيرايي مي شود كه با پيامك هايي مشكوك تهديد جاني مي شوم.
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200